khamenei.ir/
متن پيش رو در khamenei.ir منتشر شده است.
مهمترين شاخصهي يک تهديد کارآمد، «باورپذيري» آن است. بدين معنا که کاري کند که رقيب، باور کند آن تهديد، عملي خواهد شد، اگرچه ممکن است اساسا بلوفي بيش نباشد. البته ممکن است براي باورپذير بودن تهديد، چند نمايش کودکانه هم به اجرا دربيايد. مانند اقداماتي که ايالات متحده در چند وقت اخير انجام داده است: شليک چند موشک به سوريه، راه انداختن چند ناو به سمت کرهي شمالي و يا استفاده از بزرگترين بمب غيراتمي در افغانستان. اما سياستمدار خبره، با فهم صحيح و همهجانبه از تغيير و تحول محيط پيرامون، اسير چنين صحنهآراييهايي نخواهد شد.
موضوع روياريي نظامي آمريکا با ايران نيز در چند وقت اخير، توسط برخي سياسيون و رسانههاي آمريکايي و شبکهي غربگرايان داخلي مورد بحث قرار گرفته و تلاشهايي براي جدي قلمداد شدن اين تهديد نيز در دستور کار قرار گرفته است. اما با توجه به دلايل مختلف، باورپذيري اينگونه تهديدات با ابهامات جدي روبرو است. حتي امکانسنجي اين اتفاق توسط انديشکدهها و متفکران آمريکايي نيز مؤيد پوشالي بودن چنين موضوعاتي است. از منظر انديشکدهها و استراتژيستهاي آمريکايي، تهديد نظامي يا جنگ با ايران، اساسا به دو دليل با چالش جدي مواجه است:
اول: افزايش قدرت نرم و سخت ايران
استحکام سياسي نظام سياسي ايران و پيوند محکم مردم با آن، در کنار پيشرفتهاي غيرقابل کتمان دفاعي ايران، يکي از مؤلفههاي مورد اشاره در بين اتاق فکرهاي آمريکايي در اين مدت بوده است. بهطور مثال رائول مارک گرخت، عضو ارشد انديشکدهي «بنياد دفاع از دموکراسي» در مقالهاي مينويسد: «براي تصور کردن سناريوهايي (همچون حملهي نظامي) که در آنها تهران تسليم غرب ميشود (که مستلزم يک توافق اصلاحشده و مهار فعاليتهاي ايران است) بايد اين چنين تصور کرد که بين سپاه پاسداران، رهبري و ديگر نخبگان ديني در ايران اختلاف پيش آيد و گروهي در ايران که خواستار تسليم شدن به غرب هستند بر وفاداران انقلاب اسلامي ايران پيروز شوند. اين سناريو در صورتي عملي است که تهران تصور کند که واشنگتن از نظر نظامي آمادهي نابود کردن برنامهي هستهاي و سپاه پاسداران است. اما با توجه به سياستهاي آمريکا (آمريکا در حالت جنگي قرار ندارد) و خصوصيات روحي نخبگان حاکم بر ايران احتمال اين امر بسيار کم است.»۱ نويسنده در اين مقاله اساسا باور تهديد نظامي در ايران را با توجه به يکپارچگي حکومت و نهادهاي مختلف نظام، منتفي اعلام مي کند.
همچنين انديشکدهي «امنيت نوين آمريکا» در مقالهاي به افزايش توان نظامي ايران اشاره کرده و مينويسد: «ايران براي اولين بار در تاريخ، قدرت نظامي کلاسيک خود را پيشرفته کرده است بهطوري که به آن اجازه ميدهد اهدافي را در فاصلهي صدها کيلومتري مرزهاي خود نابود کند. تعداد اندکي از کشورهاي جهان اين قدرت نظامي را دارا هستند. ايران ميتواند محاسبات را تغيير داده و توازن قدرت را در منطقهي غرب آسيا بر هم بزند.»۲
انديشکدهي «امريکن کانسروتيو» نيز با اشاره به مانور نظامي آمريکا که چند سال پيش برگزار شد، به موضوع توانمندي بالاي جمهوري اسلامي اشاره کرده و در تحليل اين موضوع مينويسد: «اگر ايالات متحده حرکتي تهاجمي انجام دهد، احتمال جنگ و رويارويي با ايران بسيار بالا ميرود. ايران کشور کوچک و بيثباتي نيست، اين کشور جنگ هشت سالهاي را با عراق تحمل کرده است؛ جنگي که در آن عراق از سوي قدرتهاي بزرگ جهاني و کشورهاي منطقه تشويق، و به لحاظ مالي و تسليحاتي نيز تماماً تأمين ميشد. جمهوري اسلامي در آن سالها در برابر حملات، قابليت دفاعي در خور توجهي از خود نشان داد و پس از آن جنگ و براي جلوگيري از حملات آينده، به انباشتن تواناييهاي متعارف نظامي روي آورد. براي چند دهه، پنتاگون بازي جنگ با ايران را بر آزمون فرضيات و نحوهي پاسخگويي ايران بنا نهاده بود. اما سال گذشته يکي از مقامات آگاه که در چنين تمريناتي در فرماندهي مرکزي شرکت داشته، به من گفت که ارتش ايالات متحده، بهندرت در بازي جنگ نامتقارن ايران را شکست داده است، مگر اينکه به تقلب روي آورده باشد.۳
آخرين شاهد مثال در راستاي بازخواني فهم استراتژيستهاي آمريکايي در مورد توان داخلي و قدرت دفاعي ايران نيز از انديشکدهي مهم رند (وابسته به پنتاگون) است. يکي از کارشناسان اين انديشکده مينويسد: «جمهوري اسلامي در داخل نسبتا باثبات است و قدرتي دارد که در خاورميانه به آن اذعان ميشود... اما واشنگتن در تواناييهاي خود براي تغيير رفتار ايران در منطقه يا متوقف کردن برنامهي فزايندهي موشکي اين کشور با محدوديتهايي واقعي روبرو خواهد بود... رژيم ايران قاطعانه در رأس قدرت است، نيروي امنيتي قدرتمندي دارد و موفق شده است تا اختلافات داخلي خود را کنار بگذارد.»۴
از سويي ديگر، افزايش عمق نفوذ ايران و تهديد بيشتر امنيت رژيم صهيونيستي نيز يکي ديگر از نگرانيهايي است که به آن اشاره شده است. نيکلاس هراس دراينباره معتقد است که «ايران در حال حاضر به اوج نفوذ منطقهاي خود رسيده است. نفوذ اين کشور به درياي مديترانه بين مرزهاي اسرائيل و ناتو رسيده است... ايران هماکنون دهها هزار نظامي را در سوريه، عراق، يمن و ايران رهبري ميکند.»۵
دوم: ضعف روزافزون آمريکا
از طرف ديگر، فارغ از افزايش توان بازدارندگي ايران، بايد آن روي ديگر سکه را نيز مشاهده کرد. واقعيت اين است که آمريکاي امروز از هميشه ضعيفتر و محتاطتر شده است و شايد به همين علت، فردي با شعار توجه به درون و اشتغال در اين کشور رأي ميآورد. هزينههاي بالاي جنگ با کشوري همچون ايران و صدالبته تأثيرات اقتصادي در بازار بينالملل نيز از عواملي است که فرض تهديد را دچار ابهامات جدي ميکند. آن هم در شرايطي که اوضاع اقتصادي داخلي آمريکا دچار بحرانهاي کمرشکني است. انديشکدهي «امنيت نوين آمريکا» در مقالهاي، دربارهي تأثيرات اين اتفاق بر اقتصاد جهاني اشاره کرده و مينويسد: «آغاز جنگ نظامي بين اين کشور و آمريکا، منجر به پيامدهاي ويرانگري بر اقتصاد جهاني خواهد شد بهصورتي که فراتر از توان تحمل متحدان آمريکا و خود آمريکاييها خواهد بود.»۶
در همين راستا بايد به اين سئوال پاسخ داد که آيا ساختار اقصادي آمريکا با توجه به ضعف اقتصادي خود، توان وارد شدن در يک جنگ تمام عيار را خواهد داشت؟ «جفري ليکر»، از مسئولان عاليرتبهي بانک مرکزي آمريکا در سخنراني معروف خود، ضمن اعتراف به مشکلات داخلي آمريکا چنين ميگويد: «در حاليکه سه سال پيش رشد اقتصادي آمريکا از سر گرفته شد، امروز بار ديگر با کندي رشد اقتصاد کشور روبرو هستيم. نرخ بيکاري نيز در کشور در حال افزايش است. اين مشکلات را ميتوان تا اندازهاي ناشي از عدم موازنههاي اساسي دانست که در سالهاي اخير در اقتصاد کشور اصلاح نشده است.»۷ دراينباره بايد به تحليل جان هاوکينز، تحليلگر نشريهي «تاونهال» توجه داشت که در مورد روند صعودي بدهي آمريکا ميگويد: «کارشناسان دفتر بودجهي کنگره، پيشبيني کردهاند که بدهيهاي آمريکا به سازمانهاي بينالمللي، در حدود ۳۶ درصد از بودجهي سال ۲۰۳۰ ايالات متحده و ۵۸ درصد از بودجهي سال ۲۰۴۰ و در نهايت ۸۵ درصد از بودجهي سال ۲۰۵۰ را تشکيل ميدهد.»۸
همچنين چشمانداز اقتصادي کشوري که ادعاي ابرقدرتي جهان را دارد نيز در نگاه کارشناسان و متفکران مطرح آمريکايي به صورت ديگري تبيين ميشود. بهعنوان مثال «نوام چامسکي»، انديشمند آمريکايي، در اين راستا معتقد است: «اگرچه اصول تسلط امپرياليستي آمريکا تغيير کرده اما ظرفيت پيادهسازي آن، به شکل قابل ملاحظهاي، کاهش يافته است. آمريکا هم در داخل و هم در خارج در حال سقوط است.»۹
با توجه به ادلهي فوق و البته مؤلفههاي ديگر، بايد اعترافات تصميمسازان آمريکايي را بيش از پيش مورد توجه قرار داد و با نگاهي واقعبينانه، به تحليل موضوعي به نام تهديد نظامي پرداخت. موضوعي که با توجه به مطالب گفتهشده، بسيار بعيد است که امکان وقوع داشته باشد.
پينوشت:
۱. http://www.defenddemocracy.org/media-hit/senior-fellow-the-face-off/
۲. https://www.cnas.org/press/in-the-news/trump-wants-to-push-back-against-iran-but-iran-is-now-more-powerful-than-ever
۳. https://www.theamericanconservative.com/articles/the-dangerous-reality-of-an-iran-war/
۴. http://www.rand.org/blog/۲۰۱۷/۰۳/sticking-with-the-complicated-us-iran-relationship.html
۵. https://www.cnas.org/press/in-the-news/trump-wants-to-push-back-against-iran-but-iran-is-now-more-powerful-than-ever
۶. https://www.cnas.org/press/in-the-news/trump-wants-to-push-back-against-iran-but-iran-is-now-more-powerful-than-ever
۷. http://www.iribnews.ir/fa/news/۱۵۱۰۳/
۸. http://www.psyop.ir/?p=۱۴۵۸۵۱
۹. Noam Chomsky,” Noam Chomsky: The Decline of American Empire”, salon, MAY ۱۰, ۲۰۱۶
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار