نماد آخرین خبر

بازخوانی پرونده لیبی و نابودی تاسیسات هسته‌ای؛ پله آخر خندیدن با کدخدا

منبع
سياست روز
بروزرسانی
بازخوانی پرونده لیبی و نابودی تاسیسات هسته‌ای؛ پله آخر خندیدن با کدخدا
سياست روز/ متن پيش رو در سياست روز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. تاريخ پر از عبرت است، حتما لازم نيست براي عبرت از تاريخ به دوران هاي کهن برويد همين بيست سي سال اخير پر از نقاط حساس و پيچ‌هاي تندي است که مي‌تواند مسير آينده را برايمان روشن کند. در پرونده اين هفته اتفاقاتي که منجر به نابودي ليبي و مردم اين کشور شد را بررسي مي‌کنيم. سکانس نخست دهه هفتاد از۱۹۷۰ ابتداي سال ۱۹۷۰ بود که ليبي نتوانست از چين سلاح اتمي‌خريداري کند، در ادامه اين تلاش‌ها قذافي سرگرد عبدالسلام جاسود را موظف کرد تا در سفري غيرقانوني به چين سلاح اتمي ‌تهيه کند و در نهايت راکتور تحقيقي ۱۰ مگاواتي را براي نيروگاه تاجورا از شوروي خريداري و اين راکتور زيرنظر بازرسان IAEA بود.همزمان ليبي برنامه ساخت راکتور ۴۴۰ مگاواتي به همراه شوروي در نزديکي خليج سيد را کنسل کرد. اکتبر ۱۹۷۳ در ديدار محرمانه‌اي در پاريس، ليبي و پاکستان در پي امضاي معاهده مخفيانه‌اي براي ساخت بمب اسلامي با تجارب پاکستان و پول‌هاي نفتي ليبي تصميم گرفته شد اما اين موضوع هيچ وقت به نتيجه نرسيد. اواخر ۱۹۷۳ ليبي تلاش کرد تا ۲۰ کالترون براي غني‌کردن اورانيوم از تامسون CSF تهيه کند. اين موضوع که توسط کمپاني‌هاي معتبر حمايت مي‌شد از سوي دولت فرانسه بلوکه شد، زيرا تکنولوژي غني‌سازي در برنامه‌هاي سلاح‌هاي هسته‌اي اعلام نشده، مورد استفاده قرار گرفته بود. فوريه ۱۹۷۴ فرانسه گزارش داد که در جلسات مختلف با عراق و ليبي، به آنها پيشنهاد داده که به جاي نيروگاه اتمي‌ از نيروگاه فسيلي استفاده کنند. اما نقطه عطف تحولات ليبي از ژانويه ۱۹۷۵ صورت مي‌گيرد آنجا که سرهنگ قذافي اعلام کرد از تمامي‌دانشمندان عرب سراسر جهان دعوت کرده تا آمريکا و کشورهاي غربي را ترک کنند و براي بالا بردن قدرت هسته‌اي ليبي به اين کشور بيايند، يکي از اعضاي انقلاب ليبي نسبت به آغاز اين حرکت خبر داد. آوريل ۱۹۷۵ در مصاحبه‌اي با روزنامه سوداني (آس ساهانا) قذافي اعلام کرد آرزويش انتقال قدرت هسته‌اي به ليبي است و گفت: سلاح‌هاي هسته‌اي ديگر يک مسأله رازآلود نيست. اما ماجرا به همين جا ختم نشد. مي‌۱۹۷۵ کارشناسان ليبي و روسيه بر سر فعاليت‌هاي صلح‌طلبانه اتمي ‌و استفاده از اين تکنولوژي در ليبي صحبت کردند. ۲۶ مي‌۱۹۷۵ ليبي معاهده NPT را امضا و اعلام کرد تمام فعاليت‌هايش در زمينه انرژي هسته‌اي و امکانات مختلف در اين زمينه را زيرنظر بازرسان انرژي اتمي‌انجام مي‌دهد. ژوئن ۱۹۷۵ ليبي و اتحاد جماهير شوروي سابق پيماني را به امضا رساندند که در آن مرکزي صلح‌آميز براي اهداف ليبي در نظر گرفته شده بود که شامل يک راکتور کوچک بود. ۱۹۷۶ معاهده‌اي بين فرانسه و ليبي براي راکتور ۶۰۰ مگاواتي در حال انجام بود، اما وقتي اين موافقتنامه به دست آمد صاحبنظران بين‌المللي با اين امر مخالفت شديد کردند و فرانسه مجبور به توقف پروژه شد. مارس ۱۹۷۶ فرانسه و ليبي قراردادي را براي برنامه هسته‌اي ليبي درنظر گرفتند. آگوست ۱۹۷۶ کارشناسان کاخ سفيد ليبي را در ليست کشورهايي قرار دادند که به فعاليت‌هاي هسته‌اي علاقه‌مندند. ۱۹۷۷ روابط بين پاکستان و ليبي آغاز شد. ليبي امکان ارتباط کارشناسان با پاکستان را فراهم کرد و سپس اورانيوم و کيک زرد از نيجر خريد به اين اميد که پاکستان در نتايج برنامه‌هاي هسته‌اي در کنار ليبي باشد.قذافي از ساخت سلاح هسته‌اي براي آزادي فلسطين با همکاري پاکستان خبر مي‌دهد اما سپتامبر ۱۹۷۹ رئيس جمهور پاکستان ضياءالحق فعاليت پاکستان با ليبي را براي ساخت بمب هسته‌اي براي سازمان آزادي بخش فلسطين رد کرد.۱۲ نوامبر ۱۹۸۰ در مقاله‌اي در کريستن ساينس مونيتور آمده است رهبر ليبي معمر قذافي در جست و جوي ظرفيت هسته‌اي مستقل است و ليبي در حال آماده‌سازي خود براي جنگ با اسرائيل، مصر و ديگر اعضاي اتحاديه عرب است. اين رويه تا دهه ۹۰ به همين منوال کژدار و مريز ادامه مي‌يافت و گاهي با هشدارهاي امريکا به شوروي و ليبي همراه بود. البته يکبار در سال ۱۹۸۳ دولت آمريکا فعاليت‌هاي علمي‌ليبي را ممنوع کرد، پيش از امضاي اين طرح ۲۰۰ ليبيايي در دانشگاه‌هاي آمريکا تکنولوژي هسته‌اي مي‌خواندند. سکانس دوم: حمله به صهيونيست‌ها! شايد دومين اتفاقي که بعد از کمک خواستن از دانشمندان توسط قذافي منجر شد امريکا در راستاي متوقف کردن صنعت هسته‌اي ليبي فعالتر شود سخنان قذافي بود او در ۲۲ ژوئن ۱۹۸۷ قذافي در سخناني اعلام کرد:«عرب‌ها بايد بتوانند بمب اتم بسازند و تعداد آن را به يک هزار ميليون برسانند تا زماني که بياموزند چگونه آب را تجزيه کنند و فلسطين را آزاد کنند.» بعد از آن نيز دومين مولفه که فشار امريکايي‌ها را در دهه ۹۰ ميلادي بيشتر کرد فروپاشي شوروي و اشراف امريکا به نداشتن پايگاه مردمي و همچنين وابستگي صنعت هسته‌اي ليبي به شوروي بود. اما نيمه آوريل ۱۹۹۰ معمر قذافي براي فعاليت‌هاي هسته‌اي و توسعه آن در بخش‌هاي مختلف فراخوانده شد. ۲۹ آوريل ۱۹۹۰ معمر قذافي براي محصولات سلاح‌هاي هسته‌اي ليبي فراخوانده شد. اکتبر ۱۹۹۱ کارشناسان آمريکايي و اسرائيلي نسبت به فعاليت‌هاي ملت‌هاي مختلف چون ليبي براي همکاري با دانشمندان هسته‌اي روسيه در راستاي اجراي برنامه‌هاي هسته‌اي متمرکزتر شدند. سکانس سوم و سناريوي مهار ليبي اما از زماني که اين رويه ساخت بمب اتم براي نابودي اسراييل مطرح شد سناريوي طراحي شد تا قذافي را مجبور به سازش کند، ماجرا از اين قرار است که يکسال بعد از اين سخنراني هواپيماي مسافربري که از لندن عازم نيويورک بود در آسمان منفجر مي‌شود و همين حادثه که بعدها به حادثه لاکربي مشهور مي‌شود اهرمي براي فشار به ليبي را براي سازش فراهم مي‌کند، لاکربي را به گردن ليبي مي‌اندازند و درخواست غرامت مي‌کند. ۲۱ دسامبر ۱۹۸۸. هواپيماي پان آمريکن با ۲۵۹ مسافر که اکثر آنها آمريکايي هستند در آسمان اسکاتلند منفجر مي‌شود. آمريکا ليبي را به عنوان مقصر اصلي اين حادثه معرفي مي‌کند، حادثه‌اي که در رسانه‌ها به پرونده لاکربي معروف مي‌شود. يعني به واقع وقتي ديده مي‌شود که قذافي به واسطه توسعه سلاح هسته‌اي با اظهاراتي که در راستاي اسراييل و توسعه سلاح هسته‌اي در اين رژيم مي‌کند قابل مهار نيست، سناريويي در امريکا نوشته شده و به سمت مهار ليبي با حربه‌هاي حقوق بشري و مديريت افکار عمومي مي‌روند. اول مردم بيگناه را قرباني مي‌کنند و سپس حادثه را به گردن ليبي مي‌اندازند تا اهرم فشاري شود براي آنچه آنها مي‌خواستند يعني نابودي سلاح‌هاي هسته‌اي ليبي؛ تامين امنيت اسرائيل و ...خواسته‌هاي ناتمام و نابودي قذافي. با حربه مديريت افکار عمومي ۳ فوريه ۱۹۹۲ ليبي تمام امکانات و مکان‌هاي هسته‌اي را به روي کارشناسان IAEA باز کرد و کارشناسان اعلام کردند در اين بازديد هيچ پروژه توليد هيچ نوع سلاح هسته‌اي وجود نداشته است. هانس بليکس مدير IAEA در اين زمينه گفت: ليبي هيچ مخالفتي براي ورود کارشناسان و بازرسان براي بازديد از تکنولوژي انرژي هسته‌اي و استفاده آن در بخش نظامي‌نکرد. سکانس چهارم: اهرم فشاري به نام شوراي عالي امنيت ريگان بعد از سرنگوني هواپيما در لاکربي با وجود اينکه سندي مبني بر اقدام ليبي در اين حادثه وجود ندارد به راحتي مي‎گويد: قذافي فقط دشمن ما نيست. او دشمن همه مردم دنياست. ما به او اجازه نمي‌دهيم که ما را تهديد کند و نسبت به آمريکا بي‌تفاوت باشد. اين آخرين جنايت قذافي خواهد بود. آمريکا خواستار تحويل دو مامور امنيتي ليبي است. اماپاسخ قذافي به اين اتهام تنها لبخندي معنادار است. امريکايي‌ها پرونده را به شوراي امنيت سازمان ملل مي‌کشانند. ۲۱ ژانويه ۱۹۹۲ قطعنامه‌اي از سوي شوراي امنيت صادر مي‌شود که ليبي را موظف به همکاري با امريکا مي‌کند. دو ماه بعد شوراي امنيت، قطعنامه جديدي صادر مي‌کند به اين مضمون که دولت ليبي دو هفته فرصت دارد تا با پذيرفتن مسئوليت انفجار لاکربي مشمول تحريم‌هاي همه جانبه نشود. تحريم‌هايي شامل ممنوعيت پرواز و يا حتي ترانزيت از آسمان ليبي، ممنوعيت فروش يا انتقال هواپيما و تجهيزات و خدمات مهندسي، ممنوعيت فروش تسليحات و تجهيزات و خدمات آموزش نظامي، کاهش سطح روابط سياسي، کاهش تعداد دفاتر و نمايندگي‌هاي ليبي در ساير کشورها و بالاخره محدوديت در صدور رواديد براي اتباع آن کشور . استفان هادلي ( مشاور امنيت ملي کاخ سفيد) اين ماجرا را ترفندي براي فشار بيشتر معرفي مي‎کند و مي‌گويد: اين يک ترفند تازه براي تحت فشار گذاشتن است. ما مخالفانمان را که براي ما مشکل درست مي‌کنند از ارتباط با دنيا دور مي‌کنيم. آنها در اين انزوا له مي‌شوند و از بين مي‌روند. مگر اين که بخواهند با ما به زبان خودمان صحبت کنند. پاسخ قذافي همان پاسخ قبلي است. لبخندهاي بي‌تفاوت و اين رويه۲۰ ماه طول مي‌کشد. فشارهاي آمريکا به شوراي امنيت منجر به صدور قطعنامه جديدي مي‌شود. اين بار قطعنامه ۸۸۳ که توقيف اموال و دارايي‌هاي ليبي و نيز ممنوعيت تجارت با اين کشور به خصوص در حوزه نفت را شامل مي‌شود. سکانس پنجم: پاشنه‌هاي آشيل حکومت قذافي و تسليم بي‌موقع! فشارهاي امريکا بيشتر و لبخندهاي سرهنگ قذافي هر روز کم رنگ‌تر مي‌شود. پاشنه‌هاي آشيل حکومتي که با کودتا شکل گرفته است بيرون زده و او که از عناصر داخلي تشکيل‌دهنده قدرت بهره چنداني ندارد و اقتصاد کشورش را نيز تنها با پشتوانه فروش نفت پايه‌گذاري کرده است، حالا بدون پول نفت نمي‌تواند کشورش را اداره کند. اقتصاد وابسته به فروش نفت اقتدار را از قذافي و تصميمات سياسي‌اش مي‌گيرد. او ناچار است براي حل اين معضل از ديگران کمک بخواهد. اما هيچ کدام از کشورهاي عرب که زماني دوست او محسوب مي‌شدند حاضر به حمايت از او نيستند. در اين بين تهديد آمريکايي‌ها و تاکيد آنها بر گزينه‌هاي نظامي فشارها بر ليبي را افزايش مي‌دهد. کلينتون اين تهديدات را اينگونه علني مي‎کند: آنها بايد بدانند که ما هميشه صبور نيستيم. شايد ساده‌ترين راه براي حل مشکل ميان ما و ليبي حمله نظامي به اين کشور باشد. ولي ترجيح مي‌دهيم فعلا به آنها فرصت بدهيم. سال ۱۹۹۹ اولين جرقه‌هاي تغيير رفتار ليبي در قبال آمريکا آشکار مي‎شود. قذافي که در اين مدت از طريق ديپلماسي پنهان با سرويس‌هاي اطلاعاتي آمريکا و انگليس ارتباط برقرار کرده است مي‌پذيرد در ازاي هر فرد کشته شده در حادثه لاکربي مبلغ ده ميليون دلار، جمعاً بالغ بر دو ميليارد و هفتصد ميليون دلار بپردازد!۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳ . شوراي امنيت سازمان ملل تحريم‌هاي ليبي را لغو مي‌کند، اما تحريم‌هاي يک جانبه آمريکا، به قوت خود باقي مي‌ماند. سکانس ششم: بي‌پايان بودن درخواست امريکا از ليبي تسليم شده قذافي تسليم خواسته امريکا مي‌شود اما خواسته‌هاي امريکا به اخذ غرامت لاکربي خلاصه نمي‌شود چرا که قبلا سناريوي لاکربي براي نابودي هسته‌اي تعبيه شده بود و حالا وقت عمل به اين سناريو رسيده است. بر اين اساس آمريکايي‌ها غرامت پرداخت شده براي حادثه لاکربي را کافي نمي‌دانند. قذافي با افزايش غرامت قربانيان لاکربي موافقت مي‌کند تا دومين گام اشتباهي را که به سرازيري نابودي خودش و ليبي منتهي مي‌شود بردارد. آمريکايي‌ها که متوجه ضعف و انفعال در ليبي شده‌اند، حالا توقعات جديدي را مطرح مي‌کنند آنها مي‌گويند بايد تعطيلي فعاليت هسته‌اي ليبي آن هم به بهانه نگراني از رفتارهاي خصمانه احتمالي ليبي در دستور کار قرار بگيرد. جان بولتون ( سفير آمريکا در سازمان ملل ) در اين باره به وضوع اعلام مي‌کند که ما معتقديم که در ليبي نبايد تاسيسات هسته‌اي و اتمي وجود داشته باشد.از طرفي حمله آمريکا به عراق در همين سال، قذافي را بيشتر از قبل ترسانده است. او حمله نظامي به ليبي را دور از تصور نمي‌بيند. قذافي که معمولا اهل اعلام نگراني نبود اما اينبار اين نگراني خود را با صراحت اعلام مي‎کند: «از کجا مي‌دانيد که کشور بعدي که مورد حمله قرار مي‌گيرد يکي از شما نباشيد؟ هر کشوري ممکن است. امروزعراق، فردا ليبي و بعدهم کشورهاي ديگر.» سرهنگ در داخل کشور از اعتماد مردمي برخوردار نيست و نفت نيز به عنوان تنها پشتوانه اقتصادي وي در شرايط تحريم قرار گرفته است. در نتيجه تنها راه حفظ حکومت خود را در کنار آمدن با غربي‌ها مي‌بيند! مطالبات آمريکا و انگليس شامل دست کشيدن کامل ليبي از هر نوع برنامه هسته‌اي اعم از تحقيق، توسعه و توليد، انهدام وانتقال تجهيزات مربوطه، و اعطاي دسترسي کامل و نامحدود به بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي مي‌شود. آنها هم زمان با تهديدهاي گسترده، به قذافي وعده لغو تحريم‌ها و کمک به برقراري مناسبات تجاري با دنيا را مي‌دهند. بوش در ترسيم راهبرد خود در قبال ليبي مي‎گويد: بهترين تصميم براي رهبر ليبي متقاعد شدن براي همکاري با جامعه جهاني است.آنها بايد حسن نيت خودشان را با تعطيلي برنامه هسته‌اي‌شان نشان بدهند. در آن صورت آمريکا هم کمک مي‌کند تا دنيا ليبي را به عنوان يک شريک تجاري بپذيرد. سکانس هفتم: تسليم و سرازيري سقوط ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ است که قذافي در همان مسيري مي‌افتد که قبلا امريکا شايد به وسيله سرويسهاي اطلاعاتي موساد و انگليس برايش پهن کرده است. دولت ليبي سرانجام تسليم مي‌شود و در بيانيه‌اي اعلام مي‌کند نه تنها تجهيزات هسته‌اي ، نظامي و شيميايي خود را تسليم خواهد کرد بلکه با امضاي پروتکل الحاقي، نظارت‌هاي بيشتر آژانس انرژي اتمي و بازرسان تسليحات شيميايي را پذيرفته است. و علاوه بر اين‌ها، برد موشک‌هاي خود را نيز به ۳۰۰ کيلومتر کاهش خواهد داد. توني بلر، نخست‌وزير انگليس در همان روز با صدور بيانيه‌اي تصميم قذافي را تاريخي و شجاعانه مي‌خواند: «اين يک تصميم بزرگ و شجاعانه بود. تصميمي که مي‌تواند سرنوشت ليبي و مردمش را در مسير مناسبي قرار بدهد. اين يک لحظه تاريخي براي ليبي محسوب مي‌شود و مطمئنا آينده متفاوتي براي اين کشور رقم مي‌زند.» قذافي ظرف ۹ ماه يعني از ژانويه ۲۰۰۴ تا سپتامبر همان سال براي اعتمادسازي اقدامات گسترده‌اي انجام مي‌دهد: «ليبي تاسيسات هسته‌اي خود اعم از دستگاه‌هاي سانتريفيوژ، قطعات مربوطه، مدارک و مخزن‌هاي حاوي هگزا فلورايد اورانيوم را به آمريکا منتقل مي‌کند. بيش از ۱۵ کيلوگرم اورانيوم غني شده با خلوص بالا نيز به روسيه منتقل مي‌شود.اما عجيب‌ترين اقدام ليبي انهدام تمامي تجهيزات مرتبط با موشک‌هاي اسکاد – سي است. قذافي همچنين موافقت مي‎کند تا موشک‌هاي اسکاد – بي را نيز منهدم کند.» در تمامي اين زمينه‌ها ليبي دسترسي کامل به هر فرد و سندي را براي آمريکا فراهم مي‌کند تا همکاري کاملاً گسترده‌اي با بازرسان و نمايندگان آمريکا و انگليس صورت گيرد. اما با وجود همه اين اقدمات در ژانويه ۲۰۰۴ جيمز کانينگهام سفير آمريکا در اسرائيل، باز هم لغو تحريمهاي ليبي را اقدامي خطرناک اعلام مي‎کند: « مشخص نيست که با لغو تحريم‌ها دولت ليبي چه رفتاري در پيش خواهد گرفت. به نظر من لغو تحريم‌هاي ليبي بسيار خطرناک بوده و ممکن است تبعات نااميد کننده‌اي براي همه داشته باشد.» در ادامه اين روند اسپنسر آبراهام وزير وقت انرژي آمريکا نيز مدعي مي‌شود تنها پنج درصد خواسته‌هاي آمريکا از سوي ليبي برآورده شده است: «مشکلات هسته‌اي ليبي بسيار بزرگتر وعميق‌تر از چيزي است که امروز در رسانه‌ها به آن اشاره مي‌شود. اين مشکلات مثل يک کوه يخ است که الان تنها قله آن بيرون از آب ديده مي‌شود. چيزي حدود پنج درصد از آن!» اينها در حالي مطرح مي‌شود که ليبي به تمامي خواسته‌هاي غرب تن داده، آمريکا ليبي را الگوي موفقي براي ديپلماسي اعمال زور خود معرفي مي‌کند! بازتاب تسليم ليبي به امريکا بعد از اين توافق و اجراي بند به بند دستورات امريکا کاندوليزا رايس با اشاره به نمونه موفق ليبي مي‎گويد: « خرسندم اعلام نمايم که ايالات متحده روابط کامل خود را با ليبي از سر خواهد گرفت. ليبي نيز از فهرست دولت‌هاي حامي تروريسم واز فهرست کشورهايي که همکاري کاملي با آمريکا در مقابله با تروريسم جهاني نداشته‌اند، حذف مي‌گردد. اين نتيجه آن تصميم تاريخي است که ليبي در سال ۲۰۰۳ گرفت. همان طور که سال ۲۰۰۳ نقطه عطف تاريخي براي مردم ليبي بود سال‌هاي ديگر نيز مي‌تواند نقطه عطفي براي مردم ايران و کره شمالي باشد.» ۲۶ ژوئن ۲۰۰۶ . معاهده‌اي ميان انگليس و ليبي منعقد مي‌شود. بر اين اساس انگليس متعهد مي‌شود تا در صورت حمله احتمالي به ليبي، امنيت قذافي و حکومتش را تضمين کند. اما زمان زيادي لازم نبود تا قذافي به توخالي بودن وعده‌هاي آمريکا و انگليس پي ببرد. آمريکايي‌ها لغو کامل تحريم‌ها و کمک در جهت گسترش مناسبات اقتصادي با دنيا را به ليبي وعده داده بودند. اما بهانه‌جويي آنها پاياني نداشت. بهانه‌هايي نظير قوانين داخلي آمريکا، اختلافات بر سر تحويل متهمين پرونده لاکربي و وضعيت حقوق بشر در ليبي. اعتراف ديرهنگام معمر پيمان‌شکني‌هاي آمريکا آنقدر ادامه مي‌يابد که قذافي رسما از اعتماد به آنها ابراز پشيماني کرده و سرنوشت کشورش را عبرت و الگوي مناسبي براي ساير کشورها در مسير ارتباط با آمريکا معرفي مي‌کند: «اين عادت آمريکايي‌هاست. آنها فقط به منافع خودشان فکر مي‌کنند. آمريکا بايد به تعهداتش عمل کند تا کشورهايي مثل ايران و کره‌شمالي با مشاهده رفتار آمريکا با ليبي تصميمات ديگري نگيرند. همزمان با بالا گرفتن اعتراضات مردم ليبي در سال ۲۰۱۱ ، نيروهاي ناتو سوار بر موج بيداري اسلامي مردم منطقه و براي تحت کنترل در آوردن آن به اين کشور حمله مي‌کنند. انگلستان که متعهد شده بود در صورت تهديد نظامي ليبي از اين کشور دفاع کند؛ حالا خود در اين حمله، تحت عنوان نيروهاي ائتلاف حضور دارد. ليبي که در نقطه عطف به اصطلاح تاريخي خود توان نظامي‌اش را پس از توافق با آمريکا از دست داده است، زير ساخت‌هاي اقتصادي خود را هم در جريان حملات ناتو از دست مي‌دهد. قذافي نيز در وقايع آن سال‌ها به طرز مشکوکي کشته مي‌شود. قذافي مي‌خواهد عبرت شود و خودش مي‌گويد ايران وکره‌شمالي بايد از اعتماد من به امريکا درس بگيرند اما اين عبرت به بهاي نابودي خود و همه مردم ليبي تمام مي‌شود و نشان مي‌دهد که نهايت اعتماد به امريکا چه چيزي مي‌تواند باشد! با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد