مثلث/
متن پيش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
«جنگ نخواهد شد، مذاکره هم نميکنيم؛» اين اصليترين جمله سخنراني رهبري در ديدار با قشرهاي مختلف مردم در هفته گذشته بود. حضرت آيتالله خامنهاي در سخنان مهمي درباره اوضاع اقتصادي و معيشتي، شرارتهاي آمريکا و پيشنهاد مذاکره و نيز ضرورت وحدت عمومي مردم و مسئولان خاطرنشان کردند: «مشکلات اقتصادي و راهحلهاي آن معلوم است، هيچ بنبستي در کشور وجود ندارد و مسئولان در هر سه قوه بايد با تلاش، کار مشترک و استفاده از نظرات کارشناسان، مشکلات و فشارها را از دوش مردم بردارند.»
رهبري در سخنان خود به مشکلات معيشتي اشاره کرده و گفتند مشکل ارز و سکه بهخاطر بيتدبيريها و بيتوجهيها بود. به نظرتان اين بيتوجهيها متوجه چه کساني است و چه روندي براي حل آن وجود دارد؟
بخش عمدهاي از اين تقصيرها که ايشان در صحبتهايشان فرمودند به دولت برميگردد. بهخاطر اينکه مسائل ارز و سکه و اينها عمدتا به وظايف دولت و در حيطه آن است. درصد بالايي از آن خطا، اشتباه يا بعضا خيانت مديران ذيربط دولتي محسوب ميشود. البته در هيچ زمينهاي دولت تنها نيست. در مورد يک موضوع قضايي هم اگر بخواهيد بررسي کنيد نميتوانيد بگوييد صرفا تنها قوه قضائيه در آن دخيل است، بخشهاي ديگر هم در آن دست دارند ولي عمدتا ميگوييد قوه قضائيه يا عمدتا ميگوييد قوه مجريه به شکل کلي مسئول است. ولي عوامل ديگري هم در آن دخيل است. مثلا اگر سيستمهاي اطلاعاتي که باز بخشي از آن به دولت برميگردد، به موقع هشدارهاي لازم را ميدادند مديران دولتي که اين خطاها را کردند، اين اشتباهات را نميکردند و جلوي آنها گرفته ميشد. اما در مجموع سهم بسيار عمدهاي از اين تقصيرات متوجه مسئولان ذيربط در دولت است که بازار سکه و ارز را به اين وضعيت نشاندهاند. البته نميتوانيم بگوييم غافلگير هم شدهاند، چرا که در دو مقطع زماني در سال گذشته هم اين مساله افزايش ناگهاني نرخ ارز و سکه را داشتيم. بنابراين زمينهاش را دولت و مسئولان مربوطه دولتي که عمدتا بانک مرکزي است، اطلاع داشتند و به سادگي ميشد تحليل اقتصادي کرد که ما يک آواري را داريم که سر قيمت سکه و ارز و طلا و اينها خالي خواهد شد. ولي چرا اينکه بيتدبيريها شده، همان چيزي است که رهبري فرمودند.
در مورد مذاکرات هستهاي و برجام نظرتان چگونه است؟ رهبري فرمودند در موضوع مذاکرات به اصرار آقايان اجازه تجربه را دادم؛ البته از خطوط قرمز معينشده هم عبور کردند. در گذشته رهبري از مذاکرهکنندگان حمايت کرده بودند. در حال حاضر چه وضعيتي وجود دارد که اين موضوع مطرح ميشود؟ بايد منتظر نگرانيها و اخبار جديدي در اين باره باشيم؟ از چه خط قرمزهايي عبور شده است؟
اين مطلبي که رهبري در طول مذاکرات و حتي در حال حاضر اخيرا تيم ديپلماسي را مورد تفقد قرار دادند، اين دو موضوع است. نبايد اينها را با هم مخلوط کرد. يک موقعي است که ميگوييم اساس مذاکرهکردن در يک موضوعي کار غلطي است و نبايد به سمت مذاکره رفت و يک موقعي است که بنابه مصالحي آن را انجام نميدهيم يا با تصميم اشتباه به سمت آن ميرويم. تصميم ميگيريم که بنا به مصالح يا با يک تصميم اشتباه مذاکره کنيم.
وقتي تصميم به مذاکره ميگيريم به آن تيم مذاکرهکننده اعتماد داريم. مشکل عمدتا روي تيم مذاکرهکننده نيست. آنها افراد امين و صالحي هستند. مشکل اين است که آيا اساس اين مذاکرات درست است يا غلط. ممکن است در زماني شما تشخيص دهيد که درست است و انجام دهيد، بعدا که زماني گذشت متوجه شويد که اشتباه کرديد و اساسا نبايد مذاکره ميشد. اينها ربطي به صداقت و امانت مذاکرهکننده ندارد. دو موضوع جدا از هم است.
اين يک مطلب است و مطلب ديگر اينکه شما ميپرسيد چرا در اين فضا قرار گرفتهايم، من در سخنان خود در يکي، دو سال گذشته بارها تکرار کردهام. ما در موضوع برجام دو جايگاه و مقطع داريم. يک مقطع زمان امضا و مذاکرات برجام است. در اين زمينه رهبري هم بارها تکرار کردند که اشتباهاتي انجام شد و بعضا مذاکرهکنندگان از خطوط قرمز هم عبور کردند. همچنين گفتند رئيسجمهور به ايشان گفتهاند که اگر اين محدوديت را نميگذاشتيم، اشتباهات ديگري هم انجام و امتيازهاي ديگري هم داده ميشد. مجموعه اينها را اگر در نظر داشته باشيم به هر حال هر مذاکرهاي با اين شرايط و شکل و عمق و حد وسعت، بالاخره يک اشتباهات و خطاهايي در آن هست. اين مذاکرات شکل گرفت و تمام شد و برجام نهايي شد.
اما به اعتقاد من اشتباه اصلي بعد از مذاکرات انجام شد، نه در حين مذاکرات و امضاي برجام. يعني خطاي بزرگ براي بعد از برجام است. برخي فکر ميکنند خطاي بزرگ مال مذاکرات و امضاي برجام است. بنده تصور ميکنم خطاي اصلي مال بعد از آن است و آن هم اجراي آن توسط ايران است.
چرا و چطور اين موضوع را تحليل ميکنيد؟
براي اينکه ما آمديم همه تعهداتي که در برجام داشتيم دفعتا و يکشبه اجرا کرديم. يعني اصطلاحا يکشبه انجام داديم در حالي که آنها تعهدات خود را به تدريج انجام دادند و بخش قابلتوجهي از آن را اصلا انجام ندادند که آن هم مربوط به تراکنشهاي مالي و بانکي و همينطور تعهداتي که مربوط به قراردادهاي بزرگ سر مساله سکوهاي نفتي و حوزههاي نفتي و هواپيما و اينها بود.
يعني در همان دوره اوباما اينها وجود داشت. از زمان امضاي برجام تا رفتن آقاي اوباما در دولت قبلي آمريکا بخش نسبتا قابل توجهي از برجام اساسا توسط طرف قبلي اجرا نشد ولي ما همه تعهدات خود را کامل انجام داديم. اين يک اشتباه بسيار بزرگ بود. بايد ميگذاشتيم گام به گام به ميزاني که آنها تعهد خودشان را انجام ميدهند ما هم به همان مقدار تعهد خود را انجام ميداديم. يا ما يک قدم برميداشتيم و با جلوآمدن آنها قدم بعدي را برميداشتيم. وقتي ما همه تعهدات خود را انجام ميدهيم و آنها فقط بخشي را انجام ميدهند، وقتي بخواهيم بخشي از آن را که انجام داديم به عقب برگرديم مثل حال حاضر که در آن شرايط هستيم، اسم آن، اين خواهد بود که برجام را نقض کردهايم. اين روند باعث زيان ما شد.
در مورد جمله مهم رهبري در سخنان اخير که گفتند جنگ نخواهد شد، مذاکره هم نميکنيم، چه تحليلي وجود دارد؟ برخي از کارشناسان اينگونه سخن ميگويند که در فضاي حال حاضر پس از خروج آمريکا از برجام و تنشهاي شکلگرفته ما دو راه در پيش داريم که يا بايد مذاکره کنيم يا اين وضعيت به جنگ منجر ميشود. آيا راه سومي وجود دارد؟ چگونه ميتوان به اين رسيد که نه جنگي خواهد بود و نه مذاکرهاي؟
اتفاقا رهبري دقيقا اين دو جمله را که کنار هم گذاشتند در واقع پاسخگويي به اين افکار است که ميگويند يا مذاکره بايد بکنيم يا جنگ خواهد شد. اينکه رهبري فرمودند جنگ نخواهد شد و مذاکره نميکنيم، براي اين است که نتيجهگيري اين افراد را کاملا پاسخ دهند که غلط است. چون عمده دليلي که برخي از افراد در داخل کشور براي مذاکره ميآورند مساله جنگ است. ميگويند اگر مذاکره نکنيم جنگ خواهد شد. جنگ وحشتي در ميان مردم ايجاد ميکند که شايد حصر اقتصادي و تحريم اقتصادي ايجاد نکند. نهتنها مردم ايران، بلکه همه مردم از جنگ بهمراتب بيشتر از يک حصر اقتصادي ترس و وحشت دارند. از اينرو رهبري خواستند اين را پاسخ بدهند که به اين شکل نيست که ما اگر مذاکره نکنيم بنابراين حتما به سمت جنگ خواهيم رفت. ميگويند جنگ نميکنيم، مذاکره هم نميکنيم، راه سوم چيست و چه نتيجهاي از اين ديدگاه گرفته ميشود؟ جواب مقاومت است؛ مقاومت درمقابل فشارهاي اقتصادي که غرب يا آمريکا در راس آن ميآورد و همراهي نصفونيمهاي که اروپاييها فعلا با آن ميکنند. بايد سياستهاي ديگري را پيش گرفت. چون مذاکره قطعا به ضرر منافع ملي است که در آن شکي نيست. حتي کساني که ميگويند مذاکره کنيم که البته بخشي از آنها خائن هستند و از روي خيانت اين را ميگويند، ميدانند که مذاکرهکردن به ضرر منافع ملي است، منتها يک دليلي را براي مذاکرهکردن ميآوردند که آن دليل مهمتر از مذاکرهکردن است و آن جنگ است. ميگويند اگر مذاکره نکنيم جنگ خواهد شد. ميگويند درست است که قبول داريم مذاکرهکردن به ضرر منافع ملي و ممکن است نتيجهاي نداشته باشد، اما حداقل سايه جنگ را از کشور برميدارد. پس به اين دليل برويم مذاکره کنيم. رهبري گفتند خيالتان راحت جنگ نميشود. به دلايلي که نام بردند. از آن طرف هم ما مذاکره نميکنيم زيرا مذاکره بر خلاف منافع ملي ماست.
بله اگر شرايطي بود که ايران به آن حد از قدرت، به لحاظ قدرت اقتصادي، فرهنگي و غيره ميرسيد اگر ميرفتيم مذاکره کنيم آن وقت ميشد با مذاکره منافع ملي را تامين کرد. اما در اين شرايطي که ما داريم مذاکرهکردن قطعا به ضرر ماست؛ آنهم با اين دولت که در آمريکا حضور دارد.
رهبري هم فرمودند که اگر به فرض محال ميخواستيم مذاکره کنيم با اين دولت مذاکره نميکرديم. از اينرو هيچکس در کشور مگر عده قليلي که سخنانشان بوي خيانت ميدهد، همه معتقد هستند که مذاکره فايده ندارد، مضر هم هست.
بنابراين آيا جنگ خواهد شد؟ رهبري ميگويند که جنگ هم نميشود. بنابراين نيازي به مذاکره هم نيست. چون جنگ نميشود ديگر مذاکره هم بر خلاف منافع ملي است مذاکره هم نميکنيم. راهحل بعدي چيست؟ راهحل اين است که يکسري تحرکات ديپلماتيک خارجي داشته باشيم که نگذاريم در تنگنا قرار بگيريم مانند دوره قبل از برجام و دوستان بيشتري در ميان کشورهاي جهان پيدا کنيم. آمريکا را در فشار افکار عمومي و ديپلماسي ديگر کشورها قرار دهيم. از طرفي در سياست داخلي هم سياستهاي منقبض و منضبط اقتصادي بگيريم که بتوانيم از اين دوران عبور کنيم تا اين دولت آمريکا دورهاش تمام شود شايد که دولت بعدي دولتي عقلاييتر باشد، نه اينکه احتمال دارد با دولت بعدي مذاکره کنيم، بلکه اين تصميمات اشتباه دولت ترامپ که باعث ساختارشکني و انزواي آمريکا ميشود که تنها در رابطه با ايران هم نيست و به همه بازيگران بينالمللي مربوط است، ميتواند فضاي جديدي شکل دهد.
بازار