نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

روزنامه‌های سفیدِ سفید، روزنامه‌های سفیدِ سیاه

منبع
اعتماد
بروزرسانی
روزنامه‌های سفیدِ سفید، روزنامه‌های سفیدِ سیاه
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عليرضا کيانپور| دو روزنامه اصولگرا روز گذشته گزارش اصلي خود را به نحوه برخورد با مطبوعات اختصاص داده و مدعي شدند که دولت سعي دارد با طرح شکايات پياپي از روزنامه‌هاي اصولگرا، دهان منتقد را ببندد. در اين ميان البته نحوه ورود يکي از آن‌ها اندکي متفاوت بود. اين روزنامه قاب مربع وسط نيم‌صفحه نخست خود را که به عکس يک هر شماره اختصاص دارد، سفيد گذاشت و گوشه سمت چپ اين مربع سفيد، با رنگ بنفش، تيتر يک زد: «تيغ بنفش» بهمن‌ماه سال 86، زماني که آرام آرام با جا افتادن احمدي‌نژاد در مقام رياست‌جمهوري، حلقه فشار به‌دور اصلاح‌طلبان و البته روزنامه‌ها و مطبوعات اصلاح‌طلب تنگ‌تر و تنگ‌تر مي‌شد، روزنامه‌اي آغاز به‌کار کرد که طي سال‌هاي بعد، تبديل شد به يکي از معدود تجارب موفق رسانه‌اي اصولگرايان به‌خصوص طيف تندروتر اين جناح سياسي. همان زمان بود که روزنامه «آريا» لغو امتياز شد تا پس از «شرق» و «هم‌ميهن»، سومين روزنامه اصلاح‌طلبي باشد که مدتي کوتاه پس از اميدواري روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب از روشن شدن چراغ يک مطبوعه همسو، آنها را نااميد کرده است. يک روز پس از آن روز تلخ اما نه‌تنها خبر آغاز به کار روزنامه جديد اصولگرايان توسط يکي از جوانان نزديک به احمدي‌نژاد منتشر شد، اخباري نيز درمورد آغاز به‌کاريک روزنامه اصولگراي ديگررسانه‌اي شد که قرار بود زيرنظر سازمان تامين اجتماعي در زمان مديريت سعيد مرتضوي روي کيوسک برود. البته هر دو روزنامه در همان روزها کارشان را آغاز کردند اما درحالي که نورِ روزنامه مرتضوي چندي بيشتر نپاييد، روزنامه ديگر هنوز، هر روز روي کيوسک مي‌رود. تولد روزنامه‌اي در برهوت مطبوعات اصولگرا انتشار اين روزنامه متفاوت اصولگرا در آن روزهاي سختِ مطبوعات اصلاح‌طلب و البته در شرايطي که اصولگرايان همواره با اين نقد جدي مواجه بودند که عرصه رسانه را به رقيب باخته و هرگز نتوانسته‌اند همچون اصلاح‌طلبان با استفاده از ظرفيت رسانه، گفتمان سياسي خود را به‌روز و با جامعه همراه کرده و متقابلا جامعه و افکارعمومي را نيز با گفتمان و نوع نگاه‌شان آشنا سازند، روزنه اميدي براي محافظه‌کاران بود. حالا البته با گسترش شيوه‌هاي نو رسانه‌اي و ورود به عصر شبکه‌هاي اجتماعي، اولا ديگر روزنامه‌ها آن اثرگذاري سابق را ندارند و درثاني، بالاخره لااقل بعضي طيف‌هاي جريان اصولگرا نيز با پي بردن به اين اهميت رسانه، اندکي از عقب‌ماندگي خود را جبران کرده‌اند. حالا يکي از نهادهاي مهم نيز، روزنامه‌اي با کيفيت را روي کيوسک مي‌فرستد و نزديکان شهردار اسبق نيز در روزنامه‌اي ديگر لااقل به اهميت شکل و فرم در مطبوعات پي برده‌اند و فهميده‌اند که خواندن صفحات دست و پا گير سنتي با آن فونت کمرنگ و عکس‌هاي بي‌رنگ و رو اگر بيش از تحمل محتواي اين روزنامه مشقت‌بار نباشد، کم از آن نيست. خبر مرگ را در اين روزنامه بخوانيد در يک چنين شرايطي بود که تيترهاي عمدتا يک کلمه‌اي و غالبا مختصر و مفيد و البته چکشي اين روزنامه درکنار عکس‌هاي براق و متفاوت روي جلد اين روزنامه در آن قاب مربعي نيم‌صفحه نخست، توانست نظر روزنامه‌خوان‌ها را به خود جلب کند و بسياري اوقات، با همين يک تيتر و يک عکس، جور صفحات بي‌مايه داخلي را بکشد. تيترها و عکس‌هايي که البته همان‌طور که موجب ديده شدن روزنامه و تمجيد از آن شده، بسياري اوقات نيز عاملي بوده براي انتقاداتي اساسي به اين مطبوعه اصولگرا. به عنوان تنها يک نمونه دم دستي، به ياد بياوريم آن تيترِ يک جنجالي و بحث‌انگيز آن‌ها را که اواخر بهمن‌ماه 95، همزمان با انتشار اخباري از خبر درگذشت ملک عبدالله پادشاه سابق و نيز بالاگرفتن برخي شايعات درمورد وخامت حال و اوضاع جسماني ملک سلمان پادشاه وقت عربستان سعودي، پاي مديران اين روزنامه را به دادگاه کشاند. هرچند که در اين مورد نيز محکوميتي شامل اين روزنامه نشد و آن‌ها درست در نخستين روز اسفند همان سال تبرئه شدند. اين البته تنها مورد اين رسانه نبود. همان‌طور که ماجراي اسفندماه 95، نخستين‌بار نبود. پيش و پس از اين ماجرا، بارها و بارها شاهد مواردي بوديم که روزنامه‌هاي اصولگرا دست به اين‌گونه اقدامات مي‌زنند و با واکنشي هم روبه‌رو نمي‌شوند. اتفاقي مبارک و فرخنده. همواره ايدون باد! سفيدخواني در غرب اين آرزو البته هرگز جامه عمل نپوشيده و بعيد است که در آينده نيز چنين شود. شايد بسياري از مخاطبان فکر کنند تمهيد انتشار روزنامه سفيد، به عنوان نوعي اعتراض اقدامي معمول و بي‌دردسر باشد. همين چند روز پيش بود که در پي قتل ناپديد شدن جمال خاشقجي، روزنامه‌نگار منتقد عربستان‌ سعودي توسط دولت سعودي، روزنامه امريکايي «واشنگتن‌پست» صفحه «ديدگاه جهاني» خود را که گاهي به يادداشت‌هاي خاشقجي اختصاص داشت، با نام او بدون مطلب و سفيد منتشرکرد. خبري که اتفاقا در رسانه‌هاي فارسي‌زبان هم بازتاب نسبتا گسترده‌اي يافت و پس از قطعي شدن درگذشت اين روزنامه‌نگار منتقد عرب نيز تکرار شد. در تاريخ مطبوعات خودمان هم نمونه‌اي از اين دست داريم. سفيد مثل روزنامه دولت احمدي‌نژاد! به ياد بياوريم زماني که روزنامه «ايران»؛ ارگان رسانه‌اي دولت جمهوري اسلامي ايران آخرين شماره آبان‌ماه سال 90 خود را به همين سبک و سياق و سفيد به روي کيوسک روزنامه‌فروشي‌ها فرستاد. ماجرا از اين قرار بود که علي‌اکبر جوانفکر مشاور رسانه‌اي محمود احمدي‌نژاد و مديرمسوول وقت روزنامه ايران به‌دليل بيان مسائلي که به‌زعم دادستان کل تهران، «خلاف واقع» و «تنش‌آفرين» بود، به يک سال زندان محکوم شد اما با برگزاري يک نشست خبري و اعتراض نسبت به اين حکم، از پذيرش آن سر باز زد و اين اتفاق، منجر به بروز درگيري و حمله به دفتر اين روزنامه و بازداشت او و تعدادي از روزنامه‌نگاران اين روزنامه شد. فرداي اين غائله بود که ايران با نيم‌صفحه سفيد به چاپ رسيد. شامگاه «نوروز» 11 سال پيش از ماجراي روزنامه دولتِ احمدي‌نژاد اما اين روزنامه اصلاح‌طلب «نوروز» بود که سفيد چاپ شد. روزنامه‌اي که به مديرمسوولي محسن ميردامادي و سردبيري کريم ارغنده‌پور، به عنوان ارگان حزب مشارکت و پس از توقيف روزنامه‌هاي «مشارکت» و «بهار» منتشر مي‌شد و در تيرماه ۸۱ به‌دليل همين اقدام اعتراضي توقيف شد. «نوروز» اين اقدام را نوعي «اعتراض به سانسور» مي‌دانست اما فهرست اتهامات اين روزنامه اصلاح‌طلب، فهرستي بلندبالا و موارد اتهامي آن نيز چندين‌بار بيش از اين عنوان اتهامي ساده بود. توقيف 2روزه روزنامه‌اي که زياد را مي‌دانست! اينها و موارد مشابه که همگي نشان از اين رويکرد دوگانه در برخورد با مطبوعات دارد، کم نيستند. يکي از آخرين نمونه‌هاي اين رويکرد را همين يک سال پيش و درجريان توقيف دوروزه مهمترين روزنامه اصولگرا نيز شاهد بوديم. 14 آبان‌ماه سال گذشته بود که روزنامه موردنظر پس از رد ادعاي دونالد ترامپ درباره نقش ايران در شليک موشک از يمن به عربستان، در اقدامي عجيب حتي از اهداف بعدي اين حملات نيز سخن گفت و در تيتر يک خود نوشت: «شليک موشک انصارالله به رياض؛ هدف بعدي دبي» اين تيتر که به‌روشني با مسائل حساس امنيت ملي و سياست خارجي کشور مرتبط بود، شوراي عالي امنيت ملي را وارد ماجرا کرد و در نتيجه خبر توقيف دوروزه اين روزنامه اصولگرا در رسانه‌ها دست به دست شد. هرچند در ابتداي امر، صحبت‌هايي درمورد تخطي اين روزنامه اصولگرا از حکم قانون نيز به گوش رسيد با اين همه روزنامه مورد بحث در نخستين شماره خود پس از توقيف، نه‌تنها نشانه‌اي از تنبه نشان نداد، بلکه رسما مدعي شد که اين دولت و شوراي عالي امنيت ملي است که «مصالح ملي» را نمي‌فهمد و چشمانش نسبت به اين مصالح «کور» است. آنجا که روزنامه در اقدامي که تاحدودي شبيه به انتشار نيم‌صفحه نخست بود، تمامي اخبار را از روي نيم‌صفحه نخست بيرون گذاشت و تمامي سطح نيم‌صفحه نخست خود را به «چرايي توقيف» اختصاص داد و در يک جمله، روي پس‌زمينه‌اي از شماره‌هاي پيشين خود، از «انتقام کور از روشنگري‌هاي» اين روزنامه تيتر زد. به سفيدي غازِ همسايه و حالا نوبت روزنامه ديگري از طيف اصولگرايان رسيده است که دست به اين گونه اعتراض بزند. اعتراضي که هم مي‌توانند بسيار خطرناک باشد، تا آنجا که ريشه مطبوعه معترض را تا ابد بخشکاند و هم مي‌تواند اعتراض مشروع و روشنفکرانه تلقي شود که حتي جاي يک تذکر خشک و خالي هم باقي نگذارد. درواقع مهم اين نيست که روزنامه‌اي، سفيد چاپ شود؛ مهم اين است که چه روزنامه‌اي سفيد چاپ شود! ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد