سياست روز/ « کاش روحاني کمي «برانکو» بود » عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم مهدي رجبي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
بازي سهشنبه پرسپوليس براي خيليها باعث افتخار بود. اينقدر مجموعهي «تيم» خوب بود، که حتي آنها که طرفدار رنگ «قرمز» نبودند هم نتوانستند زبان به تعريف و تشويق باز نکنند. حتي سرمربي حريف هم بعد از اين بازي پرفشار لب به تحسين گشود و گفت «براي پرسپوليس در بازي فينال آرزوي موفقيت ميکنم و اميدوارم اين تيم قهرمان آسيا شود»
اما آنچه و به زبان بهتر آنکس که شايستهي تشويق و احترام بيشتري است، کسي جز سرمربي اين تيم نيست.
کافي است يکبار ديگر شرايط اين تيم را مرور کنيم. تيمي که تا قبل از آمدن «برانکو» نتايج خوبي نميگرفت و در رتبههاي پايين جدول بود، با آمدنش انقلابي دروني را رقم زد. نظم، بازي زيبا و چشمنواز و در نهايت «نتيجهگيري». تا آنجا که در فصل اول تنها بهخاطر تفاضل گل جايگاه قهرماني را از دست داد، اما در دو سال بعدي بدون دغدغه و نگراني و با خيال راحت «قهرمان» شد.
اما اوج کار او از سال گذشته رقم خورد. وقتي سال قبل در چنين روزهايي خبر محروميت مهاجم کليدي و در پس آن محروميت از دو پنجرهي نقل و انتقالاتي هم به دردسرهاي تيم اضافه شد.
درست در شب بازي نيمهنهايي روحيه تيم از هم پاشيد و دست آخر با يک نتيجه وحشتناک در مقابل تيم عربستاني شکست خورد.
اما اين پايان کار نبود. او ليگ را باز هم با قهرماني تمام کرد و بعد هم در سختترين گروه ليگ قهرمانان (نه به لحاظ نام تيمها که کيفيتشان) توانست به عنوان سرگروه صعود کند و همين مسير را آنقدر خوب ادامه دهد که حالا پاي فينال قرار گرفته است.
اما بايد يادمان باشد تيم او چگونه فيناليست شد. وقتي پنجرهها بسته بود و يکسال حق جذب بازيکن را نداشت و به نوعي تحريم بود. وقتي در ابتداي همين فصل تقريبا نيمي از بازيکنان اصلياش از تيم جدا شدند. وقتي بيپولي و بازي «برخيها» با قيمت دلار سبب شد کادر فني نزديک به شش ماه حقوقي دريافت نکند. و وقتي روي نيمکت گزينههاي دندانگيري براي تعويض و تغيير بازي نداشت.
تيم برانکو در شرايطي به ديدار نهايي رسيد که در تيمش خبري از «ستاره» و «ژنرال» نبود. در عوض بازيکنان «جوان» و کمتجربهاي بودند که حاضر بودند براي تيمشان، مربيشان و هواداران جان بدهند. سرمربي وقتي دستش بسته ميشد، «پست» بازيکنان را تغيير ميداد، اما باز هم «عالي» بودند. بازيکنان مصدوم به زور درمانهاي موقتي و مُسکنها براي تيمشان بازي کردند. وقتي در بدترين شرايط از حريف عقب افتادند، باز هم دست از تلاش برنداشتند و آنقدر دويدند و «جان» کندند که ديگر رمقي در پاهايشان نبود و البته که مزدشان هم اثبات «توانستن» و نتيجهگيري بود.
حالا کمي به تيم دولت دوازدهم نگاه کنيم. ژنرالهاي «پير» و خستهاي که مدام از نتوانستن و نشدن سخن گفتند. آدمهايي که در پست تخصصي هم عملکرد فاجعهباري داشتند و دست آخر دستخوششان اين بود که در پست جديد بدرخشند!
مديراني که همهچيز را به «تحريم» گره زدند و براي شانهخالي کردن از زير بار مسئوليت هر موضوع بيربطي را «بهانه» قرار دادند.
پرسپوليس سهشنبه شب به لطف گل زده در خانهي حريف به فينال رفت و تماشاگران پس از پايان بازي هم ورزشگاه را ترک نکردند و به تشويق تيمشان پرداختند. اما اگر نتيجهي بازي اينچنين هم نبود، شک نداريم که باز هم همان بيش از ۱۰۰هزار نفر در ورزشگاه ميماندند و باز هم بازيکنان و مربيشان را تشويق ميکردند.
چون آنها به چشم ديدند که در اين مدت يکساله بازيکنان، مربيان، تدارکات، مديران و همهي اعضاي باشگاه براي سرپا ماندن تيمي که ميتوانست براي «باختن» بهانههاي قانعکننده داشته باشد، جنگيدند و همين براي «مردم» کفايت ميکرد که به چشم ديدند، کسي «کم» نگذاشت. کسي نِق نزد و «جاخالي» نداد. ديدند «سرمربي» براي نتيجهگيري تيمش زير بار «مصلحت» و «سفارش» نرفت و براي اثبات توانايي «جوان»هاي تيمش اول از همه خودش قراردادش را تمديد کرد تا نشان دهد به کاري که کرده و ميکند «ايمان» دارد.
براي همين است که دوست داشتيم رئيسجمهور ما به عنوان «سرمربي» تيم اجرايي کشور و مديران همراهش، کمي شبيه «برانکو» و بازيکنانش بودند و براي خوشحالي «مردم» و چشاندن طعم شيرين «عزت» و «غرور» تا آخرين «نفس» ميدويدند و دست از «تلاش» برنميداشتند.
بازار