نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

افول آمریکا و انتقال قدرت از غرب به شرق

منبع
khamenei.ir
بروزرسانی
افول آمریکا و انتقال قدرت از غرب به شرق
khamenei.ir/ سياست‌هاي متناقض»، «خروج از پيمان‌هاي بين‌المللي»، «بدعهدي و ايجاد تخاصم با کشورهاي هم‌پيمان»، همه‌وهمه نشان‌دهنده‌ي آن است که آفتاب ابرقدرتي ارباب اسلحه يعني ايالات متحده‌ي آمريکا به سر آمده است. متفکران و صاحب‌نظران که روزي جهان را بدون آمريکاي ابرقدرت متصور نبودند، اکنون به جهان پساآمريکا نظر دارند؛ جهاني با هندسه‌ي قدرتي بر مبناي علم و اقتصاد که ديگر خبري از فشنگ و باروت در آن نيست تا مظهر ابرقدرت بودن، گسترش جنگ و تجاوز به کشور‌ها بشود. امروز «افول آمريکا»، داستان تخيلي بعد از جنگ جهاني دوم، رفته‌رفته براي انديشمندان غربي واقعيتي نمايان مي‌يابد. رهبر انقلاب اسلامي در ديدار جمعي از دانش‌آموزان و دانشجويان در روز ۱۲ آبان‌ماه ۹۷ بحث مفصلي درباره‌ي «افول آمريکا» با توجه به قدت نرم و سخت اين کشور انجام دادند. از اين رو، پايگاه اطلاع‌رساني KHAMENEI.IR در گزارشي اجمالي، پديده‌ي افول آمريکا را از ديدگاه برخي انديشمندان غربي بررسي کرده است. * آمريکا؛ تهديد رقبا و آزار متحدان جهان دوران پرتلاطمي را سپري مي‌کند و با فرازوفرودهاي دشواري روبه‌رو است: مناسبات و معاهدات بين‌المللي بازتعريف مي‌شوند؛ ادبيات سياسي در حال تغيير است؛ کشورهاي رقيب و گاه متخاصم در تشکل‌هاي جديد به يکديگر مي‌پيوندند و دولت‌هاي متحد از ائتلاف با يکديگر خارج مي‌شوند. در اين ميان آمريکا شرايط خاصي دارد. واشنگتن از بسياري معاهدات بين‌المللي يکي پس از ديگري خارج مي‌شود؛ اصول اقتصاد ليبرال و تجارت آزاد را که ده‌ها سال مروج آن بوده، آشکارا نقض مي‌کند؛ خود را به هيچ پيماني وفادار نمي‌داند؛ متحدان سنتي خود را مي‌آزارد و تهديد مي‌کند که از پيمان‌هاي محدودکننده‌ي سلاح‌هاي هسته‌اي و پيمان‌هاي استراتژيک خارج خواهد شد. سياستمداران کاخ سفيد متفاوت عمل مي‌کنند؛ سراسيمه به نظر مي‌رسند؛ شتاب‌زده کار مي‌کنند؛ از ثبات فکري کمتري برخوردارند؛ مدام تغيير روش مي‌دهند؛ گويي بيمناک هستند. اما چه رويدادي آن‌ها را نگران کرده است؟ واشنگتن نه‌تنها رقباي ديرين خود مانند روسيه و چين را با تهديدهاي تجاري، سياسي و حتي نظامي به چالش مي‌کشد، بلکه متحدان خود را نيز مي‌آزارد. اتحاديه‌ي اروپا چندي است در يک سردرگمي سياسي به سر مي‌برد؛ محور بروکسل از يک‌سو تلاش مي‌کند به ارزش‌هاي ليبراليسم و آمريکا وفادار بماند و از سوي ديگر شاهد زاويه‌دار شدن مواضع واشنگتن نسبت به خود است. اينک متحدان سنتي آمريکا مانند فرانسه و آلمان از تشکيل ارتش مستقل اروپا سخن مي‌گويند. "امانوئل مکرون" رئيس جمهوري فرانسه در اظهارات بي‌سابقه‌اي از اينکه اروپا ارتش مستقلي ندارد تا در برابر آمريکا از خود دفاع کند، ابراز تأسف مي‌کند. هند و پاکستان با اشتياق به پيمان‌هاي جديدي مانند شانگهاي(۱) مي‌پيوندند. پکن و دهلي‌نو به‌عنوان رقباي سنتي به يکديگر نزديک مي‌شوند. اژدهاي زرد تلاش مي‌کند با صرف ده‌ها ميليارد دلار، جاده‌ي ابريشم(۲) را احيا کند و از آسياي دور به مديترانه و اروپا برسد. بلوک اقتصادي غول‌آسايي مانند «بريکس»(۳) ايجاد مي‌شود. اين‌همه فرازونشيب براي چيست و منشأ آن کدام است؟ * انتقال قدرت، آمريکا را به وحشت انداخته است حقيقت آن است که جهان آبستن حادثه‌ي مهمي است: «افول آمريکا و انتقال قدرت از غرب به شرق». پديده‌ي انتقال قدرت يک رويداد چند بعدي و با وجوه سياسي، نظامي، اقتصادي و اجتماعي است که انديشمندان از سال‌ها قبل از وقوع، از آن خبر داده‌اند و اينک به نظر مي‌رسد زمان رخداد آن نزديک شده است. ولي چقدر نزديک؟ آن‌قدر نزديک که ظاهراً مقامات کنوني کاخ سفيد را به وحشت انداخته است! تئوري «انتقال قدرت»(۴) اولين‌بار در سال ۱۹۵۸ ميلادي توسط "اورگانسکي"(۵) استاد علوم سياسي دانشگاه ميشيگان ارائه شد. بر اساس اين نظريه، قدرت‌هاي بزرگ در طول تاريخ يکي پس از ديگري متولد مي‌شوند، به اوج مي‌رسند و در نهايت افول مي‌کنند و اين سرنوشت محتوم همه‌ي ابرقدرت‌ها است. "الوين تافلر"(۶) نويسنده و انديشمند آمريکايي سه دهه پس از اورگانسکي با انتشار کتابي در سال ۱۹۹۰ ميلادي از پديده‌اي به نام «تغيير ماهيت قدرت»(۷) سخن گفت. وي معتقد بود در عصر حاضر، ماهيت قدرت به‌کلي تغيير يافته است و اين روند همچنان ادامه خواهد داشت. تافلر در اثر ديگر خود تحت عنوان «موج سوم»(۸) مي‌نويسد: «تمدن جديدي در حال ظهور است، ولي انسان‌هاي نادان در همه‌جا سعي دارند آن را سرکوب کنند ... طلوع اين تمدن جديد تنها واقعيت روشن زندگي ما است.» "امانوئل والرشتاين"(۹) جامعه‌شناس شهير آمريکايي و ارائه‌دهنده‌ي نظريه‌ي «نظام جهاني»(۱۰) به‌صراحت تأکيد مي‌کند که آمريکا در مسير سقوط قرار گرفته و افول اين کشور امري حتمي و اجتناب‌ناپذير است. به‌گفته‌ي اين جامعه‌شناس، «از زمان جنگ ويتنام تا حادثه‌ي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از سرعت روند و توسعه‌ي اقتصادي آمريکا کاسته شده و اين کشور، درخشش ايدئولوژيک خود را از دست داده است.» والراشتاين مي‌گويد: «تفوق آمريکا فقط به برتري نظامي خلاصه مي‌شود؛ و اين، حکايت از آن دارد که ابرقدرت در حال افول است.» وي مي‌افزايد: «شايد در آمريکا جمعيت کساني که فکر مي‌کنند اين کشور در سراشيبي سقوط قرار گرفته زياد نباشند، ولي تندروهاي اين کشور بهتر و بيشتر از ديگران مي‌دانند که آمريکا در حال سقوط است و به همين دليل تلاش مي‌کنند با تمام وجود مانع از آن شوند.» از ديدگاه اين جامعه‌شناس، جنگ ويتنام، فروپاشي اتحاد شوروي و حادثه‌ي ۱۱ سپتامبر، روند سقوط آمريکا را تسريع کرده است. جنگ ويتنام نه‌تنها يک شکست نظامي بزرگ براي آمريکا بود، بلکه به اقتصاد و اعتبار اين کشور نيز لطمات بزرگي وارد کرد. شکست در جنگ ويتنام براي واشنگتن يک فاجعه بود، زيرا آمريکا با تمام توان نظامي، اقتصادي و سياسي وارد آن شده بود. از سوي ديگر اگرچه فروپاشي اتحاد شوروي ظاهراً به نفع واشنگتن تمام شد، ولي آمريکا پس از اين حادثه ديگر توجيهي براي گسترش هژموني خود در افکار عمومي جهان نداشت. در واقع پس از فروپاشي اتحاد شوروي، هژموني آمريکا به‌شدت مورد تهديد قرار گرفت. حمله‌ي صدام به کويت بهانه‌ي خوبي براي آمريکا بود تا توجيهي براي ماشين جنگي خود داشته باشد، ولي اين روند در افکار عمومي آمريکا و جهان تداوم نداشت. والراشتاين مي‌گويد: «واشنگتن در عرصه‌ي نظامي هم پيروزي مهمي به دست نياورده است. آمريکا در سه جنگ پس از سال ۱۹۴۵، در يکي (ويتنام) شکست خورد و در دو جنگ ديگر (جنگ کره و خليج فارس) چيز مهمي به دست نياورد.» نشريه‌ي نيويورک تايمز در شماره‌ي بيستم آوريل ۲۰۰۲ در مقاله‌اي نوشت: «يک آزمايشگاه در ژاپن کامپيوتري مي‌سازد که سريع‌ترين در جهان است و با ترکيبي از ۲۰ کامپيوتر برتر آمريکايي برابري مي‌کند. اين نشان مي‌دهد که مهندسان آمريکايي در رقابت علمي و فناوري نيز -که اکثرشان تصور مي‌کنند دست بالا را در آن دارند- بازي را باخته‌اند.» اين مقاله تصريح دارد که «اولويت‌هاي علمي و تکنولوژيک در دو کشور يکسان نيست. کامپيوتر ژاپني تغييرات آب و هوايي، داده‌هاي علمي و اقتصادي را محاسبه مي‌کند ولي کامپيوتر آمريکايي به شبيه‌سازي جنگ مي‌پردازد.» اين تفاوت در واقع بيانگر يک حقيقت جامعه‌شناختي کهن درخصوص قدرت‌هاي بزرگ است: قدرت حاکم، بر نظاميگري تمرکز دارد و قدرت‌هايي که قرار است جايگزين آن شوند، بر روي علم و اقتصاد متمرکز مي‌شوند. نکته‌ي آخر اينکه: بسياري از انديشمندان جهان مي‌گويند سؤال واقعي اين نيست که آيا آمريکا سقوط خواهد کرد يا خير؟ زيرا افول آمريکا حتمي است؛ بلکه نکته‌ي مهم اين است که آيا مي‌توان راهي پيدا کرد که هنگام سقوط آمريکا، کمترين آسيب به جهان وارد شود؟
*محمد رضا عرفانيان
پي‌نوشت‌ها: ۱. Shanghai Cooperation Organisation (SCO) سازمان همکاري شانگهاي يک پيمان همکاري چندجانبه‌ي امنيتي، اقتصادي و فرهنگي ‌است. اين سازمان در سال ۱۹۹۶ توسط چين، روسيه، قزاقستان، قرقيزستان و تاجيکستان با هدف برقراري موازنه در برابر نفوذ آمريکا و ناتو در منطقه، پايه‌گذاري شد. ازبکستان در سال ۲۰۰۱ به اين پيمان ملحق شد. پس از آن مغولستان در سال ۲۰۰۴ و يک سال بعد ايران، پاکستان، هند و افغانستان در سال ۲۰۱۲ و پس از آن بلاروس به‌عنوان عضو ناظر به اين سازمان پيوستند. اين سازمان ۱۰ ژوئيه‌ي ۲۰۱۵ با عضويت هند و پاکستان موافقت کرد و اين دو کشور در کمتر از دو سال همه‌ي شرايط براي عضويت کامل اين سازمان را اجرا کردند و عضويت اين دو کشور در سازمان همکاري شانگهاي در اجلاس رهبران کشورهاي عضو اين سازمان در ژوئيه‌ي ۲۰۱۷ در آستانه، پايتخت قزاقستان به تصويب رسيد. ۲. One Belt, One Road "شي جين پينگ" رئيس جمهوري چين در سال ۲۰۱۳ ميلادي طرح احياي جاده‌ي ابريشم را اعلام کرد. مسير جاده‌ي ابريشمِ جديد از مرکز استراتژيک اوراسيا، از ميان کشورهايي با ذخاير سرشار انرژي و منابع معدني و پايگاه جمعيتي قابل ملاحظه عبور مي‌کند. اين جاده از منطقه‌ي شيان در جنوب چين آغاز مي‌شود، به شهر ارومچي در مرز قزاقستان مي‌رسد و از ايران، عراق، سوريه و ترکيه عبور مي‌کند. شاخه‌ي ديگر جاده‌ي ابريشم از استانبول به شمال غرب، بلغارستان، روماني، جمهوري چک و آلمان مي‌رود. قبل از رفتن به شمال به روتردام در هلند و ونيز در ايتاليا متصل مي‌شود. اين يک مسير استراتژيک است. همچنين جاده‌ي ابريشم دريايي نيز چين، پاکستان، بنگلادش و ميانمار را در بر مي‌گيرد. تمرکز اصلي اين جاده، متصل کردن زيرساخت‌هاي حمل‌ونقل بين آسيا و اروپا است. اين طرح يک شبکه‌ي گسترده‌اي از بزرگراه‌ها، راه‌آهن سريع‌السير، خط لوله و شبکه‌هاي فيبر نوري در اوراسيا را شامل مي‌شود. ۳. BRICS يک بلوک اقتصادي متشکل از برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي جنوبي ۴. Power Transition ۵. Organski ۶. Alvin Toffler ۷. Powershift ۸. Third Wave ۹. Immanuel Wallerstein ۱۰. The Modern World-System ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد