ديپلماسي ايراني/
متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
عبدالرحمن فتح الهي| بعد از حوادث تروريستي که در استان سيستان و بلوچستان روي داده است، همزماني سفر امروز محمد بن سلمان، وليعهد عربستان سعودي به اسلام آباد مي تواند حکايت از برنامه هاي جدي رياض براي تجهيز و حمايت از گروههاي تروريستي در سايه فعاليت ارتش پاکستان و آي اس آي باشد. ديپلماسي ايراني براي بررسي اين مسئله، گفت وگويي را با پيرمحمد ملازهي، کارشناس مسائل شبه قاره و تحليلگر حوزه پاکستان و افغانستان ترتيب داده است که در ادامه ميخوانيد:
در سايه سلسله اقدامات تروريستي که در استان سيستان و بلوچستان در چند وقت اخير صورت گرفته اکنون ظن دخالت و نفوذ ارتش پاکستان و در رابطه با حمايت و تجهيز گروههاي تروريستي معارض در ايران افزايش پيدا کرده، از نگاه شما اين مسئله تا چه اندازه مطابق با واقعيت هاي ميداني است؟
واقعيت مسئله اين است تا به امروز هيچ سند روشن و متقني در خصوص تجهيز و حمايت ارتش پاکستان و I.S.I (سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) از گروههاي تروريستي معارض با ايران وجود ندارد. لذا در سايه نبود اطلاعات موثق در اين رابطه تنها ميتوان به خوانش برخي نشانهها بسنده کرد. به واسطه همين مسئله به همان اندازه که دليل و برهان وجود دارد براي اين که ثابت شود ارتش پاکستان برنامه جدي در حمايت از گروههاي تروريستي دارد، به همان اندازه مي توان اسلام آباد را از اين اتهام مبرا کرد.
در اين خصوص ذکر دو نکته براي روشن شدن بيشتر مسئله لازوم ضروري است؛ اولين واقعيت متذکر اين مسئله است که در هر حال پاکستان کشوري است که تمام راهبردهاي خود را در راستاي اهداف و منافع آمريکا تعريف کرده و همواره زير سيطره کاخ سفيد قرار داشته است. به خصوص بعد از اين که دونالد ترامپ مواضعي در خصوص اين که کشور پاکستان مرکز ناامني در هندوستان و به خصوص افغانستان است، اسلام آباد سعي کرد سياست مستقلي را از ايالات متحده پيش بگيرد و در دوران نخست وزيري نواز شريف و ژنرال راحيل، رئيس ستاد ارتش پاکستان سفرهاي دورهاي به ترکيه، ايران، روسيه و چين براي افزايش تعاملات و کسب امتيازات مالي شروع کرد، اما در نهايت پاکستان به اين يقين رسيد که هيچ کشوري توان و پتانسيل کمک هاي مالي و تسليحاتي آمريکا را ندارد. همين مسئله سبب شد تا اسلام آباد عليرغم برخي مواضع خود در خصوص دوري از سياستهاي آمريکا به واسطه نيازهايش دوباره تلاش هاي جدي را براي از سرگيري همگرايي و همسويي با ايالات متحده در پيش بگيرد، هرچند که در دوران عمران خان، اسلام آباد سعي ميکند که يک سياست متوازني را نسبت به شرق و غرب در سياست خارجي و ديپلماسيش داشته باشد.
دومين واقعيت به اين مسئله باز ميگردد که اکنون در مناسبات غرب آسيا و خاورميانه تقابل رياض و تهران از سطح سياسي و ديپلماتيک به تنش ايدئولوژيک رسيده و اين مسئله بستر و کانون تحولات اين منطقه را شکل داده است. لذا علاوه بر مسئله يمن، عراق، سوريه، لبنان، بحرين، قطر و فلسطين اکنون دامنه اين تنش ايدئولوژيک به منطقه شبه قاره و پاکستان نيز کشيده شده است. در اين راستا به واسطه فشارهاي عربستان سعودي و امارات متحده عربي کشور پاکستان نيز همسو با سياستهاي رياض و ابوظبي گام برداشته است. بنابراين اسلام آباد از يک طرف بايد تکليف خود را با ائتلاف عربي در حمله به يمن مشخص کند که بخشي از آن يقيناً ضد ايراني است و از طرف ديگر بايد در سياست موازنه قواي عمرانخان ميان شرق و غرب اقتضائات خود با تهران را روشن کند. چون زماني که عمرانخان به عنوان نخست وزير جديد پاکستان سياست نزديکي به ايران را مطرح کرد، اين شائبه به وجود آمد که اسلام آباد به دنبال ميانجيگري در تنش تهران و رياض است، اما در شرايط کنوني و در سايه سفر آقاي عمران خان به امارات متحده عربي و عربستان سعودي و دريافت وام هاي کلان از محمد بن سلمان و هم چنين سفر امروز وليعهد سعودي به کشور پاکستان در صدر هياتي سياسي، نظامي و امنيتي نشان از پررنگ شدن مناسبات اسلام آباد و رياض و گرايش بيشتر پاکستان به سياست هاي عربستان سعودي در ضديت با ايران دارد. مجموعه اين شرايط حکايت از شکلگيري تحولات جديد در منطقه دارد که اين بار پاکستان نيز جزء بازيگران مهم آن به شمار مي رود و در اين راستا بايد اذعان کرد که واقعيت کنوني نشان از اين دارد که پاکستان سرسپردگي خود را به عربستان سعودي نشان داده است. در اين صورت يقيناً پاکستان نيز در ائتلاف سهگانه اسرائيل، ايالات متحده آمريکا و کشورهاي عربي منطقه قرار خواهد گرفت. به خصوص که اخيراً پاکستان اعلام کرده است که بنا دارد مناسباتي را با اسرائيل شکل دهد. از اين رو اگر پاکستانيها با امتيازاتي که از عربستان سعودي دريافت مي کنند به اين ائتلاف بپيوندند بايد اذعان کرد که سياست موازنه قوا و شعار نزديکي به ايران از طرف عمران خان به طور جدي به حاشيه خواهد رفت.
به واسطه اين همراهي و همسويي بيشتر پاکستان با ائتلاف ضد ايراني هاي امکان تشديد حمايت هاي اسلام آباد از اين گروههاي تروريستي در شرق ايران وجود دارد؟
بدون شک عربستان سعودي برنامه جدي براي ناامن کردن کل ايران نه فقط مرزهاي شرقي دارد. در همين مدتي که ائتلاف عربي درگير حمله به يمن بوده به واسطه حمايتهاي ايران از يمن، عربستان و امارات متحده عربي سعي کرده است به واسطه درگير کردن امنيت ايران، شرايط را براي کاهش نفوذ منطقه اي تهران فراهم کند. لذا رياض و ابوظبي از طريق مرزهاي شرقي برنامه هاي جدي تري براي ناامني در ايران را در دستور کار دارند. اگر چنين مسئله اي در سفر آقاي بن سلمان به اسلام آباد براي همراهي پاکستان با اين برنامه تحقق پيدا کند، بسترها براي فعاليت بيشتر گروه ها و سازمان هاي تروريستي در شرق کشور بيش از پيش فراهم خواهد شد. پس در اين صورت پاکستان نقش بسيار تعيين کننده اي دارد. اما اگر به هر دليلي اسلام آباد جانب ائتلاف ضد ايراني را بگيرد که از شواهد امر هم چنين پيدا است، يقيناً رابطه ايران و پاکستان در آينده تيره خواهد شد.
اما در شرايط کنوني تيرگي روابط اسلامآباد - تهران به سود پاکستان خواهد بود؟
براي پاسخ دقيق به سوال شما بايد يک مسئله را روشن کنيم که کشور پاکستان با هندوستان، افغانستان، ايران و چين هم مرز است. اما در اين راستا مرزهاي هندوستان و پاکستان به واسطه مسئله کشمير همواره کانون درگيري و تنش بوده است. مرزهاي ناامن افغانستان و پاکستان و درگيري دو کشور براي خطوط مرزي نيز همواره به تقابل سياسي ميان کابل و اسلامآباد انجاميده است، مرزهاي مشترک بسيار کمي که پاکستان با چين دارد اساسا در معادلات اسلامآباد جايگاه چندان جدي ندارد. پس فقط مرزهاي ايمن بين ايران و پاکستان است که ميتواند تا اندازه اي ثبات را در پاکستان ايجاد کند. پس منطق حکم ميکند که پاکستان اين بخش از مرزهاي خود را در سايه همراهي با ايران حفظ کند، اما در آن سو فشارهاي آمريکا و عربستان سعودي بر پاکستان را نمي توان ناديده گرفت. لذا اگر پاکستان بخواهد در راستاي منافع آمريکا و عربستان سعودي گام بردارد يقينا اين مرزها نيز به سرنوشت مرزهاي هندوستان و افغانستان دچار خواهد شد. حال بايد ديد که پاکستان ميان کمک ها مالي و تسليحاتي بلاعوض آمريکا، وام هاي کلان و نفوذ ايدئولوژيک عربستان سعودي و امارات متحده عربي و امنيت مرزهاي خود با ايران به کدام يک بيشتر اهميت مي دهد. اگر اسلام بداند که کمکهاي آمريکا و عربستان سعودي به خطر تيرگي روابط با تهران مي ارزد، مطمئناً دست به چنين کاري خواهد زد. در اين صورت يقيناً وضعيت از آن چيزي که در ايران تصور مي شود خطرناک تر خواهد بود. چرا که برنامه عربستان سعودي و اسرائيل براي ايجاد ناامني گسترده در کل ايران و نيز هدف کاخ سفيد براي تغيير نظام، حکايت از ناامني هاي شديد و گسترده در کشور مي دهد که اگر پاکستان به اين ائتلاف ضد ايراني به پيوندد ميتوان آينده را بسيار ملتهب تر از امروز ديد.
آيا سفر محمد بن سلمان به پاکستان نشان از اين واقعيت ندارد که اکنون اسلام آباد در ائتلاف ضد ايران قرار دارد؟
اين مسئله بستگي به دستاوردهاي سفر وليعهد سعودي به اسلام آباد دارد. اگر در اين سفر قراردادهاي مهم نظامي و امنيتي ميان رياض و اسلامآباد منعقد شود تا اندازه اي مي توان گفت که متاسفانه پاکستان تکليف خود را با ايران روشن کرده است. البته اين نکته بدان معنا نيست که پاکستان رسما ضد ايران گام برخواهد داشت و تهران بايد براي تقويت و پررنگ کردن مناسبات خود از طريق ديپلماسي گام هاي جدي تري بردارد. از طرف ديگر بخشي از فرهنگ و جمعيت کشور پاکستان به شيعيان اين کشور باز مي گردد که ظرفيتهاي بسيار خوبي پيش روي ايران قرار ميدهد و تهران ميتواند با اتکا به اين اهرم، جايگاه و نفوذ خود را افزايش دهد. البته در آن سو خود اسلام آباد نيز بر اين واقعيت آگاهي دارد، لذا سعي نميکند با ايجاد اختلاف ميان خود با تهران، شرايط امنيتي داخلي را به واسطه شيعيان پاکستان به خطر اندازد.
در سايه نکات شما تا چه اندازه سناريوي ايجاد تنش در مناسبات ايران و پاکستان از جانب ايالات متحده آمريکا، عربستان سعودي و اسرائيل براي درگير کردن تهران در شرق کشور ميتواند جدي باشد؟
به بخش پاياني صحبتهايم در سوال قبلي باز مي گردم. اگر برنامه هاي جدي از جانب ايالات متحده آمريکا، عربستان سعودي و اسرائيل مبني بر درگير کردن ايران وجود داشته باشد، برنامه تلآويو، واشنگتن و رياض تنها به حمايت از برخي گروههاي تروريستي در شرق کشور محدود نخواهد بود و امکان دارد بستر براي مسائل کلان تري مانند تنش ميان اسلام آباد و تهران در سايه اين برنامهها وجود داشته باشد تا به واسطه درگير شدن تهران در شرق کشور، توازن قوا در ايران به هم بخورد و ديگر مناطق کشور مانند غرب و جنوب نيز درگير مسائل امنيتي شود. در اين راستا به نظر من تهران بايد نهايت دقت و هوشمندي خود را در تقابل با همه سناريوهاي احتمالي به کار گيرد.
اگر تلاش هايي براي درگير کردن ايران و پاکستان وجود دارد راه حل برون رفت تهران از مشکلات امنيتي چيست، چرا که از يک سو پيگيري چالشهاي امنيتي در شرق ايران در سايه مناسبات ديپلماتيک تاکنون راه به جايي نبرده و از آن سو ويژگيها و اقتضائات نظامي و امنيتي پاکستان هم به گونه اي است که حضور نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي و هرگونه اقدام در خاک پاکستان از طرف ايران ميتواند تبعات منفي جدي را در پي داشته باشد؟
پاسخ به اين سوال شما بسيار سخت است، چرا که اکنون شرايط بسيار پيچيده و در عين حال مبهم است. واقعيت امر اين است که پاکستان نيز عليرغم فشارهاي آمريکا و عربستان سعودي تمايل به درگيري با هيچ کشوري به خصوص جمهوري اسلامي ايران ندارد. چون تنها مرز مشترکي که ميتواند امنيت را براي پاکستان به ارمغان آورد، مرزهاي مشترکش با ايران است. اما در آن سو تهران نيز بايد اقتضائات پاکستان را هم به خصوص در حوزه امنيت در نظر داشته باشد. چرا که اکنون سيطره و قدرت دولت مرکزي اسلام آباد بر ولايت بلوچستان که نزديک به نيمي از خاک پاکستان را شکل مي دهد بسيار کم است و بسياري از اين مناطق در اختيار گروههاي تروريستي قرار دارد و از آن سو اسلام آباد نيز براي کنترل اين مناطق با مشکلات بسيار زيادي مواجه است. پس اگر تهران بتواند در سايه مذاکرات جدي بستر همکاري هاي مشترک امنيتي را با اسلام آباد براي انجام عمليات مشترک در خصوص شناسايي و انهدام گروه هاي تروريستي انجام دهد مي تواند از برخي تبعات اقدامات خود بکاهد؛ به خصوص که من همچنان معتقدم عليرغم تمام فشارها عمران خان به دنبال اعمال موازنه قوا ميان ايران و عربستان سعودي و پيگري سياستي مستقلي از ايالات متحده آمريکا است. لذا ما نبايد با برخي اقدامات اين سياست سازنده را تخريب کنيم و با دست خود اسلام آباد را به ائتلاف ضد ايراني سوق دهيم.
بازار