انتخاب/
متن پيش رو در انتخاب منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
فارين پاليسي نوشت: هنري کسينجر يکي از وزراي امورخارجه پيشين آمريکا زماني ديپلماسي را به منزله کسب تدريجي و صبورانه موفقيتهاي نسبي تعريف کرده بود. زندگي ويليام برنز به عنوان يک ديپلمات که مدارج ترقي را گام به گام طي کرد، به مدت سي سال چيزي جز اين نبوده است. برنز در دولت پنج رييسجمهور آمريکا به خدمت در خطوط مقدم ديپلماسي اين کشور مشغول بود. در اين مدت او نقشي موثر در برخي از بزرگترين پيروزيهاي ديپلماتيک آمريکا و همچنين شکستهاي مفتضحانه از جمله حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ داشت.
در ادامه اين مطلب آمده است: او در کتاب خاطرات جديد خود با نام back channel بابت اين موضوع اظهار نگراني کرده که احتمالا آمريکا از تجربه عراق درس نگرفته است يعني آنچه او آن را رويکرد نظامي در ديپلماسي ميداند. او در سوابق کاري خود تجربه سفارت در روسيه و اردن، رياست بخش خاورميانه وزارت امورخارجه پس از حملات يازدهم سپتامبر، مذاکره کننده در توافق برجام و معاونت وزير امورخارجه را در کارنامه دارد. او اخيرا با فارين پاليسي مصاحبه کرده و به مسائلي مانند تجربه برخورد با ولاديمير پوتين، وقايع منجر به جنگ عراق و سياست خارجي دولت ترامپ پرداخته است. خلاصه ويرايش شده اين مصاحبه در ادامه آمده است:
فارين پاليسي: در کتاب شما بر ضرورت يک ديپلماسي جديد تاکيد شده است. مخاطب اين تقاضا کيست؟
برنز: اميد من در اين کتاب گستراندن اين پيام فراتر از جامعه سياستگذار آمريکا بوده است. من به دنبال مخاطبان وسيعتري هستم تا ديپلماسي را به زندگي ديگران نيز تعميم بدهم. ديپلماسي اغلب در پس زمينه هايي خارج از ديد و ذهن شکل ميگيرد. من قصد دارم اين کار را از طريق تجربيات خودم انجام دهم. آنچه را نادرست و آنچه را درست ميدانستم نشان دهم. اما معتقدم اکنون براي همه ما آمريکاييها بسيار اهميت دارد که درک کنيم ديپلماسي از هر زمان ديگري براي رسيدن به منافع کشور در سطح بينالمللي مورد نياز است. به اعتقاد من در ادامه قرن بيستويکم ديپلماسي اهميت بيشتري خواهد يافت. من از واپس ماندگي ديپلماسي که پيش از دولت ترامپ روند آن آغاز شد، بسيار نگرانم. هرچند اين روند در سال ۲۰۱۷ شروع نشد اما معتقدم از آن زمان روند آن شتاب بيشتري گرفت.
فارين پاليسي: شما در کتاب خود از تضعيف جايگاه ديپلماسي گله کردهايد. مايک پومپئو با وعده احياي اين جايگاه و قدرتنمايي در سطح ديپلماسي پا به ميدان گذاشت. آيا فکر ميکنيد پومپئو به اين هدف رسيده است؟
برنز: من در آغاز کتابم از شروع کار خود به عنوان يک ديپلمات جوان و بيتجربه در دوره وزارت جيمز بيکر در دولت بوش پدر سخن گفتهام. بوش، بيکر و اسکوکرافت که مشاور امنيت ملي بود، افراد متبحري بودند. در آن زمان که آمريکا قدرتي بيرقيب بود، آنها نيازي به قدرت نمايي در ديپلماسي نداشتند. آنها به دنبال مانور دادن روي واقعه سقوط ديوار برلين در پايان جنگ سرد نبودند. بنابراين من معتقدم که بيشتر از وسوسه قدرتنمايي و در پيش گرفتن گفتمان قلدرمآبانه که در دولت فعلي شاهد آن هستيم، اين ثبات و ماهيت سيستماتيک يک ديپلماسي موثر است که اهميت دارد.
فارين پاليسي: به نظر ميرسد رويکرد جديد ديپلماتيک آمريکا پاسخي به ولاديمير پوتين رييس جمهور روسيه است. تجربه شما از تعامل با پوتين چگونه بوده است؟ آيا تصور ميکنيد با حضور پوتين در قدرت امکان دارد که زماني آمريکا و روسيه به روابط خوبي دست بيابند؟
برنز: من همواره معتقد بودم چه به عنوان يک مولف و چه يک ديپلمات، اگر نتوانيد واقعيت شخصيتهايي مانند ولاديمير پوتين را دريابيد بايد به دنبال شغل ديگري برويد. من به عنوان سفير جديد آمريکا در سال ۲۰۰۵ به خوبي نخستين ملاقات با پوتين را به ياد ميآورم. آن لحظه تحويل اعتبارنامه به رييسجمهور بود. او چنانکه تلاش دارد خود را شخصيتي هراسناک نشان دهد، جثه مناسبي براي القاي اين حس ندارد اما با اعتماد به نفس خوبي راه ميرود. او مستقيما به طرف من آمد و پيش از آنکه کلمهاي به زبان بياورم به چشمم خيره شد و گفت شما آمريکاييها بايد ياد بگيريد که بيشتر گوش کنيد. ديگر نميتوانيد به روش خودتان به هر چه ميخواهيد دست بيابيد. ما ميتوانيم روابط خوبي داشته باشيم اما نه با شروط شما.
اين موضع بسياري از روسها است. آنها معتقدند که غرب از دوران ضعف آنها در دهه نود سوءاستفاده کرده است. پوتين قصد داشت نشان دهد که دوران قبل گذشته است. اما من معتقدم نبايد بقيه روسيه را فراموش کنيم. در روسيه پس از دوران جنگ سرد يک طبقه متوسط شکل گرفته است. معتقد نيستم که آنها در وضعيت پيش از انقلاب قرار دارند اما اوضاع طوري است که گويي پوتين به آنها ميگويد من شرايط معيشت شما را ارتقا ميدهم و در عوض شما حق نداريد در حوزه سياست که مختص من است مداخله کنيد. اما ادامه اين روند براي پوتين با توجه به تحريمها، سوءمديريت و اقتصاد تک بعدي اين کشور دشوار شده است.
فارين پاليسي: شما در کتاب خود به مواقعي حساس در تاريخ اشاره کردهايد. آيا در تاريخ روابط آمريکا و روسيه موقعيتهاي مخاطرهآميزي رخ داده که اوضاع به صورت نادرست پيش رفته و آيا آمريکا ميتوانست کاري براي ممانعت از آن انجام دهد؟ يا فکر ميکنيد اين روابط خصمانه که امروز شاهديم، اجتنابناپذير بوده است؟
برنز: من معتقدم اصطکاک در روابط پس از جنگ سرد تا حدي قابل پيشبيني بود. من نخستين بار در دوره رياستجمهوري يلتسين در دهه نود در سفارت آمريکا در مسکو مشغول به کار شدم. شما بايد ترکيب عجيبي از اميد و حقارت، احساس بينظمي در اقتصاد و سياست ورشکسته روسيه با يک ارتش سرخ که قرار بود ۴۸ ساعتهاي کانال انگليسي را فتح کند اما در عمل به يک دارودسته تبهکار خياباني مسلح به سلاح هستهاي تبديل شده بود را درک کنيد. شما بايد آن اوضاع را درک کنيد تا رفتار خصمانه پوتين برايتان قابل توجيه باشد.
فکر ميکنم در مواقعي ما نيز دچار توهم شديم. ما سالها به طور خودکار تنها به توسعه ناتو پرداختيم و واکنش احتمالي روسيه را دستکم گرفتيم. اما اشتباه اصلي ما در سال ۲۰۰۸ بود که رسماً درهاي ناتو را به روي اوکراين و گرجستان گشوديم. البته پوتين در مقام يک قدرت جهاني خود را مجاز به محدود کردن حوزه نفوذ ما ميبيند. ما نيازي نداريم به اين رويکرد احترام بگذاريم اما رفتار ما موجب تقويت گفتمان پوتين در داخل روسيه شد و به او کمک کرد که سرکوب سياسي مخالفان داخلي را توجيه کند.
فارين پاليسي: اين ماه شانزدهمين سالگرد جنگ عراق است. شما در يکي از فصول کتاب خود به تلاش و ناکامي خود و ساير مقامات براي توقف روند حمله اشاره کرديد. آيا پس از ۱۶ سال فکر ميکنيد سازوکار سياست خارجي آمريکا درسهاي خوبي از اين تجربه آموخته است؟
برنز: نه فکر نميکنم. اين انتقاد همه ماست. گاهي اوقات حافظه هر دو حزب در واشنگتن دچار اختلال ميشود. عراق ۲۰۰۳ ابري بود که روي بسياري از گزينههاي ديگر را پوشانده بود. برخي از اوباما انتقاد ميکردند که بيش از حد از تجربه عراق درس آموخته است. امروز از زبان برخي دولتمردان درباره ايران همان حرفهاي اشتباهي را ميشنويد که سال ۲۰۰۳ به حمله به عراق منجر شد؛ تصورات اشتباهي مبني بر اينکه رويکرد خصمانه و يکجانبه آمريکا ميتواند موجب تسليم يا فروپاشي نظام ايران شود که ريشه در يک اشتباه تاريخي دارد. نيازي به تاکيد نيست که رفتار ايران براي منافع ما و متحدان ما در منطقه خطرناک است اما خروج از برجام را اشتباه بزرگي ميدانم. بنابراين پاسخ کوتاه به سوال شما منفي است. درسهايي خاص است که بايد از گذشته بياموزيم.
فارين پاليسي: شما به يکي از همکاران بدون ذکر نامش در اين دوره اشاره ميکنيد که ميگويد تا وقتي مخالفت خود را صريحا اظهار کنيم از عملکرد خود با غرور و افتخار ميتوانيم دفاع کنيم. اما هيچوقت نميتوانيم از احساس مشارکت خود در وقايع احساس گناه نکنيم. به نظر ميرسد امروز نيز برخي دولتمردان تلاش ميکنند مانع سياستهاي غلط کاخ سفيد باشند اما کاري از دستشان برنميآيد. ديپلماتهايي که با تصميمات دولت ترامپ مخالف هستند چطور بايد با اين شرايط کنار بيايند؟
برنز: اينها واقعا انتخابهاي سختي هستند. آمريکا به ضوابط حرفهاي مانند ارتش نياز دارد. اگر فرمانده هر لشکر در ارتش بگويد من مخالف هستم و مسير ديگري در پيش ميگيرم، ارتش هيچگاه به موفقيتي دست نخواهد يافت. همين موضوع در خصوص نهادهاي غيرنظامي مانند وزارت امورخارجه صدق ميکند. کارکنان ملزم به پيروي از دستورات هستند. اگر با يک سياست مخالف باشيد اجازه نداريد کار خود را ترک کرده و به رسانهها شکايت ببريد.
شما ملزم به مشارکت در تصميمات هستيد. بايد فضاي بازي براي اظهار مخالفتهاي صادقانه وجود داشته باشد. در مورد جنگ عراق من و تعدادي از همکاران گزارشي با عنوان طوفان کامل نوشتيم. هدف ما انتقاد از فرضيات سادهلوحانه درباره اوضاع پس از جنگ بود. هرچند ما نيز مرتکب اشتباهات زيادي در آن گزارش شديم، تلاش ما بسيار صادقانه و با حسن نيت بود.
فارين پاليسي: شما در آن دوره صرفنظر از عراق به يکي از موفقيتهاي بزرگ ديپلماتيک يعني راضي کردن معمر قذافي به تسليم تسليحات کشتارجمعي خود اشاره کردهايد. آيا فکر ميکنيد آن دستاورد درسهايي براي تعامل دولت ترامپ در شرايط فعلي با کره شمالي دارد؟
برنز: وضعيت کاملا متفاوت است. ليبي در آن زمان يک برنامه ابتدايي اتمي داشت. کره شمالي امروز داراي سلاح هستهاي بوده و تلاش ميکند آن را توسعه دهد. ديدار ترامپ با رهبر کره شمالي در ويتنام ثابت کرد که هيچ شانسي براي خلع سلاح هستهاي کره شمالي در آينده نزديک وجود ندارد. رهبر کره شمالي داشتن تسليحات اتمي و موشکهاي پيشرفته را تضميني براي بقاي حکومت خود ميداند. بنابراين مسأله ديپلماتها در حال حاضر اين است که چگونه از مخاطرات اين کشور بکاهند و هدف خلع سلاح را نيز در بلندمدت تعقيب کنند.
اگر تضاد پررنگ در اين مسأله را کنار بگذاريد، با احتساب انتقادات دولت ترامپ از مذاکرات هستهاي با ايران، به نظر ميرسد توافق موقتي با ايران در سال ۲۰۱۳ را بايد الگوي مناسبي براي مذاکره با کره شمالي قلمداد کرد. اين توافق نتيجه مذاکرات مخفي ايران و آمريکا در سال ۲۰۱۳ و سپس در جريان گذاشتن ساير متحدان بود. تدابير نظارتي خوبي در آن پيشبيني شده بود که در ازاي لغو تحريمها به دست آمد.
ايرانيها آن زمان داراي سلاح اتمي نبودند اما فکر ميکنم اين الگوي خوبي براي مذاکره با کره شمالي است. اما لازمه آن کنار گذاشتن موضعگيريهاي پيروزمندانه و ارسال نامههاي عاشقانه و پرداختن به مذاکرات جدي است.
فارين پاليسي: پنج نامزد دموکرات مدعي شدهاند که در صورت پيروزي در انتخابات به برجام باز ميگردند. آيا فکر ميکنيد برجام تا پايان دور اول يا دوم رياستجمهوري ترامپ برجا بماند؟
برنز: فکر ميکنم ايران منتظر پايان کار دولت ترامپ است اما در صورت انتخاب ترامپ در دور دوم احتمالاً اين موضع تغيير خواهد کرد. در صورت روي کار آمدن دولت جديد و عدم وقوع تنشهاي شديد، برجام با حمايت اروپاييها سر جاي خود ميماند و آنگاه چالش ما بازگشت به اين توافق و در عين حال پوشش دادن انتقادات از آن است. با گذشت زمان شروط موسوم به غروب برجام دست ايران را براي ادامه برنامه صلح آميز هستهاي باز ميگذارد که از نظر من ورود به اين موضوع و مذاکره درباره آن مهم است.
فارين پاليسي: درباره بنغازي شما نوشتيد که مسأله لزوم پيشبيني تدابير امنيتي بيشتر، در جريان تحقيقاتي که شفاف نبودند بيپاسخ ماند. نام مايک پومپئو در ابتدا به عنوان نماينده مجلس از کانزاس مطرح شد که رهبري انتقاد از حادثه بن غازي را به دست گرفته بود. آن را با موضع مبهمي که اکنون اختيار کرده چطور ارزيابي ميکنيد؟ آيا ميان پومپيو به عنوان يک نماينده و اکنون وزير امورخارجه تفاوتي ميبينيد؟
برنز: معتقدم که او به خوبي از اهميت حفظ امنيت ديپلماتهاي آمريکايي در خارج از کشور آگاه است. نگرانيهاي مشروعي درباره حادثه بن غازي وجود دارد. ميدانيم چه کارهايي را بايد به نحو بهتري انجام ميداديم. تلاش کرديم رويکرد شفافي داشته باشيم و اطمينان دهيم که از تکرار اين حادثه پيشگيري خواهيم کرد. اما به نظرم اشتباه اصلي اين بود که اين حادثه را به مسأله سياسي تبديل کرديم. اگر از دريچه آبرو و حيثيت بينالمللي آمريکا به اين مسأله بنگريم، ميبينيد که به موقعيت خود ضربه زدهايم.
فارين پاليسي: گزارش يکي از نهادهاي پاسخگويي دولت آمريکا به اين نتيجه رسيده که کمبود نيروي انساني عامل اصلي تهديدکننده امنيت ديپلماتهاي آمريکايي در جهان است. آيا واشنگتن از حادثه بن غازي درس کافي براي حفظ امنيت اماکن ديپلماتيک خود را فرا گرفته است؟
برنز: چنانکه اين گزارش نشان ميدهد، مشکلات مشابهي در تمام سطوح ديده ميشود. در سفارتخانهها شاهد جاي خالي رايزنان اقتصادي و سياسي هستيم که بار مسئوليت ساير کارکنان را بسيار سنگين کرده است. دليل آن کاهش استخدام نيروهاي جديد بخصوص در دوره رکس تيلرسون ميباشد و تا امروز نيز ميزان ورود نيروي جديد ۵۰ درصد کاهش را نشان ميدهد. اين مسأله که پيامدهاي امنيتي نيز دارد در بلندمدت نياز به جبران دارد.
فارين پاليسي: شما رويکرد دولت ترامپ در حوزه سياست خارجي را کارزاري براي ضربه زدن به ديپلماسي حرفهاي دانستهايد. چرا از اين واژه استفاده کرديد و آيا آن را در حال ادامه ميدانيد؟ تاثير آن بر سياست خارجي آمريکا چگونه خواهد بود؟
برنز: فکر ميکنم در دوره تيلرسون اين رويکرد کاملا حاکم بود. طرح بازطراحي وزارت امورخارجه نتيجهبخش نبود. استقبال از کاهش يک سوم بودجه اين وزارتخانه نيز بيدليل نبود. در آخرين بودجه پيشنهادي کاخ سفيد، بودجه اين وزارتخانه تنها ۴۰ ميليارد دلار بود که قابل مقايسه با بودجه ۷۵۰ ميليارد دلاري پنتاگون نيست که ۱۹ برابر آن است. عدم توازن ميان بودجه اين دو نهاد اجتنابناپذير است اما نه اينقدر وسيع. ميتوانيد به آمارهاي مختلف از پستهاي بلاتصدي در وزارت امورخارجه يا کاهش استخدام و بودجه و حضور اقليتهاي نژادي رجوع کنيد اما نبايد از موضع کاخ سفيد نيز غافل شويد. حدود يک سال پيش از ترامپ در يک کنفرانس مطبوعاتي درباره پستهاي خالي در وزارت امورخارجه پرسش شد. او پاسخ داد که من تنها کسي هستم که اهميت دارد. اين نشان از خودشيفتگي به جاي تخصص گرايي در سياست خارجي دارد.
فارين پاليسي: اما شما و تيلرسون هر دو درباره لزوم اصلاحات در وزارت امورخارجه اشتراک نظر داريد. شما به طور مشخص چه تغييراتي براي احياي جايگاه اين وزارتخانه پيشنهاد ميکنيد؟
برنز: طي دهههاي گذشته مانند رنگ کردن ديوارهاي يک خانه، لايههاي بروکراسي به اين وزارتخانه افزوده شدهاند. ما بيش از حد عريض و طويل شدهايم. از قوه ابتکار در وزارتخانه کاسته شده است. بنابراين اگر شما مدير ميز اردن باشيد و گزارشي توصيهاي بنويسيد، ۱۹ نفر ديگر درباره شکل و ماهيت گزارش شما اظهارنظر خواهند کرد. در نتيجه احساس مالکيت کمتري نسبت به موضوع و محتواي آن خواهيد داشت. به نظرم ضروري است که انواع مختلفي از مهارتها به بدنه وزارتخانه افزوده شود. بايد آزادي عمل داشته باشيم که افراد خلاق و آشنا با فناوري را به اين وزارتخانه بياوريم.
در نهايت معتقدم با توجه به خودانتقادي کارکنان وزارت امورخارجه، نياز داريم که تاثيرگذاري و ارايه خود در داخل کشور را نيز تقويت کنيم. منظور تنها کنگره نيست اگرچه اهميتي زيادي دارد بلکه کليه شهروندان کشور را مدنظر دارم. اکنون شکاف بزرگي ميان افرادي مانند من با افکار عمومي جامعه وجود دارد.
فارين پاليسي: کتاب شما درباره نظاميگري در حوزه سياست خارجي نيز هشدار ميدهد. معنايش چيست و چه خطري براي سياست خارجي آمريکا دارد؟
برنز: به طور خاص پس از حملات يازدهم سپتامبر و جنگ جهاني عليه تروريسم، ما تکيه بيش از حدي به نيروي نظامي و جاسوسي کرديم و در دولتهاي مختلف ديپلماسي را در درجه دوم اهميت قرار داديم. به ياد ميآورم که اوباما بيش از چند مرتبه اظهار ميکرد که اگر تنها ابزاري که داريد يک چکش باشد، تمام مشکلات را مانند يک ميخ ميبينيد. ما همچنان بازيگري محوري در جهان هستيم چراکه بهتر از ديگران بازي ميکنيم و ميتوانيم چالشهاي بزرگتري را در حوزه رقابت جهاني، نظم منطقهاي، تغييرات اقليمي و تحولات فناوري با استفاده از ابزار ديپلماسي پشت سر بگذاريم. بنابراين بايد به آن اولويت بالاتري در سياست خود بدهيم. منظورم اين نيست که ديپلماسي تمام مشکلات را حل ميکند. پس از يازدهم سپتامبر نميتوان با مذاکره القاعده را به تسليم وادار کرد. ابزارهاي نظامي و جاسوسي ضروري هستند. اما بسياري از مشکلات هستند که با استفاده از قدرت ديپلماتيک ميتوان آنها را فيصله داد و از کاربرد نيروي قهري که خسارات جاني و مالي زيادي دارد، پيشگيري کرد.
ترجمه نعيم نوربخش
بازار