آخرين خبر/ متن پيش رو در سازندگي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
حامد زارع/ آيا تنها بايد به نظريه ايرانشهري باور داشته باشيم تا از وحدت سرزميني ايران دفاع کنيم؟
ايران و سابقه تاريخي و فرهنگي اي که با نام خود به رخ ديگران مي کشد، مجموعه اي از ميراث هويتي و سرمايه سياسي است که در مقاطع بحراني مي توان روي عظمت ايدئاليستي و عمق استراتژيک آن حساب ويژه باز کرد. امروز که شرايط بين المللي و داخلي براي ايرانيان دشوار شده است، نياز به تکيه بر نام بلند ايران جهت حفظ حافظه فرهنگي، بازآفريني خاطره تاريخي و نهايتا پردازش شوکت سياسي و اجتماعي کشور بيش از گذشته احساس مي شود. در چنين شرايطي نه تنها باورمندان به نظريه ايرانشهري و همه آنهايي که معتقدند فلات ايران هيچ گاه در ميدان جاذبه خلافت شرعي اهل سنت و جماعت در طول تاريخ ظهور اسلام مجذوب نشده است، بلکه معتقدان به جمهوري اسلامي و همه آنهايي که بر اين باور هستند که تنها راه نجات ايران از مسير اصرار و ابرام بر معارف اسلام مي گذرد در برابر يک دوراهي تعيين کننده قرار دارند: دو راهي اي که يک مسير آن حفظ تماميت ارضي ايران معاصر از طريق انسجام گفتماني و مسير ديگر آن از دست دادن وحدت سرزميني ايران معاصر از طريق دامن زدن به آموزه هاي چپ، پست مدرن و تمرکززدايانه است. چند هفته پيش که اعضاي شوراي شهر تهران به مناسبت روز شوراي شهر با محمد خاتمي ديدار کردند، سخناني از سوي رئيس جمهور اسبق ايران در محافل خبري برون مرزي و محافل غيررسمي درون مرزي منتشر شد که لزوم هوشياري در برابر اين دو راهي پيش گفته را بيش از گذشته نشان داد.
خاتمي و فدراليسم
ماجرا از اين قرار بود که خاتمي در آن ديدار با اشاره به راه اندازي شوراها در زمان دولت اصلاحات گفته بود: «شوراها را به عنوان سمبل جامعه مدني راه اندازي کرديم که مورد استقبال فراوان قرار گرفت و اين استقبال نشان دهنده سير جامعه ما به سوي مردم سالاري بود».
او از اعضاي اين شورا خواسته بود گزارش عملکرد خود را مرتب به اطلاع مردم برسانند و پاسخ پرسش ها و انتقادها را بدهند و در مواردي که انتقاد وارد است، بپذيرند و با مردم گفت و گو کنند. محمد خاتمي اين ذهنيت را که تصور مي کند شورا اختيارات بعضي بخش ها را محدود مي کند، باعث به نتيجه نرسيدن قانون شوراها اعلام کرد و افزود: «شايد در حال حاضر از نظر سياسي مناسب نباشد اما مطلوب ترين شيوه حکومت مردمي، اداره فدرالي است که آن زمان در وزارت کشور ۱۰ منطقه هم مشخص کرديم اما از نظر قانون اساسي نمي توانيم فدراتيو باشيم.»
همين جمله آخر خاتمي باعث شد که ابتدا محمد طبيبيان و سپس جواد طباطبايي وارد ميدان نقد خاتمي شوند. هر چند در حسن نيت و خوش قلبي محمدخاتمي ترديدي نمي توان به خود راه داد، اما مي توان تصور کرد که سخناني که از زبان او بيان مي شود و به هر دليلي برجسته و در جامعه منتشر مي شود، با توجه به جايگاه خاتمي، تا چه اندازه مي تواند اثرگذار باشد يا مقدمات امور ديگري را فراهم آورد. قبل از اينکه نقدهاي طبيبيان و طباطبايي به مثابه دو انديشمند ليبرال در عرصه علم سياست و اقتصاد را مطرح کنيم، نگاه کوتاهي به سابقه ورود خاتمي به مباحث اينچنيني مي اندازيم.
خاتمي و جامعه مدني
محمد خاتمي را مي توان تئوريک ترين چهره اي به حساب آورد که پراتيک ترين جايگاه را در جمهوري اسلامي داشته است. او در هشت سال رياست جمهوري خود از موضعي اصلاح طلبانه و کم وبيش ليبرال به مسائل مي نگريست و مواضع مدرن و گاه غيرقابل انتظاري را مطرح مي کرد که گاه باعث محاجه و محاکا با هواداران قرائت سنتي از اسلام نيز مي شد. در مجموع خاتمي با سخنراني ها و نقش آفريني هاي خود نقشي نمادين در نوسازي فکري طبقه متوسط ايران در دهه هفتاد بر عهده گرفت. او در هشت سال رياست جمهوري خود سخن از جامعه مدني و دموکراسي ديني به ميان آورد. سخناني که تا قبل از او در سپهر سياسي ايران به صورت گسترده قابل طرح شدن نبودند. هر چند همو معمولا در توضيح فکري شعارهاي مدرن خود عقب مي کشيد و با استناد به معاريف و مشاهير اسلامي سعي در تبيين فکري نهادهاي مدرن مدنظرش داشت و بدين ترتيب جامعه مدني مطرح شده توسط خاتمي در سال ۱۳۷۶، تبديل به مدينه النبي در سال ۱۳۸۰ شد. با اين همه اين شان گفتماني و تئوريک براي خاتمي پس از دوران رياست جمهوري او نيز تداوم داشت و او گاهي در سخنراني هاي خود مسائل انديشه سياسي را با رويکردي نخبه گرايانه مطرح مي کند. با اين وجود چندان نمي توان از مختصات دقيق نظام ذهني خاتمي پرده برداري کرد. او را شايد بتوان تجميعي از چهار نظريه سياسي در ايران معاصر محسوب کرد.
خاتمي و متفکران ايراني
محمد خاتمي از لحاظ نسب فرهنگي و سياسي اگرچه برخاسته از يکي از بيوت کلاسيک علماي ديني و همچنين ساخته و پرداخته شده در جريان پيروزي انقلاب ۱۳۵۷ است و در جمهوري اسلامي آبديده شده است، اما تنوع گفتماني خاصي در سخنراني ها و مواضع او وجود دارد که در يک گونه شناسي مي توان به چهار ضلع از اين اضلاع گفتماني اشاره کرد. خاتمي از منظر معرفت ديني متاثر از عبدالکريم سروش، از لحاظ هندسه سياسي متاثر از حسين بشيريه، از بابت تاريخ انديشه سياسي مديون جواد طباطبايي و از جهت مناسبات فرهنگي همراه و هم نظر رضا داوري اردکاني است. خاتمي اگر چه نظريات شاذ سروش و جسارت برخي شاگردان او نظير اکبر گنجي را هيچ وقت نپذيرفته است، اما همواره در منظومه گفتماني روشنفکري ديني باقي مانده است. او اگر چه از چهره هاي راديکالي نظير سعيد حجاريان و مصطفي تاج زاده مشاوره مي گرفت، اما دورنماي ذهني او از دموکراسي در ايران مطابق چيزي بود که توسط حسين بشيريه طراحي مي شد. خاتمي اگر چه با سکولاريسم و ملي گرايي نهفته در آثار طباطبايي سر سازگاري نداشت اما کتاب خود را براي خواندن و غلط گرفتن به طباطبايي مي سپرد و از او به عنوان استاد در مقدمه کتاب تشکر مي کند. نهايتا خاتمي اگر چه به عنوان نتيجه سياسي حلقه کيان دلبسته اعضاي حزب روشنفکري ديني بود، اما هيچگاه از ارادتش به داوري اردکاني نکاست؛ برعکس روشنفکران ديني که داوري را تئوريسين خشونت مي ناميدند، او داوري را معلم گفت وگو و مدارا مي ناميد. در يک جمع بندي مي توان چنين گفت که ذهنيت فکري خاتمي مجموعه اي مخلوط شده، و نه غني شده، متشکل از برخي وجوه فکري اين چهار چهره تئوريک ايران پس از انقلاب ۱۳۵۷ به شمار مي رود.
واکنش طبيبيان به خاتمي
بديهي است که با اين مختصات ذکر شده، هر چند خاتمي به عنوان يک شهروند شريف در ايران يا يک سياستمدار منزه در جمهوري اسلامي قابل تمجيد است، اما سخنان و مواضع او از منظري فکري قابل نقد است. در مورد سخنراني اخير خاتمي در جمع اعضاي شوراي شهر تهران، نقد سخنان حتي مي تواند بي رحمانه نيز صورت بگيرد تا خطرات احتمالي طرح اين سخنان در جامعه بيشتر مورد توجه خاتمي و همه افرادي که سعي در پراکندن اين ديدگاه در جامعه دارند قرار گيرد. هر چند که پرپيدا است که سخنان خاتمي بي هيچ دنباله سياسي خاصي بيان شده است و اين حلقه هاي سياسي و فرصت طلب اطراف رهبر اصلاحات هستند که با تبديل اين سخنان به يک پروژه سياسي سعي در کسب منفعت خويش دارند. منفعتي که ظاهرا هيچ چيزي حتي موجوديت کشور نيز نمي تواند روبه روي آن بايستد. محمد طبيبيان نخستين کسي بود که خطر تبديل اين سخنان به يک هجمه سياسي را درک کرد و در کانال تلگرامي خود واکنش نشان داد. او با بيان اينکه خاتمى بسيار مورد احترامش است و ايشان يک انسان واقعى و برخوردار از سجاياى فاخر و فرهنگى ممتاز است، تعرضى به اين اظهار نظر خاتمي درباره اينکه حکومت فدرالى مطلوب ترين حکومت است زد و نوشت: «در تاريخ نمونه هاى متعددى وجود دارد که چند حکومت و يا فرهنگ و منطقه جدا گانه با هم جمع شده و تشکيل يک دولت فدرال داده اند. اما اينجانب نمونه اى از اينکه يک کشور جمع را با طرح فدرالى کردن به صورت پراکند در آورند نمى شناسم. در مورد ايران مطلوب هم نيست. شايد مورد حکومت فدرال در آمريکا که موفق هم بوده و کشورى را که مناطق و جزاير آن در اقيانوس آرام و اقيانوس اطلس، قطب شمال و درياى کاراييب گسترده و سرزمين اصلى خود يک قاره است را در کنار هم قرار داده يک نمونه موفقى تلقى شود.» خاتمي در سخنراني خود مشکل فدراتيو شدن حکومت در ايران را برخاسته از قانون اساسي دانسته بود. طبيبيان در واکنش به اين اظهارات نوشت: «مسئله ما منع قانون اساسى نيست حتى اگر قانون اساسى هم اجازه مى داد به دلايل مشخص اينکه هر استان حاکم و مجلس قانون گذارى مستقل داشته باشد فقط به معنى تجزيه کشور است. اين تاريخ و مراحل با تاريخ و مراحل آمريکا بنياداً متفاوت است. در کشور ما چند اقدام اساسى و ساده تر مى شد انجام بگيرد. يکى فدراليسم مالى که اصطلاح جا افتاده اى در سازمان دهى مالى است. يعنى بودجه هاى به معنى واقعى استانى و اختيار کسب در آمد و اختيار هزينه کردن محلى. اين امر در قانون برنامه دوم پيش بينى شد اما پيگيرى نشد. دوم افزايش اختيارات مديران محلى و کاهش دخالت هاى مرکزى، و سوم رفع موانع قانونى تشکيل شوراهاى انتخابى استان و برخوردارى از اختيار تصويب بودجه استان و نظارت بر اجراى آن باتوجه به نياز ها و اولويت هاى مناطق. اين جهت گيرى عملى، قابل اجرا و در واقع ضرورى است.» بدين ترتيب طبيبيان به عنوان يک متفکر ليبراليسم اقتصادي با صراحت هر چه تمام تر در برابر فدراليسم مدنظر اصلاح طلبان ايستاد. اما او در اين انتقاد تنها نبود و پس از چند روز طباطبايي به عنوان متفکر ليبراليسم سياسي و همچنين نظريه پرداز ايرانشهري نيز به او پيوست.
واکنش طباطبايي به خاتمي
اما صبح روز گذشته طباطبايي متن يادداشتي که دو روز پيش کانال اختصاصي او در تلگرام قول انتشار آن را داده بود منتشر کرد. او در ابتداي يادداشت خود چنين نوشت: «من نيز مانند بسياراني ديگر، سخنان آقاي محمد خاتمي، رئيس جمهور اسبق، دربارۀ مطلوب بودن الگوي فدراليسم براي ايران را، که در جمع اعضاي شوراي شهر ايراد شده بود، با شگفتي فراوان در رسانه ها خواندم. در آن سخنان آمده بود: «مطلوب ترين شيوۀ حکومت مردمي ادارۀ فدرالي است». من درست نمي توانم بفهمم که چرا رئيس جمهور پيشين، که بايد بداند که هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد، خطاب به اعضاي شوراي شهر دربارۀ مسائل کلان حاکميتي کشور چنين مطلب مهمي را مطرح کرده است؟» طباطبايي در ادامه با تيز کردن پيکان نقد خود مي نويسد: «آقاي رئيس جمهور اسبق بايد بداند که تصميم گيري در چنين مواردي به هيچ وجه در صلاحيت اعضاي شوراي شهر نيست که مردم براي ادارۀ امور جاري شهر انتخاب مي کنند و برحسب تعريف اگر صلاحيتي داشته باشند بايد رسيدگي به امور جاري شهر باشد و، به اين اعتبار، صلاحيتي براي مداخله در امور کشور ندارند. وانگهي، خود آقاي رئيس جمهور اسبق چه صلاحيتي دارد که چنين بحث مهم حاکميتي را با گروهي که آنها نيز در اين موارد فاقد صلاحيت هستند، در ميان گذاشته است. با پايان يافتن دوره رياست جمهوري، رئيس جمهور نيز شهروندي بيش نيست و اگر نظري داشته باشد بايد آن نظر را مستدل بيان کند و پاسخ بگيرد. اما بيان چنين مباحثي، در چنين سطح عاميانه اي، در مناسبت هاي سياسي در شأن رجل سياسي نيست.» طباطبايي خطاب به خاتمي مي نويسد: «اين نکته را بايد بفهميد که اصلاحات نيازمند نظريه اي براي افسادات است، يعني بايد دانسته باشيد که در کجاها کار را خراب کرده ايد، فسادهاي اطرافيان شما کجاها و تا چه حدي بوده است؟ آن چه بعيد مي نمايد اين است که شما و اصلاح طلبان هنوز تصور درستي از بيراهه اي که رفته ايد نداريد و براي جبران همين فقدان فهم درست است که هر بار براي گرفتن رأي مردم از مصالح عالي کشور مايه مي گذاريد و هر بار هم همان اشتباه هاي پيشين را مرتکب مي شويد.»
اندرزنامه به سياستمدار
طباطبايي پيش از آنکه به بحث فدراليسم برسد که به قول خودش اطمينان دارد که خاتمي به واقع متوجه نشده است چه گفته است و گفته هايش چه تالي هاي فاسدي مي تواند داشته باشد، مي نويسد: «در آبان ماه ۱۳۹۵، حکومت وقت ناگهان برنامه اي براي آموزش زبان هاي محلي رونمايي کرد که در زمان صدارت شخص شما و در دستگاه وزير علوم اصلاحات در سال ۱۳۸۲ توسط يکي از پان ترک هاي معروف نوشته شده بود. آن رونمايي به دلايل انتخاباتي و جلب نظر مردم استان هاي کردنشين و آذري زبان انجام شده بود. من به آن مناسبت توضيح دادم که چنين مايه گذاشتن از مصالح عالي کشور بعيد است براي نامزد رياست جمهوري رأيي بياورد.» اشاره طباطبايي به فقراتي از مقاله اش در مجله ايرانشهر امروز است که در آن به ابلاغ برنامه آموزش زبان هاي محلي اعتراض کرده بود و نوشته بود: «اطلاعات اندکي که دربارۀ سابقۀ اين «سياست هاي دولت تدبير و اميد مبني بر توجه به فرهنگ ها و اقوام مختلف» از وزارت علوم به بيرون درز کرده، حاکي از اين است که طرح اصلي در اوايل دهۀ هشتاد و اواخر وزارت دکتر معين در سال ١٣٨٢ تهيه شده و با توجه به ملاحظات سياسي ابلاغ آن به دانشگاه ها به تعويق افتاده بود. گفته مي شود اين بار نيز دولت با همان ملاحظات به وزارت علوم دستور داده چنين طرحي را تهيه کند و وزارت علوم نيز همان طرح قبلي را به جريان انداخته و به گفتۀ دستيار ويژۀ رئيس جمهور به عنوان «قدمي در جهت تقويت وحدت ملّي» به دانشگاه ها ابلاغ کرده است. درست نمي دانيم که چه کسي –– يا کساني –– آن برنامه را تنظيم کرده بوده اند و چرا در سيزده سال گذشته از اجراي آن صرف نظر شده است، اما آنچه مي توان بر مبناي اجراي عجولانه و بدون کارشناسي برنامۀ ۱۳ سال پيش حدس زد –– در حالي که به گفتۀ يکي از مسئولان همان وزارت خانه هر برنامه اي که بيش از ۱۰ سال از تصويب آن گذشته باشد بايد مورد بازبيني قرار گيرد –– همان نظر رندان است که ابلاغ چنين برنامه اي با اين فوريت را استفادۀ تبليغاتي از آن مي دانند.» اما جواد طباطبايي در پايان يادداشت تلگرامي خود خطاب به خاتمي مي نويسد: «به عنوان يک شهروند، که اندکي بيشتر از شما در اين مباحث فکر کرده و به ويژه اينکه سياست باز نيست، از شما مي خواهم که اين سخنان را محترمانه پس بگيريد و به اطرافيان خودتان هم توصيه کنيد که وارد اين مباحث نشوند.» اين فقره پاياني طباطبايي خطاب به خاتمي يادآور نصيحه الملوک ها و سياست نامه هايي است که وزراي کاردان و فيلسوفان سخن دان براي حاکمان و سياستمداران مي نوشتند و به آنها انذار مي دادند تا در سياست خود درستي و راستي پيشه کنند. جواد طباطبايي به عنوان فيلسوف سياسي ايراني نيز با درک شرايط ويژه پيش روي کشور، دست به قلم برده و سلسله يادداشت هايي در جهت تنبه همه سياستمداران و سياست بازاني که گاه پشت سر سياستمداران موجهي مثل خاتمي سنگر مي گيرند نوشته است که بخش نخست آن ديروز و خطاب به خاتمي منتشر شد. ما بيش از هر زمان ديگري نيازمند نوشتن سياست نامه ها و نصيحه الملوک ها از سوي فليسوفان و متفکران خطاب به سياستمداران هستيم. نيازي که طباطبايي گام نخست را در برطرف کردن آن برداشت.
بازار