نماد آخرین خبر

سرمقاله کیهان/ مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است

منبع
کيهان
بروزرسانی
سرمقاله کیهان/ مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است
کيهان/ « مذاکره با آمريکا اگر حماقت نباشد، خيانت است » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم جعفر بلوري است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد: سفر وزير خارجه آلمان و نخست‌وزير ژاپن به تهران، يکي از مهم‌ترين خبرهاي چند روز گذشته بوده که همچنان توجه کارشناسان و تحليلگران داخلي و خارجي را به خود مشغول نگه داشته است. اين سفرها شايد في نفسه مهم نباشند اما بنا به دلايلي از جمله زمان انجام آنها و «خاص» بودن کشورهايي که از سوي ترامپ براي آن انتخاب شده‌اند، قابل توجه‌اند. وقتي «دلالان مذاکره» پس از آن که تهديد نظامي و گسيل ناو جنگي، با در بسته روبرو شد، به ميدان مذاکره فرستاده مي‌شوند، بايد به اين سفر هم، طور ديگري نگريست. «تک‌»هاي مقاومت يمن عليه متحدان آمريکا پس از رجزخواني ترامپ هم که جاي خود را دارد. درباره سفر وزير خارجه آلمان به تهران که روز دوشنبه انجام شد و سفر نخست‌وزير ژاپن که امروز انجام مي‌شود، گفتني‌هايي هست: 1- اين حقيقت که دولت محترم و جريان‌هاي رسانه‌اي و سياسي نزديک به آن با زبان بي‌زباني نشان داده‌اند هنوز حاضرند با «ترامپ» مذاکره کنند، بر کسي پوشيده نيست. مواضع آنها موجود است، با ادبياتي متفاوت، گاهي به تلويح و گاهي به تصريح بارها گفته‌اند با اين شروط، برويم و مذاکره کنيم. اينکه چرا با وجود اين همه بدعهدي حريف هنوز از لزوم مذاکره دم مي‌زنند، موضوعي است که در پايان اين وجيزه به آن خواهيم پرداخت. ديروز گزارشي به نقل از روزنامه آمريکايي واشنگتن پست درباره ترامپ منتشر شد مبني بر اينکه، ايشان يک روده راست در شکم ندارد و روزي به طور ميانگين، بيش از 12 دروغ مي‌گويد، به قول تحليلگر سي ان ان، بيش از تعداد دفعات دست شستن مردم آمريکا در يک روز! اين را گفتيم تا نتيجه بگيريم، برخي در داخل کشور به دنبال مذاکره با فردي با اين مشخصاتند! مذاکره با يک دروغگوي متقلب! مذاکره بر سر چه؟ مسئله ديگري است که در همين يادداشت به آن خواهيم پرداخت. برويم سراغ نکته دوم. 2- هنوز زمان طولاني از بدعهدي و خلف وعده حريف در «عبرت برجام» نگذشته و مردم خيانت غرب در مذاکرات هسته‌اي را فراموش نکرده‌اند. آقاي ظريف و روحاني نيز بارها عليه اين خيانت موضع گرفته‌اند. مهلت 60 روزه شوراي عالي امنيت ملي به غربي‌ها براي انجام تعهدات هم نشان داد، مسئولين محترم هم به اين نتيجه قطعي رسيده‌اند که دشمن بدعهد و غير قابل اعتماد است و بايد براي تاخير طولاني در اجراي تعهداتش ضرب‌الاجل بگيرد. تجربه برجام نه تنها ما ايراني‌ها را نسبت به «آمريکا» و متحدان اروپايي‌اش بدبين‌تر کرد بلکه نوعي حساسيت ولو موقت، روي کلمه «مذاکره» ايجاد کرد. گاهي اوقات از يک «صفت مثبت» سوءاستفاده مي‌شود، بار معنايي آن تغيير و تبديل به «صفت منفي» مي‌شود. درست مثل کلمه «استعمار» که به معناي «عمران و آباداني» است! حالا معناي «مذاکره» با اين خيانت و همراهي برخي جريان‌هاي سياسي با آن، در ميان ما ايراني‌ها دستخوش تغييراتي شده. مردم با خيانت‌ها و سوءاستفاده‌هايي که در «مذاکرات» هسته‌اي از سوي حريف ديدند، همين‌طور افتضاحي که برخي جريان‌هاي داخلي با ژست «سواد ديپلماسي» با اين «مذاکرات» کاشتند، نسبت به اين کلمه نوعي «آلرژي» پيدا کرده و اميدي به آن ندارند، به ويژه وقتي طرف مذاکره کشوري باشد در مختصات آمريکا و رئيس‌جمهوري باشد مثل ترامپ. 3- دو گزينه بالا را وقتي کنار هم قرار بدهيم، به يک نکته مهم مي‌رسيم. وقتي ما به هر دليلي به دنبال مذاکره مجدد باشيم و از آن سو، مردم روي کلمه «مذاکره» آلرژي پيدا کرده باشند، تکرار مذاکره سخت مي‌شود. بدون همراهي مردم هم اصولا عبور از گردنه‌هاي سخت، سخت است. در چنين شرايطي موافقان مذاکره(چه داخلي و چه خارجي) طبيعتا به دنبال راهي براي قانع ساختن مردم (بخوانيد فريب دادن مردم) خواهند بود چرا که معتقدند کشوري که مردمش دچار مشکلات اقتصادي و گراني شده باشند را مي‌توان با «وعده‌هاي اقتصادي» با خود همراه کرد. کاري که در دولت اول آقاي روحاني اتفاق افتاد. ژاپن و آلمان در حوزه سياست کشورهاي عقب‌مانده‌اي هستند اما در حوزه صنعت و اقتصاد کشورهاي خوش‌نامي بين مردم ايران و حتي شايد جهان هستند. همين مسئله مي‌تواند دليل آمريکايي‌ها براي انتخاب اين دو کشور براي سفر به ايران باشد، همين‌طور دليل ذوق‌زدگي کاسبان برجام. به عبارتي، احتمالا مخاطب اين سفرها، بيش از اينکه مسئولين دولتي و نخبگان سياسي کشورمان باشند، مردمند، و يکي از اهداف مهم اين سفر نيز تاثير گذاشتن روي افکار عمومي مردمي است که از مذاکره با آمريکا جز خسارت و تحقير چيزي نديده‌اند. شايد- تاکيد مي‌شود- شايد اين دو سفر به دنبال جا انداختن«مذاکره» اين بار در بين مردم است. 4- پيش از اين با برشمردن دلايلي نوشتيم اين دو کشور در حوزه سياست به شدت وابسته‌اند. در نظام شکل‌گرفته پس از جنگ جهاني دوم، يک کشور(آمريکا) در بلوک غرب ارباب است و بقيه رعيتند. برخي براي «رعيت ماندن» دليل دارند و آن را «منطقي» هم مي‌خوانند! مثل«ايتو» همسفر ژاپني من هنگام بازگشت از سفر مشهد. در بازگشت از مشهد، در قطار با دانشجوي جوان ژاپني هم‌صحبت شدم. حس کنجکاوي که هر خبرنگاري دارد وادارم کرد، با او وارد بحث شوم. گفت‌و‌گو از سؤال‌هاي عادي و احوالپرسي شروع و در نهايت به مباحث سياسي ختم شد. خوب به ياد دارم در آن ايام نخست‌وزير وقت ژاپن به دليل وعده‌اي که به مردم براي اقدام عليه نظاميان آمريکايي داده بود، پيروزي تاريخي کسب کرده بود اما در نهايت به دليل ناتواني در اجراي تعهداتش، مجبور به استعفا شده بود. بله، يک نخست‌وزير که با آراي گسترده مردمش و با شعار ضدآمريکايي پيروز شده بود، استعفا مي‌دهد چون قادر نيست عليه سربازان آمريکايي حاضر در کشورش اقدامي صورت دهد! دليل اين همه وابستگي و حقارت را از «ايتو» پرسيدم. ابتدا گفت، شما بهتر از ما ژاپني‌ها از تحولات سياسي کشورمان اطلاع داريد! بعد پاسخ سؤالم را اين‌طور داد: آمريکا قدرتمند است. ابرقدرت است. عقل حکم مي‌کند با قوي‌تر از خود سرشاخ نشويم و هر آنچه گفت بپذيريم. (نقل به مضمون) پاسخ اين دانشجوي 21 ساله ژاپني، تقريبا پاسخ خيلي از به اصطلاح نخبگان سياسي و رسانه‌اي در کشورهاي مختلف دنيا از جمله در کشور خود ما ايران است که نظام ارباب رعيتي را پذيرفته‌اند. آنها به چيزي با عنوان «عزت» و «ذلت» اعتقاد عملي ندارند. اين بحث را بيش از اين کش نمي‌دهم. صرفا خواستم وابستگي فکري و سياسي برخي را که در پوشش «عقل» به افکار عمومي خورانده مي‌شود يادآوري کنم. در آلمان هم اوضاع تقريبا به همين شکل است. وقتي مرکل فهميد دولت اوباما سال‌ها در حال شنود مکالمات تلفني اوست، تا مرز افسردگي پيش رفت اما کاري نکرد، يا به عبارت دقيق‌تر، کاري نتوانست بکند. يا وقتي سفير آمريکا در برلين به وزارت خارجه آلمان نامه مي‌نويسد و نسبت به ادامه فعاليت‌هاي شرکت‌هاي آلماني با فلان شرگت گازي روسي خط و نشان مي‌کشد، يعني در اين سيستم ارباب و رعيتي، براي ارباب تفاوتي بين مرکل و بن سلمان نيست. هر دو گاوهاي شيردهي هستند که بايد دوشيده شوند و هر وقت لازم شد، ذبح گردند. عده‌اي به اين شرايط «نظام بين‌الملل» و به معترضان اين وضع، «بر هم زننده نظام بين‌الملل» مي‌گويند. اين عده در خوش‌بينانه‌ترين حالت، عاقل‌نماهاي جاهل هستند. در جهل اين عده همين بس که علت رشد اقتصادي کشور‌هايي مثل همين آلمان و ژاپن را هم نزديکي به آمريکا مي‌دانند، در حالي که هيچ کشوري با نزديک يا دور شدن به کشور ديگر به پيشرفت نمي‌رسد که اگر مي‌رسيد، عربستان امروز مي‌بايست از آلمان صنعتي‌تر بود! رشد اقتصادي اين دو کشور، نه به دليل وابستگي‌شان به ارباب که، به دليل تلاش و پشت‌کار تحسين‌بر‌انگيز خودشان است. راجع به سخت‌کوشي مردم ژاپن و اينکه علت اصلي مرگ و مير مردان ژاپني«کار زياد است» همه زياد شنيده‌ايم. اتفاقا اگر دقت کنيد، چنين کشورهايي درست در همان نقاطي که وابسته‌اند،(به ارباب نزديکند) عقب‌مانده‌اند. 5- مي‌گويند «اين دو کشور پيشرفته براي ميانجيگري آمده‌اند. نگذاريم دست خالي برگردند» ميانجيگري براي چه؟ براي مذاکره. مذاکره بر سر چه؟ آيا قرار است بر سر برد موشک‌هاي آمريکا مذاکره کنيم يا بر سر برد موشک‌هاي ايران؟ آيا اين ما هستيم که زير تعهداتمان زده‌‌ايم که سراغ ما آمده‌اند؟ هواداران مذاکره با ترامپ آيا هنوز نفهميده‌اند هدف دشمن، گرفتن يک به يک مولفه‌هاي قدرت و بازدارندگي‌مان براي تبديل شدن ايران به لقمه‌اي راحت است؟ آيا واقعا فکر مي‌کنند اگر ما قوي باشيم و توانايي نظامي بالايي داشته باشيم، جنگ مي‌شود؟! پس قدرت بازدارندگي چه مي‌شود؟ هنوز نفهميده‌اند، مقاومت ايران براي جلوگيري از وقوع جنگ است. مگر ادعاي سواد ديپلماسي نداريد. واقعا فهميدن اين مسئله آن‌قدر سخت است؟! ما آماده مذاکره با ترامپ هستيم به شرطي که موضوع مذاکره، موشک‌هاي آمريکا و توان هسته‌اي اين کشور باشد! 6-يک روش نخ‌نما و شناخته‌شده کساني که باخته و در «منطق» کم آورده‌اند، حمله به خود حريف (اينجا رسانه يا شخص) است. منطق اين عده چنين است: وقتي نتوانستي به منطق حريف حمله کني به خودش حمله کن! چند روزي است مي‌گوييم، مذاکره اصولي دارد. مذاکره يعني، يک چيز بده يک چيز بگير. در برجام هسته‌اي را داديم، چه چيزي گرفتيم؟ هدف از مذاکرات هسته‌اي، گشايش اقتصادي بود. امروز آيا با اين مذاکره، گشايش اقتصادي حاصل شده است؟! وقتي چنين سياستي را نقد مي‌کنيم، به جاي پاسخ دادن به اين سؤال‌هاي منطقي به خود منتقد حمله مي‌کنند و مي‌نويسند کيهان با مذاکره مخالف است. نمي‌گويند با کدام نوع مذاکره. اگر معناي مذاکره اين است که در برجام ديديم، بله ما مخالفيم. مذاکره با آمريکا در شرايط و مختصات کنوني اگر حماقت نباشد قطعا خيانت است. 7- ما نه خواهان جنگيم، و نه با مذاکره مخالفيم. مي‌گوييم مذاکره کردن اصولي دارد و با هرکسي و تحت هر شرايطي نبايد مذاکره کرد. يک عکس يادگاري با يکي از مقامات جمهوري اسلامي ايران در چنين شرايطي، يعني هديه يک پيروزي بزرگ به ترامپ، يعني دادن يک برگ برنده براي موجود پليدي مثل ترامپ براي پيروزي در دور دوم انتخابات رياست‌جمهوري. براي افراد خودشيفته‌اي مثل ترامپ، صرف يک دست دادن با يکي از مقامات جمهوري اسلامي ايران، يعني پيروزي. راه‌حل اينها نيست. راه‌حل را بارها گفته‌ايم. تغيير نقشه راه و توجه به ظرفيت‌هاي عظيم داخلي و منطقه‌اي و اعتماد به توانايي جوانان کشور. مرکز پژوهش‌هاي مجلس مي‌گويد، با تحقيقات مفصلي که صورت گرفته به اين نتيجه رسيده که مي‌توان کشور را بدون نفت اداره کرد. اين يعني يکي از آن ظرفيت‌هاي بر زمين مانده و اختياراتي که داريم اما حوصله استفاده از آن را نداريم چون معتقديم بايد يک نفر از خارج بيايد و اوضاع را در کشور درست کند. دولت به جاي گير دادن به زمين و زمان و قانون اساسي و اختيارات و بهانه‌هاي الکي، از اين کرختي حاصل از هوا شدن برجام خارج و با يک يا علي شروع کند و نشان دهد حس رها شدگي که در مديريت کشور لمس مي‌شود،‌ اشتباه است! 8- روز دوشنبه وزير خارجه کشوري به ايران آمد که اختيار دادن يک باک بنزين به هواپيماي آقاي ظريف را ندارد و امروز نخست‌وزير کشوري به تهران مي‌آيد که به خاطر فروش يک دستگاه خودرو به سفارت کشورمان در هند، مجبور به عذرخواهي کتبي و رسمي از آمريکا شد. امروز نخست‌وزير کشوري به ايران مي‌آيد که وزير دفاع اسبق آن از آمريکا به دليل حمله اتمي به کشورش تشکر کرد و ارباب نيز با وجود گذشت حدود 74 سال، هنوز حاضر به عذرخواهي از کشتن صدها هزار شهروند ژاپني نشده است. با ارباب مذاکره کرديد اين شد، رعيت که جاي خود دارد! ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره