نماد آخرین خبر

رئیس‌جمهوری که وزرایش را نمی‌بیند!

منبع
وطن امروز
بروزرسانی
رئیس‌جمهوری که وزرایش را نمی‌بیند!
وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست مهندس سيدعزت‌الله ضرغامي يکي از مديران و چهره‌‌هاي مطرح فرهنگي و سياسي است. 10 سال مديريت بر سازمان صداوسيما باعث شده ديدگاه‌‌هاي ضرغامي در موضوعات مختلف آميخته‌اي از فرهنگ و سياست و رسانه باشد. با مهندس ضرغامي درباره مبحث اشتباهات مديريتي، انتقادات او به رفتار و عملکرد حسن روحاني در شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي فضاي مجازي و نيز موضوعاتي مانند تبعات فرهنگي و رسانه‌اي رفتار تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي به گفت‌وگو نشستيم. شما در چند ماه گذشته بحثي را با عنوان اشتباهات مديريتي آغاز کرده‌ايد و در اين زمينه به بيان اشتباهات دوران مديريت خود در نهادهاي مختلف مي‌پردازيد. چرا اين مسأله در اين برهه از زمان براي شما اهميت دارد؟ 40 سال از عمر انقلاب اسلامي مي‌گذرد و با وجود تمام فشارها و تحريم‌ها که به وسعت جهاني با عوامل داخلي آنها در کمين انقلاب اسلامي بود تا آن را زمين بزند، عملاً و به عيان مي‌بينيم جمهوري اسلامي روز به روز قوي‌تر، پرنشاط‌‌‌‌‌‌تر و با انگيزه بيشتر اهداف خود را دنبال مي‌کند. اين واقعيتي است که دنيا به آن معترف است و خيلي از کارشناسان درباره کشور ما اين قضاوت را دارند که بسياري از فشارهايي که براي ايران پيش آمد اگر يک مورد از آن براي هر ملت و نظام و انقلاب ديگري پيش مي‌آمد، باعث سقوط آن مي‌شد. اين در حالي است که اين اتفاق براي کشور نه‌تنها نيفتاده، بلکه به عکس بوده است. در بيانيه گام دوم رهبر انقلاب مانيفست اين پيشرفت‌ها و دستاوردها و ظرفيت‌ها را بخوبي مشاهده مي‌کنيم. اين يکي از هنرهاي ارزشمند رهبر انقلاب است که يک تصوير روشن، صادقانه و دقيق از کشور در شرايط فعلي ارائه دادند که بر پايه واقعيات، داشته‌ها و اميدواري به آينده روشن‌‌‌‌‌‌تر است. اما آن چيزي که مقدمه پاسخ شما مي‌تواند باشد اين است که به طور جدي اعتقاد دارم براي پيشبرد اهداف چاره‌اي نداريم جز اينکه آسيب‌شناسي گذشته را بخوبي انجام دهيم. يعني ببينيم در اين 40 سال در کنار همه موفقيت‌‌‌هايي که داشته‌‌‌‌‌ايم و مسير صحيحي که انتخاب کرده و راهبردهاي درستي که داشته‌‌‌‌‌ايم، اگر در حوزه‌‌‌هايي هم اشتباه کرده‌‌‌‌‌‌ايم، صادقانه به اشتباهات اشاره کنيم. براي اينکه در آينده کارآمدتر، کم‌اشتباه‌‌‌‌‌‌تر و موثرتر در مسيرمان پيش برويم نياز داريم اشتباهات‌مان را بررسي کنيم. در اصطلاح مديريتي به اين مسأله «آسيب‌شناسي» هم مي‌گويند. لازمه موفقيت در گام دوم انقلاب، آسيب‌شناسي صادقانه و شجاعانه است. آسيب‌شناسي از موضع قدرت است نه ضعف. ويژگي موجود زنده، قدرت ترميم است و امروز انقلاب از هميشه زنده‌‌‌‌‌‌تر است. يعني اين آسيب‌شناسي متفاوت است؟ بله! اين آسيب‌شناسي از موضع قدرت است، يعني کسي که قدرت و توانمندي دارد مي‌تواند آسيب‌‌هاي خود را بررسي کند. اصلاً موجود زنده نياز به آسيب‌شناسي دارد. موجودي که مرده، به هيچ حرکتي واکنش نشان نمي‌دهد، واکنش متعلق به عضو و مجموعه زنده است. نظام و انقلاب ما زنده است، پرنشاط است و حيات دارد و به تمام ملت‌ها و کشورهايي که ايران را الگوي خود قرار داده‌‌اند هم حيات مي‌دهد. بالاخره ما در جهان 2 جبهه مقاومت و استکبار داريم که رهبري جبهه مقاومت با ايران است. اول انقلاب وزير وقت امور خارجه گفت ما انقلاب کرده‌‌‌‌‌ايم ولي با دنيا کاري نداريم، مي‌خواهيم دور خودمان ديوار بکشيم و به دنبال صدور انقلاب هم نيستيم. در مقابل امام(ره) آن جمله معروف را فرمودند که انقلاب صادر شد! انقلاب يک حرکت عظيم و متفاوتي بود که جهان پيام انقلاب ما را گرفت. مقاومت در جهان يک جبهه است و مربوط به يک کشور و چند همسايه يا يک منطقه نيست. علت شکست‌ناپذيري ايران اين است که آنها با ايران تنها مواجه نيستند، ايران يعني يک جبهه با وسعت جهاني! در منطقه ما اين موضع پررنگ‌‌‌‌‌‌تر هم هست. در نتيجه در اين حالت بايد اشکالات‌مان را بررسي کنيم. قاعدتا يک حکومت در طول 40 سال اشتباهاتي داشته است. وقتي رهبر معظم انقلاب با صراحت، سياست «تحديد مواليد» را اشتباه مي‌خوانند و با جديت از جبران آن مي‌گويند، تکليف ما هم روشن مي‌شود. حتما اشتباه هم داشته‌‌‌‌‌‌ايم. البته معتقدم نوع اشتباهات ما از جنس راهبردي نيست. ما در اصول و راهبردها بسيار کم‌اشتباه عمل کرده‌‌‌‌‌‌‌ايم، اشتباهات ما بيشتر در حوزه رويه‌ها و روش‌هاست. ما قانون را خوب تصويب مي‌کنيم و سياست‌گذاري را خوب انجام مي‌دهيم اما وقتي به آيين‌نامه‌‌هاي اجرايي که مربوط به رويه‌ها و روش‌هاست مي‌رسيم- که حلقه آخر اين روند است و با مردم ارتباط پيدا مي‌کند- کار رها مي‌شود. در نتيجه در اين بخش خيلي اشتباهات داريم. اين اشتباهات وقتي نمود خود را نشان مي‌دهد برخي فکر مي‌کنند ما در اصول مشکل داشته‌‌‌‌‌‌ايم. در نتيجه برخي 2 اشتباه را دست مي‌گيرند و اصل انقلاب اسلامي را هدف قرار مي‌دهند. بنابراين آسيب‌شناسي از موضع قدرت است و اين کار در کشور به نحوي در حال انجام است اما افراد وقتي به خودشان مي‌رسند کمي نگران مي‌شوند؛ مي‌خواهند بگويند در کشور آسيب‌‌‌هايي هست ولي در دوران مديريتي خودمان اشتباه نکرده‌ايم! اگر من در طول 30 سال گذشته، سالي يک خطا داشته‌ام، يعني 30 اشتباه داشته‌ام که بايد براي تجربه آيندگان، آن را با صداقت و امانت و با ذکر شرايط آن موقع و دلايل مديريتي خاص آن بيان کنم. اين ترس ندارد. اگر هر کدام از اين موارد درست مورد بررسي قرار بگيرد، فقط بيان يک اشتباه نيست، بلکه در واقع در کنار آن يک رويه درست ايجاد مي‌شود و افرادي که در جاي ما هستند متوجه مي‌شوند مديري که 30 سال در اين حوزه‌ها بوده به اشتباه‌ها اشاره مي‌کند. آسيب‌شناسي عملکرد مديران، جزو آسيب‌شناسي کارنامه 40 ساله است. مديران با تجربه ما، بايد از خود شروع کنند. نمي‌شود ديگران را نقد و خودمان را تبرئه کنيم. پس بيشترين آسيب‌‌هاي ما از جنس رويه و روش‌هاست. ما در «اصول»، مشکل زيادي نداريم. چرا برخي مسؤولان وارد بيان مشکلات نمي‌شوند؟ در زمينه عوامل اين مسأله اگر بخواهيم دسته‌‌‌بندي کنيم، اطرافيان و نگراني‌‌‌هايي که از انعکاس اين اقدام در فضاي جامعه و فضاي رسانه‌اي وجود دارد، نقش اول را دارد. من اين نقش را جدي‌‌‌‌‌‌تر از اخلاق و درونيات آن مسؤول مي‌دانم. اما بالاخره خود آن مدير اگر اعتقاد قلبي داشته باشد و به اين نکته رسيده باشد که اين اشکال وجود داشته است بايد آنقدر با روحيه و با اعتماد به نفس باشد که بتواند صريح آن را مطرح کند و توجهي هم به حرف‌ها و نگراني‌‌هاي اطرافيان نداشته باشد. اين مشکل کلي جامعه ما است. از طرف ديگر جامعه مديريتي ما بشدت گرفتار «پرستيژ مديران» شده است. بعضاً يک ارتباط ساده تلفني بين 2 مدير به علت اختلاف منشي‌هاي آنان در پشت خط آوردن طرف مقابل، مدت‌ها به تعويق مي‌افتد! شهيد مطهري از همان اول با اين معضل، تحت عنوان «بيماري اجتماعي خواص»، مبارزه کرد. ما مثل آقاي مطهري کم داريم. شهيد مطهري هم برخي از کارهايي که انجام مي‌داد اطرافيان سعي مي‌کردند مانع شوند. مثلا به آقاي مطهري مي‌گفتند در شأن شما نيست براي بچه‌ها کتاب بنويسيد. آقاي مطهري در مجله زن روز که مطلب نوشت خيلي‌ها انتقاد کردند. اينقدر اين مجله در زمان طاغوت عکس‌‌هاي روي جلد مبتذل داشت که مطلبي من نوشتم و مي‌خواستم از عکس اين مجله استفاده کنم، به سختي يک شماره پيدا کرديم که کمي مناسب بود، تازه آن هم نصفه نشان داديم. اما شهيد مطهري نمي‌تواند در مقابل انحراف ديني فيلم سينمايي «محلل» ساکت بماند يا فقط در مسجد و روي منبر آن را نقد کند. او احساس مي‌کند بايد در مجله مبتذل «زن روز» هم براي مخاطبان آن فيلم، سخن بگويد و آنان را هدايت کند. از عواقب آن هم نمي‌ترسد که بگويند چرا مطهري در آن مجله حرف زد يا اصلاً چرا اين فيلم را ديد؟! البته بعدها شنيدم که ايشان نوار صوتي فيلم را شنيده بود.استفاده از ظرفيت‌‌هاي امروز فضاي مجازي يک امر ضروري است و تصورش موجب تصديق است. ترديد ندارد! اگر مطهري بود، زبان حضور در اين فضا را به روحانيون و مبلغان ما مي‌آموخت و خودش به نحو احسن مخاطبان گسترده پيام‌رسان‌‌هاي اجتماعي را از زلال انديشه‌‌هاي ناب اسلامي سيراب مي‌کرد. البته درباره همين مسأله هم افرادي گله دارند که در پاسخ بايد گفت بالاخره اينستاگرام يک سرويس رسانه‌اي فراگير است که در کشور مشابه آن هم عرضه نشده است، البته اگر دولت به عنوان مدير فضاي مجازي کشور درست عمل مي‌کرد و اين سرويس‌ها الان فراگير شده بود، مشکلي نداشتيم اما حالا نشده است. حالا که آنجا به تعبير رهبر معظم قتلگاه جوانان ما است، چند نفري که قدرت تبيين و توضيح و توجيه دارند در اين فضا نروند؟ اين با کدام منطق سازگار است؟ به سؤال اصلي بازگرديم؛ موضوع، اطرافيان يک مسؤول بود. بله! اطرافيان خيلي مهم هستند. فرد مسؤول به نتيجه‌اي مي‌رسد تا اشتباهي را اعتراف کند اما اطرافيان مي‌گويند حاج آقا! آقاي دکتر! آقاي مهندس! اگر شما اين را گفتي هر کار ديگري هم انجام بدهي يک کسي مي‌گويد اين هم از همان‌ها است که بعداً بايد عذرخواهي کني. يا اينکه يکي جمع‌‌‌بندي مي‌کند و مي‌گويد اين مسؤول که همه‌اش اشتباه مي‌کند و خودش هم اعتراف مي‌کند! پس فرد مي‌ترسد. اين حرف‌ها هم حرف‌‌هاي کمي نيست و باعث مي‌شود يک مدير جرأت نکند وارد اين موضوع شود و به اشتباهات خود بپردازد. در اين ميان به نظر مي‌رسد بايد اتفاقاتي رخ بدهد و اين سد شکسته شود. من نمي‌خواهم عرض کنم پرچمدار اين موضوع هستم چون رهبران ما اين مسأله را آغاز کرده‌‌اند اما من در ميان مديران نديدم کسي عنوان کند اگر 30 سال مديريت کرده‌‌‌ام، سالي يک اشتباه هم اگر داشته‌‌‌ام، اين 30 اشتباه بوده است، البته وقتي اين راه باز شد، استقبال زيادي شد و توجه بيشتري هم به اين مسأله شده است. لذا اين اشتباهات، راه را به مديران نشان مي‌دهد تا اگر اشتباهي وجود دارد؛ اولاً نترسند و بيان کنند، در ثاني اگر مورد مشابه پيش آمد از تجربه ديگر مديران استفاده کنند. در سال‌‌هاي اخير ما با وضعيتي مواجهيم که مشابه آن را در 40 سال انقلاب نداشته‌ايم. به دلايل مختلف از قبيل نوسانات اقتصادي، تنش‌هاي اجتماعي، فضاي فرهنگي و ساير مسائل؛ چه اشتباهاتي منجر به اين اوضاع شده است؟ من اعتقاد دارم در سال‌‌هاي اخير بويژه در قوه مجريه که محور اصلي اداره کشور است، اشتباهات قابل توجهي داشته‌‌‌‌‌‌ايم. اگر از طرف مسؤولان دولتي اين اشتباهات با صراحت گفته شود هم براي خود آنها خوب است، هم براي کشور خوب است و هم به دنيا و دشمنان ما درس مي‌دهد اما اين مساله اتفاق نمي‌افتد. من 2 سال است پيشنهاد مي‌دهم آقاي ظريف سخنران مراسم 13 آبان در لانه جاسوسي باشد چون هيچ‌کس مثل ايشان نمي‌تواند درباره بدعهدي‌‌هاي آمريکا صحبت کند! با اين حال اگر به اين نقطه رسيديم که ترامپ آمد و همه چيز را برهم زد اگر آقاي روحاني اعلام مي‌کرد درباره اين اتفاقات من به آمريکا پاسخي ندارم اما از مردم عذرخواهي مي‌کنم و با صداي بلند اعلام مي‌کنم اشتباه کردم به آمريکايي‌ها اعتماد کردم، اين بهترين پاسخ به آمريکا بود. شخصيت‌‌هاي مستقل و نخبگان آمريکا بشدت تحت تأثير اين پاسخ قرار مي‌گرفتند. چون مي‌گويند يک دولتي آمد و خواست از طريق مذاکره با ما رابطه برقرار کند اما ما چگونه با او برخورد کرديم و چطور وجهه ما در جهان آسيب ديد. نه‌تنها اين اتفاق نيفتاد بلکه در درگيري‌‌ها و رقابت‌‌هاي سياسي يک نتيجه کاملاً شکست‌خورده‌اي که درباره اعتماد به آمريکا بود را دائماً بزک کردند، بويژه در انتخابات و تا الان هم آن را ادامه مي‌دهند. در انتخابات مرتباً رئيس‌جمهور گفت: مردم! ما با اين آقاي ظريف مي‌رويم و بقيه تحريم‌ها را برمي‌داريم! کدام تحريم برداشته شد که ايشان بقيه‌‌‌‌اش را هم بردارد؟ بله! ايشان مي‌خواست بهره‌برداري انتخاباتي کند اما يا توجه ندارد يا آنقدر کار سياسي برايش اهميت دارد که اينطور صحبت مي‌کند. آقاي روحاني براي قانع کردن مردم، مرتباً از موفقيت‌‌‌هاي هسته‌اي سخن مي‌گفت و دشمن هم که ما را رصد مي‌کرد، نتيجه مي‌گرفت که مي‌تواند بيشتر از اينها ما را به عقب براند. عين داستان «خر برفت و خر برفت» مثنوي! آنها پايکوبي دائمي رئيس‌جمهور را مي‌ديدند و مي‌گفتند حتماً ايراني‌ها به همين وعده‌هاي حداقلي هم خيلي راضي‌اند! اين داستان، قصه امروز است. وقتي چيزهايي را داديم و رفت هي نبايد پايکوبي کنيم. ما خيلي به آقاي روحاني احترام مي‌گذاريم و ايشان به عنوان رئيس‌جمهور احترام‌شان واجب است و همه بايد شأن رئيس‌جمهور را حفظ کنيم اما وقتي در برجام همه چيز را داده‌‌‌‌‌ايم بعد شما دائماً از آن تعريف مي‌کنيد و با رقبا سر اين موضوع محاجه مي‌کنيد، طبيعتاً طرف مقابل هم به ما فشار خواهد آورد. مثلاً رئيس‌جمهور براحتي مي‌گويد اگر تحريم نبود دلار زير 6 هزار تومان بود! اين يعني بهترين پاس گل به ترامپ! در قضيه سيل و گرفتاري‌هاي ايجادشده براي مردم که يک امر بشردوستانه است، رئيس هلال‌احمر که مدير همين آقاي روحاني است اعلام کرد اجازه نداده‌‌اند يک دلار وارد مملکت شود؛ پس چرا شما باز هم از اين رويه دفاع مي‌کنيد. ببينيد آقاي روحاني 2 سال وقت دارد و معتقدم در اين 2 سال خيلي کارها مي‌توان انجام داد. من گاهي اوقات به‌خاطر احساس وظيفه به دولت هشدار مي‌دهم. اخيراً اين هشدارها بيشتر شده است! يکي از روزنامه‌‌هاي اصلاح‌طلب اخيراً نوشته بود چون آقاي روحاني الان خيلي ضعيف شده ضرغامي او را مرتباً مي‌کوبد! اصلاً بحث ضعيف و قوي نيست. ايشان رئيس‌جمهور است و حداقل 2 سال ديگر بايد کار کند و در اين زمان خيلي کارها مي‌تواند انجام بدهد. آقاي روحاني همين قدر صريح به مردم بگويد ما اعتماد کرديم و اين اعتماد اشتباه بود. ما ديگر دل مي‌کنيم و مسير جديد هم اين است ولي اين اتفاق نمي‌افتد و هنوز هم بحث مي‌شود تا اشکال را به جاي ديگر منتقل کنند. برخي هنوز، در داخل آمريکا را بزک و توجيه مي‌کنند. مي‌گويند شهر موشکي نشان داديم و همه چيز خراب شد! خب! اگر ما موشک نداشته باشيم که بر همه مقدرات ما حاکم مي‌شوند. اينکه ما شهر موشکي نشان مي‌دهيم، دليل عدم انجام تعهدات آمريکاست؟ اصلاً آمريکا کدام تعهد را انجام داده بود که ما پيشاپيش تمام تعهدات‌مان را انجام داديم؟ هرچند وقت يک بار هم که دبيرکل سازمان ملل يک جمله مي‌گويد که ايران وظيفه‌‌‌‌اش را انجام داده فوراً آن را برجسته مي‌کنيم. اما آيا طرف مقابل هم به تعهداتش عمل کرد؟! چرا با مسأله به اين روشني، اينگونه برخورد مي‌شود؟ متاسفانه امروز بيش از هر زمان ديگري مصالح ملي کشور توسط دولتمردان ما بازيچه سياست قرار گرفته است و آقاي روحاني بسيار بيشتر از عرف معمول، مصالح ملي را قرباني اغراض سياسي مي‌کند. هميشه يک حد مشخصي داشته اما الان خيلي بالاتر از عرف گذشته رفتار مي‌شود. و الا تکليف ما در اين حوزه‌ها مشخص است. در اين زمينه مثال مي‌زنيد؟ به عنوان مثال زماني که برجام امضا شد آقاي روحاني قصد داشت در تاريخ مشخصي (که اصرار زيادي روي آن تاريخ داشتند) اعلام کند توافق کرديم. براي اين منظور هم طراحي کرده بودند (مشابه پوتين) که در بلندي باز و ايشان از دور بيايد و مثل امپراتورها وارد شود و توافق را اعلام کند. براي مشاوران روحاني نحوه ورود امپراتورگونه او به جايگاه و اعلام توافق هسته‌اي، مهم‌‌‌‌‌‌تر از مفاد قرارداد بود! به نوعي تقليد از فيلم‌هاي هاليوودي! در حالي که آنگونه رفتار، مربوط به يک موفقيت عظيم نظامي و تاريخي است، نه يک قرارداد که هر چه مي‌گيري در ازاي آن يک چيز هم مي‌دهي! به قول رهبري يک معامله است، يک چيزي داده‌اي و يک چيزي گرفته‌‌‌اي، ديگر عکس گرفتن ندارد. شما براي خريد پرتقال مي‌روي 3 توماني دارد، 7 توماني هم دارد. شما پرتقال 7 توماني بخري و بعد همه را جمع کني که ببينيد چه پرتقالي خريده‌ام! خب! اگر پرتقال 7 توماني را 3 تومان خريدي بايد عکس بگيري. اصلاً معامله عکس ندارد و آنها هم اينطور برخورد نمي‌کنند. بعد از اين اتفاق يکي از نزديکان رئيس‌جمهور صادقانه از من سوال ‌کرد: ضرغامي! شما که کار راديو و تلويزيون کرده‌اي هيبت آقاي روحاني چطور بود؟! متاسفانه ما گرفتار اين نمايش‌ها هستيم. محتوا چيزي نيست، همه چيز را داده‌‌‌‌‌ايم رفته است اما داريم فکر مي‌کنيم چطور مثل امپراتور روم، ظاهرسازي کنيم! من به عنوان يک کارشناس رسانه و تصوير مي‌گويم چرا در حوزه‌‌هاي ديگر اين مسائل را رعايت نمي‌کنيد؟ يکي از دلايلي که وقتي من حرف مي‌زنم آقاي روحاني حالش بد مي‌شود به اين خاطر است که اين حرف‌ها پاسخ ندارد و کليات هم نيست، بلکه مثال‌‌هاي روشن است که از موضع دلسوزي مي‌گويم. از همان ابتدا در دولت آقاي روحاني هر وقت يک بحث جدي کرده‌ام آقاي روحاني حالش بد شده است! آمريکايي‌ها از توان «تصويرسازي» خود در طول مذاکرات با ايران نهايت بهره‌برداري را کردند. بارها در دولت اول روحاني گفتم نحوه انعکاس تصاوير ملاقات‌ها و جلسات با آمريکايي‌ها به نحوي است که دنياي مقاومت از آن بوي انفعال و عقب‌نشيني استشمام مي‌کند. عقب‌نشيني از مواضع عزتمندانه و ضداستکباري جمهوري اسلامي! قدم زدن «ظريف» با «کري» يکي از آنها بود. بارها به آقاي ظريف گفتم حالا که در حال مذاکره هستيد، هرطور مي‌خواهيد مذاکره کنيد اما رقيب ما به دنبال تصويرسازي از مذاکرات است. مراقب باشيد به او سوژه تصويرسازي ندهيد. هر بار چند مورد از اين سوژه‌ها وجود داشت. برخي‌ها را هم آقاي ظريف قبول مي‌کرد. مثلاً تصويري آمد مربوط به جلسه‌اي ميان خانم اشتون، کري و آقاي ظريف. آقاي کري (با فيزيک بدني‌اي که دارد) وسط نشسته است و در 2 طرف آقاي ظريف و خانم اشتون بودند که سرها را نزديک به او آورده‌اند. اين تصوير که منتشر مي‌شود نشان مي‌دهد فردي که وسط نشسته مدير اصلي است و ميان 2 طرف گفت‌وگو برقرار مي‌کند! حداقل بايد خانم اشتون يا آقاي ظريف وسط مي‌نشست. اين تصوير منتشر مي‌شود و رقيب هم از اين تصاوير فقط همين را مي‌خواهد. چون ايران رهبر جبهه مقاومت است. مذاکره ما مذاکره سوييس با آمريکا نيست که هيچ معناي ديگري نداشته باشد. شما که براي‌تان عکس امپراتورگونه مهم است، اين طرف هم بايد حواس‌تان باشد. ما رئيس جبهه مقاومت در جهان هستيم. چرا هيچ وقت با قدم زدن آقاي ظريف با کري کنار نمي‌آيم؟ چون اين تصوير در دنيا منتشر مي‌شود و طرفداران ايران مي‌گويند اين همان کشوري است که مقابل آمريکا ايستاده بود؟! من در سفري که به اندونزي براي ساخت مستند داشتم با مشاور هنري رئيس‌جمهور اندونزي صحبت مي‌کردم. او از من سؤال کرد من چند سال پيش ايران آمده بودم؛ هنوز هم مک‌دونالد نداريد؟ گفتم نه! با يک شور و هيجاني گفت آفرين! همين درست است؛ ما با آوردن مک‌دونالد و ساير محصولات آمريکايي خودمان را اسير کرديم. دقيقاً همين‌طور است! البته دنيا اذعان دارد ايران آبروي آمريکا را برده و هرچه آمريکا عربده مي‌کشد نتيجه‌اي نمي‌گيرد. من اعتقاد دارم و توئيت کردم که جلسه شعر و شاعران با رهبري روي مخ ترامپ بود. آنها هدف‌شان از کارهاي تبليغاتي اين روزها، مثل ورود ناو آبراهام لينکلن و بمب‌افکن‌‌هاي 52 B، اعزام نيرو و... اين بود که ببينند در داخل چه واکنشي نشان داده خواهد شد، آيا نگراني در هيأت حاکمه ايران ديده خواهد شد؟ بعد مي‌بينند رهبري با شاعران جلسه مي‌گذارند و درباره زبان فارسي رهنمود مي‌دهند! اين موضوع جدي است؛ چرا که روانشناسان آمريکايي روي اين کار مي‌کنند که ببينند واکنش‌‌هاي رهبري و مسؤولان چيست. آيا کشور به هم ريخته و بورس سقوط کرده است؟ مي‌بينند نه! مردم دارند زندگي عادي‌شان را مي‌کنند. اين در دنيا پيام دارد. وقتي شما تصويري نشان داديد که داريد قدم مي‌زنيد، در واقع به دنيا نشان مي‌دهيد که ما خيلي رفيق هستيم و ديگر مشکل نداريم! البته براي اين مسائل مثال‌‌هاي متعددي دارم که به آقاي ظريف هم گفته‌ام و او هم بعضاً با سلامت نفسي که در مقابل دلسوزي‌ها داشت مي‌پذيرفت. با اين همه اما علاوه بر مذاکرات، مسيرهاي ديگري هم براي پيشرفت کشور وجود دارد؛ نظر شما در اين زمينه چيست؟ من درباره دولت يادداشت‌هايي دارم که در واقع دفاع از دولت يا مديران دولت است. معتقدم اگر رهبري مي‌گويند دشمن در عرصه اقتصاد آرايش جنگي گرفته است و وارد جنگ تمام‌عيار اقتصادي شده‌‌‌‌‌‌‌ايم، ما هم بايد آرايش متناسب با آن را داشته باشيم. در برخي وزارتخانه‌ها اصلاً روحيه جنگي و جهادي نيست، بماند. من در دفاع از افرادي که در دولت آقاي روحاني مي‌خواهند کار جهادي و انقلابي کنند ولي نگران اين هستند که بعداً براي آنها پرونده قضايي درست شود، بارها صحبت کرده‌‌ام. معتقدم دستگاه‌‌هاي نظارتي و قضايي هم بايد خودشان را براي شرايط جنگ اقتصادي آماده کنند؛ يعني اگر مديري ريسک کرد و خواست تحريم را دور بزند و از طرق مختلف مشکلات کشور را برطرف کند، اگر رفتارش با برخي آيين‌نامه‌ها و قوانين جاري هماهنگ نبود مسؤولان قضايي بايد اين اطمينان را به او بدهند که بتواند ريسک کند. آيا اين موضوع شباهتي به موضوع اختياراتي که آقاي روحاني از آن دم مي‌زند، دارد؟ ابتدا يک موضوع را روشن کنم. رهبري، بزرگ‌‌‌‌‌ترين فرصت دولت‌هاست. در اين دنياي پرآشوب و تهديد، رهبري ديني و معنوي يک موهبت عظيم براي رئيس‌جمهور است که با خيال راحت به وظايف قانوني خود عمل کند. در صورتي که خطر خارجي کشور را تهديد کند، فقط رهبري است که مي‌تواند مردم را در دفاع از کشور به صحنه بياورد. تجربه جنگ تحميلي و مدافعان حرم نشان داد جوانان فقط با انگيزه ديني و الهي به استقبال شهادت مي‌روند نه چيز ديگر. آقاي روحاني اختيارات فراواني دارد که استفاده نمي‌کند اما هنوز هم بزرگ‌‌‌‌‌ترين مشکل را اين مي‌داند که چرا وزارت بازرگاني تشکيل نمي‌شود! در حالي که همه مي‌دانند اين مشکل نيست و در همان وزارت صمت بخشي هست که امور بازرگاني را به عهده دارد. کافي است ايشان با آن بخش، مستقيم‌‌‌‌‌‌تر ارتباط بگيرد. مثل بسياري از حوزه‌‌‌هايي که داخل وزارتخانه‌ها هستند ولي چون اهميت دارند رئيس‌جمهور بعضي مسائل را شخصاً در آن حوزه پيگيري مي‌کند. مهم‌‌‌‌‌‌تر اينکه رئيس‌جمهور مکرر بگويد من اختيارات ندارم خيلي بد است. ايشان يک مسؤول عالي‌رتبه کشور بوده‌‌اند که در انتخابات شرکت کردند. مگر مي‌شود بي‌اطلاع بوده باشند؟ حداقل در 4 سال اول که مديريت کردند حجت بر ايشان تمام شده است، چرا در دوره بعد ادعا مي‌کنند هيچ مشکلي نيست و همه مسائل را حل خواهند کرد؟ امروز که 2 سال از دولت دوم گذشته، در جلسات مختلفي که با چهره‌‌هاي علمي و نخبگان کشور دارند به صراحت به اين مسأله اشاره مي‌کنند که اختيارات ندارند، در حالي که عمده اختيارات در وهله اول دست رئيس‌جمهور است. در حوزه‌‌هاي ديگر هم بر اساس همان قانوني که ايشان به آن سوگند ياد کرده است، اگر به‌عنوان شخص دوم مملکت جلسه بگذارد و ساير نهادها را جمع کند حتماً مي‌تواند آنها را هماهنگ کند. آقاي روحاني در جلسه مجمع تشخيص مصلحت نظام شرکت نمي‌کند! مي‌گويد چون من نفر دوم کشور هستم، در جلسه‌اي که خودم مدير آن نيستم نبايد شرکت کنم! اگر اين حرف را بپذيريم حداقل به‌خاطر اينکه نفر دوم هستيد و به‌خاطر اينکه نفر اول اجرايي کشور هستيد، مگر مي‌شود بخواهيد مساله‌اي را هماهنگ کنيد و نهادهاي اقتصادي را که زير نظر دولت نيستند دعوت کنيد و مثل يک قرارگاه تصميم‌‌‌گيري و ابلاغ کنيد، اين کار انجام نشود؟! دولت اين اختيارات را دارد اما متاسفانه فرماندهي مجموعه‌‌هاي زير پوشش خود را هم نمي‌تواند انجام دهد! من در يک سال حضور در دولت شاهد بودم ايشان به‌خاطر اينکه به وزراي خود وقت نمي‌داد، بعضي مواقع وزرا مي‌آمدند کنار صندلي آقاي روحاني روي پنجه پا مي‌نشستند و مسائل وزارتخانه خود را حل مي‌کردند. بعضي اوقات تعداد اين وزرا اينقدر مي‌شد که صف مي‌بستند يا در صندلي جلوتر مي‌نشستند. حتي يادم هست وقتي وزيري داشت مسأله مهمي را مطرح مي‌کرد که خود رئيس‌جمهور هم پيگير آن بود، آقاي روحاني به‌خاطر صحبت با وزرايي که بغل دستش ايستاده بودند به صحبت‌‌هاي اين فرد گوش نمي‌کرد و او مرتب مي‌گفت آقاي روحاني خواهش مي‌کنم گوش کنيد! اما چون آن وزير فرصت نمي‌کند سالي يک بار هم رئيس‌جمهور را ببيند و برخي در طول 4 سال يک بار فرصت داشته‌‌اند تلفني با ايشان صحبت کنند(!) پس مجبور هستند اين‌طور رفتار کنند. خب آقاي روحاني! شما وقتي در فرماندهي خودت در دولت مشکل داري، چرا اين را بسط مي‌دهي و مي‌گويي جاهاي ديگري در کشور مشکل دارد؟! شما رئيس قرارگاه اقتصادي کشور هستي اما چند بار جلسه گذاشته و از نهادهايي که تحت مديريت شما نيستند دعوت کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اي و به آنها گفته‌اي کاري بکنند و آنها انجام نداده‌اند؟ بعد شما گله آن را به رهبري مي‌کني. اصلاً شما در حوزه مديريت خودتان هم فرماندهي نداريد! به نظر من وظيفه رسانه‌ها در اين دو سال باقيمانده از دولت که زمان مناسب براي بسياري از کارهاست، اين است که دلسوزانه مشوق دولت باشند تا از ظرفيت‌‌هاي قانوني و داشته‌‌هاي خود اولاً استفاده حداکثري براي رفع مشکلات کشور کند و در ثاني با حسن‌نيتي که نشان مي‌دهد دستگاه‌‌هاي ديگري را هم که زير نظر دولت نيستند به جلسات دعوت کند. مطمئن هستم در حد بسيار بالايي آنها با رئيس‌جمهور براي حل مشکلات کشور هماهنگ خواهند شد. دولت آقاي روحاني ترکيبي بود که اصلاح‌‌‌‌‌‌طلبان هم در بخش‌‌‌هايي از آن نقش داشته و دارند؛ تحليل شما از اين رابطه و آينده آن چيست؟ مسؤوليت‌‌هاي قبلي آقاي روحاني عمدتاً ستادي بود. او در اجرا کم‌تجربه و ضعيف بود. با اين حال حاضر به مشاوره و استفاده از تجربيات ديگران هم نبوده و نيست! در اين زمينه هم اصلاح‌‌‌‌‌‌طلبان بهاي سنگيني بابت روحاني خواهند پرداخت. نمي‌گويم پشت او را خالي کنند، اين نامردي است؛ ولي او را در اداره کشور کمک و هدايت کنند. بالاخره نامزد آنها بوده و تا آخرين لحظه هم بايد از کانديدايي که با اين همه تبليغات به مردم معرفي کردند حمايت کنند. همانطور که از ابتدا هم عرض کردم اصلاح‌طلبان نبايد تمام تخم‌مرغ‌هاي‌شان را در سبد آقاي روحاني بگذارند؛ بالاخره اصلاحات يک جريان شناخته‌شده و پرقدرت در کشور است. به نظر من آقاي روحاني با مشکلاتي که درست کرده بسياري از ارزش‌‌‌هايي را که جريان اصلاحات در دستگاه مختصات خود سعي کرده براي شعار هم که شده آنها را حفظ کند از بين مي‌برد. اگر آقاي خاتمي در ويدئويي که براي تبليغات انتخاباتي پر مي‌کند، مي‌گويد ما براي آزادي بيان به آقاي روحاني راي مي‌دهيم بايد بداند روحاني در اين عرصه اصلاً کارنامه موفقي ندارد. آقاي روحاني در حوزه اقتصاد هم همين‌طور است و همانقدر که در توليد موفق نبوده در توزيع هم موفق نبوده است! از سوي ديگر در شعارهايي که داد مثل آزادي بيان هم موفق نيست. روحاني اصولاً موضوعي به نام آزادي بيان را نمي‌شناسد! در جلسات اگر در تاييد او صحبت کنيد خوشحال مي‌شود و در تاييد شما جملاتي هم مي‌گويد ولي اگر سخنان شما در مخالفت با او باشد به وضوح فيزيک صورت و بدن او به هم مي‌ريزد و عکس‌العمل‌‌هاي نامتعارفي از خود نشان مي‌دهد. هيچ رئيس‌جمهوري اينگونه نبود. روحاني مي‌گويد حقوقدان است اما نهادهاي قانوني را تا جايي به رسميت مي‌شناسد که مخالف او نباشند! مثلاً جلسات شوراي عالي انقلاب فرهنگي را دير تشکيل مي‌دهند يا چند ماه هم تشکيل نمي‌دهند و مصوباتش هم وقتي با مزاج آقاي رئيس‌جمهور تطابق نداشته باشد، ابلاغ نمي‌شود اما اصلاح‌‌‌‌‌‌طلبان و رسانه‌‌هاي آنان در همين قصه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به‌خاطر نگاه سياسي يا سکوت کردند يا از آقاي روحاني دفاع! آنها بايد بدانند بهاي سنگيني پرداخت خواهند کرد و اين رفتار نامتعارف آنان در تاريخ ثبت خواهد شد. برگرديم به موضوع اشتباهات مديريتي؛ چرا کلمه اشتباه را به کار مي‌بريد؟ اتفاقا افراد ديگري هم از روي دلسوزي به من گفته‌‌اند چرا از کلمه اشتباه استفاده مي‌کنيد، خوب است به جاي آن از کلمه تجربه استفاده شود اما واقعاً چه اشکال دارد ما کمي روان‌‌‌‌‌‌تر و صريح‌‌‌‌‌‌تر صحبت کنيم. اشتباه کرده‌‌‌‌‌‌‌ايم، بله! اشتباه نوعي تجربه است اما چه اشکالي دارد کلمه‌ اشتباه را بگوييم که از نظر رسانه‌اي نفوذ بيشتري هم داشته باشد و نظرها را بيشتر به خود جلب کند تا تجربه، که يک عنوان کلي است و افراد ذيل کلمه تجربه بيشتر نقاط قوت‌شان را بيان مي‌کنند! شما نخستين موردي که ذيل اشتباهات خودتان عنوان کرديد، فيلم آدم برفي بود؛ درباره آن بيشتر توضيح مي‌دهيد؟ فيلم آدم برفي يک فيلم قوي و خوش‌ساخت با قصه جذاب و با پيام بلند و ضدآمريکايي بود. کمتر فيلم سينمايي ضدآمريکايي به قوت آدم برفي داريم. آدم برفي فيلم خوبي بود اما خط‌شکني‌هايي در حوزه‌هاي نظارتي داشت که آن هم براي ما مهم بود. رهبري فيلم را ديده بودند و يک توصيه مکتوب و نسبتاً مشروح کردند. روح آن توصيه، مراقبت و مانع نشدن براي اکران اين فيلم خوب بود. البته در همان توصيه هم فرمودند شما به وظايف نظارتي خود عمل کنيد. موضوع آدم برفي، تصميم‌گيري سختي بود. رهبري هم بر رعايت اصول نظارتي تأکيد داشتند و هم بر اهميت پيام‌هاي مهم و پرنفوذ فيلم. بعدها نظر رهبري را دقيق‌تر فهميدم که پيام مهم و مؤثر فيلم مي‌تواند برخي اشکالات جزئي نظارتي را به محاق ببرد. من همان زمان به تهيه‌کننده که حوزه هنري بود گفتم چون اين فيلم خيلي خوب است ما هم توقع‌مان را پايين مي‌آوريم و حداقل چند پلان از سکانس‌هايي را که هم طولاني و هم آزاردهنده بود کم کنند؛ به لحاظ پخش ترانه‌هاي قبل انقلابي و صحنه‌هاي تعويض لباس‌هاي اکبر عبدي با جزئيات؛ آن هم در زاويه‌هاي خاصي که خيلي ضرورتي نداشت و در قوانين نظارتي آن زمان واقعاً مساله بود. وقتي ما با تهيه‌کننده در اين زمينه به نتيجه نرسيديم، اين فيلم اکران نشد. در حوزه هنري دوره آقاي زم بود ديگر؟ چرا به نتيجه نرسيديد؟ چون آقاي زم هيچ‌کدام از اصلاحات را قبول نکرد. مي‌گفت بدون حذف يک فريم، فيلم بايد اکران شود. امروز که نگاه مي‌کنم مي‌بينم به‌رغم عدم همکاري حوزه هنري بايد به توصيه اصلي رهبري و روح رهنمود ايشان، توجه بيشتري مي‌کردم. يعني من بايد طوري عمل مي‌کردم که فيلم به دليل ظرفيت‌‌هاي خوبي که داشت، اکران مي‌شد. اين حرف و اذعان به اشتباه براي امروز هم قابل توجه است؛ درباره سريال حضرت يوسف(ع) بعضي اشکالات نظارتي در آرايش‌ها و... بود. حتي يک بار من از رهبري معظم سوال کردم که بعضي از اين موارد مغاير سياست‌‌هاي ما است. ايشان يک تعبير مشابه بيان‌شان درباره «آدم‌برفي» داشتند و فرمودند (قريب به مضمون) آنقدر پيام معنوي اين سريال بالاست که کسي توجهي به اشکالات نظارتي نمي‌کند. خب! حالا من اين نکته رهبري را به‌خوبي درک مي‌کردم. من همين جا به همه دوستانم در حوزه‌‌هاي نظارتي که بيشتر از روح پيام، به بحث‌‌هاي نظارتي توجه مي‌کنند و هميشه دنبال ويدئوچک هستند(!) عرض مي‌کنم در اين عرصه بايد به روح پيام توجه کرد. در سينما و هنر امروز هم همين نظر را داريد؟ متأسفانه در فضاي نمايشي امروز بسياري از فيلم‌ها نه پيام دارند، نه قصه و نه درام قابل توجهي دارند ولي هرچه بخواهيد خرق عادت نظارتي در آن وجود دارد و به محض اينکه مسؤولان نظارتي تذکر مي‌دهند که از حرف‌‌هاي زشت (که متاسفانه در سينماي ما باب شده است) کم کنيد، مي‌گويند چرا مي‌خواهيد سانسور کنيد؟! من وقتي اين پست را گذاشتم يکي از روزنامه‌ها نوشت وقتي آقاي ضرغامي اين را مي‌گويد پس درباره فيلم‌‌هاي اين دوره (چند فيلم را نام برده بود) هم بعداً اين حرف را خواهيد زد. پاسخ ما اين است که در فيلم «آدم‌برفي» با آن هويت و ساختار هنري پرپيام مي‌شد آن اشکال را کنار گذاشت. اين فيلم‌‌‌هايي که شما از آن حمايت مي‌کنيد چه دارد؟ اگر فيلمي مثل «آدم‌برفي» است بياييد تا با هم صحبت کنيم. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره