عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
کساني بايد مذمت شوند که با سوء مديريت خود باعث شده اند هر روز تعداد قابل توجهي از ايرانيان جلاي وطن کنند و به شرق و غرب عالم بروند تا بدانجا که طبق اعلام مقامات رسمي، ايرانيان در 120 کشور جهان پراکنده شده اند؛ آن هم نه اندکي از جمعيت که 5 تا 6 ميليون نفر و حدود 7 درصد از کل جمعيت ايران! غم انگيز نيست؟!
از وقتي که رامبد جوان با همسر باردارش، نگار جواهريان، راهي کانادا شده است تا فرزندشان در آنجا به دنيا بيايد، موجي عليه اين زوج به راه افتاد و حتي کار به پخش گزارش تلويزيوني عيله رامبد جوان کشيده شد. در مقابل گروهي نيز بر آنند که آنچه آنان انجام داده اند، مربوط به زندگي خصوصي شان است و اين حق هر پدر و مادري است که درباره محل تولد فرزندشان و آينده او تصميم بگيرند ... و اين ماجرا همچنان ادامه دارد.
در اين نوشتار برآن نيستم که درباره اين سفر قضاوت کنم چرا که بر آنم اين حجم از حملات عليه کسي که با هزينه شخصي خود درباره زندگي شخصي اش تصميم گرفته است غيرمنصفانه است. نيز منافاتي هم بين دوست داشتن ايران و به دنيا آوردن فرزند در کشوري ديگر نمي بينم چرا که ممکن است فردي "وطن" اش را دوست داشته باشد ولي از "شرايط موجود در وطن" ناراضي باشد. وانگهي هر کسي که از پدري ايراني در هر جاي دنيا متولد شود، طبق قانون ايران، ايراني است و طبق قانون محل تولد ممکن است تابعيت آنجا را نيز علاوه بر ايران بگيرد.
به باور من، آن که بايد مورد هجمه قرار بگيرد، رامبد جوان نيست بلکه کساني هستند که کار کشور را بدانجا رسانده اند که رامبد جوان و بسيار بسيار مانند او، دوست دارند فرزندان شان را در خارج از ايران به دنيا بياورند تا وطن دومي براي خودشان دست و پا کنند.
کساني بايد مذمت شوند که با سوء مديريت خود باعث شده اند هر روز تعداد قابل توجهي از ايرانيان جلاي وطن کنند و به شرق و غرب عالم بروند تا بدانجا که طبق اعلام مقامات رسمي، ايرانيان در 120 کشور جهان پراکنده شده اند؛ آن هم نه اندکي از جمعيت که 5 تا 6 ميليون نفر و حدود 7 درصد از کل جمعيت ايران! غم انگيز نيست؟!
مسؤولاني بايد از شدت شرم، سرخ و سياه شوند که با ندانم کاري هاي خود، انديشمندان و جوانان نخبه ايراني را از وطن مي رانند، دانشگاه ها و مراکز علمي جهان را آکنده از دانشمندان ايراني مي کنند و جامعه ايران را از وجود آنها محروم مي سازند.
آنان که نگران به دنيا آمدن نوزاد رامبد و نگار در کانادا هستند، آيا به همان اندازه که در اين باب داد و هوار کردند، از فرار مغزهايي که با سرمايه هاي ملي بزرگ شده و موقع «باردهي» به خارج رفته اند نيز غمزده اند يا فقط از سفر زنان در دوران «بارداري» آشفته مي شوند؟
آناني بايد خجالت بکشند که کارآفرينان ايراني را در کشور خودشان سر مي دوانند و آنها را به شکل کيسه هاي پولي مي بينند که بايد چاپيدشان! و نهايتاً کار به جايي مي رسد که صاحبان سرمايه ايراني، عطاي سرمايه گذاري و اشتغالزايي در کشور خود را به لقايش مي بخشند و مي روند و پشت سرشان را هم نگاه نمي کنند جز با آه و اندوه.
اصلاً بياييد رامبد و همسرش را ممنوع التصوير کنيم و حتي ممنوع الورود به کشور(!) تا دل کساني که اين روزها هر چه ناسزا بود گفتند خنک شود؛ ولي آيا مشکل ما اين است يا سوء تدبير کساني که وضعيت کشور بزرگ و پرظرفيت ايران را به اينجا رسانده اند که دهها ميليون ايراني، يا از کشور رفته اند، يا در حال رفتن اند يا در آرزوي و حسرت رفتن از اين سرزمين هستند.
به جاي سرک کشيدن در زندگي اين و آن و دم از وطن پرستي زدن، ببينيم هر کدام از ما، براي وطن مان چه کرده ايم؟ واقعاً چه کرده ايم؟ و واقعاً چه کرده ايم؟!
بازار