کيهان/ « فرهنگِ ما » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم محمدهادي صحرايي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
بسم الله الرحمن الرحيم؛ اي عبدالعظيم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو در دلهاشان براي شيطان راهي نگشايند، آنان را به راستگويي در گفتار و اداي امانت و سکوت و ترک درگيري و جدال در کارهاي بيهوده فراخوان .و به صلهرحم و رفتوآمد با يکديگر و رابطه گرم و دوستانه دعوت کن. چرا که باعث تقرب به خدا و من و ديگر اولياء اوست. دوستانمان نبايد فرصتهاي گرانبهاي زندگي و وقت ارزشمند خود را به دشمني و پاره کردن يکديگر تلف کنند و... .
گويي ماه ذيالقعده در قرق امام رضا عليهالسلام است. با ولادت بانوي قم، شروع ميشود و به بزرگداشت برادر ايشان ميرسد و در دهه دوم به ميلاد امام مهربان خراساني. حرکت امام از مدينه به مرو در دهه سوم است و شهادت ايشان را نيز به روايتي، در همين ماه نوشتهاند. امامي که هجرتش به ايرانِ مهد تمدن و فرهنگ، برکات بينظيري داشت که در شکوفايي ايران مؤثر افتاد. تضافر فرهنگ علوي با فرهنگ ايراني، تصاعد و تضاعفي کوثري داشته و دارد که با مهاجرت برادران و خواهران و فرزندان امام رضا به جاي جاي ايران شروع شد و باعث ريشه گرفتن فرهنگ ايراني اسلامي شده است. فرهنگي که از استواري آن همين بس که قوم خونخوار مغول را مسلمان نمود و از نسلهاي بعدي آنان اهل فرهنگ و هنر به وجود آورد. منطق محکمي که رضاي آلمحمد به فکر هوشمند و حقيقتطلب ايراني هديه داد، ريسمان زرتابي است که نگهدار فرهنگ و تمدن کشور در تلاطمات روزگاران است. نگاه واقعبينانه به ما ميگويد که اگر فرهنگ ايراني اسلامي نبود، از آن زمان تا منتهي به انقلاب اسلامي، ياد و خاطره مردم اين مرز و بوم، دهها بار در هاضمه تاريخ از بين رفته بود و بايد سرگذشت نياکان و آيين خود را امروزه، در ميان برگ و کاغذ مستشرقين و به لاتين ميخوانديم.
اگر امروز متون و شخصيتهاي اصلي علمي جهان اسلام و بخشي از جهان غرب، ايراني است نتيجه همان فرهنگ باليده در باغ اسلام ناب است. فرهنگي چنان مستحکم که مطلقاً نميتوان توان و خدماتش به اسلام را ناديده انگاشت. ايراني بودن ائمه مذاهب اهل سنت، شاگردان برجسته امامان، سرآمدان علوم مختلف و جديد آن زمان و حتي مرتب کردن و مزين کردن و منقح کردن زبان و ادبيات عرب توسط همميهنان سلمان فارسي صورت گرفت که همگي نشاندهنده ظرف و ظرفيت مناسبي است که پذيراي رحيق معارف اسلامي شده است و اين، افتخار، کم نه که بينظير است و ميتوان ايرانيان را قوم نشان شدهاي دانست که افتخار حفظ و نگهداري گوهر اسلام ناب را يافتهاند. انقلاب اسلامي ايران که به ايران محدود نشد و مثل انفجار نور، در جهان منتشر شد و اميد محرومان و مستضعفان گرديد و تا امروز نداي آزاديبخش و آزادگي است همه از اين فرهنگ غني برخاسته و توانسته است ستون محکم و مطمئني باشد براي آزادگانِ از هر ملت و مليتي، که دست خود را به آن بگيرند و بهپاخيزند و به راه افتند.
«فرهنگ مثل هواست» ضروري است و نميتوان آنرا محدود و محصور کرد. جاري و ساري است و همه را بهرهمند ميکند بيآنکه حتي دانسته شود. اگر سالم باشد حيات ميبخشد و گرنه جان ميگيرد، بيآنکه حتي بدانيم. رايحه خوشِ در هوا را همه شامههاي سالم حس ميکنند و بوي نامطبوع را نيز اگر عادت نشده باشد ميفهمند. فرهنگ هم دقيقاً همينگونه است. سالمش حياتبخش است و مسمومش کشنده. تاريخ پر فراز و فرودمان به ما ميآموزد که دوران مختلفي بوده که دلسوزاني نابغه، به دنبال فرهيختگي و فرهمندي فرهنگ ايرانيان بودهاند و در راه آن مجاهدتها کردهاند و نام درخشان خود را ثبت کردهاند و در مقابل آنان، کوتهنظران لجوج و دشمنان لدودي بودهاند که کمر به خرابي فرهنگ اين سرزمين بسته و از هيچ خباثت و جسارتي فروگذار نکردهاند و اگرچه در مقاطعي موفق بودهاند ولي جولاني بوده که به دولت نرسيده است و نتوانسته تنيدگي فرهنگ ايراني اسلامي را از هم بگسلاند.
رضاي پهلوي اولين شاه دست نشانده تاريخ ايران است که توانست بدون هر فرهيختگي يا جنگ و جسارتي و تنها با حمايت نفوذيها و عوامل انگليس و بعد از بيرمقي مردم و علما و روشنفکران در قتلعام نيمي از ايرانيان در نسلکشي انگليسي، به قدرت برسد و پهلويها در اين ننگ و انگليس در اين فضاحت منحصر به فرد هستند. با پادشاهي رضاشاه، روند تخريبي مباني فرهنگي کشور شروع شد و پس از ظاهرسازيها و زمينهسازيها، در سال1314، دمل چرکين رضاشاهي رسماً آغاز شد که اعتراض علما و مردم در تيرماه همان سال و انقلاب گوهرشاد، نمود اصلي آن گرديد. در همه حکومتهاي راقي و پيشرفته، فرهنگ پسنديده و سنتهاي پذيرفته، سنگ بناي پيشرفت و مبناي تمدن است ولي در ايران، رضاشاه آنرا به آتش کشيد. اصلاً مهمترين دليل اسلام آوردن ايرانيان همين است که مردم تازگي و توانايي دين مبين را رشد و پيشرفت فرهنگشان ديدند. ديدند که اين دين در رگهاي فسرده و فشرده فرهنگ و عقل و حکمتشان خون دوانيد و اضافات را از آن زدود وگرنه حاضر نبودند که برايش 14 قرن هزينه دهند و چون جان شيرين مراقبتش کنند. اسلام بسياري از سنتهاي فرهنگ ايراني را تأييد و هدفمند و ترويج کرد که خداپرستي و دينداري، حجاب داشتن، جوانمردي، صلهارحام، حکمتآموزي و... به گواه قطعه آغازين اين نوشته، که پيغام امام رضا به شيعيان است و به عبدالعظيم سپرده شد. دستوري براي رشد فرهنگ عمومي و منشور حقوق برادري، که پيشتر و بيشتر از حقوق شهروندي متکامل است.
ولي مأموريت پهلوي تيشه زدن به ريشهها بود. همگام با آتاتورکِ پس از عثماني. امثال روشنفکران غربزدهاي که دندان سالم را به جاي پوسيده کندند نيز بودند که بهجاي اصلاح ساختارها و ابتناء بر فرهنگ و دين و اينکه مزاياي علوم جديد را بگيرند و معايبش را واگذارند، به فکر ريشه زني دين افتادند و عامل عقب افتادگي را نه در بيعرضگي و فساد دربار و غربزدگي روشنفکران، که در چادر و چارقد زنان و عبا و قباي مردان ديدند و پيشرفت غرب را نه در کار و کوشش و تلاش و تدبير، که در رقص دختران بيحجاب ديدند. اينها شاه بيسواد را در اين عقبگرد و تحجر ياري کردند و او نيز در اولين اقدام رسمي، استفاده از لباس و کلاه يکدست را حتي براي روحانيون اجباري نمود. ممنوعيت عزاداري و روضهخواني و تعطيلي حسينيهها و تکايا و... نيز از ديگر اقداماتش بود. ممنوعيت و اجباري، که تمرد از آن به کشتهشدن ميانجاميد و در نهايت به ممنوعيت حجاب انجاميد. تاريخ به ما آموخته که اگر قلب و قبله رئيس و روشنفکر انگليس باشد، نه به عزاداري پابرهنه رضاشاه ميتوان دلخوش کرد و نه به عمامه تقيزادهها ميتوان اميد بست چراکه آبشخور هر دو يک گودال است. بياصالتند و بيفرهنگ. ميوه خوش رنگ و لعابي هستند که کِرمِ خودکم بيني به دل دارند و از خاک اجنبي خوراک ميگيرند و مملو از دوز و دروغ و دغلي هستند که ريشه در مغز استخوان ملکه و سران انگليس دارد.
اگرچه 17 ديماه 1314 سالروز دستور کشف حجاب رضاخاني است ولي چون 21 تيرماه سرآغاز 7 سال دفاع مقدس فرهنگي مردم با افسادات پهلوي اول است، بهعنوان روز عفاف و حجاب ناميده شده. مبارزهاي که تا تبعيد رضاشاه از ايران ادامه داشت و تا امروز کشيده شده است. اگر انگليسِ آن روز از راه رضاشاه و با همراهي شعرا و روشنفکران و نويسندگان به دنبال بيفرهنگ و حجاب کردن مردم بود، امروز با رقاصان و فراريان و فاحشههاي ماهوارهاي به دنبال بيحيايي است. و عجيب است که انگليس و انگليسيها تا به اين حد از حجاب و حيا متنفر و ترسانند و براي عقب و جلو کشاندن چادر و چارقد زنان ايراني تا به اين حد هزينه ميکنند. گمان ميکنيد کارشناسان رنگارنگي که در شبکههاي ماهوارهاي از هر زاويه که بتوانند به حجاب و عفاف و عاملان و حاملانش حمله ميکنند، مجاني چنين فطرت فروشي ميکنند و عقل خود را به حراج ميگذارند؟ آيا سير کردنِ شکمِ اين همه دهن به مزد آسان است؟ و رسوايي اين حقيقت کشي براي اينان سنگين نيست؟
واقعيت ايناست که دشمنان قسمخورده ما براي بهزانو درآوردن و استثمار کشورهاي مسلمان، هيچ سدي محکمتر از فرهنگ نيافتهاند و از ميان آنها محکمتر از فرهنگ ايران و در فرهنگ ما هيچ نمادي چون حجاب را نيافتهاند که آنها را ناکام گذاشته باشد. آنها براي برده کردن ملتها پيرو فرعوناند. او مردان را ميکشت و زنان را به اسارت ميبرد و اينان با رسانههاي دجالوار، مردان را با بيغيرتي ميکُشند و زنان را با بيحيايي به اسارت ميبرند. و حجاب مهمترين سد مقابل شيطان است و نبايد فروريزد که با فروريختنش، جامعه جنسي ميشود و خانه بيدر و شهر بيدروازه، که بهشت دزدان دلهاي است که غارتگر شوند. و بيفرهنگ، علف هرز و هرجايي است که با لگدي، کنده و سوزانده ميشود. و خود وانهاده از چه ميتواند مراقبت کند. زمان رضاشاه روشنفکران براي مبارزه با حجاب، آنرا عربي ميناميدند و امروز آنرا متعلق به جمهوري اسلامي. تقيزادههاي آن زمان با شعار غربي شدن، فرهنگ سوزاندند و تقيزادههاي نفوذي امروز با 2030 به جنگ فرهنگ آمده و موذيانه و مخفيانه نقشه ميکشند ولي همه اين قماش بدانند که دانسته يا ندانسته سربازان خفتزده و نکبتبار دشمنان ايراناند و مردم نجيب ايران حيا و حجاب خود را نسل به نسل منتقل ميکند و تاريخ همانگونه که بين اميرکبير و آقاخان نوري و تقيزاده و جلال آلاحمد تفاوت گذاشت، بين آنها و ايرانيان شريف نيز تفاوت خواهد گذاشت.
بازار