نماد آخرین خبر

معمای آراء خاکستری

منبع
ابتکار
بروزرسانی
معمای آراء خاکستری
ابتکار/ متن پيش رو در ابتکار منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست در گزارش‌هاي مکرر روزنامه تا به حال به فضاي بي‌رمق و کسل‌کننده جريان‌ها و فضاي سياسي کشور در آستانه انتخابات اسفندماه 98 اشاره شده است. اينکه گويي احزاب و نخبگان فکري به يک بن‌بست گفتماني رسيده‌اند و قادر نيستند براي انتخابات پيش‌رو يک راهکار و استراتژي کارآمد ارائه دهند. فعالان سياسي تاکنون در گفت‌وگو با «ابتکار» به دلايل و راه‌هاي برون‌رفت اين فضا اشاره کرده‌اند اما تاکنون نتوانسته‌اند به يک جمع‌بندي در رابطه با استراتژي خود براي انتخابات برسند. جريان اصلاح‌طلب که نسبت به اصولگرايان در چهار انتخابات اخير موفق عمل کرده و پيروز ميدان رقابت بوده‌اند گويي ديگر براي اسفندماه رمقي ندارند و هنوز نتوانسته‌اند يک استراتژي کارآمد ارائه دهند. فعالان و نخبگان سياسي اين جريان هنوز به يک اجماع و جمع‌بندي کلي در رابطه با انتخابات اسفندماه نرسيده‌اند. نمونه آن بحث مشارکت مشروط و مخالفان آن از سوي فعالان سياسي اين جريان است.
در ادامه اين اختلاف‌نظر و چندصدايي برخي معتقدند که آراء خاکستري براي بالا بردن سطح مشارکت سياسي خودش به تنهايي مي‌تواند وارد ميدان رقابتي انتخابات شود. حال سوالي که مطرح است اين است که آيا اساسا آراء خاکستري داراي گفتمان سياسي و پايگاه اجتماعي است و اصلا جناح و جريان سياسي دارد که بخواهد جداگانه وارد انتخابات شود؟ سيد رحيم ابوالحسني، استاد دانشگاه و فعال سياسي در گفت‌وگو با «ابتکار» به اين سوالات پاسخ داده و از آينده فضاي سياسي کشور در چنين شرايطي صحبت کرده است که در ادامه مشروح اين گفت‌وگو آمده است.
آراء خاکستري فاقد گفتمان مشخص هستند اين استاد دانشگاه در رابطه با تعريف آراي خاکستري مي‌گويد: معمولا در کشور ما حدود 30 درصد از مردم مشارکت سياسي فعال و تقريبا حدود 35 درصد از افراد نيز اصلا مشارکت سياسي ندارند. بنابراين 40 درصد ديگر را افرادي تشکيل مي‌دهند که احتمال دارد در فعاليت‌هاي سياسي مشارکت داشته و يا اصلا مشارکتي نداشته باشند. درواقع اين طيف از افراد جهت‌گيري سياسي‌شان قبل از ايام انتخابات مشخص نيست و تابع شرايطي سياسي و تبليغاتي احزاب و گروه‌هاي سياسي فعال در کشور هستند. ما اين گروه و افراد را به اسم آراء خاکستري مي‌شناسيم. اين افراد در ايامي که مشارکت سياسي فعال مي‌شود تصميم مي‌گيرند که مشارکت داشته باشند يا نه، و درصورت مشارکت تصميم مي‌گيرند که به کدام جريان سياسي راي بدهند. وي مي‌افزايد: براساس جامعه آماري که خود من در اوايل سال 90 در تهران داشتم، از 30 درصدي که مشارکت سياسي دارند معمولا حدود 12 درصد آنها اصولگرا و 18 تا 20 درصدشان هم اصلاح‌طلب بودند. هرچند اخيرا هر دو جناح سياسي با ريزش آراء مواجه شده‌اند. اين 40 درصد در انتخابات سال‌هاي 92، 94 و 96 وارد عرصه شدند و به نفع جناح اصلاح‌طلب راي دادند. برخي مواقع هم که انتخابات بي‌رمق است مثلا انتخابات مجلس هفتم که اصلاح‌طلبان آن را تحريم کرده بودند، اين آراء خاکستري حضور پيدا نکردند و ميزان مشارکت به حدود 50 درصد رسيد. بنابراين اين از ويژگي‌هاي آراء خاکستري محسوب مي‌شود.
ابوالحسني تصريح مي‌کند: اينکه مطرح مي‌کنند آراء خاکستري خودشان مي‌توانند مستقل در انتخابات شرکت کنند يک فهم کاملا غلط از تعريف آراء خاکستري است چرا که آراء خاکستري فاقد گفتمان مشخص هستند و درواقع مبداء گفتمان نيستند يا داراي طيف و جناح سياسي نيستند و تابع شرايط سياسي کشور هستند. از ميان مشارکت جويان سياسي کسي مي‌تواند گفتمان داشته باشد که خودش فعال سياسي باشد و گفتمان جديدي به غير از گفتمان اصلاح‌طلبي و اصولگرايي شکل بگيرد. آراء خاکستري نيروهاي تابع هستند و بيشتر تحت تاثير دو جناح سياسي قرار مي‌گيرند و اگر تحت تاثير قرار نگيرند بيشتر عدم مشارکت را مي‌پسندند تا مشارکت.
اين فعال سياسي با بيان اينکه در شرايط کنوني جامعه مستعد يک جريان سوم است مي‌گويد: به نظر من در حال حاضر جامعه مستعد شکل‌گيري و ايجاد يک گفتمان «حکمراني خوب» است. يعني اگر نخبگاني زيرک و متنفذ داشته باشيم و در شرايط کنوني بيايند گفتمان «حکمراني خوب» را مطرح کنند، که شاخصه‌هاي آن قانون‌گرايي، شفافيت، پاسخگويي، مسئوليت‌پذيري و تخصص‌گرايي است زمينه‌هاي موفقيت آن در کشور کاملا مهيا و فراهم است. وي در پاسخ به اين سوال که با توجه به زماني کوتاهي که تا انتخابات وجود دارد آيا امکان ظهور جريان سوم وجود دارد، مي‌گويد: بله، کافي است يک نفر بتواند بر موج سوار شود. هنوز موج انتخابات شروع نشده است. اگر استارت اين موج زده شود هر کسي مي‌تواند بر اين موج سوار شود.
ابوالحسني در پاسخ به اين سوال که با توجه به اينکه مردم از نظر معيشتي در تنگنا قرار دارند چقدر احتمال وجود پوپوليسم در اين شرايط وجود دارد، مي‌گويد: حکمراني خودش شاخصه‌هايي دارد که به پوپوليسم منتهي نمي‌شود. چرا که پوپوليسم به تخصص‌گرايي علاقه‌اي ندارد و بر شعارهاي ارزش‌گرايي بيشتر متکي است. درواقع پوپوليسم به قانون‌گرايي اعتقادي ندارد و بيشتر به شعارهاي مساوات‌گرايانه و عدالت‌طلبانه متکي است.
نخبگان جامعه به سمت فردگرايي روي آورده‌اند اين فعال سياسي در رابطه با اين سوال که چرا وقتي نخبگان و فعالان سياسي هر دو جريان به مشکلات و مطالبات بدنه اجتماعي واقف هستند همچنان نتواسته است يک استراتژي کارآمد ارائه دهد و منتظر يک جريان سوم است، مي‌گويد: بايد يک همبستگي بين نخبگان جامعه وجود داشته باشد. ما در شرايطي هستيم که اين همبستگي بين نخبگان از بين رفته است. يعني نخبگان جامعه فردگرا شده‌اند و هيچ کسي توان ساماندهي، انسجام و بسيج نخبگان را ندارد. علت آن هم اين است که نخبگان جامعه در گذشته وارد شدند و اين انسجام را ايجاد کرده و مردم هم به آنها راي دادند. اما نخبگان در آن سال‌ها نتوانستند به وعده‌هاي خودشان جامه عمل بپوشانند. اين نخبگان در سال 1376 توانستند يک بسيج ايجاد کنند و در سال 1384 به بن‌بست رسيدند. در اين سال ميان نخبگان تفرقه ايجاد شد و نتيجه آن شد که يک فردي که نه اصلاح‌طلب و نه اصولگرا بود توانست با ادبيات پوپوليستي و با معامله‌اي که با برخي از نيروها کرد به قدرت برسد.
وي مي‌افزايد: در ادامه در سال 1392 دوباره نخبگان توانستند به انسجام برسند اما آقاي روحاني متاسفانه در اين چند سال نتوانست به مطالبات مردمي و سرمايه اجتماعي که از او حمايت کرد پاسخ بدهد و اين موجب ياس و دلسردي آنها شد. تا جايي که ميان نخبگان بر سر تداوم حمايت از دولت روحاني اختلاف‌نظر به وجود آمد. بنابراين انسجام ميان اين گروه نخبه دچار تزلزل شده است. وقتي ميان نخبگان تفرد ايجاد شود مشخص است که چه بلايي سر توده مي‌آيد. يعني در حال حاضر رمقي براي نخبگان و اميدي براي توده وجود ندارد. چون در انتخابات سال‌هاي 92، 94 و 96 و همچنين دو انتخابات 76 و 80 اينها به قدرت رسيدند اما نتوانستند به وعده‌هاي خود عمل کنند. بنابرين اميد مردم به اين نخبگان و استراتژي آنها کم شده است و در مقابل نيز هم‌فکري و رمقي بين خود نخبگان وجود ندارد. بنابراين اين موج به سمت خود نخبگان و احزاب برمي‌گردد.
اين فعال سياسي تصريح مي‌کند: در طي اين سال‌ها نخبگان اصلاح‌طلب نتوانستند گفتمان جديدي توليد کنند و همچنان گفتمان سال‌هاي 76، 80 و يک مقداري 92 مطرح است و به روزرساني نشده است. در مقابل اصولگراها نيز که اصلا توان بازتوليد ندارند. به نظر من در حال حاضر يک بن‌بست گفتماني در جامعه وجود دارد. ما گرفتار يک نوع بحران گفتماني و فقدان استراتژي کارآمد ميان نخبگان و احزاب سياسي هستيم. هر چند گاهي يک حادثه سياسي مي‌تواند يک بسيجي را ايجاد کرده و صحنه سياسي کشور عوض مي‌شود. چرا که در فضاي سياسي امر مطلق وجود ندارد و گاهي يک حادثه سياسي کل صحنه سياسي و فضاي کشور را عوض مي‌کند و گفتمان سياسي را به دست مي‌گيرد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره