سازندگي/
متن پيش رو در سازندگي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
عليرضا اکبري| اقدام ايران در سال ۲۰۱۵ جهت متقاعد کردن روسيه براي حمايت از توان نيروهاي مقاومت در نبرد عليه گروه تروريستي داعش، اخيراً «حراست از آخرين سنگر شرق» تعبير شده.
در اين خصوص، چند نکته قابل تامل است. مهم است بدانيم که طي سالهاي ۲۰۱۵ - ۲۰۱۴ بحران تروريسم و داعش در خاورميانه، بهخصوص سوريه، چه اهميت و ويژگيهايي براي روسيه داشت؟ ايجاد موازنه ميان رژيم اسرائيل و اعراب از مهمترين ارکان سياست خاورميانهاي مسکو در دور دوم رياست پوتين است. اصولا «خاورميانه» در عرصه سياست خارجي مسکو، چه پيش از فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي، و بعد از آن بين سالهاي ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ و چه در دوران سوم سياست خارجي روسيه (دوران پوتين - مدودوف – پوتين) بهويژه از سال ۲۰۱۱ به شکلي کاملتر و جامعتر از اهميت خاص برخوردار بوده است. روسيه بعد از فروپاشي اتحاديه شوروي سه دوره را در سياست خارجياش پشت سر گذاشته است. نخستين دوره در قالب تز «خانه مشترک اروپايي» از زمان گورباچف آغاز شد و تا زمان يلتسين ادامه يافت. در دوره دوم، از سال ۱۹۹۶ با ابتکار وزير خارجه «پريماکوف»، سياست «نگاه به شرق و تعامل با غرب» محور سياست خارجي مسکو بود. در مرحله سوم تعادلي بين نگاه شرق و غرب تعريف شد، اما پوتين به عنوان مظهر دوره سوم چند مولفه را نظير تمرکز بر ناسيوناليزم روسي، و عملگرايي و مشارکت راهبردي با اروپا در عرصه سياست خارجي لحاظ کرد.بهطور دقيقتر، پنج مولفه مهم در عرصه سياست خارجي مسکو برجسته شد؛ مقابله با تکقطبيگرايي و تلاش براي تثبيت يک قطب جديد قدرت در سطح جهان، - تمرکز بر ناسيوناليسم روسي، - عملگرايي (پراگماتيزم روسي)، - موازنهگرايي، بهخصوص «موازنه قدرت و امنيت در خاورميانه»، و - تعامل و رقابت با غرب، به شکلي برجسته در سياست خارجي پوتين نمود يافت. روسها بر اساس همين ارکان، موازنه سياسي- امنيتي را بين اعراب و رژيم اسرائيل (بهخصوص سوريه از ميان کشورهاي عربي) دنبال ميکردند. اما در سالهاي اخير بيش از هر زمان ديگر روسيه برتحولات ايجاد شده در سياست خارجي اعراب متمرکز شد.
پيشتر مسکو در خاورميانه، عمدتا بر عراق، سوريه و بخشي از يمن تمرکز خاص قرار داده بود. در آن زمان رابطه روسيه با رژيم اسرائيل در حد طبيعي و نسبتاً گسترده بود. پس از تحولات جنگ دوم خليجفارس، پوتين و مدودوف (در دوران سوم، سياست خارجي اين کشور) بر توسعه مناسبات همزمان با رژيم اسرائيل و رابطه گزينشي با قدرتهاي سنتي خاورميانه، از جمله ايران و عربستان، متمرکز شدند. موازنه قوا بهويژه بين اعراب و اسراييل، منافع راهبردي روسها در خاورميانه را تامين ميکرد. از زماني که نيروهاي بعثي با حمايت سرويسهاي اطلاعاتي غربي و برخي از جريانهاي اخواني و وهابيون افراطي در عراق سازماندهي شدند، روسها نيز (نه در اندازه جمهوري اسلامي ايران) اين تحولات را رصد ميکردند. بعدها که با تغييرات تدريجي و انشعاب در جريان افراطي القاعده، گروههاي تروريستي چون داعش ايجاد شدند، ايران بيشترين تسلط اطلاعاتي و امنيتي را بر اين روند در عراق و سوريه داشت. گروههاي راديکال در پوشش جهادي با مباشرت و حمايت سرويسهاي اطلاعاتي- امنيتي غربي و عربي در جهت هدف محوري امريکا، بين سالهاي ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ تکامل يافتند. هدف، تجزيه عراق و سوريه، به عنوان مقدمه تجزيه ژئوپليتيک منطقه خاورميانه بود.
اين روند طولاني و تدريجي و گسترده، دائما از سوي ايران رصد ميشد. همين روند، براي روسها نيز زنگ خطر محسوب ميشد. از همين رو مسکو پيش از آنکه اين جريان تجزيهطلب، در مناطق «خارج نزديک روسيه» نفوذ کند، تمهيداتي را براي ممانعت از گسترش بحران در آسياي مرکزي (از جمله در مناطق مرزي ميان تاجيکستان و افغانستان) و قفقاز فراهم کرد.
نقش سازنده ايران در کور کردن نفوذ تروريسم داعشي در آسياي مرکزي و قفقاز، بسيار براي روسها اهميت داشت. اين يک تجربه مهم بود که بعدها در صحنه خاورميانه و بحران سوريه، بسيار بهکار آمد. همکاري ايران و روسيه در بحران سوريه، که آثار بسيار مهم استراتژيک داشت، از آن تجربه مهم ريشه گرفت. روسها براي تحقق منافع مليشان در خاورميانه، تلاش دارند تا مناسباتشان با رژيم اسرائيل و محور مقاومت و سوريه را به شکلي دقيق تنظيم کنند. نقش ايران در سوريه و ساماندهي روند مقابله با تروريسم /داعش/ و مهار نفوذ سرويسهاي مخرب، نقطه عطف نجات خاورميانه از فروپاشي ژئوپليتيک محسوب ميشود! اگر جمهوري اسلامي ايران در خط مقدم مبارزه با داعش و تروريسم در پوشش جهادي قرار نميگرفت، امکان داشت ژئوپليتيک خاورميانه در راستاي منافع نامشروع ايالات متحده دستخوش تحولاتي اساسي شود.
پيروزي ايران براي مهار گروههاي تروريستي چون داعش محصول بيش از چهار دهه تجربيات جمهوري اسلامي در مقابله با تهديدهاي امنيتي تروريستي فرامرزي بود، (تهديدهايي که در کالبد متن امنيتي منطقه رشد تدريجي داشته است.) بين سالهاي ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ زماني که گروه تروريستي داعش در سوريه ظهور يافت و در عراق و سوريه دامنه نفوذش را گسترش داد، ايران به دقت فعاليت اين گروه تروريستي را رصد ميکرد. سرويسهاي امنيتي امارات، قطر، ترکيه (و سازمان اخوان)، در هماهنگي با سرويس امريکا و بهخصوص رژيم صهيونيستي، به شکلي برجسته در ايجاد روند تروريسم و تجزيه، فعال و موثر بودند.
از سال ۲۰۰۳ در پي اسقاط رژيم بعث، طمع اسقاط دولت سوريه در ذهن رژيم اسراييل و رقباي منطقهاي ايران، جدي شده بود. در صورتيکه بشار اسد از قدرت برکنار ميشد، مهار تروريسم در عراق و کل خاورميانه ناممکن ميشد. روسها بهطور طبيعي منافع مهمي در حفظ موازنه امنيتي بين اسراييل و اعراب داشتند. اما، پروژه داعش ممکن بود همه منطقه، و حتي آسياي مرکزي و قفقاز را به هم بريزد. در عين حال، مسکو انگيزه کافي جهت مباشرت در کنترل عملياتي صحنه نبرد، نداشت. اين امر به سطح سياستهاي کلان قدرتهاي جهاني مربوط ميشد. ايران در دو سطح نخست سياست و امنيت منطقه (اول سطح خرد، يا حوزه عملياتي تروريستها- دوم سطح نسبتا کلان شامل نقش قدرتهاي تاثيرگذار منطقه، و سوم سطح قدرتهاي جهاني) ابتکار عمل را در دست داشت. اما، بدون ابتکار در سطح جهاني، حل معضل تروريسم و فروپاشي منطقه، ممکن نبود.
هرچند که ايران در دو سطح نخست از اعتماد به نفس لازم برخوردار بود اما براي رويارويي با قدرتهاي جهاني بايد تمهيداتي انديشيده ميشد. روسيه بازيگري بود که براي مشارکت در اين مهم، هم انگيزه داشت هم از اراده لازم برخوردار بود. در شرايطي که امريکا و رژيم صهيونيستي تلاش داشتند تا ساختار ژئوپليتيک منطقه را تغيير دهند روسها بهواسطه توسعه رابطه راهبردي با رژيم اسرائيل تلاش داشتند که موقعيت خود را از راه دور در منطقه حفظ کنند. اين رويکرد البته تضميني در بر نداشت.
ايران براي اقناع روسيه، جهت مشارکت مهار تروريسم و شکست پروژه فروپاشي ژئوپليتيک، بسيار موفق عمل کرد. روسها با قدرت در هوا وارد شدند، و نفس هماهنگي آنها با محور مقاومت، تمام ترتيبات سياسي و امنيتي و نظامي منطقه را، بهويژه با ابتکار ايران، تغيير داد:
• يک روايت اين است که روسها برنده اين معرکه شدند اما محور مقاومت در حفظ حاکميت بشار و ريشهکني تروريسم و شکست پروژه فروپاشي ژئوپليتيک منطقه، پيروز شد.
•ايران، دست بالا را در ترتيبات امنيتي منطقه، حفظ کرد؛ هر چند که هزينه بسيار قابل ملاحظهاي براي ثبات و امنيت منطقه، پرداخت کرد! تنها يکي از آثار مثبت اين همکاري، وقوع تحولات مهمي چون دگرديسي در سرويسهاي امنيتي- اطلاعاتي بازيگراني چون ترکيه و قطر و مصربود.
• وضع محور مقاومت در اراضي اشغالي بهطور کلي مستحکم شد.
• مشارکت محور مقاومت و ايران و روسيه بود که در قالب مستشاري پيوندهاي کشورهاي حامي تجزيهطلبي را در هم شکست، قطبهاي قدرت را تحت تاثير قرار داد و آرايش استراتژيک امريکا را در منطقه تغيير داد.
• در اين ميان بازيگراني چون عربستان و امارات در موضع ضعف قرار گرفتند (آچمز شدند)، ايالات متحده، رژيم صهيونيستي و حتي اتحاديه اروپا ناچار شدند تا حاکميت و تماميت ارضي دولت سوريه را به رسميت بشناسند.
• مجموعه اين عوامل محصول رويکرد منطقهاي ايران و بازي تهران در تعامل با قدرتهاي بزرگ بود که نتيجه آن، «معادله قدرت و امنيت» در منطقه را در جهت منافع منطقه تغيير داد.
ابتکار عمل ايران، روسيه را در موقعيتي قرار داد که هم ضامن منافع مسکو بود و هم ضامن منافع محور مقاومت.
بازار