نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

پادشاه لخت است

منبع
آرمان ملي
بروزرسانی
پادشاه لخت است
آرمان ملي/ متن پيش رو در آرمان ملي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست محمد فاضلي/ هانس کريستين آندرسن قصه‌اي دارد به نام لباس جديد که در آن دو خياط حقه‌باز به پادشاه مي‌گويند ما قادريم پارچه عجيبي ببافيم که آدم‌هاي احمق نمي‌توانند آن‌را ببينند. پول زيادي گرفتند و شروع به کار کردند. نمايندگان پادشاه مي‌ديدند که اين دو نفر با ماشين‌هاي پارچه‌بافي کار مي‌کنند اما پارچه‌اي نمي‌ديدند ولي از ترس احمق خوانده شدن، چنان عمل مي‌کردند گويي پارچه‌اي زيبا مي‌بينند. همين بلا بر سر پادشاه نيز آمد. خياط‌ها عاقبت لباس شاه را هم درآوردند و لباس دوخته شده از هيچ‌را تن پادشاه کردند. مردم شهر نيز نيز پادشاه لخت را ديدند اما خودشان را به کوچه علي چپ زدند و براي زيبايي لباس پادشاه هورا کشيدند و تنها يک پسرک بود که حقيقت را فرياد کشيد: «پادشاه لُخت است». نزديک بيست سال پيش وقتي پايان‌نامه کارشناسي ارشدم درباره «جامعه‌شناسي نوشتن پايان‌نامه» را مي‌نوشتم، بعد از قريب يک سال مطالعه، به تکرار اين وضعيت در نظام دانشگاهي ايران رسيدم. خلاصه يکي از يافته‌هايم اين بود که «دانشگاه‌ها در ايران پادشاه لُخت تربيت مي‌کنند.» امروز که مدرس دانشگاه شده‌ام، بيش از آن زمان ماهيت اين «لُختي دانشگاهي» را احساس مي‌کنم. پايان‌نامه نوشتن، مراسم گذار، عين مراسم مرد شدن در قبائل، است. جوان قبيله، کار سختي مي‌کند (مثل رفتن روي آتش يا دزديدن دختر مورد علاقه‌اش يا شکار خرس) تا ثابت کند گذار کرده و مرد شده است. پايان‌نامه هم همان شکار خرس -کار دشوار - است تا دانشجو ثابت کند اهل علم و محقق شده و شايسته هويت دانشگاهي است و تحقيق کردن بلد است. دانشجو از جلسه دفاع که بيرون مي‌رود، بايد بتواند سرش را بالا بگيرد، احساس هويت کند، خودش را ثابت کرده باشد و لباس زندگي علمي را به تن کند. وضع اما الان اغلب چگونه است؟ دانشجو موضوعي انتخاب کرده، استادي دارد که خيلي برايش وقت نگذاشته، خودش‌هزار مشکل داشته، داده‌ها و تحليل‌هاي پايان‌نامه‌اش صد مشکل دارد و با‌هزار استرس و از ترس شهريه اضافي و سنوات، در دقيقه نود راهي جلسه دفاع شده است. برخي استاد راهنماها يک بار هم پايان‌نامه را نخوانده‌اند، استاد داور هم تازه يک روز قبل دويست صفحه متن دريافت کرده که بخواند و فرصت هم نداشته است. دانشجو خودش مي‌داند که کار درستي انجام نداده، داور و راهنما هم خودشان اين‌کاره‌اند و مي‌دانند چه حکايتي است. اغلب جلسات به‌گونه‌اي برگزار مي‌شود که استاد و دانشجو مي‌دانند کار پايان‌نامه صد مشکل دارد، اما داور هم سکوت مي‌کند (عين وزيران و مردم داستان لباس جديد)، هيچ‌بچه شيطاني هم پيدا نمي‌شود که فرياد کند اين پايان‌نامه‌هزار و يک مشکل دارد. اگر مشکلات پايان نامه را کسي بگويد، استاد راهنما‌هزار توجيه مي‌آورد که بله، دانشجو مشکلات داشته و انشاءا... در آينده تلاش مي‌کند و ايرادات را رفع مي‌کند. موقع نمره دادن، اغلب گفته مي‌شود که نمرات در اين دانشکده بين 18. 5 تا 19. 5 در نوسان است؛ يعني بين پايان‌نامه خوب و بد فرقي نيست. داوري که نمره کمتر از اينها بدهد، آدم بد مي‌شود، همان بچه شيطاني که فرياد زد «پادشاه لخت است». همه با هم تباني نانوشته‌اي دارند که از خير ديدن «لختي پادشاه» بگذرند. دانشجو در اين تباني، نمره‌اش را مي‌گيرد اما اهل علم نمي‌شود. خودش مي‌داند لخت است، استادش هم مي‌داند و هميشه پادشاه لخت مي‌ماند. لختي، به داغ هويتي زندگي علمي‌ دانشجو بدل مي‌شود. اين پادشاهان لخت يک عمر با اين داغ سر مي‌کنند. هيچ‌وقت گذار نمي‌کنند، مرد نمي‌شوند. پادشاهان لخت، مي‌فهمند که علم و دانشگاه عرصه کوشش نيست، بلکه عرصه پوشش و حداکثر ستر عورت است، ضرورتي نيست که ديباي علم به تن کنيد، لباس زير داشته باشيد کافي است، بقيه خودشان را به نديدن مي‌زنند. پادشاهان لخت بعدها همين کردار را در جامعه تکرار و تکثير مي‌کنند. لخت‌ها يکديگر را نيز مي‌شناسند و به تدريج قراردادي نانوشته شکل مي‌گيرد که هيچ‌کس لختي ديگري را به رخش نکشد و صدايش را درنياورد. دانشگاه لُخت‌پرور به تدريج جامعه را نيز از درون بي‌هويت و لُخت مي‌کند؛ و پادشاهان لخت بر مسندها مي‌نشينند و پوچي نهاد علم و ضرورت سرپوش نهادن بر لختي‌ها را پيشه مي‌کنند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره