
سیگاری های بازرگان
ايران
بروزرسانی

ايران/ متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
آدمها اينجا با هم حرف نميزنند. هرکس سرش بهکار خودش است. ذهنش درگير مراحلي است که بايد از سر بگذراند؛ همين هم به چهرهها حالتي متفکر و صبور ميدهد. اگر تصادفي آشنايي هم ببينند، نهايتش يک گفتوگوي کوتاه صورت ميگيرد و بعد دوباره سکوت. راننده بايد با ماشين بماند و همراهانش با کيف دستي و چمدان از سمت مسافران بروند. ميتوانند چمدانها را هم در ماشين بگذارند اما ممکن است موقع ارزيابي کمي وقتگير شود. همه دلشان ميخواهد زودتر کارشان راه بيفتد و بياعصابخردي از مرز بگذرند، بههر حال اما ميشود دو ساعت معطلي را تحمل کرد براي سفري که در پيش است. مرز بازرگان آنطور که ميگويند هميشه اينقدر خلوت نيست. تابستان خصوصاً اگر به آخرش نزديک شود، بايد پشت صف بلند اتومبيل مسافراني که قصد دارند زميني به ترکيه سفر کنند، منتظر ماند. حالا در روزهاي نزديک نيمه آبان که باد سرد صورت مسافران منتظر را در هم فرو ميبرد، مرز هم نسبتاً خلوت و آرام است.
مرد، پدر خانواده سه نفره، از ماشين پياده ميشود و سمت گمرک ميرود. زن، جاي او را پشت رُل ميگيرد و با دختر جوانش در ماشين خاموش به انتظار مينشيند. نيم ساعت بعد مرد برميگردد و به زن اشاره ميکند که پياده شوند. زن و دختر پياده ميشوند و سراغ صندوق ميروند و باکسهاي سيگار را درميآورند، هرکدام سه تا. اين قانونش است. هر مسافر ميتواند 90 روز بدون ويزا در ترکيه اقامت داشته باشد و در اين مدت 600 نخ سيگار استفاده کند که معادل سه باکس ميشود و اين مقدار را ميتواند بهعنوان مصرف شخصي همراه خودش ببرد. بيشتر از آن ديگر قاچاق محسوب ميشود. زن و دختر باکسهاي مجاز خودشان را برميدارند و پدر هم سه باکس براي مصرف شخصي خودش دارد که موقع گذر، همراه ميبرد. آدم فکر ميکند دختر هجده نوزده ساله چطور به اين راحتي مقابل پدر و مادرش سيگار ميکشد اما قضيه چيز ديگري است. براي کساني که تجربههاي متعدد از چنين سفري دارند، مسلم است که نه آن دختر جوان و نه پدر و مادرش قرار نيست لب به نخي از آن سيگارها بزنند. آنچه مسافران را به بردن سيگار ترغيب ميکند، تفاوت قيمت قابل توجه آن در ترکيه است و اينکه ميتوانند با فروشش به زعم خودشان بخشي از هزينه سفر را جبران کنند.
«ما اولش ميگفتيم اين چه کاري است آخر اما بعد که ديديم همه همين کار را ميکنند، گفتيم چه اشکالي دارد؟! فقط سيگار است که آن طرف آنقدر ارزش دارد و البته بنزين که آن را نميشود کاري کرد.»
مردي که اين را ميگويد با همسر و مادر و پدر همسرش قصد سفر دارد. همسرش باردار است و بهگفته خودش براي خريد سيسموني ميرود چون محاسبه کرده و ديده با همان بنزين ليتري 11 هزار تومان و هزينه اقامت، باز هم خريد از شهري نزديک مرز به صرفه تمام ميشود. سيگارها را هم که با خود آوردهاند که به قول خودش پول بنزينشان را جواب ميدهد: «الان هرچه بخواهيد بخريد، حتي جنس ايراني آنقدر گران است که نميصرفد. همه چيز را يکجا از آنجا ميخريم و ميآوريم.»
از نظر او اين کار قاچاق بهحساب نميآيد و چون مرسوم است هم هيچ اشکالي ندارد. اما سود سيگار براي مسافران ايراني چقدر است؟
«بستگي دارد به اينکه چند باکس و چه سيگاري ببريد. چيزي که ايرانيها بيشتر ميبرند و آنجا طرفدار دارد سيگار کنت 8 است. هر نفر با فروش سه باکس، حدود 200هزار تومان سود ميکند که البته بستگي به نرخ روز دارد. البته فقط بالاي 18 سال ميتواند سيگار با خودش ببرد و بعضيها نميدانند و فکر ميکنند هر پاسپورت ميتواند سه باکس ببرد براي همين براي بچه کوچکشان هم که پاسپورت دارد سيگار برميدارند که در گمرک ترکيه بشدت با آن برخورد ميشود و دردسر درست ميکند. روي اين قضيه خيلي حساس هستند.»
اين گفته يکي ديگر از مسافران است. او ادامه ميدهد: «در ترکيه ماليات سيگار بالاست و براي همين هم خيلي گران درميآيد. بخش زيادي از سيگارهاي ما قاچاق است و طبعاً بدون ماليات. سيگاري که مسافرها از ايران ميبرند، بين راه خريدارش را پيدا ميکنند. داخل پمپ بنزين و توي مارکتهاي کوچک ميشود آن را فروخت. همين طوري در شهر هم که پلاک ايران ببينند ميآيند جلو سؤال ميکنند که سيگار داريد براي فروش يا نه. اين مال شهرهاي نزديک مرز است وگرنه مثلاً در استانبول و آنتاليا سيگاري که به اين شکل ميبرند، خريداري ندارد. اين به نظرم خيلي ناراحتکننده است، اينکه ايرانيها را به اين عنوان بشناسند که سيگار ميبرند ميفروشند. من کساني را ديدهام که نيازي هم نداشتند و باز سيگار بردند براي فروش. در کل بخواهيد حساب کنيد با نفري سه باکس سودش آنقدرها هم نميشود که ارزش داشته باشد. فوقش عوارض خروج را جواب بدهد. بيشتر جنبه رواني دارد چون مردم ما خصوصاً با تغييرات نرخ ارز فکر ميکنند دائم در حال ضرر دادن هستند. من خودم تا حالا اين کار را نکردهام و به نظرم شأن ما بالاتر از اين است که به چتربازي شناخته شويم.»
دلالها دور و بر مسافران پرسه ميزنند. حواسشان به بارِ توي دست مسافرهاست که بهتر است سيگارشان را آماده کرده باشند تا وسايل توي ساک يا چمدان را به خاطرش به هم نريزند. دلالها براي آنهايي که سيگار ندارند، به قول خودشان پيشنهاد خوبي دارند. 50 هزار تومان يا 30 لير بگير و سه باکس را رد کن و آن طرف کسي هست که سيگارها را تحويل بگيرد. مسافرها معمولاً روي خوش نشان نميدهند. زني ابرو در هم ميکشد: «از کجا معلوم چيزي داخلش نباشد؟! چنين کارهايي آدم را راحت توي دردسر مياندازد، حالا بيا و درستش کن.»
مرد ميگويد: «خواستم يک سودي ببري خواهر من.» و سراغ ديگري ميرود. مرد ديگري در حال جاساز کردن سيگار داخل ساق جورابش است. باکس اضافي را پاره کرده و سيگارها را پاکتي داخل جورابش جا ميدهد، هرچقدر که بتواند. پاچههاي شلوار گشادش را روي جوراب ميکشد و به سمت گذرگاه ميرود. او يکي از کارگراني است که براي کار کوتاه مدت به ترکيه ميرود و هربار هرچقدر که ميتواند سيگار با خودش ميبرد. کار کوتاه مدت يعني کار غيرقانوني که پليس ترکيه اخيراً نسبت به آن بشدت سختگيري ميکند و به گفته يکي از کارگران اگر دستگيرتان کنند، ديگر هيچ کاري از دستتان ساخته نيست. علاوه بر کارگران، باربرها هم هستند که از اين طرف دست خالي ميروند و از آن ور بار ميآورند و آنها هم سعي ميکنند سيگار بيشتري با خودشان ببرند. تا بهحال هم خيليهايشان گير افتاده و جريمه شدهاند. بعضيها هم آنطور که ميگويند، کلاً کارشان بردن سيگار است و البته که هيچ کدامشان اين را تأييد نميکنند.
از ماکو تا گذرگاه مرزي، فقط يک کيلومتر فاصله است. به ماکو، ماکو بازرگان هم ميگويند؛ شهري مرزي با آمار بيکاري بالا. طبق آمارهايي که از سوي نمايندگان اين شهر عنوان شده است، ماکو حدود 10 هزار نفر بيکار دارد که عمدتاً جوان هستند و همين حجم بالاي بيکاري هم هست که برخي را به سمت قاچاقبري سوق ميدهد.
رانندهها بعد از معطلي يکي دو ساعته، سراغ اتومبيلها ميآيند تا حرکت کنند و آن طرف مرز همراهانشان که مراحل گذر را طي کردهاند، به آنها بپيوندند. کسي با کسي حرف نميزند. در سکوت استارت ميزنند و راه ميافتند.