نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

نگرانی اصلی امریکا، نزدیک شدن انقضای تحریم‌های تسلیحاتی ایران است

منبع
اعتماد
بروزرسانی
نگرانی اصلی امریکا، نزدیک شدن انقضای تحریم‌های تسلیحاتی ایران است
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست شهاب شهسواري| مايک پمپئو، وزير خارجه امريکا چه پيش از انتخاب به عنوان وزير خارجه، در جلسه استماع کنگره، تحت سوگند و چه بعد از خروج امريکا از برجام، در مصاحبه‌هايش ادعا کرده‌ بود که سياست خروج امريکا از برجام، باعث بازگشت برنامه هسته‌اي ايران به شرايط پيش از برجام نمي‌شود. اما خلاف اين ادعا با از سرگيري غني‌سازي اورانيوم در تاسيسات فردو و آغاز به کار زنجيره سانتريفيوژ‌هاي مدرن IR6 ثابت شده است. علي واعظ، رييس پروژه ايران در انديشکده گروه بحران، معتقد است که وزير خارجه امريکا براي پنهان کردن نيت واقعي سياست‌هاي دولتش براي خروج از برجام، تجاهل کرده و به افکار عمومي امريکا در مورد نتايج اقدام دولت ترامپ براي خروج از برجام دروغ گفته است. در ادامه متن کامل گفت‌وگوي روزنامه اعتماد را با علي واعظ، مدير پروژه ايران در انديشکده گروه بحران، مطالعه مي‌کنيد. ادعاهاي وزير خارجه امريکا در مورد غيرممکن بودن بازگشت برنامه هسته‌اي ايران به شرايط پيش از برجام، با وجود خروج امريکا از برجام، بعد از گام چهارم اقدامات تقابلي ايران در چارچوب برجام، بار ديگر در مرکز توجه‌ها قرار گرفته است. به تصور شما آيا مقام‌هاي امريکايي واقعا تا اين حد از عواقب اقدام خود و توانايي ايران براي ازسرگيري بخش‌هاي تعليق شده برنامه هسته‌اي‌اش بي‌خبر بودند؟ من تصور مي‌کنم که سياستگذاران دولت ترامپ را مي‌توان به دو دسته تقسيم کرد. در ابتداي کار که سياست خروج از برجام برنامه‌ريزي شد، گروهي مانند آقاي جان بولتون، مشاور پيشين امنيت ملي رييس‌جمهور امريکا، معتقد بودند که با پيگيري سياست خروج امريکا از برجام مي‌توان اميدوار بود که ايران هم از برجام خارج شود. دسته دوم افرادي بودند که تصور مي‌کردند در صورت خروج امريکا از برجام، جمهوري اسلامي ايران به اين دليل که احتياج دارد تاحد ممکن ديگر کشورهاي جهان را در جبهه خود نگه دارد، از تحميل هزينه به سياست فشار حداکثري امريکا خودداري خواهد کرد. دسته دوم تصور مي‌کردند که در صورت خروج امريکا از برجام و اعمال فشار حداکثري، ايران صبر راهبردي خود را ادامه خواهد داد و به قول يک ضرب‌المثل مشهور امريکايي آنها مي‌توانند «هم کيک‌شان را داشته‌باشند، هم آن را بخورند» يا به قول فارسي‌زبان‌ها «هم خر را داشته باشند و هم خرما را.» به گمان من، مايک پمپئو، وزير خارجه امريکا در گروه اول قرار داشت و در دسته افرادي بود که اميد داشتند در نتيجه سياست خروج از برجام و فشار حداکثري ايران دست به نقض فاحش برجام بزند تا توافق به طور کلي از بين برود. بزرگ‌ترين نگراني وزيرخارجه امريکا و همفکرانش که رسما هم آن را اعلام کرده‌اند اين است که در صورت استمرار اجراي برجام، تا يازده ماه ديگر تحريم‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران براي تجارت سلاح‌هاي متعارف، منقضي خواهد شد و براي نخستين‌بار در 14 سال گذشته ايران اين امکان را پيدا مي‌کند که در بازارهاي بين‌المللي اقدام به خريد سلاح کند. اين سياستگذاران امريکا با همراهي متحدان منطقه‌اي امريکا، نگران هستند که ايران که اکنون از ديد آنها يک قدرت منطقه‌اي موثر محسوب مي‌شود، با دسترسي به چنين بازاري بسيار قدرتمندتر مي‌شود و در برابر هرگونه حمله‌اي که ممکن است امريکا يا متحدانش عليه ايران انجام دهند، مصون‌تر خواهد شد. به اعتقاد آقاي پمپئو و همفکرانش تنها راهي که مي‌توان جلوي برطرف شدن چنين تحريم‌هايي را گرفت اين است که برجام را از بين ببرند. برجام به شکلي طراحي شده است که امريکا با وجود دراختيار داشتن حق وتو و کرسي دايم در شوراي امنيت، به تنهايي توان جلوگيري از انقضاي اين تحريم‌ها را ندارد و تنها راهي که براي جلوگيري از رفع اين تحريم‌هاي بين‌المللي پيش رو دارد، از بين بردن کل برجام است. مايک پمپئو، وزير خارجه امريکا در گفت‌وگوها و مصاحبه‌هايي که ادعا کرده است ايران بعد از خروج امريکا از برجام به برنامه هسته‌اي خود باز نمي‌گردد، بيش از هر چيز اقدام به تجاهل کرده است و در مورد اينکه تصور مي‌کند ايران دست به اقدام متقابل نمي‌زند، صادقانه صحبت نکرده است. دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريکا در کدام دسته از سياستگذاران امريکايي مي‌گنجد؟ دسته‌اي که اميدوار است برجام از بين برود، يا دسته‌اي که تصور مي‌کردند ايران با وجود خروج امريکا از برجام به اجراي تعهدات خود ادامه مي‌دهد؟ اصولا دونالد ترامپ زماني که تصميم به خروج از برجام گرفت، درست بعد از آن بود که چندين تصميم مجادله‌برانگيز ديگر گرفته ‌بود و تمامي اين تصميم‌ها پرريسک بود. هر يک از اين تصميم‌ها ممکن بود عواقب خطرناک و شديدي براي امريکا در پي داشته‌باشد؛ از تصميم به انتقال سفارت امريکا از تل‌آويو به بيت‌المقدس گرفته تا اعلام خروج از پيمان آب و هوايي پاريس، اقداماتي بود که پيش از خروج از برجام توسط رييس‌جمهور امريکا اعلام شده‌بود. بر خلاف تمام پيش‌بيني‌ها و گمانه‌زني‌ها، هيچ‌يک از اين اقدامات، عواقب جدي و شديدي براي امريکا در پي نداشت. درنتيجه به نظر مي‌رسد که با توجه به سابقه تصميم‌هاي گذشته دونالد ترامپ و آمادگي او براي پذيرش عواقب خطرناک تصميم‌هاي مناقشه برانگيز و تجربه او در فقدان بازخورد جدي از اين اقدامات، مي‌توان تصور کرد او در دسته دوم سياستگذاران امريکايي بود که تصور مي‌کردند خروج امريکا از برجام در کوتاه‌مدت و ميان‌مدت با واکنش جدي از سوي ايران مواجه نخواهد شد. امريکا هزاران کيلومتر دورتر از خاورميانه است و به نظر مي‌رسد که به اعتقاد رهبرانش چندان آسيبي از فروپاشي برجام نمي‌بيند. اما به نظر مي‌رسد که انگيزه‌هاي شرکاي ديگر اين توافق که در آن باقي مانده‌اند متفاوت باشد، مسائلي مانند پناه‌جويان و امنيت اروپا از اصلي‌ترين نگراني‌هاي شهروندان کشورهاي عضو اتحاديه اروپاست و دولتمردان اروپايي هم از برجام با عنوان ستون امنيتي اتحاديه اروپا ياد مي‌کنند، به تصور شما چرا اروپايي‌ها به اندازه کافي براي حفظ اين توافق اقدام نمي‌کنند؟ شکي نيست که اروپايي‌ها در حفظ برجام، انگيزه‌هاي بيشتري نسبت به امريکا دارند، اما تجربه خروج امريکا از برجام ثابت کرد که اروپايي‌ها توان کافي براي اجراي تعهدات اقتصادي برجام و استقلال کافي از اقتصاد امريکا ندارند. به حدي اقتصاد اروپا با امريکا در هم تنيده و وابسته به دلار است که کمپاني‌هاي اروپايي بيش از آنکه پيرو دستورات و مقررات دولت‌هاي متبوع خودشان باشند، پيگير و مجري قوانين دولت امريکا هستند. بسياري از دولت‌هاي اروپايي تا پيش از تجربه خروج امريکا از برجام، اين واقعيت را واقعا لمس نمي‌کردند. به خطر افتادن منافع اقتصادي و مالي عظيم اروپا و کمپاني‌هاي اروپايي در رابطه با امريکا، نه براي دولت‌هاي اروپايي مقدور بود و نه مقبول، به همين دليل با وجود وعده‌هاي زيادي که دادند اما نتوانستند آنها را اجرايي کنند. يعني به نظر شما رفتن خاورميانه به سمت يک تنش جديد و احتمال فروپاشي توافق‌هاي امنيتي موجود، تهديد جدي و فوري از طرف اروپايي‌ها محسوب نمي‌شود؟ بدون شک اين تهديد بالقوه از سوي اروپا احساس مي‌شود. اما براي اروپايي که با بحران‌هاي مختلفي مواجه است، از بحران سياسي داخلي درون کشورهاي عضو گرفته تا بحران سوريه، از تهديد روسيه در شرق گرفته تا خروج بريتانيا از اتحاديه در غرب، تصميم‌گيري بسيار مشکل شده است. هر تصميم عمده و بنيادين در اتحاديه اروپا، نياز به اجماع 28 کشور عضو دارد و متاسفانه اروپا هم به لحاظ سيستم اداري و کاغذبازي بروکراتيک و هم به دليل بازار مشترک آزاد و در اختيار بخش خصوصي، دچار يک بن‌بست ساختاري براي تصميم‌گيري‌هاي عمده و کلان توسط دولت‌هاي ملي است. در نتيجه اتحاديه اروپا دچار نوعي روزمرّگي شده است که فقط مجبور به سياستگذاري در مورد بحران‌هاي روز، مسائل فوري و بلافاصله و کوتاه‌مدت است و براي تصميم‌گيري در مورد مسائل ميان‌مدت و بلندمدت توان و ظرفيت کافي ندارد. بدون ترديد، اين درست است که ناتواني اروپا در حفظ برجام، تبعات و عواقب بلندمدتي در پي خواهد داشت. هيچ کشور و مجموعه کشورهايي در دنيا وجود ندارد که به اندازه اروپا به ديپلماسي چندجانبه نياز داشته‌باشد، چرا که اين تنها روشي است که 28 کشور اروپايي به صورت همزمان مي‌توانند بر مسائل جاري در جهان تاثير بگذارند. اگر ثابت شود که اروپا در حفظ «تنها دستاورد ديپلماسي چند‌جانبه اروپا در دو دهه گذشته» ناتوان است، عملا فرصت خود را براي تبديل شدن به يک بازيگر راهبردي در معادلات بين‌المللي از دست خواهد داد. گام چهارم ايران در کاهش تعهدات هسته‌اي‌اش با واکنش گسترده‌اي از طرف شرکاي باقي مانده در برجام مواجه شده است. چرا اين گام خاص و وقوع آن در تاسيسات فردو تا اين حد با واکنش مواجه شد؟ فردو داراي سابقه تاريخي مشخصي است. تاسيسات فردو بعد از آغاز بحران پرونده هسته‌اي ايران ساخته شده است و دولت‌هاي غربي بودند که پيش از بهره‌برداري از اين مرکز، از آن پرده‌برداري کردند. به اين دليل که هنگام رونمايي از اين تاسيسات، تسليحات نظامي مناسب در غرب براي تخريب يا آسيب رساندن به اين تاسيسات وجود نداشت، اين تصور پديد آمد که اين تاسيسات براي ايران آغاز يک جهش به سمت هدف ادعايي توليد سلاح‌هاي هسته‌اي است. در دوره رياست‌جمهوري باراک اوباما، ارتش امريکا يک سلاح ويژه به هدف اختصاصي حمله احتمالي به فردو توليد کرد؛ بمبي که از آن با عنوان MOB يا Massive Ordinance Bomb ياد مي‌شد و دولت دونالد ترامپ هم آن را به صورت ميداني در افغانستان مورد آزمايش قرار داد. درنتيجه اين تحولات، در حال حاضر تصور مي‌شود که اگر تصميمي براي حمله به فردو اتخاذ شود، تنها کشوري که امکانات نظامي کافي براي حمله يا آسيب به آن را دراختيار دارد، فقط امريکا باشد در نتيجه براي کشورهاي ديگر جهان اين تاسيسات از اهميت مجزايي برخوردار هستند. براي ... [رژيمي] مانند اسراييل مفهوم فردو با ديگر مراکز هسته‌اي ايران متفاوت است و با توجه به نفوذي که اسراييل در رسانه‌هاي بين‌المللي دارد، از اقدام ايران در فردو به گونه‌اي متفاوت برداشت خواهد شد. چهارشنبه خبري منتشر شد در مورد لغو مجوز دسترسي از يکي بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي توسط ايران که دلايل آن نيز توسط مقام‌هاي مسوول در ايران توصيف شد. با توجه به ادامه اجراي گام‌هاي تقابلي ايران در چارچوب برجام و تغيير مديريت پيش رو در آژانس، تصور مي‌کنيد که روابط ايران با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي به کدام سمت ميل مي‌کند؟ به نظر مي‌رسد که مي‌توان از اين تحولات، تفسير کرد که موج جديدي از دعواهاي فني و سياسي ميان ايران و آژانس در راه است. به هر تقدير چنين رويدادهايي باعث نگراني زيادي مي‌شوند. ايران همواره گفته است که به دليل آنکه چيزي براي مخفي کردن ندارد مشکلي هم براي شفافيت و دسترسي آژانس ندارد و بزرگ‌ترين مشکلي که با آژانس داشت، مرتبط با ابعاد ادعايي فعاليت‌هاي گذشته ايران بود که بر اثر برجام اين پرونده هم کاملا حل و فصل و مختومه شد. به نظر مي‌رسد که به دليل اسناد هسته‌اي که اسراييل از ايران به دست آورده... ادعا مي‌شود که از ايران به دست آورده است... بله، اسراييل ادعا مي‌کند که اسنادي هسته‌اي از ايران به دست آورده و در اختيار آژانس گذاشته است. در هر حال، اسراييل سعي مي‌کند که در رابطه ايران و آژانس بحران‌هايي را ايجاد کند. هدف از اين اقدامات هم از بين بردن برجام است به شکلي که اين نيروها اميدوارند از اين طريق، نه تنها برجام را از بين ببرند، بلکه تقصير آن را هم به گردن ايران بيندازند. به هر حال رييس جديد آژانس هم که ظرف چند هفته آينده کار خودش را شروع خواهد کرد، موضع سرسختانه‌تري نسبت به ايران دارد. در همين مجموعه تلاش‌هايي که از سندهاي ادعايي سرچشمه گرفته است، آژانس اخيرا مدعي شده که آثار اورانيوم و مواد راديواکتيو در تاسيساتي در تورغوزآباد پيدا کرده است که به نوعي بيانگر آغاز شکلي از تنش‌ها در روابط تهران و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي است. فکر مي‌کنيد اين رويدادها در سرنوشت برجام چه اثري خواهد داشت؟ به هر حال به نظر مي‌رسد که شرايط براي تهران در حال سخت‌تر شدن است، از يک سو کارگروه اقدام مالي (FATF) تهديد کرده است که اقدامات تقابلي عليه ايران را مجددا احيا کند، احتمال تيرگي در روابط تهران و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و ادعاهاي جديد در مورد برنامه هسته‌اي ايران قوت گرفته است و همزمان با همه اين مسائل سه کشور اروپايي شريک برجام، هنوز از اهرم برجامي خود براي اجراي روند حل اختلاف که نهايتا بعد از چندماه در صورت حل نشدن به شوراي امنيت و احياي قطعنامه‌هاي شوراي امنيت عليه ايران منتهي مي‌شود، استفاده نکرده‌اند و احتمال زيادي وجود دارد که در ادامه مسير به اين اهرم متوسل شوند. همه اين مسائل در مجموع نشان مي‌دهد که اگر به سمت يک توافق محدود ميان تهران و طرف‌هاي ديگر براي حفظ برجام پيش نرويم، احتمال آن وجود دارد که کل برجام از هم بپاشد و وضعيت به مراتب از وضعيت فعلي پيچيده‌تر و خطرناک‌تر شود.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد