نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

انتخابات بریتانیا؛ طولانی شدن برگزیت افکار عمومی را مستهلک کرد

منبع
اعتماد
بروزرسانی
انتخابات بریتانیا؛ طولانی شدن برگزیت افکار عمومی را مستهلک کرد
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست کوربين يک رهبر وحدت‌ساز نبود
شهاب شهسواري| شهروندان بريتانيا روز پنجشنبه براي سومين‌بار در پنج سال گذشته در انتخابات سراسري شرکت کردند تا به بن‌بست سياسي در اين کشور بر سر اجراي برگزيت پايان دهند؛ انتخاباتي که نتايج آن از يک سو براي بوريس جانسون و هواداران اجراي فوري برگزيت دلگرم‌کننده بود و از سوي ديگر بزرگ‌ترين شکست اپوزيسيون، يعني حزب کارگر در 80 سال گذشته محسوب مي‌شد. پيروز ايزدي، کارشناس مسائل اروپا معتقد است که رويکردها و اعتقادات فردي جرمي کوربين، رهبر حزب کارگر از دلايل عمده شکست اين حزب بود، چراکه نه تنها باعث ايجاد وحدت در حزبش براي رسيدن به اهداف مشترک، از جمله بازمذاکره توافق برگزيت و جلوگيري از قدرت گرفتن جناح راست نشد، بلکه شکاف‌ها در ميان جناح‌هاي اين حزب را هم تشديد کرد. با اين حال اين کارشناس مسائل اروپا معتقد است که پيروزي قاطع بوريس جانسون در انتخابات، نمي‌تواند نشان‌دهنده حمايت قاطع مردم اين کشور از برگزيت باشد، چراکه حزب محافظه‌کار و احزاب موافق برگزيت به لحاظ آراي عمومي، اکثريت قاطع آرا را کسب نکرده‌اند، هر چند که مدت‌هاست ديگر هيچ‌کس در اروپا اميدي به برگشتن دولت بريتانيا از تصميمش براي خروج از اتحاديه ندارد. در ادامه متن کامل گفت‌وگوي روزنامه اعتماد را با پيروز ايزدي، کارشناس مسائل اروپا مطالعه مي‌کنيد. پيروزي کم‌سابقه حزب محافظه‌کار بريتانيا به رهبري بوريس جانسون، نخست‌وزير اين کشور در انتخاباتي که محوريت آن برگزيت بود، عملا اجراي برنامه خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا را دراختيار تندرو‌ترين جناح طرفدار برگزيت قرار داد. آيا مي‌توان اين انتخابات را يک رفراندوم به نفع برگزيت ارزيابي کرد؟ من چنين نظري ندارم، درست است که بوريس جانسون و حزبش موفق شدند اکثريت مطلق کرسي‌هاي پارلمان را به دست بياورند اما اکثريت مطلق آرا را کسب نکرده است، اين يک واقعيت است که انتخابات پارلماني، به‌ويژه در بريتانيا، با يک رفراندوم کاملا متفاوت است. پيروزي بوريس جانسون، يک پيروزي نسبي بود؛ پيروزي برنامه حزب محافظه‌کار نسبت به برنامه احزاب ديگر. بايد ويژگي‌هاي انتخابات در بريتانيا را درنظر گرفت، نمايندگان در حوزه‌هاي انتخاباتي نيازمند اکثريت مطلق نيستند و هر نامزدي که نسبت به نامزدهاي رقيبش راي بيشتري کسب کند به پارلمان راه پيدا مي‌کند. در چنين شرايطي حتي به لحاظ عددي هم نمي‌توان به‌طور قطع گفت که حزب محافظه‌کار اکثريت مطلق آرا را به خود اختصاص داده است. براساس آمار اوليه به‌رغم اينکه حزب محافظه‌کار 47 کرسي بيشتر از دوره قبل به دست آورده و 57درصد از کرسي‌هاي پارلمان را از آن خود کرده است، تنها 43درصد از کل آرا مربوط به نامزدهاي اين حزب بوده است، درنتيجه بوريس جانسون نمي‌تواند ادعا کند که اکثريت مردم کشور شعار اجراي فوري برگزيت را داده‌اند. تقريبا تمامي کارشناسان متفق‌القول بودند که بيش از دو سال و نيم استمرار بحث برگزيت بعد از رفراندوم سال 2016، سه‌بار تاخير در اجراي آن و تحت‌الشعاع قرار گرفتن تمامي مسائل بريتانيا زير سايه خروج از اتحاديه اروپا، باعث استهلاک افکار عمومي شده ‌بود و تقريبا بخش عمده‌اي از راي‌دهندگان مي‌خواستند که اين قضيه را هر طور شده تمام کنند. حزب کارگر بدترين نتايج خود را در 80 سال گذشته در اين انتخابات کسب کرده است، دليل اين شکست سنگين چه بود؟ جرمي کوربين فردي بود که به‌رغم سال‌ها عضويت در حزب کارگر، همواره به لحاظ ديدگاه در حاشيه جريان غالب در حزب قرار داشت. زماني که سال 2015 کوربين به رهبري حزب رسيد، يک تغيير رويکرد جدي در اين حزب روي داد تا جايي که تعدادي از اعضاي ميانه‌روتر حزب که منتقد تسلط جناح چپ حزب کارگر بودند، به احزاب ديگري مانند ليبرال دموکرات پيوستند. جرمي کوربين در چهار سال دوران رهبري‌اش در اين حزب نتوانست شکاف در اين حزب را برطرف کرده و وحدتي را ميان اعضاي حزبش ايجاد کند. مشکل ديگر موضع آقاي کوربين در مورد برگزيت بود. او يک موضع نامشخص و مبهمي در مورد خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا گرفته‌ بود. کوربين همواره يکي از چهره‌هاي سياسي مخالف و منتقد اتحاديه اروپا در حزب کارگر محسوب مي‌شد، اما در آستانه رفراندوم سال 2016 از آنجا که درون حزب، اکثريت قاطع اعضا مخالف خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا بودند، مجبور شد موضع شخصي خودش را پنهان کند. در نتيجه او در سه سال گذشته، موضع خود در مورد ماندن يا رفتن از اتحاديه اروپا را صريح و روشن بيان نکرده و همواره با سياست کج‌دار و مريز با اين مساله برخورد کرده است. شکاف دروني در حزب کارگر و فقدان محبوبيت رهبري کوربين در ميان سياستمداران ارشد حزب و همچنين فقدان موضع‌گيري قاطع در مخالفت با برگزيت، باعث شد که در اين انتخابات عملا حزب کارگر در جذب آراي بيشتر ناکام ماند و در بسياري از پايگاه‌هاي سنتي خود، انتخابات را به رقبا واگذار کرد. در اين شرايط پيش‌بيني شما از آينده حزب کارگر چيست؟ آيا مجددا شاهد يک چرخش مهم در رهبري حزب و بازگشت رهبري به جناح راست‌گراي حزب کارگر و نزديکان نخست‌وزيران پيشين همچون توني بلر و گوردون براون خواهيم بود؟ به نظر مي‌رسد که باتوجه به اينکه کوربين اعلام کرده که ديگر در هيچ انتخاباتي حزب را رهبري نخواهد کرد، عملا بايد منتظر يک انتخابات تازه درون‌حزبي باشيم، هر چند کوربين استعفاي فوري خود را اعلام نکرده است، اما احتمالا در آينده نزديک اين اتفاق روي خواهد داد. حزب کارگر بعد از شکست در اين انتخابات براي احياي خود مجبور است که از شکاف‌هاي درون‌حزبي کم کند و به احتمال زياد به دنبال رهبري يک فرد ميانه‌رو براي احياي جايگاه حزب کارگر خواهد بود. هر اندازه هم که ابعاد شکست حزب کارگر بزرگ باشد، بايد توجه داشت که اين حزب همچنان حزب اپوزيسيون اصلي در پارلمان است و در اين مقام بايد دولت درسايه تشکيل دهد. درنتيجه براي جلوگيري از فروپاشي حزب و کاهش شکاف‌ها، لازم است رهبري ميانه‌روتري در اين حزب انتخاب شود. جرمي کوربين، به‌رغم شکاف‌هاي درون حزبي موفق شده ‌بود در طول چهار سال گذشته تعداد اعضاي ثبت‌نام شده حزب را به شکل قابل‌توجهي افزايش دهد و در ميان جوانان و دانشجويان نفوذ زيادي پيدا کند. فکر مي‌کنيد چرا با وجود اين رشد قابل‌توجه اعضا، حزب کارگر در سه انتخابات متوالي تحت رهبري جرمي کوربين با شکست مواجه شد؟ بايد ميان اعضاي حزب کارگر با نمايندگان اين حزب در پارلمان تمايز قائل شد. بسياري از سياستمداران ارشد حزب کارگر، ازجمله نمايندگان پارلمان و وزرا و رهبران دولت‌هاي پيشين کارگر، با رويکرد جرمي کوربين زاويه جدي داشتند، اما در ميان اعضاي عادي حزب و راي‌دهندگان ثبت‌نام شده حزب کارگر، اکثريت از جرمي کوربين حمايت مي‌کردند. از زماني که راي‌گيري در مورد رهبر حزب به جاي کنگره حزبي به راي‌دهندگان عادي سپرده‌ شد، کوربين به جهت اقبال راي‌دهندگان عادي توانست رهبري حزب را در اختيار بگيرد، اما اين جايگاه نتوانست مخالفت‌ها و انتقادهاي سياستمداران ارشد حزب را از بين ببرد. کوربين در طول سال‌هاي رهبري‌اش در حزب کارگر، موفق شد از ميان راي‌دهندگان بريتانيايي که به‌طور کلي با رويکرد نخبگان حاکم در کشور و به ويژه رهبران پيشين حزب کارگر همچون توني بلر و گوردون براون مخالف بودند، راي‌دهندگان جديدي را براي حزب کارگر جذب کند. اين جذب راي‌دهنده، همزمان با ريزش حمايت جناح راست حزب کارگر از رهبري اين حزب و اختلافات درون، در مجموع نتوانست برآيند مثبتي براي حزب داشته ‌باشد. به گمان من گرايش‌هاي شخصي جرمي کوربين، باعث مي‌شد که نتواند توازن را ميان جناح‌هاي مختلف حزب ايجاد کند. فرموديد يکي از دلايل شکست جرمي کوربين و حزب کارگر، ابهام در موضع‌گيري در مورد برگزيت بود، اما همزمان حزب ليبرال دموکرات هم که موضعي قاطع و مشخص در مورد برگزيت داشتند هم در انتخابات روز پنجشنبه با شکست مواجه شدند تا جايي که رهبر اين حزب از رسيدن به کرسي خود در پارلمان باز ماند. دليل اين شکست به نظر شما چه بود؟ حزب ليبرال دموکرات هرگز جزو دو حزب اصلي بريتانيا نبود و همواره يک حزب حاشيه‌اي محسوب مي‌شد. موضع‌گيري قاطع اين حزب براي باقي ماندن در اتحاديه اروپا، در برابر موضع مبهم حزب کارگر و دفاع حزب محافظه‌کار از برگزيت، باعث برجسته‌تر شدن نقش اين حزب شده ‌بود، اما واقعيت اين است که رويکرد ليبرالي اين حزب به اقتصاد، عملا مشابه حزب محافظه‌کار است. در اين انتخابات هم ليبرال دموکرات‌ها موفق نشدند برنامه‌اي ارايه بدهند که جز مساله برگزيت، تمايز مهم و موثري با برنامه‌هاي اقتصاد ليبرالي محافظه‌کاران داشته ‌باشد که بتوانند هواداران اين حزب در جناح راست را به خود جذب کنند. شايد بتوان گفت حتي نقطه قوت اين حزب، در موضع‌گيري قاطع در مورد برگزيت هم به پاشنه‌آشيل آن تبديل شد. از يک‌سو، هواداران جناح راست که خواهان خروج از اتحاديه اروپا بودند به سمت حزب محافظه‌کار رفتند و طرفداران ماندن در اتحاديه اروپا هم از ترس شکسته شدن آراي‌شان غالبا به سمت حزب کارگر رفتند. در نتيجه حزب ليبرال دموکرات به نظر مي‌رسد که از هر دو طرف، چه از سوي هواداران ماندن در اتحاديه اروپا و چه از سوي هواداران جناح راست، با ريزش آرا مواجه شد. حزب ملي اسکاتلند، بعد از بوريس جانسون دومين پيروز بزرگ اين انتخابات بود که نزديک به 50 کرسي پارلمان در اسکاتلند را درو کرد، فکر مي‌کنيد پيروزي اين حزب در منطقه خود چه اثري در اجراي برنامه‌هاي دولت بوريس جانسون براي اجراي برگزيت خواهد داشت؟ باتوجه به سخنان خانم نيکولا استروجن، رهبر حزب ملي اسکاتلند، که بار ديگر تاکيد کرده است اسکاتلندي‌ها خواهان ماندن در اتحاديه اروپا هستند و حزب محافظه‌کار نمي‌تواند به تنهايي در مورد سرنوشت اسکاتلند، تصميم‌گيري کند، احتمال زيادي وجود دارد که گرايش‌هاي استقلال‌طلبانه بار ديگر تقويت شود و مساله برگزاري رفراندوم جدايي اسکاتلند از بريتانيا بار ديگر به يک مشکل براي دولت مرکزي بريتانيا تبديل شود. قطعا بوريس جانسون با چنين درخواستي مخالفت خواهد کرد، اما بايد ديد که بعد از اين پيروزي حزب استقلال‌طلب ملي اسکاتلند، تا چه اندازه مي‌تواند در پيشبرد خواست خود براي برگزاري همه‌پرسي جدايي از بريتانيا موفق باشد، اما قطعا اين پيروزي دردسري براي دولت بوريس جانسون در آينده خواهد بود. فکر مي‌کنيد جانسون بتواند وعده خود را براي خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا تا 31 ژانويه عملي کند؟ روشن است که ضرب‌الاجل 31 ژانويه براي خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا پايان کار نيست و تازه يک‌سري مذاکرات طولاني‌مدت براي تعيين نوع روابط بريتانيا و اتحاديه اروپا آغاز خواهد شد؛ مذاکراتي که مي‌تواند سال‌ها به طول بينجامد. قطعا بوريس جانسون اراده کافي براي خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا دارد و يک ماه و نيم ديگر، زماني که اين اتفاق نهايي شود، يک دوره گذار بلندمدت براي بريتانيا آغاز خواهد شد که قطعا همچنان برگزيت را در صدر اخبار نگه مي‌دارد و مسائل ديگر بريتانيا را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. در شرايط کنوني نگراني بريتانيايي‌ها اين است که در اين دوران گذار از عضويت در اتحاديه اروپا، کمترين آسيب را به اقتصاد اين کشور وارد کند، هر چند پيش‌بيني مي‌شود که شوک‌ها خروج از اتحاديه اروپا و تغييراتي که در ساختار اقتصادي بريتانيا ايجاد مي‌کند، طي ماه‌ها و سال‌هاي آينده نارضايتي عمومي را از عملکرد دولت اين کشور افزايش خواهد داد. پيروزي جانسون چه پيامي براي اتحاديه اروپا و آينده اين اتحاديه دارد؟ مساله برگزيت رويداد جديد و نويي براي اتحاديه اروپا نيست. به هر حال اروپا از 3 سال پيش که راي‌گيري همه‌پرسي برگزيت برگزار شد، تاکنون درگير اين مساله است. تقريبا در يک سال گذشته اميدها به برگزاري يک همه‌پرسي مجدد در بريتانيا براي باقي ماندن در اتحاديه اروپا نقش برآب شده‌ بود و اگر هم کسي از آن سخن مي‌گفت کمتر ريشه در واقعيت داشت و مدت‌ها بود که احتمال لغو شدن تصميم بريتانيا براي خروج از اتحاديه، به يک کورسوي بسيار ضعيف و دست‌نيافتني تبديل شده ‌بود؛ در نتيجه اجراي برگزيت، شوک بزرگي به اتحاديه اروپا محسوب نمي‌شود، چراکه در طول سال‌هاي گذشته اروپايي‌ها خود را براي اين اتفاق آماده کرده‌اند و رفتن يک عضو قدرتمند از اين اتحاديه قاره‌اي را پذيرفته‌اند. نهايتا اين تصميمي که از طريق يک همه‌پرسي جنجالي در دوران ديويد کامرون، نخست‌وزير پيشين بريتانيا اتخاذ شد، تصميمي بود که هر دو طرف، يعني هم اتحاديه اروپا و هم بريتانيا، از آن ضرر کردند و در آينده هم آسيب‌هاي بيشتري مي‌بينند. از يک‌سو بريتانيا امتيازهاي شراکت انحصاري با ديگر کشورهاي اروپايي که از طريق عضويت در اتحاديه به دست آورده ‌بود را از دست مي‌دهد و آينده مناسبات تجاري‌اش با ديگر کشورها نيز هنوز مشخص نيست. قطعا در مورد اسکاتلند و ايرلندشمالي که اقتصادهايي در هم تنيده‌تر با اروپا دارند و افکار عمومي از ماندن در اتحاديه حمايت مي‌کنند هم با مشکلات زيادي مواجه خواهد شد. از سوي ديگر اتحاديه اروپا يکي از قدرتمندترين اعضاي خود را به لحاظ اقتصادي، نظامي و سياسي ازدست داد. به هر تقدير بريتانيا يک قدرت هسته‌اي، عضو شوراي امنيت سازمان ملل متحد و يکي از بزرگ‌ترين اقتصادهاي جهان بود که خروج آن از اتحاديه اروپا، وزن اين اتحاديه در معادلات جهاني را کاهش داد. روند برگزيت که سه سال پيش آغاز شد، شايد به زودي ظاهرا تمام شود، اما آثار و نتايج بلندمدت آن همچنان باقي خواهد ماند و قطعا هم بريتانيا و هم اتحاديه اروپا بيش از پيش از آن ضرر مي‌بينند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد