نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

عماد افروغ: باید با جامعه وارد گفت‌وگو شد

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
عماد افروغ: باید با جامعه وارد گفت‌وگو شد
فرهيختگان/ متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست مسائل داخلي را نمي‌توان با زور پيش برد. بالاخره يا اقناع و نفوذ يا زور و فريب و تهديد را براي انتخاب در پيش داريد. نهايتا اقناع و نفوذ است که مي‌تواند راهگشا باشد و بر موافقان امر بيفزايد، نه اينکه روزبه‌روز دافعه را بيشتر کنيم. انقلاب اسلامي انقلاب نرم است و ابزار آن نفوذ و اغناست. اين روزها مجموعه اتفاقاتي در‌حال رخ دادن است که هر يک به مثابه يک بمب رسانه‌اي اين قابليت را دارد که تا مدت‌ها افکار عمومي را به خود درگير ساخته و خوراک مناسبي را براي رسانه‌ها فراهم آورد. بمب‌هايي که تير و ترکش‌هاي هر يک به تنهايي کافي است که خسارات و تلفات قابل توجهي را به سوژه هدف تحميل کرده و آن را به چالش بکشند. حالا مجموعه‌اي از اين اتفاقات، سلسله‌اي از چالش‌ها را در مقابل حاکميت پديد آورده و به‌نظر مي‌رسد بخش‌هايي از آنها اساسا توليد و طراحي شده تا مشروعيت نظام سياسي را در افکار عمومي هدف قرار دهند. در اين باره و درخصوص ريشه‌هاي شکل‌گيري چنين فضايي و البته راه‌کار‌هاي برون رفت از آن با عماد افروغ جامعه‌شناس و عضو هيات‌علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به گفت‌وگو نشستيم. در هفته‌ها و ماه‌هاي اخير جامعه ايران با مجموعه حوادثي در حوزه‌هاي مختلف، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، ورزشي، سياسي و... (اعم از احتمال لغو ميزباني باشگاه‌هاي ايراني در جام ملت‌هاي آسيا، خداحافظي‌ها و انصراف‌هاي سريالي ‌هنرمندان، تهديد بازگشت تحريم‌ها در پي فعال کردن مکانيسم ماشه در برجام) مواجه بوده که بر افکار عمومي تاثيري منفي گذاشته و به‌نظر مي‌ر‌سد هر يک به نوبه خود به ريزش بخشي از اعتماد عمومي منجر شده. ارزيابي شما در اين خصوص چيست و نحوه مواجهه صحيح با اين مجموعه اتفاقات براي کاستن از سطح آسيب آنها را چگونه مي‌بينيد؟ اگر صرفا نگاه جزئي‌نگر، غير کلان‌نگر و غيرفرآيندي داشته باشيم ممکن است در برابر اين اتفاقات گيج و مبهوت شويم. اما اگر نگاه کلان و حق‌گرا به حوادث و پديده‌ها داشته باشيم به‌هيچ‌وجه دچار شگفتي نمي‌شويم. مهم اين است که چه چيزي حقيقت است و چه چيزي باعث عزت و ذلت ما مي‌شود. لذا در واکنش به وقايع نبايد موضع عجولانه و انفعالي اتخاذ کرد. ما يک نگاه حکيمانه به عالم داريم و سعي مي‌کنيم مطابق حقيقت عمل کنيم، در اين بين ملاحظات اخلاقي و انساني خود را پاس مي‌داريم و تحت هيچ شرايطي پا را از اخلاق فراتر نمي‌گذاريم. من اين را مبنا قرار ميدهم و يکي‌يکي به محورهاي مورد اشاره شما مي‌پردازم. ما شاهد يک اتفاق بسيار بزرگي در تاريخ معاصر خود هستيم که خود آن قابل ريشه‌يابي است و آن شهادت شهيد سليماني است. چه انساني شهيد مي‌شود و توسط چه‌کسي به شهادت مي‌رسد و اين انسان چه نسبتي با حقيقت و وحي و دين دارد. آن کسي که دستور ترور ايشان را مي‌دهد چه نسبتي با عالم و حقيقت دارد و او متکي بر کدام حقيقت سياسي است. بلافاصله بعد از اين اتفاق واکنش نظامي ما رقم خورد و پايگاه عين‌الاسد با خاک يکسان شد. کسي باور نمي‌کرد که آمريکا با آن هيمنه و پرستيژ نظامي و قدرت سخت و نرمي که دارد با واکنش و مواجه سخت ايران روبه‌رو شود. يعني ديالکتيکي از رويارويي سخت و نرم، يکي متعالي و ديگري پوشالي اتفاق افتاد. ابتدا بايد اين سطح حقيقت‌گرايانه و کلان را مورد توجه قرار داد و بعد وارد جزئيات شد. در پي اتفاقاتي که بعد از اين حادثه افتاد و البته به‌طور کلي در يکي دو سال گذشته، عده‌اي از ورزشکاران ما به دلايل مختلف و با‌ انگيزه‌هاي مختلف کشور را ترک کردند. اين موضوع بايد ريشه‌يابي شود و بررسي کرد که چه عواملي در تصميم آنان دخيل بوده. آيا تحريکات دشمن، علت اصلي بود؟ آيا کم‌و‌کاستي‌هاي ما زمينه‌ساز اين اتفاق بود؟ هرچه هست بايد زمينه‌اي را فراهم آورد که اگر آنها خواستند برگردند اين امکان براي آنها فراهم باشد و در اين مسير تصور نکنند که با موانع زيادي مواجهند و راه برگشت مسدود است و بايد سدهاي زيادي را پشت سر بگذارند. فارغ از آنکه دلايل آنها براي ترک وطن چقدر توجيه‌پذير است بايد نگاه مثبت به آنها داشت و از طردشان خودداري کرد چراکه طرد آنها عواقب بدي دارد. ريشه برخي از اين جدايي‌هاي قهر‌گونه اشتباهاتي است که در داخل و در تصميمات غلط مديريتي صورت گرفته است. براي جبران آنها بايد کوشيد. در بسياري از موارد هم ممکن است خطا به خود فرد مربوط باشد. درواقع او ممکن است متوجه خيلي از معاني نشده و اين موضوع را به درستي فهم نکرده باشد که سياست با ورزش گره خورده است و به‌همين‌دليل متوجه نشده که او را تحريک کردند. درِ باغ سبز به او نشان داده‌اند. بالاخره دشمن بيکار ننشسته و مرتب از طريق رسانه القائات خود را پراکنده مي‌کند و از اين سو هم ما روي ورزشکاران خود کار نمي‌کنيم. ما چه اندازه درباره عرق ملي با ورزشکاران‌مان گفت‌وگو مي‌کنيم؟ چه اندازه براي آنها جلسات اخلاقي برگزار مي‌کنيم و به ورزشکار مي‌گوييم به بعد از ورزش خود هم فکر کند؟ همه دوران [زندگي‌اش] ورزش نيست و بايد به پسا ورزش خود هم فکر کنند. ورزشکاري که مي‌رود و پناهنده مي‌شود وقتي دوران ورزش او تمام مي‌شود با کسي که دوران ورزشي او تمام شده و پناهنده نشده است شرايط بسيار متفاوتي دارد. کسي که مانده هميشه محبوب است و هميشه به‌عنوان سرمايه ملي به او نگاه مي‌کنند. اينها چيزهايي است که بايد در حين ورزش و حضور در عرصه‌هاي ملي به آنها منتقل کرد. نکته ديگر درخصوص نوع مواجهه تيم‌هاي ايراني در مواجهه با تصميم جديد AFC است. موضع درست و عزتمندانه‌اي بود. ما متوجه هستيم که بين سياست و ورزش ارتباطي مستقيم برقرار است و نبايد در دام اين سياست غلط فدراسيون جهاني بيفتيم. ما مي‌دانيم پشت اينها منويات سياسي غلط وجود دارد. ما مي‌دانيم شعار اينها يک چيز و اعمال آنها چيز ديگري است. موضعي که در داخل اتخاذ شد در راستاي موضع شهيد سليماني و شهادت او و از جنس همان واکنش نظامي ما به آمريکاست. اينها همگن هستند. در اين بين اتفاقاتي هم رخ مي‌دهد و يک سري کج‌فهمي‌ها اتفاق مي‌افتد و يک سري تحت تاثير جو قرار مي‌گيرند. کليت جامعه همانند شما فکر مي‌کنند؟ بله، من يقين دارم اينچنين فکر مي‌کنند. به حضور ميليوني در مراسم تشييع‌جنازه سردار سليماني نگاه کنيد. ولي به‌نظر مي‌رسد جامعه آن موضوع را در ساحت ديگري مي‌بيند و به اين سادگي رابطه خطي بين اين دو اتفاق برقرار نمي‌کند. چه فرقي دارد؟ اين‌طور نيست کساني که قبل از شهادت شهيد سليماني به يک نحوي به ايشان نگاه مي‌کردند بعد از شهادت نگاه متفاوتي داشته باشند. من سال‌هاست که روي هويت ايراني کار مي‌کنم. هويت ايراني همين هويت توحيد‌گرايي و يکتاپرستي است. همين تجلي وحدت در عين کثرت با محور توحيد است، اما بعضا در شرايط غيرعادي کنش‌هاي اجتماعي به گونه ديگري بروز مي‌کند. ما معتقد هستيم شرايط بحراني با شرايط عادي بايد همخوان باشد. چرا امروز همخوان نيست؟ ريشه اين مساله هم فرهنگي و هم غيرفرهنگي است که به مديريت ما باز مي‌گردد. متاسفانه ما مديريت همخواني در عرصه‌هاي مختلف نداريم. مديريت ما در حوزه‌هاي دفاعي قابل قبول و انقلابي است ولي در حوزه‌هاي سياسي و اقتصادي به هيچ‌وجه ربطي به انقلاب ندارد. لذا بخشي از اين اتفاقات ريشه در مديريت انفعالي ما در برخي حوزه‌ها دارد. مديريت فرهنگي ما منفعل و فشل است. بنابراين از دل اين مديريت فرهنگي، سياسي و اقتصادي منفعل ما واکنش‌هاي اين‌چنيني هم خارج مي‌شود. اگر اين مديريت انقلابي بود اين واکنش‌ها را هم نداشتيم. بخشي از اين ريزش به خود ما باز مي‌گردد. اگر مي‌بينيد برخي سلبريتي‌هاي ما اين‌گونه به حوادث واکنش نشان مي‌دهند مديريت فرهنگي ما زيرساخت اين واکنش انفعالي را فراهم کرده است. به بيان دقيق‌تر برخورد نرم انساني، اخلاقي و انقلابي با آنها صورت نگرفته است. مصداق اين برخوردي که به اعتقاد شما بايد صورت مي‌گرفته و نگرفته چيست؟ چرا سال‌هاست شاهد فيلم‌هاي فاخر و انديشه‌اي نيستيم و همواره فيلم‌هاي لودگي توليد مي‌شود؟ چرا وقتي فيلم جدي و سياسي توليد مي‌شود با تيغ مميزي مواجه مي‌شود، اما فيلم‌هاي لودگي به راحتي اجازه توليد و اکران مي‌گيرند.اگر اهالي رسانه متوجه باشند که رسالتي دارند و سينما يک تعهد ملي، انقلابي و اجتماعي نسبت به حقوق شهروندي و نيازهاي واقعي مردم دارد، نبايد اين تعهد را فراموش کنند و نتيجه اين شود که دست در جيب مردم ببريم تا حال‌شان را خوش کنيم ولي نگاه نکنيم که سلائق اينها بايد بالا برود و ذائقه‌شان اعتلا يابد. در واقع ذائقه‌سازي اشتباه اتفاق افتاده است؟ بله، ضمن آنکه ما با يک سياست‌زدگي روبه‌رو هستيم که اين سياست‌زدگي با نوعي سياست‌زدايي همراه است. ما سياست‌زدايي سياست‌زده را در سياست‌هاي بالفعل سينمايي شاهديم؛ يعني برخي مي‌خواهند جامعه سياسي نشود و يک قشر سياست‌زده باشد چون از قبل اين منافع آنها بهتر تامين مي‌شود. ما بايد هميشه مردم را به شکل درست و مطلوب سياسي نگه داريم. بين سياسي بودن و سياست‌زدگي فرق است. وقتي سياست‌زدگي اتفاق افتاد آن زمان اقتصاد، فرهنگ، ورزش و... هم سياسي مي‌شود. وقتي فضا را سياسي و امنيتي مي‌کنيد مي‌خواهيد ديگران سياسي نشوند و به همين خاطر از فيلم‌هاي جدي سياسي جلوگيري مي‌کنيد و فيلم‌هاي لوده را اشاعه مي‌دهيد تا مردم فراموش کنند سياست هم هست. لودگي چه نسبتي با انقلاب اسلامي و با نيازهاي واقعي مردم دارد؟ اما ما الان در ماجراي انصراف‌هاي سريالي هنرمندان با کنش‌هاي فردي مواجه هستيم که موضوعي متفاوت از فيلم‌هاي ساخته شده به نظر مي‌رسد. بله، ولي وقتي بحث فيلم را مطرح مي‌کنيد نگاه جرياني به موضوع داريد. بخشي از واکنش‌هاي اين روزها واکنش‌هاي ريشه‌دار است و به مديريت فرهنگي ما باز مي‌گردد که در بزنگاه‌هايي از اين دست سر بيرون مي‌زند، بخشي به تاثيرپذيري از رسانه‌هاي خارجي و بخشي نيز به تشخيص‌هاي فردي غلط باز مي‌گردد. همه اينها جاي خاص خود را دارند و مواجهه خاص خود را مي‌طلبند.هرچه هست بايد با آنها وارد ديالوگ و گفت‌وگو شد. اگر مشکل آنها اين است که هواپيما زده شده‌اند، بايد توضيح داد که در تاريخ معاصر ما کم‌سابقه و شايد حتي بي‌سابقه است که اتفاق مشابهي افتاده باشد و شجاعانه خطاي رخ داده پذيرفته شده و عذرخواهي صورت گيرد. اين را با زمان سرنگوني هواپيماي مسافربري ما که توسط ناو آمريکايي هدف گرفته شد مقايسه کنيد که نه‌تنها عذرخواهي نکردند بلکه از اپراتور شليک موشک تقدير و تشکر هم کردند. من درخصوص رابطه قدرت و مسئوليت همواره سخن گفته‌ام. هر کسي قدرت دارد مسئوليت دارد. عاملان سقوط هواپيماي اوکرايني مسئوليت را پذيرفتند. در چنين شرايطي اگر کسي موضعي غلط در اين‌باره دارد يا تصوير غلطي به بخش‌هايي از جامعه منعکس شده بايد با آنها گفت‌وگو کرد. در واقع شما بيش از هر چيز به اقناع و گفت‌وگو در اين باره قائل هستيد؟ مسائل داخلي را نمي‌توان با زور پيش برد. بالاخره يا اقناع و نفوذ يا زور و فريب و تهديد را براي انتخاب در پيش داريد. نهايتا اقناع و نفوذ است که مي‌تواند راهگشا باشد و بر موافقان امر بيفزايد، نه اينکه روزبه‌روز دافعه را بيشتر کنيم. انقلاب اسلامي انقلاب نرم است و ابزار آن نفوذ و اغناست. جمع‌بندي فرمايش شما در بعد ورزش اين بود که مردم از موضع اتخاذ شده مبني‌بر تحريم جام باشگاه‌هاي آسيا در صورت لغو ميزباني تيم‌هاي ايراني خوشحال شدند چراکه اين موضع عزتمندانه بود. استدلال هم اين بود که اين مردم همان مردمي هستند که پاي تشييع پيکر سردار سليماني حاضر شدند. اين برداشت قدري ايدئولوژيک صرف نيست. آنجا مردم پاي تشييع پيکر نماد امنيت خود آمدند و اينجا مساله ديگري است. نمي‌توان هم امنيت داشت و هم ورزش را داشت؟ اصلا ايدئولوژيک نيست. اتفاقا هر دو را دارند. به هر حال تيم‌هاي ايراني در آستانه محروميت هستند. بازي نکنند. به هر حال به هر قيمتي نبايد بازي کرد. بالاخره ما يک کشوري به نام ايران داريم. مردم مي‌فهمند. ما يک حق اجتماعي ملي داريم. حق شهروندي هم حق فردي و هم حق گروهي و هم جامعه‌اي است. حق فردي آزادي‌هاي مدني و اساسي و... ذلک است. حق گروهي را مي‌گوييم حق قوميت‌ها و اقليت‌ها که در زمينه مشارکت -سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... تجلي مي‌يابد. يک حق جامعه‌اي هم داريم که عبارت است از ثبات سياسي و امنيت، عدالت اجتماعي و حق فرهنگي. ثبات سياسي و امنيت يک حق ملي- سياسي است. اين حق ملي- سياسي بايد کجا خود را نشان دهد؟ نبايد اجازه دهيم عرق ملي، شرف ملي، عزت ملي ما و آن چيزي که پيوند‌دهنده ما در فضاي جغرافيايي کشور است زير سوال برود.اين يک حق است و مبتني‌بر آن يک وظيفه روي دوش دولت است. باشگاه‌هايي که آمدند و از موضع عزت قدم برداشتند يعني حق عرق ملي و هويت ملي را پاس داشتند. اهم و في‌الاهم کردند. ديدند اگر ما بخواهيم حق گروهي خود را بچسبيم يعني در واقع جانب گروه و باشگاه را گرفتيم، يعني برويم و تحت هر شرايطي بازي بکنيم.اما ما يک حق بالاتري هم داريم. امروز حق ملي ما بر حق گروهي ارجحيت دارد. حق وحدت و انسجام ما بر حق حزب و جناح ارجحيت دارد. اين يک موضوع کاملا قابل فهم است و تک‌تک شهروندان ما اين موضوع را به خوبي مي‌فهمند. اما دوراهي مورد اشاره شما فقط براي ايران موضوعيت دارد و مي‌بينيم کشورهايي چون امارات و عربستان اساسا در چنين موقعيتي قرار نمي‌گيرند و در فوتبال همه حقوق خود را استيفا مي‌کنند. بله، در کنار موارد يادشده و مساله ترجيح يک حق بر حق ديگر، بايد به ديپلماسي ورزش نيز در جاي خود توجه داشت و در چارچوب آن از حقوق ملي در اين حوزه دفاع کرد. اگر ديپلماسي ورزشي ما به درستي عمل مي‌کرد اين موقعيت اساسا پيش نمي‌آمد. متوليان امر همواره در موضوعات مختلف کوتاه آمدند و گفتند اگر فلان نکنيم فدارسيون‌هاي جهاني ما را تحريم مي‌کنند. اين رويه آنها را جسور‌تر کرد. اين در حالي است که شما اگر مقاومت و مقابله کنيد آنها عقب‌نشيني خواهند کرد.دنيا دو رو دارد و يک رو طرف حقيقت است و طرف خدا و آن چيزي است که ماندني است و يک سو هم گذراست. ما هميشه طرف دوم مي‌رويم که گذراست. بايد نگاه حکيمانه انبيا را ياد بگيريم و يک دور نهج‌البلاغه بخوانيم و بفهميم حضرت امير(ع) چه نگاهي به جهان بشريت و جهان طبيعت مي‌کنند و طبق آن عمل کنيم و ببينيم قدرت چانه‌زني ما بيشتر مي‌شود يا خير.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره