آفتاب يزد/ متن پيش رو در آفتاب يزد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
سيد عليرضا کريمي/ کمتر ايراني را ميتوان يافت که نام «اميرکبير» به گوشش بخورد و زبان به تمجيد نگشايد.به نوعي ايشان مايه فخر ايرانيان است؛شايد اگر بخواهيم در طول تاريخ مثالي بياوريم و بگوييم در ميان سياستمداران ايراني، آدم هاي با وجداني هم بوده اند که خدمت کرده اند نه خيانت «اميرکبير» مثال روشن و بارزي است.
شايد اين پرسش مطرح شود که طرح نام «اميرکبير» در اين برهه از چه روست و چرا؟آري در مناسبت خاصي در مورد اين سياستمدار ايراني نيستيم ليکن به نظر براي پيدا کردن راه درست از ناراست يادآوري برخي مسائل تاريخي نيازمند مناسبت خاصي نيست.رويکرد امير کبير در سياست خارجي يکي از آن موضوعاتي است که لازم است همواره در رسانهها مطرح و براي مسئولان و ايضا مردم بازگو شود.
چه بسا آنچه که پيشتر در مورد اميرکبير خوانديم و نوشتيم بيشتر حول محور خدمات وي در داخل براي ايران و ايراني بوده اما از ياد نبريم سياست خارجي اين سياستمدار ايراني شاخص روشن و مناسبي براي اين ايام است.
ابتدا يک نکته را عرض کنم؛بنده قصد ندارم به صورت شعاري همانند آنچه در تلويزيون يا کتب درسي در مورد شخصيت هاي تاريخي روايت ميشود به سياست خارجي اميرکبير بپردازم.چرا که بيشتر مسائلي که در اين رسانه و کتب مطرح ميشود با سوگيري خاص و تک بعدي است.
القصه اينکه اميرکبيردر دوراني ظهور و بروز يافت که دو قدرت جهاني آن زمان يعني روس ها و انگليسي ها چشم طمع به ايران داشتند؛بالطبع هر شخصي هم در کشورمان در راس امور قرار ميگرفت لاجرم يا بايد به همسايه شمالي باج بدهد يا به بريتانيايي ها.شاهان قاجاري ميپنداشتند راه ديگري وجود ندارد و صدراعظم هاي منتصب شده نيز درک ديگري نداشتند.اما در ميان صدراعظم هايي که در طول حاکميت قاجار به قدرت رسيدند يک نفر به طرز ديگري در سياست خارجي فکر ميکرد و به جاي آنکه تحت تاثير شاه وقت باشد راه ديگري را پيمود هرچند که اين راه پرمخاطره و پر هزينه بود .
پرمخاطره در حدي که در نهايت امير کبير عزل شد و پر هزينه به قدري که جان او را ستاندند!
به نظر صاحب اين قلم، ايجاد « موازنه در سياست خارجي» معجزه ميرزا تقي خان و مهمترين و بزرگترين خدمت وي به ايران ما بوده است.لطفا براي درک ارزش اقدامات اميرکبير ذهن خود را از شرايط فعلي ايران در جهان پاک کنيد و به عهد قاجاريه برويد که تهران کوچکترين استقلالي در برابر قدرت هاي وقت نداشت.و از سوي ديگر صاحب منصبان کارچارق کن اين قدرت ها بودند و رقابت عجيبي براي تاراج ايران شکل گرفته بود.
هرکس تصميم گير ميشد حاضر بود به بهايياندک به روسها يا انگليسيها خوش خدمتي نمايد که هم نفعي از دنيا ببرد و هم ميز و تخت خود را استمرار دهد.
حال در چنين اتمسفري سياستمداري رشد ميکند و اعتماد شاه وقت را جلب مينمايد که نه افراط ميکند و نه تفريط بلکه با يک سياست خارجي مدون و دقيق هم دست طمع قدرتها را قطع مينمايد و هم باعث توسعه سياست خارجي کشورمان ميشود.
اگر بخواهم ساده تر اصطلاح «ايجاد موازنه در سياست خارجي » را شرح بدهم اين مثال راهگشاست:حتما ميدانيد ميرزا تقي خان با حق کاپيتولاسيون به مخالفت ميپردازد و سياستهاي روس و انگليس در اين زمينه را زير سوال ميبرد اما از طرف ديگر به سراغ کشورهاي اتريش و آمريکا ميرود تا با آنان رابطه سياسي برقرار کند و موفق هم ميشود.در واقع راه چاره براي کشوري که استقلال اش زير سوال است و زير پاي مشتي مفسد سياسي له شده بستن دربها نيست بلکه برخلاف آنچه که امروز هم برخي تصور ميکنند ايجاد موازنه و قدرت گرفتن ديپلماسي است.اميرکبير اگر به ورطه تفريط ميافتاد بايستي به بهانه استقلال، سياست بسته را درنظر ميگرفت که ضرر و زيانهاي جبرانناپذيري در پي داشت ؛از جمله: افزايش رو به تصاعد فشار روس و انگليس،بدتر شدن وضعيت معيشت مردم،افزايش اعتراضهاي داخلي،کارگر افتادن حيلههاي رقباي ميرزا و درنهايت عقيم ماندن اصلاحات مدنظر اميرکبير.
نکته جالب توجه آنجاست ميرزا تقي خان اصلا و ابدا در سياست خارجي فردي سهلانديش و ساده نبوده است؛نشان به آن نشان که همزمان با گسترش روابط ايران با کشورهاي مختلف دنيا به جهت کنترل سيطره روس و انگليس بر تهران،وي با گماردن مامورهاي نفوذي در سفارتخانههاي مختلف رفتار و اقدامات اين کشورها را رصد ميکرده تا مبادا او و ايران رکبي بخورند.فلذا کسي نميتواند مدعي شود اميرکبير در ديپلماسي انساني خوش باور بوده است.او در سايه همين سياست خارجي به اتفاقي مهم نيز نائل شد و آن تثبيت حاکميت ايران بر هرات بود.
خلاصه آنکه در طول صدارت ميرزا،ايران به شرايطي ميرسد که «شيل» وزير مختار وقت انگليس آشفته ميشود و به وزارت امور خارجه کشورش مينويسد: «ميرزا تقي خان صدراعظم ايران از خيلي جهات مرد برجستهاي به شمار ميآيد، يکي از آرزوهاي بزرگ او اين بود که مقام ايران را بين خانواده ملل ترقي دهد و اين مملکت را از قيد اسارتي که به نظر او از جانب سه قدرت بزرگ همسايهاش در آن گرفتار بود رهايي بخشد.» وي همچنين در نامه ديگري مينويسد: «ميرزا تقي خان از امور سياسي اروپا و بنيادهاي اجتماعي مغرب آگاهي دارد.»در همين رابطه «رابرت گرانت واتسون »مورخ انگليسي نيز مينويسد: «.... يگانه مردي که در عين حال واجد صفات شايستگي، وطن پرستي، قدرت کار و فضيلتي بود که موجبات کافي براي نخستوزيري در ايران به شمار ميرود تا کشتي کشورش را از ميان گردابها و صخرههايي که در راه او قرار داشتهاند، سلامت به ساحل نجات برساند... او در ظرف چندسال کوتاه، کار قرنها را انجام داده و با نيروي نبوغ خويش دوران تازهاي در تاريخ کشور خود پيش آورده است و اگر آناندازه زنده ميماند که نيات خويش را انجام بدهد در رديف کساني قرار ميگرفت که در نظر بعضي از مردم از جانب خداوند براي ايفاي ماموريت خاص، خلق ميشوند.»
حال برگرديم به امروز.ايران ما قطعا اين روزها در شرايط خاصي به سر ميبرد.شايد بتوان گفت تحريمهايي که از سوي آمريکا اعمال شده بيسابقه است. اکنون تهران در شرايطي تحت چنين فشاري قرار گرفته که حسن روحاني از زماني که قدرت را در دست گرفت سياست خارجي تعاملي را به جاي تهاجميدر دستور کار قرار داد و تا حدودي هم موفق بود تا اينکه سر و کله ترامپ پيدا شد.رئيس جمهور آمريکا رويکردي را در قبال ايران اتخاذ کرده که برخي ناظران و غالب کسانيکه تحت عنوان دلواپس عليه برجام بودند اينک خود را سرافراز ميبينند چرا که معتقدند پيش بينيهاي آنان محقق شده و برجام نه تنها لطفي نداشته بلکه دست و پاي تهران را بسته است. از همين رو است که نسخههاي تندي در سياست خارجي حتي به نسبت دولت احمدينژاد ميپيچند و توصيههايي ميکنند که قطعا افتادن در ورطه افراط است.نکته تاسف آور اينکه يحتمل همين افراد فرمان مجلس بعدي را در دست خواهند گرفت و بناست براي دولت روحاني ريل گذاري کنند.
بنده در اين نوشتار مثال تاريخي اميرکبير و سياست موازنه وي را گوشزد کردم تا عرض کنم در هيچ حالتي نبايد درب ديپلماسي بسته شود.مبادا فشار ترامپيها باعث شود ما اقداماتي را انجام دهيم که باب دل تندروهاي خارجي است.اف اي تي اف از جمله مصاديق همين موضوع است.بارها گفته و نوشته شده رفتن در ليست سياه يعني بسته شدن هميناندک مجاري نقل و انتقال بانکي.فراموش نبايد کرد اگر اف اي تي اف را کنار بگذاريم حتي چين و روسيه هم عذر ما را ميخواهند.ضمن آنکه طرفداران قرار گرفتن در ليست سياه اف اي تي اف که غالبا جزو مدعيان حضور در مجلس آتي هستند راهکاري هم براي پس از واقعه ندارند و بيشتر درگير دعواهاي ليستي خود هستند.به جز چند شعار کلي و پوچ ديده نشده کانديدايي از اين جناح بگويد در قبال نپذيرفتن درخواست اف اي تي اف فلان فرمول اقتصادي را دارد.
اينکه غرب در قبال ايران بي مسئوليتي کرده شکي نيست اما فراموش نبايد کرد در دوره ميرزا هم غرب در حال تاراج ايران بود ولي راه حل همانطور که عرض شد بستن دربها و ديوار کشيدن دور کشور نيست.ترامپيها به کشوري که منزوي و گوشه گير است بهتر ميتوانند فشار بياورند تا کشوري که سياست خارجي فعال دارد و به دنبال موازنه است.به همه دوستان توصيه ميکنم در مورد سياست خارجي امير کبير مطالعه و مداقه کنند.والسلام.
بازار