عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
مهرداد خدير/ «عادل فردوسيپور خدمات زيادي به صدا و سيما کرده و به خاطر صدا و سيما پيشنهادهاي دهها ميليوني را رد کرده است. در 10 سالي که با عادل کار کردم او را بسيار موفق ديدم. بايد از تصميمگيران بپرسيد چرا کارش را در شبکۀ سه ادامه نداد. عادل هيچ گاه پرنسيب دانشگاهياش را زير سؤال نبرد.»
اينها سخنان عزتالله ضرغامي رييس پيشين سازمان صدا و سيما (دو دورۀ 5 ساله از 1383 تا 1393) در برنامۀ «باغ رمضان» است که تعطيل برنامۀ 90 را به تصميمات مديريتي ارتباط داد و وارد اين موضوع نشد ولي از شخص عادل فردوسيپور به نيکي ياد کرد.
اين سخنان با استقبال مخاطبان رو به رو شد و حتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ويديوي سخنان ضرغامي را به اشتراک گذاشت با اين توييت: شهادت عادلانه در مورد عادل.
هرچند ممکن است گفته شود آقاي ضرغامي با توجه به محبوبيت عادل فردوسيپور و احتمال نامزدي خود در انتخابات رياست جمهوري 1400 جز اين نميتوانسته بگويد و در واقع تعطيل 90 را تقبيح نکرده بلکه تنها شخص فردوسيپور را ستوده است اما مي توان حدس زد در همين حد هم به مذاق علي فروغي و محمد حسين ميثاقي خوش نمينشيند.
نفر اول به خاطر آن که تصور ميکرد با حذف فردوسي پور خود را بزرگ ميکند و دومي به اين سبب که در پروژهاي قرار گرفته که از نظر مخاطبان 90 پذيرفتني نيست.
با اين حال چند نکته را ميتوان يادآور شد:
1. ضرغامي نگفته فردوسيپور کارمند سازمان بود و در 10 سالي که من رييس صدا و سيما بودم. بلکه ميگويد در 10 سالي که با عادل کار کردم. همين لحن را ميتوان با فروغي جوان مقايسه کرد که در برنامۀ «حالا خورشيد» و در گفت و گو با رشيدپور اصرار داشت خود را رييس و عادل را مرئوس معرفي کند و فقدان نگاه رسانهاي را به نمايش گذاشت. تمام حرف او در واقع اين بود که حالا من رييسم و بايد گوش کند يا چون رييسم دلم نمي خواهد 90 ادامه يابد.
در کار رسانهاي اما هر قدر هم مراتب اداري وجود داشته باشد نگاه کارمندي و رييس - مرئوسي سم است. اين همان نکتهاي است که علي فروغي درنيافته است.
2. آقاي ضرغامي ميگويد: «هيچ گاه پرنسيب دانشگاهياش را زير سؤال نبرد». درست است که عادل فعاليت دانشگاهي هم دارد اما به عنوان چهرۀ آکادميک شناخته نمي شود و شفيعي کدکني که نيست!
آن پرنسيب و پرستيژي که او حفظ کرده اتفاقا اعتبار رسانهاي است نه دانشگاهي. شايد آقاي ضرغامي نگران بوده اگر از تعبير پرنسيب رسانهاي استفاده کند حمل بر اين شود که ديگراني که به هر تحميل و تحقير و تخفيف تن ميدهند پرنسيب ندارند. اما مگر جز اين است؟!
3. براي فهم رفتار عادل فردوسيپور در قبال رييس شبکۀ سه هيچ توضيحي گوياتر از مقدمۀ خود او بر کتاب پرفروش و خواندني «هنر خوب زندگي کردن» نيست:
«هيچ نيرويي نميتواند جلوي جريان زندۀ دروني شما را بگيرد. جريان روشن و پويايي که به شما انگيزه و توان زيستن مي بخشد. از شما مي خواهم اجازه ندهيد هيچ نيرويي، هيچ سدي و هيچ قدرتي اميد شما را ويران کند.»
ترجمۀ کتاب «رولف دوبلي» و اين مقدمه هنگامي منتشر شد که برنامۀ 90 برقرار بود اما اکنون ميتوان گفت عادل احساس کرد نيرويي ميخواهد جلوي جريان زندۀ دروني او را بگيرد و او را از آن جوشش بيندازد و به يک کرنشگر مطيع تبديل کند و نميخواست چنين باشد چرا که به تعبير شاملو: «من بينوا بندگکي سر به راه نبودم».
آقاي ضرغامي خود زاده وباليدۀ محلۀ نازيآباد تهران است و دوست دارد با آن فرهنگ شناخته شود وگرنه ميتوانست بگويد عادل فردوسيپور کارمند سازمان است و بايد حرف گوش کن باشد و حرف رييس را ولو با سواد کمتر، سن کمتر و تجربه کمتر بپذيرد اما ميداند که فردوسيپور به خاطر «نه» گفتنهايش فردوسيپور شده و اگر تن مي داد که آني نبود که شده و هست.
نه گفتن همواره از سر لجاجت نيست. در همان شعر، شاعر ميگويد: « من، تنها فرياد زدم: نه! من از فرو رفتن، تن زدم».
گاه، نه براي اين است که از فرورفتن تن بزني و صريح تر اين که روح خود را نفروشي. چرا؟ چون نبايد اجازه داد «هيچ نيرويي ، هيچ سدي و هيچ قدرتي اميد شما را ويران کند.»
نمي شود که کتاب «هنر خوب زندگي کردن» را ترجمه کني و راهکارهاي آن را به مثابه جعبه ابزار بداني و خود نخواهي خوب زندگي کني و «اجازه دهي نيرويي جلوي جريان زندۀ زندگيات را بگيرد.»
بازار