شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
«... بديهي است که اگر نمايندگان محترم ايشان را به رياست انتخاب کنند از خدمات و طرحها و همراهي مؤتلفه اسلامي با بيش از نيمقرن خدمت در انقلاب اسلامي و حضور فراگير در سراسر کشور بيشتر و بهتر بهرهمند ميشوند» (بخشي از توضيح ارسالي حزب مؤتلفه در پاسخ به گزارش هفته پيش «شرق»)؛ پاسخ نمايندگان به اين درخواست اما عدد 12 بود. 12 از دويست و اندي رأيي که قرار بود رئيس مجلس را انتخاب کند. در انتخابات رياستجمهوري سال 96، يک و 16 درصد از آرا را از آن خود کرد يعني ۴۷۸هزار و۲۶۷ رأي. در انتخابات رياست مجلس روز پنجشنبه هم 12 رأي آورد؛ سال 96 نامزد حزبي بود سال 99 هم همينطور. آن سال اما در بزنگاه آخر مؤتلفه حسابش را از او جدا کرد و از رئيسي حمايت کرد. امسال اما حزبش تا آخر نهتنها پشتسرش ماند بلکه بهشدت تلاش کرد تا مانع رأيآوري رقيبش شود، اما همه تلاشهايشان به سنگ خورد. هم خود ميرسليم و هم دبيرکل بادامچيان، حملات تند مستقيم يا غيرمستقيمي عليه قاليباف داشتند تا شايد جو مجلس را به سمت ميرسليم و عليه شهردار اسبق تغيير دهند که به نظر ميرسد نتيجه عکس داد. سوت پايان مؤتلفه البته همان سه سال پيش زده شده بود، اما اين حزب قديمي بازار آخرين تلاشهايش را براي بازگشت به قدرت انجام داد. درصوتيکه ميتوانست تنها عضو حزبياش در مجلس را به رياست پارلمان برساند اميدي براي احيايش وجود داشت اما 12 رأيي که به نفع ميرسليم در گلدان ريخته شد بار ديگر ثابت کرد اصولگرايي و اصولگرايان پدر پير و خسته خود را بيشتر شايسته حاشيهنشيني و بازنشستگي ميدانند تا نقشآفريني در گود بازي قدرت.
حزبي که زماني مرتضي مطهري، سيدمحمد بهشتي، سيدعلي اندرزگو، محمدجواد باهنر، حبيبالله عسگراولادي، حسن عباسپور، اسدالله بادامچيان، محمدنبي حبيبي، علاءالدين ميرمحمدصادقي، سيدمصطفي ميرسليم، جعفر شجوني، حسن غفوريفرد و محسن رفيقدوست از مهمترين چهرههاي عضو يا نزديک به آن بودهاند اين روزها حاشيهنشين جريان راست شده است.مؤتلفه اگرچه در شکل و ساختار منظمترين تشکل حزبي کشور است، در همه استانها نمايندگي دارد، کنگرههايش مرتب برگزار ميشود، عضو دارد و عضوگيري ميکند و اعضا حق عضويت ميپردازند و ظاهرا شاخههاي حزبياش هم فعال است، اما به علت اينکه حزب در ساختار سياسي- انتخاباتي کشور جايگاه مشخصي ندارد، مؤتلفه هم در عرصه عملي سياست راه به جايي ندارد و چون در جريان اصولگرايي هم برشي ندارد، عملا امکان بهکارگيري توان تشکلاتياش را ندارد. برخي معتقدند رفتارهاي غيرحزبي خود مؤتلفه در بزنگاه هم در افول اقتدار سياسياش مؤثر بوده است. مثل وقتي که مؤتلفهايها يعني نبي حبيبي، بادامچيان و توکليبينا تصميم ميگيرند سال96 نامزد مؤتلفه به نفع نامزد نهايي اصولگرايان يعني سيدابراهيم رئيسي کنار برود. درحاليکه اين تصميم، تصميم حزب نبود و بلکه تصميم سه زعيم مؤتلفه بود. نبي حبيبي ماجرا را اينگونه روايت کرده بود: «آقاي بادامچيان به عنوان رئيس شوراي مرکزي و آقاي توکليبينا هم به عنوان رئيس هيئت نظارت. جلسه سه نفره بود. حدود ساعت ۱۲ شب با تعاملاتي که با بيرون و داخل مؤتلفه داشتيم و ممکننبودن اينکه شوراي مرکزي جلسه داشته باشد، تصميم [خود را گرفتيم]. قبول داريم اين تصميم شوراي مرکزي نبود اما تصميم مديريتي سه نفر از مسئولان طراز اول مؤتلفه بود. حدود ساعت ۱۲ تصميم گرفتيم بيانيه بدهيم. در اطلاعيه اعلام کرديم مؤتلفه اسلامي از ادامه نامزدي کانديداي مورد نظر خود صرفنظر کرده و از آقاي رئيسي حمايت ميکند. اين [اطلاعيه] ساعت ۱۲، ١٢:١٥ روي رسانهها قرار گرفت. قبلا با آقاي ميرسليم صحبتهايي شده بود ولي ايشان اصرار به ماندن داشتند. بعد از اطلاعيه ما، ايشان اعلام کردند باز هم ميمانند. فرداي آن روز هم با ايشان يک جلسه گذاشتيم که ما فکر ميکنيم مصلحت مؤتلفه و جريان اصولگرايي و روحانيت در اين است که شما اعلام انصراف بکنيد. آقاي ميرسليم گفتند من چنين مصلحتي را احساس نميکنم و در رقابت باقي ماندند». حزب مؤتلفه اسلامي اخيرا در پاسخ به گزارش روزنامه «شرق» با عنوان «مؤتلفه در سوداي بازگشت به قدرت» نوشته بود:«مؤتلفه اسلامي همواره در دوران فعاليت در نظام جمهوري اسلامي بنا بر تکاليف و وظايف خود در همه صحنهها حضور داشته و دارد و هيچگاه در محاق نبوده و نيست. مؤتلفه حتي «خدمت براي قدرت» را قبول ندارد. حضور مؤتلفه اسلامي در همه انتخاباتها بنا بر وظيفه شرعي و ملي و رهنمودهاي امام و رهبري و انجام تکليف بوده و هست. براي قدرتمحوري و بهدستگرفتن پستهاي حکومتي نيست...». اين ادعاي مؤتلفه نهتنها با ذات و موجوديت شکلگيري يک حزب تعارض دارد و نقض غرض است، بلکه با کنشهاي اخير اعضاي اين حزب هم براي رسيدن به صندلي رياست بهارستان در رقابت با رقيب، فرسنگها فاصله دارد.
بازار