نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

شعبه ایرانِ جِم؛ حمله صدا و سیما به سریال های شبکه نمایش خانگی

منبع
جام جم
بروزرسانی
شعبه ایرانِ جِم؛ حمله صدا و سیما به سریال های شبکه نمایش خانگی
جام جم/ متن پيش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست روزي روزگاري نه چندان دور، همين چند سال پيش شبکه فارسي وان توانست مخاطبان ايراني را با شوکي خاص روبه‌رو کند؛ شوک مواجهه با تمام آنچه در عرف جامعه ايران معمول نيست و مي‌شد پاي اين شبکه‌ها با چشماني گرد و حيرت زده تماشايشان کرد. بعدتر بساط فارسي وان جمع شد، اما انواع شبکه‌هاي جم و همچنين ده ها شبکه ديگر خيلي زود راهي را که فارسي وان پيش گرفته بود، ادامه دادند و هنوز هم مشغول کارند. هر چند سريال‌هايي که از اين شبکه‌ها پخش مي‌شود، ايراني نيست اما جالب است بدانيد در کشوري توليد مي‌شوند که اغلب مردمش درست مثل ايراني‌ها از تماشاي بخش عمده‌اي از اتفاقاتش شوکه مي‌شوند، بله... بسياري در ترکيه مي‌گويند اين فيلم‌ها هيچ شباهتي به زندگي عادي مردم ندارد و حتي ديگر دنبال کننده پر و پا قرص آنها هم نيستند. اين نکته آخر را گفتيم تا برسيم به توليدات اين روزهاي شبکه نمايش خانگي در ايران؛ توليداتي که اگر قرار باشد براي اغلبشان نام بهتري انتخاب کنيم بايد بگوييم آثار شبکه ترکي سازي! چون دقيقا در اين سريال‌ها هم همه چيز با آنچه در زندگي عادي مردم و بطن جامعه مي‌گذرد، تفاوت‌هاي بسياري دارد. اما مردم ايران هنوز با تحير اين توليدات داخلي را تماشا مي‌کنند و مي‌خواهند ببينند آخر همه اين اتفاقاتي که هرگز دور و برشان مشابهش را نمي‌بينند، چه خواهد شد.
مولفه‌هاي مشترک اين که بگوييم بخش عمده توليدات شبکه نمايش خانگي در چند مدت گذشته شبيه سريال‌هاي ترکي بود، ادعايي است که حتما بايد درباره‌اش توضيح داد. طبيعتا تمام آنچه در فيلم‌ها و داستان‌ها مي‌بينيم و مي‌خوانيم واقعيت ندارند، نوشتن داستان و فيلمنامه هر چند بايد در فضايي باشند که جامعه با آنها ارتباط برقرار کند، اما قرار نيست نعل به نعل واقعيت باشند و خيال و فکر نويسنده هم در پيش بردن داستان آزاد است. اما موضوع اين است آنچه در سريال دل، مانکن، ممنوعه يا ساير سريال‌ها رخ مي‌دهد، قرار است با خط قرمزهاي ذهني مردم بازي کند و داستان خود را پيش ببرد. جداي از بعد داستاني اين سريال‌ها بايد رفت سراغ شيوه زندگي‌اي که در اين سريال‌ها ديده مي‌شود، شخصيت‌هاي اين سريال‌ها اغلب ثروتمند هستند و زندگي‌اي دارندکه شبيه زندگي مردم عادي جامعه نيست. انگار که تمام اتفاقات اين سريال‌ها به‌قول معروف ميان 2درصدي هاي جامعه مي‌گذرد و با 98 درصد ديگري هم کاري ندارد. جالب است همان‌قدر که چهره ثروت در اين سريال‌ها اغراق شده است، چهره فقر هم با همين شکل و شمايل معرفي مي‌شود و قرار است قصه‌هاي شاهزاده و گدا گونه بتوانند مردم را بنشانند پاي روايت. اما در هر حالت نمي‌توان از سبک زندگي اشرافي‌اي که اين سريال‌ها تبليغ مي‌کنند، گذشت. آلات موسيقي تا حدي در فيلم ديده مي‌شوند که اصلا هر کس از جلوي دوربين رد شود بلد است ساز بزند، آن‌قدر که در سريال دل مي‌بينيم خانم راننده اسنپ سازدهني‌اش را با خودش برده و حالا که تصادفا رسيده به کنار دريا براي مسافر خود مي‌نوازد! از طرف ديگر ماجراهاي عشقي و به هم تنيدگي‌شان در اين سريال‌ها تا آنجا پيش مي‌رود که ديگر قيد مثلث و مربع عشقي را مي‌شود زد و اصطلاحات ناچيزي دانست‌شان. اصلا بايد گفت دايره عشقي! اين روابط چند پهلو و دامنه‌دار تعريف خانواده، تعهد، دوستي و ... را به بازي مي گيرند، بله زندگي واقعي هم اتفاقات بد دارد و طبق همان نگاه قديمي موجود در فرهنگ ما ممکن است گرگ‌ها هميشه در کمين باشند، اما ارائه اين اتفاقات به مبتذل‌ترين شکل ممکن مي‌تواند مخاطب را دچار سطح بودن کند. در ضمن خط داستاني اين سريال‌ها هم آن‌قدر روست که اگر مخاطب با اندک بهره هوشي پاي تماشاي آنها بنشيند و چند سريال را ببيند، مي‌تواند خط پيشبرد بقيه آنها را هم تا حدي حدس بزند. جالب تر هم اين‌که اگر زمان سريال 90 دقيقه باشد، در بسياري از آنها حجم زيادي از اين زمان به مرور اتفاقات قبل با صداي يک خواننده و حضور پررنگ موسيقي مي‌پردازد، که البته در اين باره قبل‌تر گزارش مفصلي نوشته‌ايم و از آن مي‌گذريم. خلاصه که نصف زمان فيلم هم حتي به پيشبرد خط اصلي داستان نمي‌گذرد و اگر قرار بود اين سريال‌ها مثل فوتبال داور داشته باشند، مدام براي وقت‌کشي کارت قرمز مي گرفتند. سوژه هاي اجتماعي در خدمت سرگرمي‌سازي حضور يک شخص ترنس به‌عنوان شخصيت اصلي يا دختري که مورد تجاوز قرار گرفته و در فرهنگ جامعه ما دچار مشکلاتي شده يا پسري که براي پرداخت بدهي‌هاي پدرش تن به ازدواج با زني بسيار بزرگ‌تر از خودش مي‌دهد و ... مي‌توانند موضوعاتي باشند که سريال مورد نظر را به يک اثر اجتماعي بدل کنند، اما اين اتفاق رخ نمي‌دهد. سينماي اجتماعي کارش آگاه کردن جامعه از معضلات است، ضمن اين که تلاش مي‌کند معضلات مطروحه را هم با راه حل‌هايي در هم بپيچد و بخواهد تغيير رويکرد با رفتاري را ترويج کند، يعني به مخاطب خود بگويد مي‌شود براي حل مسأله و داشتن فرداي بهتر تلاش کرد. در اين سريال‌ها اما خبري از اين نقش‌ها‌ نيست، آنها از خط قرمزها و مسائل و موضوعات خاص تنها براي جذب مخاطب بيشتر بهره مي‌برند و تلاش مي‌کنند مخاطب خود را سرگرم کنند، سرگرمي‌صرف که مي‌شود به آن گفت پفک فرهنگي، هست اما هيچ اثر مثبتي بر مخاطب خود ندارد. اين مولفه‌ها‌ هر چند در سينماي تجاري هر کشوري ديده مي‌شود اما با اين حجم و گستردگي پس از همه‌گيري سريال‌ها‌ي ترکي وارد ايران شده و به نظر مي‌رسد قرار است ماندگار شود! معادلات اقتصادي ترکيه در کشورهاي همسايه نکته جالب ديگر را مي‌توان در حرف‌ها‌ي بابک کايدان ـ نويسنده سريال‌هاي «مانکن» و «دل» ديد. او درباره شباهت «مانکن» با سريال‌هاي ترکي گفته‌است: اگر بتوانيم مثل آنها سريال بسازيم و تبديل بشويم به يک قطب چرخه سرمايه که خيلي هم برد کرديم و بايد خوشحال باشيم؛ بنابراين اين ايراد نيست و اگر ما يادمان برود آنها در اصل جذب مخاطب قوي هستند و نقاط قوت دارند که داريم خودمان را گول مي‌زنيم. سريال سازي‌ها‌ البته در معادلات اقتصادي کشور ترکيه نقش مهمي دارند اما جالب است بدانيد مردم اين کشورها ظاهرا چندان مخاطب اين سريال‌ها‌ نيستند. برنا کاراگزاوغلو در ايران تحصيل کرده‌است، او دکتراي ادبيات فارسي دارد و چندي پيش در گفت‌و‌گويي که با جام جم داشت، بر اين نکته تاکيد کرد که سريال‌ها‌ي ترکي را نمي‌بيند و وقتي مردم ايران درباره اين سوال‌ها‌ از او مي‌پرسند، تعجب مي‌کند. او همچنين افزود: مردم ما اين سريال‌ها‌ را خيلي نمي‌بينند، چون شبيه زندگي‌شان نيست. او تاکيد کرد خانه‌ها‌ي زيبايي که در سريال‌ها‌ ديده مي‌شود يا روابط باز و آزادانه‌اي که ترويج مي‌شود، مثلث‌ها‌ي عشقي اي که مدام تکرار مي‌شوند و خيلي مسائل ديگر جايي در زندگي مردم ترکيه ندارد. ضمن اين که اگر تجربه سفر به ترکيه يا زندگي در اين کشور را داشته‌باشيم، خيلي زود متوجه مي‌شويم که سطح زندگي و اعتقادات ديني و مذهبي در اکثريت جامعه اين کشور متفاوت از آن تصويري است که در اين سريال‌ها نمايش داده مي‌شود و مردم مسير خودشان را مي‌روند و اين سريال‌ها‌ هم مسير خودشان را. همين سريال‌ها‌يي که در ترکيه چندان مورد توجه نيستند، در کشورهاي همسايه‌شان حسابي گل انداخته‌اند و در حال بازي با هويت فرهنگي همسايه‌ها‌يشان هستند. در برخي کشورهاي اطراف از جمله افغانستان و عراق چينش خانه‌ها‌ را سريال‌ها‌ي ترکي تعيين مي‌کنند، يعني ترکيه با ساخت سريال بسياري از کالاهاي خود را به کشورهاي همسايه مي‌فرستد، کالاهايي که قبل‌تر از طريق سريال‌ها‌ نياز به حضورشان را در خانه‌ها‌ ايجاد کرده و مشتري دارند. همچنين فروشگاه‌ها‌ي پوشاک در سيطره ترکيه است. آيا شبکه نمايش خانگي در ايران طبق نظر کايدان مي‌تواند چنين فضايي ايجاد کند و آيا اصلا مي‌خواهد که تعاريف اجتماعي را در ايران و کشورهايي که در بسياري از مباحث خطوط عرفي به مراتب پررنگ‌تري نسبت به ما دارند را بشکند و سود و اقتصادي کسب کند؟ اين سوال از آن مواردي است که همه‌مان جوابش را مي‌دانيم ديگر... اين سريال‌ها‌ي ايراني غيرايراني همان‌طور که مردم يک دهه و نيم پيش با چشمان گرد سريال‌ها‌ي فارسي وان را نگاه مي‌کردند، از يکي دو سال پيش با چشمان گردتر توليدات وطني مشابه را تماشا کردند، بعد هم روند آنقدر ادامه‌دار شد که به تماشاي آنها عادت کردند و دنبالشان مي‌کنند. سريال‌ها‌ي ايراني‌اي که دقيقا بر مبناي همان سريال‌ها‌ي ترکي ساخته مي‌شوند، با همان بحران‌ها‌ و کاستي‌ها‌ و همان جاذبه‌ها‌ي بيهوده. سريال‌ها‌يي که قصه ندارند، چون نويسنده خوب ندارند. نويسنده‌هاي امروز شبکه‌هاي نمايش خانگي بلد نيستند قصه تعريف کنند، براي همين با افزودن مولفه‎هاي جنسي و نشان دادن زندگي اشرافي قصد جذب مخاطب دارند. قصه‌ها‌يشان نه براي ايجاد گردش‌ها‌ي اقتصادي در کشورهاي ديگر نوشته مي‌شود و نه دردي از مردمي که تماشايش مي‌کنند، درمان مي‌کند. اين سريال‌ها‌ مخاطب داخلي دارد و گردش مالي داخلي. مخاطب داخلي دارد و آسيب داخلي. روايت‌ها‌يشان شباهتي به زندگي مردم ندارد، از بطن جامعه فاصله بسيار دارند و البته مي‌توان گفت مانند ماجراهاي تئاتر لاکچري و کنسرت نمايش‌ها‌ مدتي براي عده‌اي کسب درآمد مي‌کنند و مي‌روند. اما تاثيرات فرهنگي شان چه؟ مگر به اين راحتي پاک مي‌شود؟‌ و نکته مهم تر اين‌که آيا آنها که به اين سريال‌ها‌ مجوز مي‌دهند حاضرند يک روز در برابر رسانه‌ها‌ بنشينند و نظرشان را درباره‌شان بگويند؟ آيا مديران گرامي اصلا نگاه مي‌کنند که در حال ترويج چه چيزي هستند و وقتي پاي يک مجوز را امضا مي‌کنند چه تبعاتي براي جامعه خواهدداشت؟