رسالت/ « به ياد آر! » عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سيد محمد بحرينيان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
«اگر ما پيروز بشويم ديگر هيچکس در ايران سر گرسنه زمين نخواهد گذاشت و هيچ کارتنخوابي ديگر نخواهد بود...ملت! يادتان رفته قيمت دلار لحظهاي عوض ميشد ... امروز ديگر کسي از گراني و تورم حرفي نميزند ... چون کاري شد کارستان ... سال 91 که قيمت دلار آسانسوري بالا ميرفت، نامه به مقام معظم رهبري نوشتم، گفتم من که از بيرون دارم به کشور نگاه ميکنم و هيچ مسئوليتي ندارم الآن وقت عوض شدن همه مسئولان اقتصادي دولت است.» اين عبارات بخشي از سخنان معاون اول رئيسجمهور، آقاي اسحاق جهانگيري است. گفتنيها دراينباره فراوان است:
يک. سکه از 10 ميليون تومان و دلار از بيستويک هزار تومان گذشته است. در يک هفته گذشته قيمت بسياري از کالاهاي اساسي، بين 20 تا 30 درصد افزايشيافته، خريد خودرو، به آرزويي دور تبديلشده و خريد خانه اساسا محال شده است. هرچند مردم به وحشت افتادهاند، اما فعالان اقتصادي تعجبي نکردهاند، خروجي آنچه در سالهاي گذشته رخ داد غيرازاين هم نميتواند باشد. اقتصاد ايران، درحاليکه نيازمند سياستهاي انقباضي و سخت گيرانه است با ريختوپاش دولت مواجه شده و کسري بودجه سنگين خود را با خلق پول و درنتيجه بيارزش شدن ارزش پول ملي جبران ميکند. اين تازه در حالي است که دولت تعهدي هم به آرام نگاهداشتن فضا ندارد.
دو. گاهي دولتها از سياستهاي انقباضي مفيد، استقبال نميکنند تا حداقل فضاي عمومي و رواني جامعه را آرام نگهدارند. ممکن است يک دولتمرد بگويد من فلان تصميم درست ولي سختگيرانه را اجرا نميکنم تا جامعه آرام باشد. حال سؤال اين است: اين دولت، درک ناقصي از آرامش مردم دارد و نمونهاش را در مسائل آبان ماه و غائله بنزين ديديم؛ از سوي ديگر هيچ سياست درستي هم در پيش نميگيرد و انقباضي عمل نميکند، پس دولتي که نه به آرامش کوتاهمدت جامعه و نه به اصلاح بلندمدت اقتصاد پايبند نيست، دقيقا به دنبال چيست؟
سه. يکي از عوامل وضعيت امروز، کماطلاعي مسئولان و ناهماهنگي مجريان است. رئيسجمهوري که بهاشتباه، تعداد مشاغل حوزه فناوري اطلاعات را بهجاي دويست هزار، دو ميليون اعلام ميکند، يعني حتي يک برداشت حسي و سطحي از مسائل کلان کشور همچون اقتصاد و اشتغال ندارد. همين است که باعث ميشود در انتخابات، معاون اولش کانديدا شود تا ضعف علمي و عدم تسلط آماري او را پوشش دهد. بسياري از سياستهاي دولت، خنثيکننده يکديگر است. درحاليکه رئيسجمهور و وزير اقتصاد بارها بر حمايت از بورس و رشد واقعي آن تأکيد کردهاند، از سازمان خصوصيسازي پرسيدهايم چرا سهام عدالت بهاندازه ساير بخشهاي بازار سرمايه رشد نکرده، پاسخ دادهاند که چون بورس حباب دارد و رشدش هيجاني است! اين وضعيت هماهنگي در ارکان اقتصادي دولت است.
چهار. طرح توزيع سبد کالا و آن صفهاي طولاني و بينظمي که منزلت شهروندان را خدشهدار ميکرد، ايده وزارت صمت همين دولت بود. يارانهها نه به سمت هدفمند شدن رفت و نه حذف شد، نتيجه آنکه يارانه هر ايراني که زماني 45 دلار ارزش داشت، امروز معادل 2 دلار است. مسکن مهر، با تمام اشکالاتش، بسياري را خانهدار کرده بود، اما در اين دولت متوقف شد، سرپناه بسياري از مردم را مزخرف خواندند و پس از 7 سال، طرح توليد خانههاي 25 متري را مطرح کردند. کارت سوخت را کنار گذاشتند و پس از 6 سال که بيش از 100 هزار ميليارد تومان به کشور خسارت وارد شد، دوباره به آن بازگشتند، با اين تفاوت که ميليونها ايراني را ناراضي کردند و در مضيقه گذاشتند و کشور را به بحران کشاندند. نحوه مديريت بازار ارز، سکه، خودرو، مسکن و اقلام خوراکي هم که براي همگان ملموس است. هنوز نميدانند مشکل بازار خودرو، راهحل و منطق اقتصادي دارد و با دستور و بخشنامه، بازار مديريت نميشود!
از هر سو که به عملکرد و رويکرد اقتصادي دولت مينگريم، کمتر نقطه سفيدي مييابيم، به قول حضرت حافظ «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود.»
پنج. ممکن است بپرسند اين انتقادات در وضعيت فعلي چه وجهي دارد و بوي تخريب ميدهد. در پاسخ بايد گفت که همه احتمالا قبول دارند که اين دولت اصلا نيازي به تخريب ندارد و انگيزه و رمقي هم براي تخريبش نمانده است. يادآوري و ثبت اين موارد تنها براي آن است که اگر فردا کسي همچون معاون اول محترم جناب روحاني پرسيد «مردم ايران يادتان هست وضعيت چه بود؟» يادمان بيايد.
بازار