نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

روایت آخرین سفیر ایران از رابطه با عربستان

منبع
صبح نو
بروزرسانی
روایت آخرین سفیر ایران از رابطه با عربستان
صبح نو/ متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست حسام رضايي / جمهوري اسلامي ايران سال‌هاست که با هدف ايفاي نقش مصلحانه و سازنده خود در منطقه، در پي جلب مودت کشورهاي همسايه است. مهرماه سال گذشته و پس از بروز سلسله حوادث ضدامنيتي در خليج‌فارس؛ حسن روحاني، رييس‌جمهوري کشورمان در سخنراني خود در صحن سازمان ملل، از طرح «ابتکار صلح هرمز» که هدفش تأمين امنيت خليج‌فارس با مشارکت همه کشورهاي مستقر در منطقه و بدون دخالت قدرت‌هاي بيگانه بود، رونمايي کرد. طرحي که با وجود اشتياق ايران براي اجرايي شدن، از طرف کشورهايي نظير عربستان، با سردي رد شد. پس از حمله به تاسيسات نفتي آرامکو، رياض از سر اجبار و به‌دليل تحت فشاربودن از دو جبهه يعني جنگ عليه يمن از يک‌سو و کاهش شديد درآمدهاي نفتي از سوي ديگر، به ارسال پالس‌هاي مثبت ديپلماتيک به ايران روي آورد. با وجود تمايل ايران به ازسرگيري گفت‌وگوهاي دوجانبه و رفع مناقشات سياسي، چندي بعد؛ عربستان دوباره همان مسير قبلي را پيمود و دست‌در‌دست قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي، اعمال فشار عليه تهران را از سر گرفت. فشار سنگين رياض به شخص گوترش، دبيرکل سازمان ملل براي انتشار گزارش جهت‌دار درباره حملات آرامکو که صراحتاً موشک‌هاي اصابتي را «با منشأ ايراني» عنوان کرد، از جمله آخرين موارد سوءنيت عربستان در قبال کشورمان بوده است. در گفت‌وگويي با حسين صادقي ، آخرين سفير جمهوري اسلامي ايران در عربستان، به دورنماي روابط تهران و رياض پرداختيم. در ادامه گفت‌وگوي مشروح «صبح‌نو» با مشاور پيشين دکتر ظريف، وزير امور خارجه کشورمان را از نظر خواهيد گذراند.
اخيراً سردار حسين دهقان، وزير پيشين دفاع در اظهاراتي با بيان اينکه «رياض بايد شکست خود در جنگ يمن را بپذيرد» از آمادگي جمهوري اسلامي ايران براي مذاکره با طرف سعودي «بدون پيش شرط» سخن گفت. سال گذشته و پس از حملات نيروهاي مقاومت به تاسيسات آرامکو، سعودي‌ها پالس‌هاي مثبتي براي مذاکره با ايران، ارسال کردند. با اين حال، اتفاق چنداني رخ نداد و آن‌ها نهايتاً در جهت سياست‌هاي متبوع آمريکا حرکت کردند. به نظر شما با وجود استقبال ايران از مذاکره، چرا تمايلي از سمت کشور سعودي وجود ندارد؟ خيلي تمايلي ندارم وارد اظهارات مقامات خودمان بشوم که چرا چنين اظهاراتي را بيان مي‌کنند اما اين يک پرسش جدي است که چرا در مقابل اظهارات مثبت جمهوري اسلامي ايران، پادشاهي عربستان واکنش مثبتي نشان نمي‌دهد. علي‌رغم مشکلاتي که با پادشاهي سعودي داريم، بارها پس از قطع روابط في‌مابين، آمادگي خود براي گفت‌وگوهاي دوجانبه جامع، فراگير و بدون قيد و شرط را اعلام کرده‌ايم. از زماني که دولت تدبير و اميد در ايران روي کار آمد و حتي قبل از اينکه آقاي دکتر روحاني به پاستور بروند و قدرت را به دست بگيرند، ما همواره اظهارات مثبتي نسبت به طرف سعودي داشتيم و تقريباً در همين چارچوب، اعلام مي‌کرديم که آمادگي داريم با تمامي همسايگان خود به‌خصوص همسايگان حاشيه جنوبي خليج‌فارس، مناسبات خود را گسترش دهيم. وقتي ما اعلام مي‌کنيم براي گفت‌وگوي بي‌قيد و شرط آماده هستيم، در همين اظهار نظر، شرط گذاشته‌ايم و مي‌گوييم که قضيه يمن بايد فيصله يابد. در واقع آمادگي ما، خيلي هم بدون قيد و شرط نيست. اينکه عربستان سعودي، تجاوز گسترده‌اي عليه يمن آغاز کرد يا دخالت‌هايي را در برخي مناطق داشته و دارد يا به‌طور مشخص، مرتکب جنايت جنگي در يمن شده، يک واقعيت آشکار است و وجدان‌هاي بيدار در سراسر جهان، کشتار وحشيانه آن‌ها در يمن را محکوم مي‌کند، اما بحث اين است که دو کشور همسايه و مسلمان، چگونه مي‌توانند به سمت عادي‌سازي مناسبات‌شان بروند. يعني شما پاپس نکشيدن طرف سعودي از جنگ با يمن را مانع بزرگ بر سر آغاز مذاکرات ايران و عربستان نمي‌بينيد؟ يک سري موانع وجود دارد که ما اعلام مي‌کنيم مي‌خواهيم براي حل آن‌ها مذاکره کنيم اما اين موانع نبايد منجر به اين شوند که گفت‌وگو نکنيم. براي برداشتن آن موانع بايد سر ميز مذاکره نشست. يمن يکي از موضوعات براي ماست و ممکن است از سوي ديگر، براي عربستان هم مهم باشد اما اين مشکل بايد از طريق گفت‌وگو حل شود و هر طرفي ديدگاه‌هاي خود را مطرح کند و در نهايت دو کشور، به راه‌حل دست يابند. ايران و عربستان بر‌اساس يک برنامه بلندمدت، بايد ببينند چگونه مي‌توانند از اختلافات، فاصله، و در جهت روابطي پايدار پيش بروند و اجازه ندهند تا اختلافات ديدگاهي، به کينه و نفرت تبديل شود. دو کشور بايد پايه مناسبات خود را بر‌اساس رقابتي سازنده و همپوشاني سياست‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي به‌ويژه در عرصه اقتصادي، بنا کنند. شايد عربستان در پي اين است که پس از پيروزي در جنگ يمن، با دست پُر با ايران به گفت‌گو بنشيند. نظر شما درباره اين تحليل و گزاره چيست؟ عربستان نزديک 6‌سال است که در يمن درگير است. بايد از سعودي‌ها پرسيد که پس از تجاوز گسترده به يمن، تاکنون چه دستاوردي داشته‌اند؟ حتي اگر سعودي‌ها يمن را به‌طور کامل اشغال کنند، نمي‌توان گفت که آن‌ها در يمن پيروز شده‌اند. يمن، شايد وضعيت مشابه افغانستان را داشته باشد. هيچ کشوري نمي‌تواند با دخالت يا حضور نظامي در يمن، به پيروزي مطلق برسد. لذا اگر عربستان چنين نيتي داشته باشد، نيت بيهوده‌اي است. اينکه عربستان پس از پيروزي در جبهه يمن، بخواهد خود را در موضع برتر قرار بدهد و بعد با جمهوري اسلامي مذاکره کند، به گمانم نمي‌تواند چنين دستاوردي داشته باشد. از سوي ديگر، سعودي‌ها بر اين باورند که پس از سقوط رژيم بعث درعراق، نفوذ ايران روز‌به‌روز در منطقه و شمال آفريقا افزايش‌يافته است؛ لذا بر اين باورند که مذاکره در اين شرايط، به معني به رسميت شناختن وضع برتر ايران در منطقه خاورميانه خواهد بود. بنابراين تلاش دارند تا از نفوذ و نقش ايران بکاهند و بعد از آن، وارد مذاکره با ايران شوند. پيروزي عربستان در جبهه يمن، اساساً منتفي است يا بهره‌گيري از اين اهرم[پيروزي در جنگ يمن] براي حضور در مذاکرات با ايران است؟ هر دو را منتفي مي‌دانم. هم پيروزي نظامي عربستان در يمن را بعيد و احتمال آن را بسيار بسيار ضعيف مي‌دانم و هم اينکه در صورت پيروزي بتواند از اين اهرم، براي مذاکره با ايران استفاده کند. با وجود هزينه‌هاي بسيار بالايي که عربستان در طول بيش‌از پنج سال گذشته از جنگ با يمن نصيبش شده، چرا به اين جنگ خاتمه نمي‌دهد؟ احياناً عربستان از اين جنگ، چه عايدي دارد؟ قبل از اين وارد پاسخ به اين پرسش بشوم، راجع به سياست خارجي کشورها بايد چند نکته را مطرح کنم. اول اينکه ما نمي‌توانيم سياست خارجي را از سياست داخلي منفک بدانيم؛ به بياني سياست خارجي، امتداد سياست داخلي است. معمولاً سياست خارجي يا تدوين آن در هر کشوري، بايد مبتني بر مصالح و منافع ملي آن کشور باشد. ممکن است يک کشور زاويه ديد متفاوتي داشته باشد اما معمولاً در تعيين مصالح و منافع ملي، پنج عنصر نقش کليدي دارند؛ امنيت، معيشت يا اقتصاد، اشتغال، سلامت، بهداشت و نهايتاً تشنج‌زدايي. اساساً براي رسيدن به آن چهار عنصر اول، يک کشور بايد سياست تشنج‌زدايي به‌ويژه با همسايگانش را دنبال کند. يک کشور نمي‌تواند امنيت خود را با وجود تشنج با همسايگانش، تأمين کند. لذا از ديدگاه سعودي‌ها، اگر بحران يا بي‌ثباتي در يمن وجود داشته باشد، اين بي‌ثباتي و بحران[اعم از اقتصادي يا ديگر انواع بحران] در جامعه ما[سعودي] هم سرريز خواهد شد لذا تصور غلط آن‌ها اين بود که با توجه به ارتباط نزديک جمهوري اسلامي ايران با يمن، امنيت رياض به خطر افتاده و براي برقراري امنيت، اقدام نظامي عليه يمن را آغاز کردند تا در واقع، از خطرات احتمالي که متوجه کشورشان بود، جلوگيري کنند. سعودي‌ها مرتکب اين خطاي بزرگ شدند اما واقعاً اينطور نبود که يمني‌ها بخواهند، امنيت عربستان را به خطر بياندازند. حوثي‌ها در يک مقطعي، روابط بسيار خوبي با پادشاهي عربستان داشتند و الان هم مي‌توانند در پرتو گفت‌وگوهايي سازنده، طوري که طرفين همديگر را به رسميت بشناسند، روابط خوبي داشته باشند. اما اگر پادشاهي عربستان فرضاً بخواهد حوثي‌ها را ناديده بگيرد يا برعکس حوثي‌ها عربستان را ناديده بگيرند، نمي‌توانند با همديگر گفت‌وگويي داشته باشند. تأثير عوامل ديگر مثل عامل اقتصادي روي روند سياست خارجي عربستان در قبال يمن را هم توضيح بفرماييد. عربستان‌سعودي بيش از 70‌سال بود که در يمن سرمايه‌گذاري مي‌کرد. يمن چون کشوري فقيراست و منابع درآمدي قابل توجهي ندارد، همواره حتي بخشي از بودجه آن، توسط عربستان تأمين مي‌شد. عربستان اگر مي‌خواهد مشخصاً در مورد يمن، به رابطه پايداري برسد، بايد تلاش کند از طريق سرمايه‌گذاري اقتصادي با کمک بعضي کشورهاي ديگر، وضعيت اقتصادي يمن را ارتقا بدهد. وقتي يک کشور فقير در کنار يک کشور غني قرار مي‌گيرد، به‌طور طبيعي آن کشور فقير مي‌تواند تهديد امنيتي باشد. وقتي ما از بحران‌زايي شکاف يا فاصله طبقاتي در يک کشور سخن مي‌گوييم؛ همين مساله هم بين کشورها نقش دارد. بنابراين کشورها در کنار همديگر بايد راهکارهايي پيدا کنند تا کشور فقير را هم رشد بدهند؛ يعني آن کشور فقير را به حدي برسانند تا از بحران‌هاي اقتصادي‌اش عبور کند. سياست عربستان اين بود که بتواند يمن را به لحاظ اقتصادي ارتقا بدهد و حتي دنبال اين بود که در مقاطعي، در يمن سرمايه‌گذاري‌هايي داشته باشد اما وقتي حوثي‌ها با پشتوانه مردمي، قدرت را در صنعا به دست گرفتند، سياست‌هاي سعودي در قبال يمن، به‌طور کلي دستخوش تغيير شد. در تابستان سال‌1393. بله. با توجه به روابط نزديکي که حوثي‌ها با جمهوري اسلامي ايران برقرار کرده بودند، سعودي‌ها احساس خطر امنيتي کردند و اقدامات نابخردانه‌اي در جهت آغاز جنگ[فروردين‌94] صورت دادند. الان در عربستان، چندين ميليون يمني حضور دارند و در همين شرايط جنگي، برخي از يمني‌ها به‌دليل نياز به اشتغال، به صورت غيرمجاز وارد خاک عربستان مي‌شوند. عربستان سعودي الان در ارتباط با يمن، با بحراني بسيار پيچيده مواجه شده است. از يک طرف، اگر بخواهد خودش را کنار بکشد، شايد با يک تحقير ملي مواجه شود و از طرف ديگر، استمرار جنگ، با وجود بحران اقتصادي که عربستان با آن رو‌به‌روست، روز‌به‌روز بر هزينه‌هايش خواهد افزود. بهترين روش فراروي عربستان، اين است که در درجه اول و پيش از گفت‌وگو با ايران، با خود طرف يمني گفت‌وگو کند. ايران هم مي‌تواند مساعي خود را در جهت نزديکي اين دو کشور، به کار بگيرد. از موانع مذاکره ايران و عربستان سخن گفتيد که يکي از بزرگترين آن‌ها؛ جنگ يمن است. به نظر شما، موانع ديگر کدام است؟ ايران و عربستان سعودي، هيچ راهي ندارند جز اينکه با هم گفت‌وگو کنند. اين دو کشور بزرگ که هر‌کدام ظرفيت‌ها و پتانسيل‌هاي خاص خود را دارند، هر موقع روابط‌شان عادي بوده و به سمت توسعه و گسترش روابط پيش رفته‌اند، در درجه اول مردم دو کشور، بعد مردم منطقه و نهايتاً جهان اسلام و همه جهان را بهره‌مند کرده‌اند. چون يکي از اين دو کشور، تشيع و ديگري اهل سنت را نمايندگي مي‌کند، هر موقع مناسبات‌شان خوب و رو به گسترش بوده، آرامش به‌وجود آمده است و رفت‌و‌آمدها گسترش پيدا کرده و جهان، احساس امنيت بيشتري کرده است. براي سومين بار است که مناسبات سياسي ايران و عربستان، قطع مي‌شود. اولي، قبل از انقلاب و در زمان رضاشاه بود، دومي بعد از فاجعه کشتار حاجيان در سال‌66 و سومي، بعد از حادثه منا. در دو مورد اول با گفت‌وگو و مذاکره، در نهايت مناسبات‌مان با عربستان را احيا کرديم و در جهت عادي‌سازي پيش رفتيم. ما به‌طور مشخص، در پنج ساحت و صحنه با عربستان اختلاف ديدگاه داريم. معادلات يمن، عراق، لبنان، بحرين و نگاه‌مان نسبت به نيروهاي بيگانه در منطقه. مشخصاً آمريکا. بله، چون به هر حال ديدگاه ما اين است که حضور نيروهاي بيگانه در منطقه خليج‌فارس، عنصر کليدي براي ناامني است. در حالي که ظاهراً همين نيروهاي بيگانه براي عربستان، امنيت توليد مي‌کنند. ديدگاه عربستان اين است که نيروهاي بيگانه در منطقه، امنيت ايجاد مي‌کنند. در مقاطعي ما درباره تمامي اين مسائل با عربستان گفت‌وگو داشتيم و حتي به يک نقاط مشترکي هم رسيديم. پس از حوادث منا و تظاهرات گسترده در مقابل سرکنسولگري پادشاهي عربستان سعودي و اقدامات نابخردانه برخي افراد ولو با نيت خير -که منجر به آسيب رساندن به سفارت و سرکنسولگري شد- بيشترين خدمت به عربستان به عمل آمد و بهانه به دست آن‌ها افتاد، تا رابطه‌شان را با ايران قطع کنند. عربستان در آن مقطع در صحنه جهاني، به‌خصوص به‌دليل اعدام شيخ نمر و تعدادي ديگر از شيعيان، دچار بحران‌ها و فشارهاي شديدي بود اما اين اقدام[آسيب به سفارت] باعث شد تا چرخه به کلي به نفع آن‌ها بچرخد. عربستان توانست در صحنه منطقه‌اي و بين‌المللي، از اين حرکتي که در ايران صورت گرفته بود، به نفع خود بهره ببرد. نقش کشور ثالث نظير عراق، امارات و تا حدودي قطر، در حل مسائل في‌مابين تهران و رياض را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ کلاً مخالف واسطه‌گري هستم چون به هر حال، هر ميانجي‌گري، با وجود حسن نيتش، باز هم نمي‌تواند آنطور که بايد و شايد مطالب را منتقل کند يا حساسيت‌ها را آنگونه‌اي که هست، به نمايش بگذارد. لذا روي مذاکره مستقيم تاکيد دارم. البته ميان دو کشور[ايران و عربستان] کانال‌هاي ارتباطي وجود دارد و اينطور نيست که هيچ کانالي نباشد اما بهترين شيوه اين است که دو‌طرف بنشينند و مستقيم با هم گفت‌وگو کنند. ممکن است در ابتدا، گفت‌وگوها بسيار سخت و چالشي هم باشد اما در نهايت مي‌توانند به نتيجه برسند. دو کشور ايران و عربستان بايد همديگر را ببينند و نبايد نسبت به هم ناديده‌انگاري داشته باشند. يعني ايران نمي‌تواند عربستان را نبيند و عربستان هم نمي‌تواند ايران را ناديده بگيرد. به اين معنا که بالاخره هر کشوري، مصالح و منافع خاص خود را دارد و دو کشور بايد درباره همين مصالح و منافع با همديگر گفت‌وگو کنند و مي‌توانند در پرتو اين گفت‌وگوهاي سازنده، به تعاريف مشخصي برسند و حوزه‌هاي نفوذ يکديگر را تعريف کنند و در سايه همين تعريف، به مناسبات پايدار به‌گونه‌اي که دستخوش حوادث مقطعي نشود، برسند. امروز به‌دليل قطع مناسبات سياسي، دو کشور هزينه‌هاي سنگيني مي‌پردازند. با وجودي که امارات از مؤتلفين مهم و اصلي عربستان در جنگ عليه يمن بود، چرا گرايش به ايران را برگزيد و مناسبات خود با تهران را تا حدي بهبود بخشيد؟ اينطور نيست که امارات متحده عربي آمده و تمامي مسائل خود با ايران را حل و فصل کرده است. امارات و کلاً 6کشور منطقه[خليج‌فارس]، در عين حال که عضو شوراي همکاري خليج‌فارس هستند و در يک سري سياست‌هاي کلي، اشتراکاتي دارند، اما هر‌کدام، مصالح و منافع خاص خود را دارند و اينطور نيست که همه‌شان، نعل‌به‌نعل بخواهند از سياست‌هاي عربستان حمايت کنند. حتي ممکن است در برخي مواقع، سياست اين کشورها رو‌در‌روي عربستان باشد. از بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز، مناسبات ما با عربستان، فراز و نشيب‌هايي داشته و دو کشور نتواسته‌اند مناسبات خود را تثبيت و تحکيم کنند. وقتي دو کشور با هم مشکل دارند، بايد پنج مرحله را طي کنند تا به تحکيم و تثبيت مناسباتي برسند. اول تشنج‌زدايي، دوم عادي‌سازي روابط، سوم توسعه و گسترش مناسبات، چهارم تثبيت و تحکيم مناسبات و پنجم رسيدن به مناسبات راهبردي. ما در بعضي از مقاطع مثلاً در دوران دولت سازندگي، در جهت تشنج‌زدايي گام برداشتيم و به سمت توسعه و گسترش روابط، حرکت کرديم. در دوره اصلاحات هم مناسبات دو کشور، گام‌هاي بلندي در جهت تحکيم و تثبيت برداشت يعني دو کشور به مرحله بسيار عالي رسيدند و رفت‌و‌آمدها گسترش يافت. در واقع موانع به سرعت يکي پس از ديگري برداشته و درهاي مناسبات، باز شد. حتي رفت و آمدها در سطح مردمي هم گسترش پيدا کرد. با اين حال، اتفاقاتي افتاد که دوباره به عقب بازگشتيم. در دوران دولت آقاي احمدي‌نژاد، علي‌رغم اظهارات بسيار مثبتي که صورت مي‌گرفت، شکاف‌ها ميان دو کشور، بيشتر و بيشتر شد؛ يعني در امتداد آن حرکتي که پايه‌ريزي شده بود، اقدامي انجام نشد. اين وضعيت ادامه داشت تا حادثه منا و حوادث پس از آن، رخ داد. داشتيد در مورد امارات و اينکه چرا اين کشور زودتر از عربستان، روابطش را با ايران بهبود داد، صحبت مي‌کرديد. اين سؤال بسيار مهمي است که امارات در حالي که در قضيه يمن، در کنار عربستان قرار داشت و در جنايت‌هاي صورت گرفته در يمن با عربستان شريک بود؛ چرا به سمت ايران آمد. علت عمده اتخاذ اين سياست از سوي امارات، به مسائل اقتصادي بازمي‌گردد. اساساً وقتي ميان ايران و امارات يا هر دو کشور ديگري، منافع اقتصادي به هم گره بخورد، اين گره خوردن و ترس از آسيب آن، دو کشور را ملاحظه‌کار يا محافظه‌کار مي‌کند. بر همين اساس، گره خوردن منافع و مسائل اقتصادي، شايد يکي از آن محورهاي مهمي باشد که مي‌تواند مناسبات سياسي ايران و عربستان را تثبيت کند. چرا هيچ کشوري نمي‌آيد کنار ايران قرار بگيرد؟ چون ايران مناسبات اقتصادي بين‌المللي جدي ندارد. لذا يکي از علت‌هاي عمده‌اي که باعث شده تا امارات رابطه‌اش تا حدودي با ما بهتر شود، مسائل اقتصادي است. امارات نمي‌خواهد منافع اقتصادي‌اش با ايران، به خطر بيفتد. از طرف ديگر، امارات قصد دارد با ايجاد يک حريم امنيتي خاص براي خود، از برخي موضوعات و حوادث احتمالي در منطقه، مصون بماند. يکي از موانع عمده بر سر راه روابط ايران و عربستان را مشخصاً آمريکا و نوع مناسبات تهران-واشنگتن عنوان کرديد. همزمان با کاهش مناقشات ميان ايران و آمريکا به‌خصوص در سالي که برجام به امضا رسيد[سال‌94]، از قضا تنش ميان ايران و عربستان نه تنها کاهش بلکه اوج گرفت. خاطرم هست در فروردين‌ماه سال‌94 و پس از امضاي قرارداد موسوم به «لوزان»[پيش از امضاي توافق برجام] وقتي نظر يکي از کارشناسان سياسي درباره تأثير اين قرارداد روي اوضاع منطقه‌اي را جويا شدم، آن کارشناس صراحتاً گفت که بهبود روابط با غرب، باعث بهبود روابط ايران و عربستان خواهد شد. اما اين اتفاق علناً نيفتاد. نظر شما در اين باره چيست؟ چرا برجام نتوانست روابط رياض-تهران را بهبود دهد؟ پرسش بسيار خوبي مطرح کرديد چون الان دو ديدگاه در کشور ما وجود دارد؛ يک ديدگاه اين است که عربستان، کشوري وابسته به ايالات متحده آمريکاست و تا مادامي که ايران، مناسباتش با آمريکا را عادي نکند، نمي‌تواند مناسبات خوب و پايداري با عربستان داشته باشد. ديدگاه ديگر اما بيان مي‌دارد که با وجودي که عربستان سعودي در مدار ايالات متحده آمريکاست يا يک سري مناسبات راهبردي ميان اين دو کشور[عربستان و آمريکا] وجود دارد، اما از طرفي، عربستان يک سري مصالح و منافع خاص منطقه‌اي خود را دارد و آن‌ها را دنبال مي‌کند. طبق ديدگاه دوم، ما مي‌توانيم مناسبات خود با عربستان را عادي کنيم و پيش ببريم بدون اينکه مشکلات‌مان با آمريکا را حل و فصل کرده باشيم. چه آنکه در دوره‌هاي گذشته نيز توانستيم مناسبات خود با عربستان را پيش ببريم. از يک منظر، برجام اتفاقاً بايد در جهت منافع کشورهاي جنوبي حاشيه خليج‌فارس يا در جهت منافع عربستان باشد، اما چرا وقتي ايران با 1+5 به توافق رسيد، عربستان و به‌خصوص شخص سعودالفيصل، تمام تلاش‌شان را صرف کردند تا جلوي اين توافق را بگيرند؟ دليل اين بود که سعودي‌ها معتقد بودند يکي از مسائل منطقه، امنيت است که بايد در مذاکرات و توافق برجام لحاظ شود. آن‌ها معتقد بودند که ما[سعودي‌ها] نمي‌توانيم عنصر امنيت را با وجودي که ايران را يکي از دلايل عمده ناامني در منطقه مي‌دانيم، ناديده بگيريم. سعودي‌ها بر‌اساس همين ديدگاه، در جهت تخريب توافق گام برداشتند. و شايد از اين هراس داشتند که ايران بتواند با رفع مناقشاتش با غرب، بديل آن‌ها در منطقه شود. بله. در اين رابطه گفت‌وگوهاي زيادي با محافل سعودي داشتم و به آن‌ها مي‌گفتم که اين نگراني شما، بي‌جاست و ايران و عربستان سعودي اساساً ناگزيرند که در کنار همديگر قرار بگيرند و در همه عرصه‌ها، همپوشاني داشته باشند و در جهت برقراري يک رابطه متقابل، پيش بروند. اگر ايران و عربستان منافع خود را مي‌خواهند؛ خوب است که ميان‌شان، رقابت سازنده‌اي برقرار باشد اما اگر اين رقابت منفي شود، مناسبات و سرمايه‌هاي ملي دو کشور تخريب خواهد شد. سؤال بعدي من درباره روابط ايران و قطر است. برخي تحليلگران معتقدند که تهران آنطور که بايد و شايد، نتوانست به نحو شايسته‌اي از شکاف ميان دوحه با ابوظبي و رياض، بهره‌برداري کند. مهم‌ترين مانع بر سر راه روابط تهران-دوحه را چه مي‌دانيد؟ درست است که ما با قطر مناسبات خوبي داريم، اما يک سري اختلافات هم داريم. دولت قطر، همواره دنبال اين بوده که براي اهداف و اغراض خاص خود، از ايران به‌عنوان برگ برنده استفاده کند. ايران متاسفانه نتوانسته از اين وضعيت به‌وجود آمده در منطقه و در مناسبات ايجادشده ميان قطر با ساير کشورها، در حوزه‌هاي مختلف به‌وِيژه در حوزه اقتصادي، در جهت مصالح ملي خودش استفاده کند. مثلاً هميشه معتقد بوده‌ام قبل از اينکه حوزه مشترک گازي[ميان ايران و قطر] در دوره مرحوم آقاي هاشمي به بهره‌برداري برسد، بايد در جهت سرمايه‌گذاري مشترک حرکت مي‌کرديم که متاسفانه اين کار انجام نگرفت. سرمايه‌گذاري راهبردي و بلندمدت؟ بله. سرمايه‌گذاري مشترک استراتژيک در حوزه گاز. قطر به‌دليل اينکه هيچ مشکلي در سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي يا به دست آوردن تکنولوژي‌هاي جديد نداشت، يکطرفه بيشترين بهره‌برداري‌ها را از آن خود کرد؛ يعني از منابع ما برداشت کرد. به دلايل مختلف که الان فرصت بازکردن آن‌ها نيست، ما متاسفانه به سمت يک سري کارهاي مشترک راهبردي با قطر پيش نرفتيم و تا زماني که نتوانيم در اين ميدان کار کنيم، مناسبات‌مان نه تنها با قطر بلکه با هيچ کشور ديگري، پايدار نخواهد شد؛ اين مساله هم بستگي به اين دارد که ما نسبت به خيلي از مسائل، تغيير نگاه و پارادايم داشته باشيم. تا مادامي که اين تغيير نگاه حاصل نشود، نبايد منتظر تحولات عميق و ژرف در مناسبات خارجي خود باشيم. جمهوري اسلامي ايران يک سري امکانات و اهرم‌هايي دارد که اگر به موقع از آن‌ها استفاده نکند، معلوم نيست اين اهرم‌ها، هميشه در اختيارش باشند. شرايط، مدام در حال تغيير است و ممکن است ما، اهرم‌هاي خود را از دست بدهيم. پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامي ايران و با توجه به تحولات منطقه‌اي، بين‌المللي و واقعيت‌هاي محيط پيراموني، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بايد مورد بازخواني و ارزيابي مجدد قرار بگيرد تا قدرت انطباق با شرايط جديد بدون عدول از مباني و اصول را داشته باشد. ايران امروز در حد قد و قواره خودش، در صحنه بين‌المللي ظاهر نمي‌شود. الان چرا آمريکا اينقدر روي ايران متمرکز شده است؟ چون هيچ کشوري در منطقه و در شمال آفريقا، وزن، جايگاه، ظرفيت و پتانسيل مشابه ايران را ندارد. براي همين، آمريکا دارد خودش را به آب و آتش مي‌زند تا مناسباتش با ايران را عادي کند. آمريکا مي‌داند که عربستان هر چه قدر هم که امکانات داشته باشد، اما ظرفيت و مؤلفه‌هاي قدرت ايران را ندارد. ايران مي‌تواند در پرتو اعتمادسازي و تشنج‌زدايي، به اين سمت برود که جايگاهش را نه تنها در منطقه خاورميانه و خليج‌فارس و شمال آفريقا، بلکه در صحنه جهاني تثبيت کند. پنج عنصر در بهبود رابطه ايران وعربستان نقش کليدي دارند؛ امنيت، معيشت يا اقتصاد، اشتغال، سلامت، بهداشت و نهايتاً تشنج‌زدايي. اساساً براي رسيدن به آن چهار عنصر اول، يک کشور بايد سياست تشنج‌زدايي به‌ويژه با همسايگانش را دنبال کند