اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
عباس عبدي/ سخنان آقاي ظريف در مجلس به دليل حواشي آن بازتابهاي فراواني داشت. اگرچه اين نشست در واقع به نفع دولت و ظريف شد، چون نحوه واکنش نمايندگان و فريادهاي عجيب و غريب و حتي توهينهاي آنان چنان بود که صداي اصولگرايان را هم درآورد. به تعبير ديگر آش چنان شور بود که آشپز نيز نميتوانست آن را انکار کند. مجلسي که در همين يک ماه گذشته رفتارهايي داشته که شايسته نقد و برائت جستن از آن بوده است، ولي اينبار چنان رفتار کردند که ديگر جاي سکوت را براي دوستان خودشان نيز باقي نگذاشتند و اصولگرايان نيز مجبور به انتقاد شدند. نکته مهم ماجرا اين است که اتفاقا استدلالهاي آقاي ظريف به نسبت ضعيف بود و اگر افراد قدرتمندي که درک خوبي از مسائل داشتند، جلوي او قرار ميگرفتند، ميتوانستند به خوبي از پس ماجرا برآيند و منطق آقاي ظريف را به چالش بکشند. در اينجا ميخواهم علت اين ضعف را توضيح دهم. يکي از مستندات و دفاعيه وي از سياست خارجي کشور، ارجاع به حمايتهاي رهبري نظام و صميميت رفتاري با سردار سليماني بود. اول اينکه اين دو دليل حتي اگر درست هم باشد، کافي براي دفاع از يک سياست نيست. مگر اينکه خواسته باشيد جلوي نمايندگاني که اين دو دليل را مهم ميدانند، برگ برندهاي را رو کرده باشيد. ولي اين منطق جواب نميداد زيرا که طرف مقابل ميتواند شواهدي را عليه آن بياورد به علاوه براي آن حمايتها نيز توجيه ميآورد و اين منطق را نميپذيرد و از همه مهمتر اينکه در عرصه عمومي بايد علل دفاع بهطور مستقيم مربوط به ماجرا باشد و نه ارجاع به حمايت ديگران.
نکته دوم اينکه از کي تا حالا امکان آن وجود دارد که بتوان نقد و ارزيابي سياست خارجي را در فضاي عمومي مطرح کرد؟ اگر چنين امري قابل رخ دادن بود، به طرايق اولي کسان ديگري بودند که آقاي ظريف را به چالش بکشند. نه فقط آقاي ظريف را که مجموعه برنامههاي سياست خارجي را نقد کنند. بنابراين پذيرش حضور در مجلس براي نقد علني و شفاف سياست خارجي کشور از اساس اشتباه بود و فقط در موارد خاص و با توضيحات محدود ميتوان چنين کرد. ولي مهمترين نقد به آقاي ظريف اين است که مگر او تعيينکننده سياست خارجي کشور است که از آن دفاع ميکند؟ اگر هست که با اين دفاع ضعيف نشان داد که اين سياست قابل دفاع نيست، ولي اگر نيست آيا ميتوانست ميان وظيفه اجرايي خودش و سياستگذاري در امر سياست خارجي تمايز قايل شود و اين دو موضوع را براي مخاطب روشن کند؟ پاسخ منفي است. چرا؟
اين روزها گفتوگوهايي از آقاي وليالله سيف، رييس سابق بانک مرکزي منتشر شده است که نشاندهنده ساختار معيوب تصميمگيري در سياستهاي پولي و اقتصادي کشور و شکاف ميان قدرت و مسووليت در اين زمينه است. چرا سيف اين موارد را هنگامي که مسوول بود، نگفت؟ چرا اکنون و پس از اين همه مشکلات براي کشور و خودش به زبان ميآورد؟ حتما اينها علتي دارد. مهمترين علت آن اين است که با گفتن آنها، طرف بايد از کار کنار رود. البته يقين دارم که ناگفتههاي ديگري نيز دارد که به احتمال فراوان در آينده دور خواهد گفت يا هيچگاه نخواهد گفت. با اين حساب آيا بايد منتظر باشيم که آقاي ظريف نيز دو يا چند سال ديگر به سخن بيايد؟ هنگامي که نتواني واقعيت را بگويي و ديگران تو را نقد ميکنند، بهتر است سکوت کنيم تا حرف بزنيم.
بازار