شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
گفت وگوي شهرزاد همتي با آذر تشکر/ زندگي همه ما اين روزها تحت تأثير کروناست. حالا ديگر خطر و بحران در يک نقطه نيست، تا گروهي که خارج از بحران هستند، کميتهاي براي امدادرساني تشکيل دهند. حالا همه جهان بحرانزده هستند و از کمبود امکانات، فقر اقتصادي ناشي از کرونا و کمبود وسايل بهداشتي رنج ميبرند. آيا کرونا ميتواند مثل همه مناسبات اجتماعي که تحت تأثير خودش قرار داده، اخلاق اجتماعي را هم تغيير دهد؟ آيا ميتوان گفت مردمي که ممکن است براي فردا ناني براي خوردن يا وسيله بهداشتياي مثل ماسک نداشته باشند، براي بهدستآوردنش مناسبات ابتدايي انساني را زير پا بگذارند؟ حالا که همه روزبهروز فقيرتر ميشويم، تنها ممکن است به خودمان فکر کنيم؟ ديگر کسي به فکر آدمهاي درگير احتمالي نيست. از طرفي کلاهبرداريهاي ميليوني به خاطر داروي کرونا، و همينطور پروندههاي مفتوحه در دستگاه قضا که همه بهنوعي به کرونا مرتبط هستند، ميتواند نشاندهنده تغييرات جدي باشد. روز شنبه بود که سخنگوي سازمان تعزيرات حکومتي از تشکيل بيش از ششهزارو 500 پرونده در طرح نظارتي سلامتمحور با موضوع کرونا خبر داد. محتکران ماسک و الکل و دستکش از يک طرف و کلاهبرداران دارويي از طرف ديگر در شهر جولان ميدهند؛ چون همه کلاه خودشان را چسبيدهاند. آذر تشکر، جامعهشناس شهري، چند سالي ميشود که به صورت متمرکز روي جامعه و واکنشهايش در برابر بحران مطالعه ميکند. با او درباره سقوط اخلاقي، بحران، آينده اخلاق اجتماعي در ايران گفتوگويي کردهايم که در ادامه خواهيد خواند.
اخلاق اجتماعي در دوران کرونا چه وضعيتي دارد؟ آيا ما به سمت سقوط اخلاقي جامعه پيش ميرويم؟
اين سؤال اهميت زيادي دارد؛ بهويژه از اين جنبه که مسئوليت اصلي مقابله با کرونا در زمينه پيشگيري و حتي درمان برعهده مردم گذاشته ميشود و از مردم خواسته ميشود از خودشان و از جامعه پيرامونشان مراقبت کنند و مانع سرايت بيماري شوند. سواي از اهميت بحث، به نظرم براي پاسخ بايد موضوع را در چارچوب کليتري بيان کرد. نظر به شدت و تعداد بالاي بحرانهاي طبيعي در يکي، دو سال گذشته، بنده مدتي است که درگير بحث بحران از نگاه خودم بهعنوان يک جامعهشناس شدهام. در بحرانهاي طبيعي روي ابعاد اجتماعي آنها در هنگام وقوع و هم اثرات بحرانها پس از وقوع متمرکز شدهام. کنجکاوي و موضوع پژوهشهاي من حول اين سؤالات بوده که سازوکار اجتماعي ما در بحران چگونه عمل ميکند، مواجهه ما با بحرانها چگونه است و چگونه ما خود را حين بحران و پس از آن اداره ميکنيم و چگونه از پسِ بحرانهاي طبيعي برميآييم؟ بهويژه در يکي، دو سال اخير ما مدام در معرض بحرانهايي نظير سيل و زلزله بودهايم. در همه جاي جهان اين قبيل حوادث طبيعي وجود دارد؛ اما در بستر اجتماعي ما، چگونه با آن برخورد ميشود و چه اثراتي ميگذارد؟ نظريات جديد درباره بحران ميگويد هيچ بحراني طبيعي نيست و جنبههاي اجتماعي بحرانها بسيار پررنگ شده است. به نظر من هم بحرانهايي که ما بهعنوان بحرانهاي طبيعي در ايران ميخوانيم، يک بستر بسيار مهم براي مطالعه جامعه ايراني است. بحرانها و نوع مواجهه ما با آنها مانند يک ديسک فشرده است که همه نقصانها و امکانات جامعه ايراني را به طور کل ميتوان در آن بعينه ديد و رديابي کرد.
با اين توصيف شما کرونا را بحراني شبيه بحرانهاي طبيعي ميبينيد که اثرات اجتماعي دارد و شايد موضوع تضعيف پايههاي اخلاقي جامعه هم از اثرات آن است.
به صورت کلي بحران کرونا با بحرانهايي نظير سيل متفاوت است. در بحرانهاي اصطلاحا طبيعي، يک اتفاق محور اصلي است. مردم دارند زندگيشان را ميکنند و ناگهان زلزله ميآيد يا سيل سر ميرسد. در اين شرايط موضوع بحران با «ناگهاني» و «اتفاق» تعريف ميشود که در مقطع خاصي از زمان رخ ميدهد. در اين شرايط ما يک بازه زماني بحران داريم و يک دوره پس از بحران؛ که هرکدام شرايط خودش را دارد و روي هر مقطع برنامهريزي ميشود. در زمان خاصي سيل ميآيد؛ اما بالاخره آب فروکش ميکند و دوباره محيط مصنوع و زندگي و روابط اجتماعي ساخته ميشود و البته اثرات اجتماعي و رواني بحران ميماند. اما با پديده کرونا ما وارد عصر «بحرانهاي ادامهدار» شدهايم که جامعه انساني بهسادگي نميتواند نه زمان و نه مکان آغاز آن را به طور روشن، مشخص کند. ديگر نميتوانيم معلوم کنيم که بحران از چه زماني آغاز شده و چه زماني تمام ميشود. نميدانيم دقيقا از کجا آغاز ميشود و مسير حرکتش کجاست و چه زماني تمام ميشود. اين مهمترين ويژگي بحران کروناست. از نظر زماني و مکاني نامشخص و مبهم است. آرامآرام مانند جريان مداومي است که با حال و آينده جامعه و زيست بشري پيوند خورده است. مثل مه که آرام و سنگين بر زمين مينشيند، کرونا هم در لابهلاي زندگي اجتماعي ما نشسته است. در چنين بحراني که آغاز و انجامش و سرنوشت آيندهاش پيشبينيپذير نيست، با زندگي اجتماعي بهشدت ممزوج و عجين ميشود و با حالت رخداد و اتفاق که «زمان» و «مکان» مشخصي دارد، فرق ميکند، تصور ما را از همه چيز تغيير ميدهد؛ از جهانشناسي و هستيشناسي ما تا برنامهريزي براي زيست روزمره ما را متأثر ميکند. مثلا ديگر معنايي ندارد که بگوييم براي چنين بحراني بايد آماده باشيم. تدابير مربوط به آمادگيهاي پيش از بحران که در بحرانهاي قبلي توصيه ميشد، ديگر معنا ندارد. تدابير حين بحران هم نامشخص و مبهم است. براساس تجربه بشري از پاندمي و همهگيري ديگر بيماريهاي تجربهشده، حدسهايي زده ميشود که مثلا جماعات متراکم احتمال ابتلا به بيماري را بالا ميبرد؛ اما کسي دقيقا نميتواند تعيين کند چه زماني و کجا به کرونا مبتلا ميشود. ميخواهم بگويم که بحران کرونا به لحاظ وجودي و ماهيتي با ديگر بحرانهاي تجربهشده متفاوت است و ابعاد تأثير آن هم در زندگي ما متفاوت است.
بنابراين وقتي از تأثير اجتماعي کرونا حرف ميزنيم و مثلا اين سؤال زنده ميشود که آيا بحران کرونا اخلاق اجتماعي را تقويت يا تضعيف کرده، بسيار مهم است که به ويژگيهاي متفاوت کرونا با ساير پديدههاي بحراني تجربهشده، توجه کنيم. سعي ميکنم با مثالي بحثم را روشن کنم؛ براي مثال در تجربه اجتماعي ما از بحران سيل، سازمانهاي دولتي و غيردولتي کموبيش مداخله ميکردند؛ ابتدا سعي ميشد نيازهاي اوليه تأمين شود، خيريهها، دولت، نهادهاي عمومي، اشخاص و... شروع ميکردند به تأمين اقلامي از کالاهاي سبک و سنگين و توزيع آن. از همان ابتدا هم چون همه درگير در ميدان بحران هستند و توجهات به «رساندن اقلام» است، کمتر کسي حواسش به موضوع مهم توزيع و عادلانهبودن آن است؛ يا اينکه همه حواسشان به تأمين غذاي داوطلبان کمک و مردم درگير است و کمتر کسي به توليد زباله ناشي از سرو غذا در ظرفهاي يکبارمصرف فکر ميکند و همين بيتوجهيها باعث ميشود آرامآرام نطفه بحرانهاي اجتماعي و زيستمحيطي آينده براي جامعه درگير در بحران شکل بگيرد. رقابت سر برميکشد و پيوندهاي اجتماعي تضعيف ميشود، خانواده و نظام خويشاوندي بر اثر همين رقابتها و بيعدالتيها بههم ميريزد و امحاي زباله توليدشده، ميشود مسئله جديد! به خاطر اينکه مايحتاج اوليه زندگي درست توزيع نميشود، کينه و فاصله بين افراد نزديک يک خانواده، بين خواهر و برادر و فرزند و پدر و مادر که تا ديروز پشتيبان يکديگر بودند، سر برميکشد و... . به همين لحاظ است که ميگوييم بهويژه در جامعه ما، بحرانهاي طبيعي در دل خودشان بحرانهاي بعدي را ميپرورند و «زنجيره بحران» ايجاد ميکنند. سيل يا زلزله، زندگي و روابط اجتماعي آدمها را متحول ميکند و بحران طبيعي در دل خودش بحرانهاي اجتماعي يا زيستمحيطي جديتري را ايجاد ميکند.
از نظر جامعهشناختي، بايد پرسيد ما با تجربه چنين مواجههاي با موضوع بحران در جامعه خود، حالا چگونه با بحران کرونا مواجه ميشويم که همانطور که گفتم، ويژگيهايش اين است که نه زمان و مکان مشخصي دارد و نه ميشود برايش آغاز و پاياني تعيين کرد و شبيه روغني است که لاي دستوپاي آدمها ريخته و آرامآرام در همه جا نشت ميکند. اين يعني اينکه خود بحران و اثرات اجتماعي بحران بهشدت در هم ممزوج هستند! اين ماجرا را عوض ميکند. اگر در بحرانهاي گذشته سعي ميکرديم نگاه اجتماعي را جايگزين نگاه مهندسي کنيم و از سوءمديريت ميناليديم، حالا در کرونا ما در وضعيتي هستيم که مسئله، نه سوءمديريت بلکه فقدان مديريت است. ما در بحران کرونا فاقد مديريت هستيم؛ فاقد سازوکارهاي تنظيم و کنترل. اساسا نهادهاي مداخلهگر با تأثير جدي در بحران نداريم. ممکن است شما نمونههايي از کنترل يا مداخله از سوي دولت يا افرادي که دور هم جمع شدهاند، داشته باشيد؛ مثلا عدهاي از جوانان در مراکزي جمع ميشوند و ماسک توليد ميکنند يا اقلامي را تهيه و توزيع ميکنند يا نمونههايي هست که پيشرفت بيماري رصد ميشود و...؛ اما اينها همه در حد حدس و گمان است. نمونه کار دولت را نگاه کنيد؛ دولت بهعنوان مهمترين نهاد مداخلهگر در بحرانها، فقط دارد اطلاعرساني ميکند! فقط موارد ابتلا و مرگ را ميشمارد و به اطلاع عموم ميرساند! بماند که سر درستي همين شمارش هم اماواگرهايي هست و... . اينها همه علاوه بر مشکلات مديريتي در کشور ما، مربوط به ويژگيهاي کرونا هم هست و فقط هم مربوط به جامعه ما نيست. همين چند روز پيش کارشناسان بهداشت جهاني اعلام کردند کرونا تمام نخواهد شد. بنابراين در چنين شرايطي، نهادها در جريان بحران تأثير جدي نخواهند داشت. در نتيجه، گويي اينکه دولت و جامعه در مقابل بحران کاملا بيسلاح شدهاند و بحران آرامآرام دارد در همه روابط اجتماعي و زيست ما نفوذ ميکند.
اگر برگرديم به موضوع اخلاق اجتماعي و اين سؤال که به نظر ميرسد پروندههاي قضائي مرتبط به کرونا زياد شده است، مثلا فروش داروهاي تقلبي و...، در اين صورت موضوع را چطور ميشود توضيح داد؟
بله، در چنين شرايطي اخلاق اجتماعي چه وضعيتي پيدا ميکند؟ يادمان باشد با توصيفاتي که در بالا از بحران کرونا شد، ديگر بهطور دقيق نميتوان گفت از زمان شيوع کرونا، مسائل اجتماعي ما چنين و چنان شد. ما فقط ميتوانيم روندها را رصد کنيم و توضيح دهيم که کرونا چطور با زندگي اجتماعي ما ممزوج شده و در آن نفوذ کرده است. در اين ميان، نشانهها هم به کمک ما ميآيند؛ مثلا به قول شما زيادشدن پروندههاي قضائي و جرائم مرتبط با کرونا و... و اين را نشانه افول اخلاق اجتماعي در عصر کرونا در جامعه خودمان بدانيم. به نظر من، نشانههاي بيشتري هم داريم که نشان دهيم تأثير کرونا بر زندگي اجتماعي ما بسيار جدي است. حالا شما ممکن است اسمش را سقوط اخلاق اجتماعي بگذاريد، اما ميشود هم گفت که شرايطي که آدمها بهطور عموم در آن درگيرند و اخلاقي عملکردن بر اساس اصول اخلاقي برايشان سخت ميشود يا بر اثر شرايط بحراني که قرار نيست به اين زوديها تمام شود، مفاهيمي مانند مسئوليت اخلاقي انسانها در قبال يکديگر دچار تحول ميشود و مواردي از اين قبيل. باز هم سعي ميکنم با مثال عينيتري موضوع را بهتر توضيح دهم؛ مثلا ما جامعهاي هستيم که تکليفمان با بسياري از ساختارها و نهادهاي اجتماعي مانند خانواده روشن نيست. در مرحله بينابيني و کجدارومريز با آن هستيم. درحاليکه پيوندهاي خانوادگي بهشدت دچار خدشه شده، به دليل اينکه نهادهاي جايگزين نداريم، تنها راه و پناهگاه ما همچنان همان خانواده است. در دوران کرونا، درحاليکه خودِ کرونا روي اختلافات خانوادگي و تشديد خشونت خانوادگي اثر گذاشته، در عين حال آماري هم منتشر ميشود که ميزان طلاق کاهش داشته است. وضعيت کرونا بهگونهاي است که آدمها از همان خانوادهاي که مملو از خشونت و برايشان غير قابل تحمل است و با آن مشکل دارند، نميتوانند بيرون بزنند؛ چون سلامتشان در خطر است و ارتباطات اجتماعي از نظر بهداشت و سلامتي نامطمئن.
نميتواني خانه آشنا يا دوستي بروي چون بايد ملاحظه کرونا را کرد! نميتواني به دليل خشونت همسرت به مادرت پناه ببري! چون مادرت پير است و نبايد ارتباط اجتماعي سنگين داشته باشد و... . بنابراين آدمها اگر بخواهند از يک ساختار خشونتبار بيرون بزنند، چه بايد بکنند؟ از خانه ناامن به خيابان ناامنتر که نميشود پناه برد! در نتيجه آدمها از نظر امکانهاي پيشرو بسيار محدودتر شدهاند و امکان تصميمگيري و قدرت انتخابشان پايين آمده است. حالا در اين شرايط معلوم است که اخلاق اجتماعي دچار سردرگمي ميشود. اينها همه را اضافه کنيد به اينکه ما زيرساختهاي اجتماعي مدرن ضعيفي داريم. مثلا ما نهادهاي ارتباط اجتماعي جايگزين خانواده مانند گروههاي همهدف داوطلبانه قوي نداريم يا هنوز حضور درست و انديشيدهشدهاي در فضاهاي مجازي نداريم، فضاهاي مجازي پر از شايعات و تصاوير و داوريهاي بيمارگونه است و... . اينها همه يعني بيقدرتترشدن جامعه آنهم در ميانه ميدان بحراني که افراد نه ميتوانند بگويند کي شروع شد و کي قرار است تمام شود و اصلا چه کار کنند تا دچار عوارض بحران نشوند!
البته درست است که نشانههايي از افول اخلاقي در جامعه ميبينيم، مثل همان زيادشدن پروندههاي قضائي که گفتم اما آيا ميشود نقاط روشني هم پيدا کرد؟
ببينيد، حرف من اين است که موضوع اخلاق اجتماعي روي بستري از پيوندها و شرايط اجتماعي بنا ميشود. شما اخلاق و مسئوليت اخلاقي را نميتواني به جايي دور از نظام اجتماعي ارجاع بدهي، نسخههايي که در پي اين ارجاع هستند، مؤثر هستند اما بهصورت محدودي کار ميکنند. پايدار نيستند. اصلا يکي از مهمترين کارکردهاي دين اين بوده که توجيهات لازم براي اخلاقي عملکردن را به آدمها بدهد.
اصول اخلاقي را به آسمان وصل ميکند و موضوع را فرازميني ميکند تا آدمها بهخاطر عقوبت جهان پس از مرگ، در زندگي اين جهاني اخلاقي رفتار کنند. ما با اين ارجاعات قانع ميشويم، چون مسلمانيم و معتقد به قيامت. اما وقتي زمينههاي اجتماعي اخلاقي عملکردن تضعيف شود، يعني آدمها به دليل شرايط نتوانند اخلاقي عمل کنند، بهويژه در دوران بحراني آنهم از جنس کرونا که توضيح دادم، اخلاق اجتماعي به چه شکل درميآيد؟ در چنين شرايطي، آدمها مبناي مسئوليت اخلاقي خود را از کجا بياورند؟ در دوران کرونا، مردم تجربه زيستهشان متفاوت شده است، نگراني و ترس از بيماري بهشدت عمومي شده، آدمها فاصله زندگي و مرگ را بسيار کوتاه ميبينند، هيچ خيال امني وجود ندارد و بحران مثل مهي سنگين در زندگي اجتماعي نشسته و دارد نشت ميکند، از طرف ديگر عدهاي هم از بحران منفعت ميبرند؛ حالا چطور انتظار داشته باشيم که اخلاق اجتماعي مباني محکمي پيدا کند؟ زندگي اجتماعي که هيچ، اصلا هستيشناسي ما با کرونا و بيماريهاي مشابه در حال تغيير است. بنابراين نظام اخلاقي مبتني بر اين هستيشناسي تغيير ميکند. از نظر مسئوليت اجتماعي هم لاجرم تغيير ميکنيم. آرامآرام وسعت مسئوليت اجتماعي کم ميشود؛ چون امکان بروز و ارتقاي مسئوليت اجتماعي نيست. چون ارتباطات اجتماعي قرار است کم بشود. همه فقط ميتوانند به عزيزان و نزديکان خود زنگ بزنند و التماس کنند که مراقب خودت باش! اما چه کنيم که جامعه گستردهتري بتواند مراقب باشد؟ ما توان گسترده فکرکردن فراتر از خانواده را نداريم!
از قبل هم ياد نگرفته بوديم از حوزه خانواده فراتر را ببينيم و روابط گستردهتر اجتماعي را توسعه بدهيم. الان ما آدمهايي بيپناه هستيم که فقط تلفني از فاميل نزديک ميخواهيم مراقب باشند! شما فکر ميکني در چنين فضايي، چه ميشود کرد؟ يکي از دوستان من که با کارشناساني سروکار دارد که کارشان رصد کرونا در کشور است، از قول آنها تعريف ميکرد که شخصي کرونا گرفته بوده و بعد از بستري در آيسييو با اصرار و رضايت خودش مرخص ميشود. مدتي بعد معلوم شد که اين فرد با خانواده به هفت استان سفر کرده است! با او تماس گرفتند که چه ميکني؟ تو ناقل هستي! جواب داده که من در آستانه مرگ بودم و از خدا عمر دوباره گرفتهام، ميخواهم با خانوادهام سفر کنم و شاد باشم! شما از همين مثال کوچک وضع جامعه را ميتوانيد حدس بزنيد. او با وجود ناقلبودن، ميخواهد در کنار خانواده براي عمر دوبارهاش جشن بگيرد و سفر کند؛ چون فکر ميکند به مرگ نزديک بوده است.
البته ناگفته نماند که قضيه صورت مثبتي هم دارد؛ يعني ميتوان نشانههاي کوچکي از ارتقاي مسئوليت اجتماعي را در شرايط جديد ديد. مثلا دعواها و نزاعها کمتر شود. اينکه آدمها سعي کنند مسئوليتهايشان را درست انجام دهند؛ چون انرژي و تحمل پيچيدهشدن کارها ناشي از قصورهاي کاري را ندارند. اينکه از اشتباهات کوچک راحتتر گذشت کنند، اينکه اگر در ادارهاي به دليل نداشتن ماسک راهت نميدهند، همانجا بقيه مراجعان ماسک تعارفت کنند، يا نذري ماسک و دستکش و مواد ضدعفونيکننده و از اين قبيل. در مجموع بايد گفت بحران کرونا، بدون ترديد بحرانهاي گستردهتري را در اجتماع رقم ميزند. بهويژه که به قول شما سواي آن اقليتي که از بحران ثروتمند ميشوند، همه ما از لحاظ اقتصادي در حال سقوط و فقيرترشدن هستيم. بهويژه که ساختارهاي اجتماعي ما بهشدت نابرابر است و در شرايط بحران، نابرابري تشديد ميشود. آنها که از نظر اقتصادي ضربه جدي خوردهاند، شاهدند که اگر به جايي وصل نباشند، حتي بيماريشان درست تشخيص داده نميشود، به کيتهاي تشخيصي کرونا دسترسي ندارند و... چنين کساني به فکر رعايت و ارتقاي اخلاق اجتماعي نخواهند بود. آدمهايي که احساس بيپناهي کنند، حداکثر سعي خواهند کرد از خود و از خانوادهشان مراقبت کنند و خود را ديگر در قبال جامعه مسئول نميدانند.
بازار