«دروغ بزرگ» واگذاری ایران به چین

نورنيوز/ متن پيش رو در نورنيوز منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست فضاسازيهاي رسانهاي طي روزهاي گذشته در خصوص «نقشه راه همکاريهاي راهبردي ايران و چين» با استفاده از شيوه عمليات رواني «وارونهنمايي» و محور قرار دادن تکنيک «دروغ بزرگ» نتوانست هدف اوليه براي «ادراکسازي» در افکار عمومي را محقق کند. پس از انتشار مطالبي در خصوص نقشه راه همکاري راهبردي 25 ساله مشترک ميان ايران و چين، شايعات و دروغهاي فراواني در اين خصوص در فضاي رسانهاي کشور منتشر شد که عمدتا منشأ بيروني داشت. در اين ميان رسانههاي معاند و گروههاي سلطنتطلب خارج نشين نيز سعي کردند با موجسواري و فضاسازيهاي هدفمند از شرايط ايجاد براي تحريک افکار عمومي سوء استفاده کنند. اين فضاسازي رسانهاي طي روزهاي گذشته حجم گستردهاي از توليد و انتشار مطالب کذب، غير واقعي و جهتدار را با استفاده از شيوه عمليات رواني «وارونهنمايي» با هدف «ادراکسازي» در افکار عمومي داخل کشور به خود اختصاص داد. از جمله محورهايي که با استفاده از تکنيک گوبلزي «دروغ بزرگ» براي فضاسازي از آن استفاده شد ميتوان به مواردي چون واگذاري جزيره کيش به چينيها، انحصار سرمايهگذاري در پروژههاي حوزه انرژي، پتروشيمي و حملونقل، ورود 5 هزار نظامي چيني به کشور، امتيازات ويژه پولي ـ بانکي و از همه مهمتر مخفيانه بودن فرآيند تدوين اين پيشنويس اشاره کرد. اگرچه طي روزهاي گذشته، به اين موضوع از زواياي مختلفي در رسانههاي کشور پرداخته شد اما زواياي جديدي وجود دارد که در اين گزارش بدان اشاره خواهيم کرد: نکته اول؛ آنچه به غلط و از روي عمد از سوي رسانههاي معاند به عنوان «قرارداد» همکاري بلند مدت ايران و چين در فضاي افکار عمومي منتشر شد صحت ندارد، زيرا آنچه در حقيقت تا الان نوشته شده پيشنويس يک «نقشه راه» براي همکاريهاي راهبردي ميان دو کشور است. اين نکته از آن جهت حائز اهميت است که بدانيم در عرف معاهدات و عقدنامههاي بين المللي واژه «قرارداد» داراي يک بار حقوقي مشخص است که معناي آن «تصويب» متن در پارلمان و تبديل آن به قانون است، در حالي که در مورد مذکور طرفين هنوز به آن مراحل ورود نکردهاند. نکته دوم؛ فضاسازي درباره «محرمانه بودن» اين سند است که در بستر «قرارداد» خواندن آن معنا يافته، در حالي که به دلايل متعدد، معمولا جزئيات در فرآيند تدوين هر نقشه راهي مشابه آنچه ميان ايران و چين رخ داده تا زمان نهايي شدن براي ارجاع به پارلمان، رسانهاي نميشود اما در زمان تصويب و لازمالاجرا شدن آن طبعا اعلام عمومي صورت ميگيرد. نکته سوم؛ در بستر دروغهاي نسبت داده شده به اين سند، گروههاي غربگرا و جريانات معاندي که انتفاع خود را در وابستگي مدام کشور به اروپا و آمريکا جستجو ميکنند، سعي کردند، اينگونه القا کنند که ايران بخاطر ترس از غرب به نوعي خود را به چين فروخته و مستعمره اين کشور شده است. در اين باره چند نکته قابل ذکر و تامل است: الف) ايران به عنوان يک قدرت بلامنازع منطقهاي،بازيگري موثر در مناسبات بينالمللي بوده وجايگاهي مشخص و نهادينه شده در اين عرصه دارد، لذا چنين ارزيابي منطقا محلي از اعراب ندارد و راهبرد عدم وابستگي به شرق و غرب همچنان يک راهبرد زنده و فعال در سياست خارجي جمهوري اسلامي است. ب) بر خلاف رفتار و رويکرد تاريخي غرب در قبال ايران که همواره با خوي و اراده استعماري عجين بوده، اساسا چنين سابقهاي از سوي کشوري مانند چين درباره ايران وجود ندارد و هرگونه روابط دو جانبه اعم از مقطعي و راهبردي ميان دو کشور همواره بر بستر انتفاع دوسويه و بر مبناي احترام متقابل و حفظ استقلال دو طرف استوار بوده است. ج) تدوين سند همکاريهاي راهبردي ميان ايران و چين گرچه مطلقا به معناي عدم ارتباط با ديگر کشورهاي دنيا نبوده و نيست، اما قطعا به معناي ترجيح يک شريک مطمئن و صادق نسبت به شرکاي غربي است که همواره با فريب، بيتعهدي و نگاهي از بالا به پائين خواستار وابستگي مطلق ايران بودهاند. د) گرچه در نگاه غربگرايان وطني و براندازان و سلطنتطلبان خارجنشين، آمريکا و اقمار اروپايياش همچنان قدرت بلامنازع جهان هستند، اما آمار و ارقام در تمامي حوزهها به روشني حکايت از بطلان اين انگاره و افول هژموني غرب دارد و لذا عقل و منطق حکم ميکند که بازيگر عاقل و قدرتمندي چون ايران، مناسبات خود را نه با قدرتهاي متزلزل و فريبکار که با قدرت قابل اعتمادي چون چين تقويت کند. نکته چهارم؛ فعال شدن جريانهاي وطنفروش سلطنتطلب و برانداز به کمک امپراتوري رسانهاي نظام سلطه در خصوص اين پرونده، بيش از آنکه بخواهد عرق مليگرايي آنها را به رخ بکشد، نزد افکار عمومي يادآور خيانتهاي آنان در قبال داشتههاي ملت ايران در مقايسه با نظام جمهوري اسلامي است. به عبارت دقيقتر؛ فضاسازي دشمنان اين ملت و متهم کردن جمهوري اسلامي در حالي صورت ميگيرد که حافظه تاريخي ايرانيان در مقابل رشادتهاي فرزندان جان بر کف انقلاب اسلامي و اهداء بيش از 250 هزار لاله سرخ سرو قامت در دفاع از حريم و تماميت ارضي اين مرز پرگهر، هيچگاه خيانتهاي خاندان پهلوي در بذل و بخشش داشتههاي اين آب و خاک که تنها يک نمونه کوچک آن در موضوع بحرين متبلور شد يا التماسهاي خائنانه آنها و ديگر عناصر ضدانقلاب به روساي جمهور آمريکا براي تشديد تحريمها را فراموش نخواهند کرد. و نکته آخر؛ طبيعي است نظام سلطه به رهبري آمريکا و اقمار اروپاياش که طي 42 سال گذشته با وجود هرگونه دسيسه و دشمني نتوانستهاند اين نظام مردمي را از پاي درآورند، امروز به واسطه چنين سندي آه از نهادشان برآيد، چه، چنين سندي در صورت اجرا، تحريمهاي ظالمانه آنان را به عنوان آخرين کور سوي اميد به تغيير نظام در ايران بياثر خواهد کرد و هم آنها را در جنگ با يک رقيب قدرتمند چون چين که همکاريهاي بلند مدت راهبردي با جمهوري اسلامي ايران را برگزيده است با مشکلات بسيار مواجه خواهد ساخت.