نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

قرارداد با چین؛ جای دلواپس وحامی عوض شد

منبع
آفتاب يزد
بروزرسانی
 قرارداد با چین؛ جای دلواپس وحامی عوض شد

آفتاب يزد/ متن پيش رو در آفتاب يزد منتشر شده است و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست سياست خارجي در ايران بيش از هر کشوري به حوزه داخلي پيوند خورده است، شايد روزي نباشد که از مردم در کوچه و بازار گرفته تا کارشناسان و فعالين سياسي در حوزه داخلي گريزي به سياست خارجي نزنند. نه تنها تحليل‌هاي مختلفي در اين حوزه ارائه مي‌شود که گاه واکنش‌هاي بسيار تندي نيز ديده مي‌شود. البته شايد در مملکتي که «کار کار انگليسي‌ها است» به يک ضرب المثل در ميان جامعه تبديل شده است، اين ميزان از درگيري با سياست خارجي چندان دور از ذهن نباشد. به همين دليل است که هر موضوعي که يک پاي آن طرف خارجي باشد بسيار بحث برانگيز مي‌شود. اين درحالي است که همزمان شاهد يک دوگانه در ميان احزاب و جريان‌هاي سياسي داخلي نيز هستيم. دوگانه شرق و غرب شايد در هيچ کجاي دنيا بعد از پايان جنگ سرد به اندازه ايران پررنگ نباشد. در واقع دو طيف اصلي سياسي ايران يعني اصلاح‌طلبان و اصولگرايان تقريبا ديدگاهي متضاد نسبت به هم در سياست خارجي دارند. اصلاح‌طلبان به طور عمومي حامي رابطه با غرب هستند، البته در اين جريان رابطه با شرق نفي نمي‌شود اما غالبا غرب بر شرق ترجيح دارد.

از سوي ديگر در ميان اصولگرايان ماجرا متفاوت است، آنها حامي رابطه با شرق هستند، رابطه با غرب را نه تنها نفي مي‌کنند بلکه با کمي اغماض بايد گفت ضد غرب نيز هستند. اين فضاي دوگانه داخلي درحالي است که اصولا تصميمات در سياست خارجي در کشور خيلي براساس علايق اين دو گروه اتخاذ نمي‌شود. اصل مصلحت در سياست ورزي خارجي ايران بيش از هر اصلي مورد توجه است، اينکه مصلحت بر کدام سو باشد و چگونه اين مصلحت و با نظر چه کساني تعيين مي‌شود در اين مقال نمي‌گنجد اما واقعيتي است که اصولگرا يا اصلاح‌طلب اگرچه نظر متفاوتي داشته‌اند اما چندان در ميدان decision-making که در واقع تصميم‌سازي است قدرت نفوذي ندارند. بنابراين آنچه براي اين گروه‌ها باقي مي‌ماند واکنش به تحولاتي است که در عرصه سياست خارجي رخ مي‌دهد. مهمترين نمونه در اين فضا را بايد به موضوع برجام مرتبط دانست. اين توافق درحالي مقدمات آن شروع شد که دولت راستگراي احمدي‌نژاد در قدرت بود اما در عمان مذاکرات محرمانه به نمايندگي دکتر صالحي از سوي ايران و آمريکا در حدود يک سال و نيم آخر دولت احمدي‌نژاد در جريان بود! بنابراين توافق اگرچه با تلاش و برنامه دولت روحاني به سرانجام رسيد و حالا عواقب آن نيز به گردن اين دولت است اما توافق هسته‌اي ناشي از تصميمات طيف‌هاي سياسي يا احزاب نبود بلکه تصميمي کلان براساس اصل مصلحت بود. در چنين شرايطي ميدان واکنش براي دو جريان سياسي باز بود! طبيعي بود وقتي بازيگر اصلي در اين توافق ايالات متحده باشد و اصولگرايان نيز پايه فکري خود را براساس ضديت با آمريکا تعريف کرده‌اند آنها به مخالفت با اين توافق بپردازند. بنابراين از همان ابتدايي که مذاکرات علني شد اين جريان به شدت موضوع را زير سوال برد. واکنش‌هاي مختلف که سرانجام نام دلواپسان را به نام خود ثبت کردند. اصولگرايان البته امروز به خود مي‌بالند که حق با آنها بود و همه مشکلات را هم بر عهده روحاني مي‌دانند! با اين حال فارغ از اينکه چرا برجام امروز در پنجمين سالگرد خود در اين وضعيت است، همين اصولگرايان و محافظه کاران چه نقشي داشتند، سياست‌هاي خاص دونالد ترامپ چه نقشي داشت و... اين موضوع عيان است که اصولگرايان از ابتدا مخالف بودند، شايد پرسيده شود مخالف چه؟ اما خود اين جريان هم تا مدتي نمي‌دانست مخالف چيست اما چون پاي طرف‌هاي غربي در ميان بود فرياد وامصيبتا و مخالفت نيز بلند شده بود. بيراه نيست اگر درباره اصلاح‌طلبان و دولت نيز بگوييم آنها نيز دقيقا نمي‌دانستند چه خبر است اما چون مذاکره با غرب بود همگي موافق و حامي چنين وضعيتي بودند. در آن زمان اصولگرايان معتقد بودند کشور را با برجام به غرب هديه مي‌دهيم. وقتي بعد از برجام شرکت‌هاي خارجي براي قرارداد وارد ايران مي‌شدند با کليدواژه نفوذ مانع از بسياري از اقدامات شدند.

 ماجراي جديد حالا به تازگي موضعي عکس جريان برجام را شاهد هستيم. اينبار نام قرار داد با چين براي 25 سال مطرح است. البته بازهم دولت روحاني پاي کار است اما اينبار اصولگرايان از خود دولت جلوتر هستند و حامي درجه اول آن. به عنوان نمونه روزنامه کيهان که مواضعش شهره خاص و عام است در گزارشي تند با دفاع از قرارداد با چين نوشته است:«علي‌رغم آنکه هنوز «برنامه ۲۵ ساله همکاري‌هاي جامع ايران و چين» نهايي نشده و به تصويب مجلس شوراي اسلامي نرسيده، رسانه‌هاي زنجيره‌اي و فعالين مدعي اصلاحات، همصدا با مقامات آمريکايي، هجمه گسترده‌اي عليه اين قرارداد به راه انداخته‌اند. نکته قابل تامل اينجاست که اين روزها مقارن با پنجمين سالگرد امضاي برجام است. در شرايطي حدود ۵ سال و به عبارتي ۶۰ ماه از امضاي برجام گذشته که در اين مدت آمريکا و اروپا به هيچ عنوان به تعهدات خود عمل نکرده‌اند و اين توافق، هيچ دستاوردي براي مردم کشورمان نداشت و کشور را دچار خسارت‌هاي فراوان کرد. حالا حاميان اين توافق خسارت‌بار، ژست دفاع از منافع ملي به خود گرفته و نسبت به سند همکاري ايران و چين ابراز نگراني مي‌کنند. «برنامه ۲۵ ساله همکاري‌هاي جامع ايران و چين» هنوز نهايي نشده و قرار است که در مجلس شوراي اسلامي بررسي شود. با اين‌حال طيف غربگرا اين سند همکاري را آماج حمله قرار داده‌اند. اين در حالي است که اين طيف پيش از اين در پاسخ به اين سوال که «آيا متن برجام را مطالعه کرده‌ايد؟!» اذعان مي‌کردند که حتي يک‌ بار هم متن توافق هسته‌اي را مطالعه نکرده‌اند! طيفي که خسارت محض برجام را به مردم ايران تحميل کرده است، به هيچ عنوان حق ندارد که ژست «منتقد دلسوز» به خود بگيرد. اين طيف بايد ابتدا بابت خسارت‌هاي هنگفت برجام از مردم عذرخواهي کرده و سپس به جبران خسارت‌ها اهتمام ورزد.» در مقابل صادق زيباکلام استاد اصلاح‌طلب دانشگاه در واکنش به اين قرارداد پر سر و صدا در مورد دلايل بازخورد منفي درباره بستن چنين قراردادي در ميان افکارعمومي در توئيتر نوشت: دليل اصلي حساسيت و مخالفت بسياري از ايرانيان با توافق با چين باز مي‌گردد به بي‌اعتمادي به پکن. مشابه همان‌ بي‌اعتمادي البته به روسها هم هست. او در ادامه اين پيام با تاکيد به بي‌اعتمادي مردم نسبت به چين و روسيه عنوان کرد: برخلاف بسياري از مسئولين‌مان که مريد و سرسپرده روسها و چيني‌ها شده‌اند، ايرانيان تحصيلکرده‌تر نه به چين و نه به روسيه اعتمادي ندارند. عباس عبدي فعال سياسي اصلاح‌طلب نيز در اين باره به مخالف پرداخته و سه دليل را مطرح کرده است. او گفته: فردگرايي و عوام‌گرايي غالب بر فرآيندهاي سياسي داخلي ايران چنان گسترده است که مانع از ثبات سياستگذاري و پايبندي به هر نوع توافق بلندمدتي مي‌شود. شکاف درون‌ساختاري نيز مزيد بر علت مي‌شود. در حوزه روابط خارجي هيچ نوع وحدت نظري وجود ندارد. در مجموع شرايط براي رسيدن به هيچ توافق راهبردي با کشورهاي ديگر فراهم نيست و اگر به هر دليلي و با فشار و دستور از بالا اين توافق رخ دهد، پايدار نخواهد ماند. در نهايت هزينه‌هايش را مي‌دهيم بدون آنکه از منافعش بهره‌مند شويم. علت دوم مخالفتم اين است که اين رويکرد بايد شامل همه کشورهايي شود که مي‌توانند و مي‌خواهند وارد اين نوع توافقات شوند و اگر قرار است که فقط با يک کشور قدرتمند رخ دهد، نتيجه‌اي جز وابستگي نخواهدداشت. ولي علت سوم مخالفتم مهم‌تر است. فارغ از اينکه جزييات اين توافق چيست و از چه زماني اين توافق مطرح شده اکنون بدترين زمان براي نهايي کردن آن است. در واقع محدوديت‌هاي مالي کشور انگيزه اصلي براي ورود به چنين توافقي است. اين محدوديت‌ها موجب مي‌شود که انگيزه اصلي توافق را جبران کسر بودجه بدانيم. با توجه به ناکارآمدي و فسادي که در تخصيص منابع وجود دارد هر گونه ورود سرمايه به ايران در شرايط کنوني جز اتلاف آنها و بدهکار کردن کشور، نتيجه ديگري نخواهد داشت. کافي است که بدانيم در دوره طلايي اصولگرايان يعني احمدي‌نژاد(۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲) ۷۰۰ تا ۸۰۰ميليارد دلار درآمدهاي نفتي را اتلاف کردند و هيچ اشتغالي نيز اضافه نشد. اکنون هم اگر هزار ميليارد دلار پول چيني‌ها وارد ايران شود هيچ اتفاق مهمي رخ نخواهد داد جز آنکه برخلاف گذشته، که آن ۸۰۰ميليارد را از منابع زيرزميني خوردند، اين ‌بار هزار ميليارد بايد بدهکار چين يا هر کشور ديگري شويم. علي مطهري، نماينده تهران در مجلس دهم با اشاره به وضعيت مسلمانان در کشور چين در حساب کاربري خود در توييتر نوشت: گذشته از محتواي سند همکاري ۲۵ ساله ايران و چين، بايد قبل‌از امضاي آن، تکليف دو ميليون مسلمان چيني که در اردوگاه‌هاي اجباري براي دست کشيدن از دين و فرهنگ خود شکنجه مي‌شوند و مساجدشان تخريب شده، روشن شود. دوباره به آن سو يعني اصولگرايان و واکنش آنها به اين ماجرا بازگرديم. وب سايت نسيم آنلاين تيتر زده:« جيغ بنفش احمدي‌نژاد و اصلاح‌طلبان در برابر ديوار چين» و به دفاع از قرارداد با چين پرداخته است. اين وب سايت با ادبياتي عجيب و غريب و دور و تند احمدي‌نژاد و اصلاح‌طلبان را خطاب قرارداده است. اضافه شدن احمدي‌نژاد به ليست به اين دليل است که او نيز مخالفت‌هايي را با توافق با چين اعلام داشته است. البته احمدي‌نژاد در سال‌هاي اخير به گونه‌اي رفتار کرده که مي‌توان گفت ثبات فکري نداشته است. با اين حال اين وب سايت مي‌نويسد:«اما نقطه اساسي بحث اين است که در حالي که آمريکا و اروپا طي سال‌هاي پس از انقلاب هرگونه خصومت ورزي و تحريمي عليه ايران اعمال داشته‌اند و دولت روحاني نيز 7 سال کشور را معطل چشم آبي‌هاي غربي نگه داشت و عايدي جز تحريم و فشار بيشتر براي ايران نداشت، کماکان عده‌اي که کاسه ليسي غرب و آمريکا را براي تداوم حيات سياسي خود ضروري مي‌بينند، از تعاملات اقتصادي با چين و روسيه که طي سال‌هاي تحريم تنها کشورهايي بودند که به کمک ايران آمدند احساس خطر کرده و به اين راهبرد صحيح در توسعه روابط با شرق آن هم بدون هيچگونه اطلاعات و استنادي مي‌تازند. در حقيقت گويا توسعه روابط با شرق موجبات کسادي بازار کاسبان تسليم و مذاکره با آمريکا خواهد شد که اينگونه به تکاپو افتاده‌اند تا روابط منطقي و براساس منافع متقابل ايران و چين را تخريب کنند. در واقع اگر دولت بجاي 7 سال هدر دادن سرمايه‌هاي کشور در برجام، همين قرارداد آينده نگر و تضمين‌کننده منافع ملي ايران را پيگيري کرده بود، امروز هم کمک‌دهنده جدي به وضعيت اقتصادي کشور بود و هم توازن قوايي در برابر فشارحداکثري آمريکا آن هم با پشتوانه اقتصادي ايجاد شده بود.»

 علت نگراني همه اين زد و خوردها چه در ماجراي برجام و چه در ماجراي قرارداد با چين درحالي است که هر کدام از دو طرف نيز در هرماجرايي خود را حق مي‌پندارد. در همين زمينه براي بررسي بيشتر موضوع در رابطه با ماجراي قرارداد با چين که اين روزها بسيار سروصدا به پا کرده و درباره اينکه ريشه اين موضوع که مخالفت‌هايي وجود دارد در چيست گفتگو کرديم با يک ديپلمات بازنشسته و تحليلگر مسائل بين‌الملل تا جداي از دعواهاي درون جناحي موضوع را بيشتر واکاوي کنيم. فريدون مجلسي درباره اينکه اين بار جاي حامي و دلواپس درباره قرارداد با چين عوض شده است به «آفتاب يزد» گفت: براي تشريح وضعيت بايد دو موضوع را مورد توجه قرار داد نخست اين واقعيتي است که درحالي که اروپا و آمريکا حدود 300 سال روند توسعه و صنعتي شدن را پيمودند اما چين به عنوان يک کشور سنتي توانست در کمتر از 50 سال با استفاده از تجربه غرب راه توسعه را به سرعت بپيمايد و امروز در بسياري از حوزه‌هاي علمي و صنعتي در بالاترين درجه کيفيت و امکانات باشد بنابراين اگر موضوع را از اين حيث بررسي کنيم که آيا توانايي‌هاي چين براي ايران مناسب است بله واقعا مي‌تواند به ايران کمک کند و از اين بابت قرارداد با چين بسيار با ارزش مي‌تواند باشد. او ادامه داد: اما موضوعي که در اين باره مطرح مي‌شود اين است که همين چين در ساخت آزادراه شمال سال‌ها ايران را معطل نگه داشت و اقدامي نکرد، از پروژه پارس جنوبي خارج شد، نفت بسيار اندکي از ايران مي‌خرد اما حالا چگونه و با چه مفادي قرار است با ايران توافقي راهبردي امضا کند؟ ما بعد از سال‌ها راه آهن تهران-رشت را افتتاح کرديم که اين فاصله را حدود شش ساعت زمان مي‌برد تا قطار طي کند، چنين مسافتي در چين قطار يک ساعته به مقصد مي‌رسد. چين در بعد توان توسعه زيرساخت‌ها اکنون در موقعيتي بسيار مطلوب قرار دارد.

مجلسي ادامه داد: موضوع اين نيست که چين نمي‌تواند شريک راهبردي باشد موضوع اين است که ايران هم اکنون در شرايط عادي نيست، تحت فشار حداکثري قرار دارد و هيچ يک از طرف‌هاي ديگر حاضر به همکاري با ايران نيستند، به رغم اينکه مسئولان بارها گفتند آمريکا با خروج از برجام منزوي شده اما هم اکنون شرکاي ايران هستند که حاضر به همکاري نيستند بنابراين اين سوال در ذهن همه ايجاد مي‌شود در اين شرايط که رقابتي نيست و تنها چين به عنوان يک شريک به پيش آمده است آيا چيني‌ها براي اين اقدام خود بهايي نخواهند گرفت؟ در واقع وقتي رقابتي وجود ندارد و تنها يک گزينه داريم آيا آن گزينه قيمت خود را بالا نمي‌برد؟ در اين بالا رفتن قيمت آيا آسيب بيشتر از مزيت نخواهد شد؟ موافقان مي‌گويند در شرايط فشار حداکثري درحال قرارداد با يک قدرت بزرگ هستيم، اين موضوع به خودي خود نکته مثبتي نيست بايد ديد طرف مقابل آيا حاضر شده در شرايطي برابر به دنبال توافق باشد در حالي که در عمل وضعيت ما برابر نيست؟

اين کارشناس مسائل بين‌الملل در پايان اظهار داشت: چين در سال‌هاي گذشته شريک مهمي براي ايران بوده و در بسياري موارد چون تامين ماشين آلات يا مواد اوليه به داد کارخانه جات ايراني آمده است و اين برکسي پوشيده نيست، آنچه نگراني آفرين است اينکه رقابتي وجود ندارد و با توجه به اصول اقتصاد وقتي انحصار وجود دارد طبيعي است دست بالا به چه کسي تعلق خواهد داشت! بنابراين در ماجراي قرارداد با چين مخالفت با اين نيست که چين شرقي است يا غربي موضوع اين است که در اين شرايط وقتي يک طرف خارجي حاضر به قراردادي بلندمدت شده چه منافعي را مي‌توان براي اين بازيگر خارجي داشته باشد.

به نظر مي‌رسد قرارداد با چين از اين حيث با برجام متفاوت است که اولا ايران در شرايطي خاص است و يک طرف خارجي در فضايي بدون رقيب حاضر به قرارداد شده است. از سوي ديگر يک نگراني و تفاوت نسبت به برجام اين است که برجام توافقي گام به گام بود و هر زمان هر طرفي بدعهدي ببيند مي‌تواند تعهدات خود را ملغي کند. به عبار ديگر توافق بود و نه قرارداد کما اينکه ديده شد وقتي فشارهاي آمريکا برگشت ايران نيز تعهدات هسته‌اي خود را در پنج گام ملغي کرد. اين درحالي است که رابطه با چين قرارداد است، گام به گام نيست.

همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد