سرمقاله فرهیختگان/ تغییر در حکمرانی با شناخت افکار عمومی شروع می شود

فرهيختگان/ « تغيير در حکمراني با شناخت افکار عمومي شروع مي شود » عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم محمد زعيم زاده است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
صبح سهشنبه سخنگوي قوهقضائيه در پاسخ به سوالي درمورد پرونده سه فرد محکوم به اعدام، خبر از تاييد اين حکم در ديوان عالي کشور پس از فرجامخواهي متهمان و وکيل آنها داد. آنگونه که سخنگو توضيح داد، جرم اين افراد دو جنبه داشته است، بخشي ناظر به ايجاد آشوب در حوادث آبانماه سال گذشته و بخشي هم ناظر به سرقت مسلحانه.
اينکه جزئيات بيشتر اين پرونده چيست و آيا اين حکم عادلانه است يا خير بر ما پوشيده است چون اولي نياز به اطلاعات بيشتري دارد و دومي نياز به دانش و تخصص قضايي که هر دو بماند براي اهلش.
اما آنچه قابلتوجه است سطح واکنشها به اين اظهارنظر از منظر رسانهاي و افکارعمومي است، احتمالا وقتي که جناب سخنگو داشت تاييد اين احکام را در ديوان عالي کشور رسانهاي ميکرد توقع چنين حجمي از واکنش در فضاي مجازي و... را نداشت و غافلگير شد و مشکل هم دقيقا همينجاست.
اين حجم از واکنش در سه سطح قابل تحليل است؛ سطح اول به وضعيت رسانهاي دستگاههاي مختلف دولتي و حاکميتي و البته قوهقضائيه برميگردد که در آنها عموما در همچنان بر همان پاشنه سابق ميچرخد و اين دستگاهها در چنبره انگارههاي سنتي رسانه گرفتار هستند.
واقعيت اين است که با وجود تغييرات مهمي که در دوره جديد قوهقضائيه اتفاق افتاده، برخي مشکلات پايهاي که در دوره قبلي وجود داشت همچنان پابرجاست و مهمترين آن ضعف رسانهاي است. اين ضعف هم محدود به يک فرد، گروه يا مجموعه رسانهاي نيست بلکه ريشه درنوعي نشناختن افکارعمومي و حساسيتهايش دارد.
يکبار ديگر کنفرانس خبري جناب سخنگو را با دقت بيشتري مرور کنيد؛ بخش مهمي از اين جلسه بهمرور اخبار اعدام ميگذرد، فارغ از جزئيات پروندههاي مطروحه اين اخبار به شکل مسلسلوار و بدون ملاحظه پيوستهاي رسانهاي پيشيني يا پسيني مطرح ميشود، ذرهاي تالم در گفتار جناب سخنگو هنگام اعلام اين اخبار وجود ندارد و هيچ جزئيات مهمي به شکل جامع و منقحشده مطرح نميشود. سيستم رسانهاي قوهقضائيه حتما به اهميت اخبار مربوط به وقايع آبان 98 در افکارعمومي آگاه است و اين بيمبالاتي در طرح موضوعات مربوط به آن به شکل جدي محل سوال است. آيا ارائه ندادن توضيحات جامع و قانعکننده براي افکارعمومي و صرف اعلام خبر و موضعگيري فلسفه وجودي کنفرانس خبري را زيرسوال نميبرد؟
سطح دوم تحليل مربوط به واکنشها پيرامون اين خبر به لايه عميقتري برميگردد که شايد خود وقايع آبان هم نشاتگرفته از آن باشد، حقيقت اين است که عملکرد دستگاههاي گوناگون خصوصا دستگاه اجرايي در سالهاي اخير حجمي از نارضايتي را به وجود آورده که ممکن است در بزنگاههاي مختلفي ظهور و بروز داشته باشد، تصميم خطاي بنزيني آبان 98 از اين حيث اهميت داشت که زمينهساز علني بروز نارضايتي در طبقات عموما مستضعف جامعه بود، اين نارضايتي به دلايل مختلف ميتواند ظهور و بروز پيدا کند اگر حساسيتهاي افکارعمومي در رفتار و گفتار مسئولان لحاظ نشود.
ازسوي ديگر جهتدهي رسانهاي جبهه معارض گفتمان انقلاب اسلامي بعد از وقايع آبان 98 بهسمتي رفته است تا روندها، تصميمات و اقدامات در کشور را علاوهبر مساله ناکارآمدي بهسمت ظالمانهبودن هم معنا کنند، در چنين وضعيتي درباره هر اقدام يا اظهارنظري که اين گزاره را تقويت کند بايد تجديدنظر کرد.
سطح سوم به ارزيابي خود واکنشها مربوط ميشود، واکنشهاي منفي به موضوع که عموما در فضاي شبکه اجتماعي و بهطور مشخص در توئيتر انجام شد به 5 دسته تقسيم ميشدند.
دسته اول توئيتها و مطالبي بود که رسما از اکانتهاي فيک و غيرفيک از رياض و تيرانا و تلآويو و... زده ميشد، اپوزيسيون مسلحي که در آبان 98 هم اعتراضات مسالمتآميز را به خشونت کشاند. اينکه تعداد اين توئيتها چقدر بود و چه نسبتي از حجم کلي اعتراض را شامل ميشد، نياز به مطالعه بيشتري دارد.
دسته دوم برخي سلبريتيها و فعالان فرهنگي و ورزشي و... بودند. بهنظرم اينها هم بهاندازه دسته اول کماهميت هستند، افکارعمومي هنوز جهتگيريها و تلاش براي تصميمسازيهاي غيرتخصصي اين افراد را در انتخابات حسن روحاني از ياد نبردهاند. البته تکرار اين وقايع بايد منجر به بازنگري دستگاههاي رسمي در مواجهه با پديده سلبريتيسم شود که خود بحث مفصل ديگري ميطلبد.
دسته سوم به سياسيون فرصتطلب و عموما اصلاحطلب راديکالي برميگردد که حالا فرصت را براي انتقامگرفتن از رويکردهاي مثبت قوهقضائيه مناسب ديدهاند. حسن روحاني سال گذشته پس از فروکشکردن اعتراضات آبانماه دستور داد اعترافات اغتشاشگران و برهمزنندگان نظم عمومي از صداوسيما پخش شود اما خاطرم نيست اين افراد آن زمان اعتراضي به اين سخن کرده باشند.
دسته چهارم افرادي هستند که خيلي گرايش سياسي خاصي ندارند و بعضا ميان آنها چهرههاي دانشگاهي هم ديده ميشود، بسياري از آنها هم بدون هيچ توضيحي حکم به خطابودن اين حکم ميدهند. سوال من از اين دوستان اين است که مگر شما مدارک و شواهد پرونده را ديدهايد؟ مگر شما تخصص قضاوت داريد؟ از کجا و با چه مبنايي، بدون شواهد حکم به برائت ميدهيد؟ اگر اين ميان حق شاکي خصوصي تضييع شود حاضريد براي او هم هشتگ بزنيد و ترند کنيد؟
دسته پنجم افرادي هستند که با علم به آگاهنبودن به جزئيات ماجرا و فرآيند حقوقي با فرض درستبودن حکم اعدام ميگويند بهتر است بهخاطر تعميق شکافها اعدام صورت نگيرد، گزارهاي که البته ميان توضيحات سخنگوي قوهقضائيه هم بهنوعي ناممکن قلمداد نشده بود.
ماجراي واکنشها به حکم اعدام اين سه نفر نشان داد هم تغيير در ايدههاي حکمراني ضروري است و هم فهم درست افکار و آراي عمومي، شايد تغيير در حکمراني از تغيير در نوع نگاه به افکارعمومي شروع شود.