مجلس یازدهم آغازگر ریزشها؟

شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ماجرا فقط به اصرار احمد توکلي اصولگرا بر يافتههايش درباره بذرپاش محدود نيست، تا جايي که کوتاه نيامده و همچنان پيگير ماجراست؛ مسئله اين است که به نظر ميرسد اصرار مجلسيان بر انتصاب، شکافي را در جريان اصولگرايي باز کرده که ميتواند سرآغاز مسير جديدي را در سياستورزي اصولگرايي رقم بزند. شايد بتوان گفت خطکشي اصولگرايان با قبيلهگرايان از اين پس شفافتر خواهد شد. جريان اصولگرايي بر سر معامله با اصول تاکنون چهرههاي زيادي را از دست داده يا به حاشيه رانده است؛ از ناطقنوري و علي مطهري تا عماد افروغ که از مجلس هفتم به اين سو اصرار دارد او را اصولگرا نخوانند تا محمد مهاجري که اگرچه عنوان اصولگرايي را يدک ميکشد، اما تاکنون هيچ اصولگرايي به اندازه او از اين جريان انتقاد نکرده است. در تازهترين اظهارنظر، ابوالقاسم رئوفيان، دبير کل حزب ايرانزمين نيز به برنا گفته از يدککشيدن عنوان اصولگرايي خجالت ميکشد. جرياني در اصولگرايي از يک سو ششدانگ پشت انتصاب بذرپاش ميايستد و از سويي ديگر نهتنها فرد باسابقهاي مانند ميرسليم را در مجلس بازي نميدهد، بلکه در برابر انتقاداتش هم محکم ميايستد، تهديدش ميکند و عليه او در محاکم قضائي اقامه دعوي ميکند. به نظر ميرسد که ريزشها در اين جريان با شکلگيري مجلس يازدهم شکل و شروع جديدي به خود بگيرد، بهويژه اينکه توقع حاميان اين جريان از مجلس انقلابي نهتنها بسيار فراتر از چيزي بود که در حال رخدادن است، بلکه شايد اصلا در مخيله بسياري از نواصولگرايان و حاميان پرشور اصولگرايي نميگنجيد که در سه ماه نخست فعاليت پارلمان محبوبشان، با چنين حواشياي روبه شوند. تابهحال سابقه نداشته تصميمي در جريان اصولگرايي با واکنش صريح نهاد بسيج روبهرو شود. تا اينجاي کار بسيج دانشگاه شريف، اميرکبير، تهران و شهيد بهشتي واکنشهاي تند و درخور تأملي به اين تصميم نشان دادهاند. مهمترين مغفول انتصاب بذرپاش، بياعتنايي مجلسيان به پرسشها و ابهامات ايجادشده است؛ حاميان اصولگرايان توقع داشتند حداقل مجلسي که داعيهدار شفافيت بود و از اين بابت اصلاحطلبان مجلس دهم را زير سؤال برده بود، پاسخ درخور و قابل پذيرشي به حواشي، انتقادها، اعتراضها و مستندات ارائهشده درباره صلاحيت بذرپاش بدهد؛ اتفاقي که نيفتاد، تاجاييکه در نامه بسيج دانشگاه شريف، محل تحصيل بذرپاش نيز سؤالاتي جدي در ارتباط با اين انتصاب مطرح شده و در انتهاي آن آمده بود: «درحاليکه اغلب نمايندگان مجلس و بسياري از افراد دخيل در اين موضوع هميشه از پاسخگويي به افکار عمومي سخن گفتهاند و گاه نسبت به مسائل کوچکتر از اين نيز سريعا واکنش نشان ميدهند، سکوت مجلس شوراي اسلامي و بهخصوص جناب آقاي بذرپاش در اين بازه ۱۵روزه، زمينهساز بسياري از شبهات بوده و علاوه بر ايجاد ابهامات فراوان، بهعنوان يک اتفاق نادرست قابل پذيرش نيست». اين پرسش و نمونههايي شبيه اين البته فقط از جانب بسيجيان طرح نشده، فضاي مجازي پر است از چنين شبهاتي که بهنوعي حاکي از نوعي سرخوردگي از سوي حاميان جريان اصولگرايي است. اين سرخوردگي البته با ماجراي اعتبارنامه بذرپاش آغاز شده بود، وقتي در کميسيون تحقيق اعتبارنامه و شعبه 12 مجلس رأي آري به او داده شد و حتي بعدتر وقتي بيش از 120 نماينده اصولگرا حاضر به مخالفت با اين اعتبارنامه نشدند، اما و اگرها در طيف بدنه حامي جريان اصولگرايي آغاز شده بود؛ اما انتصاب بذرپاش گويا تير خلاص به همه اين ترديدهها بود، بهويژه که مخالفخوانيهايي از درون مجلس اصولگرا هم به گوش ميرسد؛ از توييت کريميقدوسي که به نظر ميرسيد با اين انتصاب مخالف بوده و کنايهاي به هيئترئيسه زده بود تا مجتبي توانگر، ديگر نماينده اصولگراي مجلس که در صفحه شخصي خود در توييتر نوشت: «کميسيون بودجه در فرايند انتخاب رئيس ديوان محاسبات نسبت به وظايف قانوني خود کوتاهي کرده و بدون استعلام و دقت، مدارک را تأييد کرده است. با توجه به نظر رئيس مجلس در چارچوب قانون، کميسيون بودجه بايستي پاسخگو و در جهت اصلاح حرکت نمايد. ديوان براي شروعي کارآمد نيازمند رفع اين شبهههاست».
«ابوالقاسم رئوفيان»، دبيرکل حزب ايرانزمين، در گفتوگويي با خبرگزاري برنا گفته است: «براي بنده بسيار ناگوار است که اين اتفاقات در جبهه اصولگرايي رخ ميدهد. در واقع چهره بسيار ناراحتکنندهاي را در مرآ و منظر، از خود بهجاي ميگذارد. بههرحال دراينباره صحبتکردن سخت است، بهويژه درباره موضوعي که با واژه اصولگرايي همراه است. در واقع اصولگرايي، واژهاي با بار معنوي، حقوقي و سياسي است. اينها جاي تأسف دارد؛ بهطوريکه من ديگر نميتوانم افتخار کنم و بگويم يک اصولگرا هستم. زماني اطلاق نام اصولگرايي براي ما مايه افتخار و مباهات بود، اما امروز اينگونه نيست. به نام اصولگرايي کارهايي ميکنند و نامش را ميگذارند اصولگرايي؛ درحاليکه ميان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمين تا آسمان است. در واقع اين يک پارادوکس است؛ يعني رفتار غيراصولگرايانه با تابلوي اصولگرايي. من هيچ طيفي را نميخواهم متهم کنم، اما ميخواهم بگويم اين فضاي اصولگرايي، فضايي است که نفسکشيدن در آن سخت است؛ تاجاييکه اشاره کردم ديگر برايمان خوشايند نيست يعني به تعبيري ميتوان گفت در جبهه اصولگرايي که يکرنگي و همدلي حاکم بوده و برايند نظرات بهعنوان تصميم اصولگرايي در عرصه سياستورزي کشور رونمايي ميشد، امروز به جايي رسيده که مشمول اين شعر مولانا شود «چون که بيرنگي اسير رنگ شد/ موسيي با موسيي در جنگ شد». اين چهره سياسي اصولگرا اظهار کرد: «يکي نواصولگرايي را باب کرد، ديگري اصولگرايي سنتي يا مدرن را. اين در حالي است که اصول، اصول است. گرايش به اين اصول هم يعني به شاخصهاي مشخص و معيني فرد روي بياورد و آنها محور شود. ديگر دعوا بر سر چيست؟! اينها نشاندهنده اوجگرفتن حس قدرتطلبي در اين افراد و طيفهاست؛ چه آن طيفي که امروز به مجلس راه پيدا کرده به نام اصولگرايي و چه خارج از آن. اين جاي تأسف است. به نظرم حلواي اصولگرايي را پُختند و خرماي آن هم آماده است، حال يک مجلسِ ترحيم هم براي آن بگيرند و پخش کنند، تمام شد و رفت».