نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

بازخوانی حیات سیاسی تقی زاده در سالروز صدور فرمان مشروطیت

منبع
شرق
بروزرسانی
بازخوانی حیات سیاسی تقی زاده در سالروز صدور فرمان مشروطیت

شرق/ متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.

در چنين ‌روزي فرمان مشروطيت از سوي مظفرالدين‌شاه قاجار امضا شد تا نهضت مشروطه فصل جديدي از رخدادها و تغييرات سياسي را در ايران ايجاد کند. بي‌ترديد سيدحسن تقي‌زاده فارغ از استدلال‌هاي مخالفان و موافقانش يکي از مهم‌ترين شخصيت‌هاي تأثيرگذار در انقلاب مشروطه ايران است. به همين مناسبت در سالروز فرمان مشروطيت اين‌بار به ‌جاي بررسي دستاوردهاي انقلاب مشروطه در ايران به بازخواني حيات سياسي اين شخصيت سياسي مي‌پردازيم.


در نخستين مجلس شوراي ملي، تقي‌زاده جوان نماينده مردم تبريز بود. نطق‌هاي هيجاني او در دفاع از آرمان‌هاي مشروطه و مخالفت تندوتيز با دشمنان حکومت قانون و تجددخواهي او را به يکي از رهبران برجسته انقلاب تبديل کرده بود. او در مجلس شاخص‌ترين نماينده جناح اقليت تندرو محسوب مي‌شد که طرفدار تغييرات و اصلاحات سياسي، اجتماعي و اقتصادي بود و انتقا‌دهاي تندي از نظام استبدادي به عمل مي‌آورد. تقي‌زاده در اين دوره در کنار رجالي مانند سعدالدوله و ميرزا حسن‌خان مشيرالدوله عضو هيئتي شد که از طرف مجلس مأمور تدوين متمم قانون اساسي مشروطه شد که در آن حکومت مشروطه و فصل حقوق ملت تعريف شده و در مذاکرات آن بحث‌هاي جدي درباره عرف و شرع درگرفت. در اولين دوره مجلس، کار محمدعلي شاه با نمايندگان به آشتي نرسيد و اگرچه گفت‌وگو‌ها و تلاش‌هاي فراواني براي توافق شاه با مجلسيان شد؛ اما سرانجام کار به بمباران مجلس با توپ‌هاي روسي انجاميد. مجلس به توپ بسته شد و تقي‌زاده به سفارت انگلستان گريخت و با وساطت اين سفارت، شاه به تبعيد او از ايران رضايت داد. تقي‌زاده ابتدا به پاريس و سپس لندن رفت. او در دوران تبعيد در انگلستان با همکاري ادوارد براون تلاش فراواني کرد تا اوضاع ايران در دوره استبداد صغير را در افکار عمومي مطرح کند.

‌‌دعواي مشروطه و مشروعه
سرفصل برنامه‌هاي حزب تقي‌زاده در مجلس دوم عبارت بود از انفکاک کامل قوه سياسي از قوه روحاني، ايجاد نظام اجباري، تعليم اجباري مجاني، ترجيح ماليات مستقيم بر غيرمستقيم، تقسيم املاک ميان رعايا، آزادي تجمع و تحزب و برابري در مقابل قانون صرف‌نظر از نژاد و قوميت و مذهب. مجلس دوم به دو دسته تقسيم شد؛ دموکرات‌ها و اعتداليون که هر‌کدام روش خاصي را براي پيشبرد آرمان‌هاي مشروطه مي‌پسنديدند. دعواي ميان دو گروه سرانجام بر سر مرز ميان عرف و شرع و تفکيک دين از سياست بالا گرفت، علماي نجف حکم به خلاف اسلام بودن مسلک سياسي تقي‌زاده دادند. در اين فتوا آمده بود: «...چون ضديت مسلک سيدحسن تقي‌زاده که جدا تعقيب نموده است با اسلاميت مملکت و قوانين شريعت مقدسه بر خود داعيان ثابت و از مکنونات فاسده‌اش علنا پرده برداشته است، لذا از عضويت مجلس مقدس ملي و قابليت امانت نوعيه لازمه آن مقام منيع بالکليه خارج و قانونا و شرعا منعزل است... به‌جاي او امين دين‌پرست وطن‌پرور و ملت‌خواه صحيح‌المسلک انتخاب فرموده، او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غيور آذربايجان و ساير انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي هم اين حکم الهي عز اسمه را اخطار فرمايند و هر کس از او همراهي کند در همين حکم است» (ايرج افشار، اوراق تازه‌ياب مشروطيت، صفحه ۲۰۷).

طبق روايت تقي‌زاده، بهبهاني پيشنهاد کرد که تقي‌زاده نسبت به حکم علماي نجف تواضع کند و سپس به ديدارشان برود و اضافه کرد که «ما هم ترتيب مي‌دهيم خيلي با احترام شما را بپذيرند... و خيلي با احترام برمي‌گرديد». تقي‌زاده مي‌گويد: «من هم خيلي تند بودم. گفتم آقا شما چه عقيده‌اي داريد؟ شما عقيده داريد رويه من برخلاف اسلام است؟ گفت نخير. گفتم پس بردار تلگراف کن... من التماس نمي‌کنم».

تقي‌زاده مجبور به ترک مجلس شد؛ اما وقتي سيدعبدالله بهبهاني ترور شد، انگشت اتهام بار ديگر به سوي دموکرات‌ها، حيدر بمبي (حيدرخان عمواوغلي) و البته سيدحسن تقي‌زاده نشانه گرفته شد. تقي‌زاده تا آنجا به دست‎‌داشتن در اين ترور متهم بود که وقتي تابوت بهبهاني را مي‌بردند جمعيت شعار مي‌داد: «فقيهي که اسلام را بود پشت/ تقي‌زاده گفت و شقي‌زاده کشت». وقتي يکي از نزديکانش به خون‌خواهي سيدعبدالله ترور شد، تقي‌زاده از بيم جان به تبريز رفت و سپس ايران را به قصد استانبول ترک کرد. اين دومين تبعيد او از ايران بود که البته ۱۴ سال طول کشيد.

‌‌اتحاد با آلمان عليه روسيه و انگلستان
تقي‌زاده با آغاز جنگ جهاني اول، نزديکي با دولت آلمان را راهي براي رهايي ايران از چنگال روس و انگليس ديد و به‌همين‌دليل به برلين رفت و کميته مليون متشکل از شخصيت‌هاي سياسي-فرهنگي ايراني را تشکيل داد تا با فعاليت عليه روسيه و انگليس از طريق آلمان راهي براي نجات ايران که در کشمکش‌هاي پس از انقلاب مشروطه در اوج نابساماني بود، بيابد که با شکست آلمان در جنگ راه به جايي نبرد. او ازجمله سياست‌مداراني بود که به نزديکي به دولت‌هاي بزرگ جهان براي ايستادن در برابر فشار روس‌ها و انگليس‌ها اعتقاد داشت، ازجمله معتقد بود بايد به دولت ايالات متحده نزديک شد. او در نامه‌اي به محمود افشار در سال ۱۳۰۰ و پس از شکست آلمان‌ها در جنگ نوشت: «اگر مطلب عمده که به عقيده اين‌جانب کشيدن آمريکايي‌ها به ايران و دست‌دادن آنها در ادارات است سر بگيرد، عنقريب کار‌ها به جاده اصلاح مي‌افتد. بايد آنچه ممکن است کوشش کرد که آمريکا را به ايران کشيد. امتيازات داد. مستشار‌هاي مالي و فوايد عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد، مدارس آمريکايي را تقويت کامل نمود...».‌‌تقي‌زاده و مسئله  تجددخواهي
در همين سال‌ها تقي‌زاده در نشريه کاوه به بيان راه علاجش براي تجددخواهي در ايران مي‌پردازد. ديدگاه او مبني‌بر اينکه «ايراني بايد ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگي‌مآب شود و بس» نقل قولي است که جدل‌هاي فراواني را در ايران حتي تا امروز برانگيخته است. اما تقي‌زاده در نشريه کاوه دقيقا چه نوشته بود؟

تقي‌زاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم کاوه چنين نوشت: «قصد مجله کاوه بيشتر از هر چيز ترويج تمدن اروپايي است در ايران، جهاد ضد تعصب، خدمت به حفظ مليت و وحدت ملي ايران، مجاهدت در پاکيزگي و حفظ زبان و ادبيات فارسي... . امروز چيزي که به حد اعلا براي ايران لازم است و همه وطن‌دوستان ايران با تمام قوا بايد در راه آن بکوشند، سه ‌چيز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود، کمتر از حقيقت گفته شده؛ نخست قبول و ترويج تمدن اروپا بلاشرط و قيد و تسليم مطلق‌ شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتيب و علوم و صنايع و زندگي و کل اوضاع فرنگستان بدون هيچ استثنا (جز از زبان) و کنارگذاشتن هر نوع خودپسندي و ايرادات بي‌معني که از معني غلط وطن‌پرستي ناشي مي‌شود و آن را وطن‌پرستي کاذب توان خواند. دوم اهتمام بليغ در حفظ زبان و ادبيات فارسي و ترقي و توسعه و تعميم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومي به تأسيس مدارس... اين است عقيده نگارنده اين سطور در خط خدمت به ايران و همچنين براي آنان که به واسطه تجارت علمي و سياسي زياد با نويسنده هم‌عقيده‌اند که ايران بايد ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگي‌مآب شود و بس» (مجله کاوه، شماره يک، ژانويه ۱۹۲۱).

اگرچه تقي‌زاده سال‌ها بعد گفتارش را قدري افراطي دانست و تلاش کرد تا در سال‌هاي پاياني عمر آن را تعديل کند. او در خطابه معروف باشگاه معلمان مي‌گويد: «اين‌جانب در تحريض و تشويق به اخذ تمدن غربي در ايران پيش‌قدم بوده‌ام و چنان‌که اغلب مي‌دانند، اولين نارنجک تسليم به تمدن فرنگي را چهل‌ سال قبل بي‌پروا انداختم که با مقتضيات و اوضاع آن زمان شايد تندروي شمرده مي‌شد و به‌جاي تعبير اخذ تمدن غربي پوست‌کنده، فرنگي‌مآب‌شدن مطلق ظاهري و باطني و جسماني و روحاني را واجب شمردم و چون اين عقيده که قدري افراطي دانسته شد در تاريخ زندگي من مانده. اگر تفسير و تصحيحي لازم داشته باشد؛ البته بهتر آن است که خودم قبل از خاتمه حيات نتيجه تفکر و تجربه بعدي اين مدت را روزي بيان و توضيح کنم. تا حدي توضيح يا عذر آن نوع افراط و تشويق بي‌حدود به اخذ تمدن غربي در اوايل بيداري و نهضت ملل مشرق آن است که چون اين ملت‌ها بي‌اندازه نسبت به ملل مغربي در علم و تمدن عقب مانده و فاصله بين آنها بي‌تناسب زياد شده بود وقتي تکاني خورده و اين بُعد مسافت را درک کردند و چشم‌شان در مقابل درخشندگي آن تمدن خيره گرديد، گاهي پيشروان جوان آنها يکباره بدون تأمل زياد و تمييز و تشخيص بين ضروريات درجه اول تمدن و عوارض ظاهري آن اخذ همه اوصاف و اصول و ظواهر آن را چشم‌بسته و صددرصد و درواقع تسليم مطلق و بي‌قيد به آن تمدن غربي را لازم شمرده و دل به دريا زدند و آن را تشويق کردند و خواستند به يک جهش آن فاصله را طي نموده خود را به کانون تمدن جديد که در هزاران سال تکامل يافته بود، بيندازند...».

‌‌تقي‌زاده در دوران رضاشاه
تقي‌زاده در حکومت رضاشاه پهلوي پست‌هاي مهمي دريافت کرد. او در سال ۱۳۱۲ رياست هيئت نمايندگي ايران براي مذاکره با شرکت نفت براي تعديل امتيازنامه استعماري دارسي را برعهده داشت. تقي‌زاده با تمديد قرارداد دارسي مخالف بود و در کنار علي‌اکبرخان داور تلاش داشت تا از تمديد آن جلوگيري کند؛ اما ورود رضاشاه به صحنه تصميم‌گيري او را به ابزاري براي امضاي قرارداد الحاقي مبدل کرد. تقي‌زاده خود مي‌گويد که شاه هم در ابتدا با تمديد قرارداد مخالف بود، اما با فشار انگليسي‌ها مجبور به قبول شد. او در جريان مذاکرات مربوط به ملي‌شدن نفت در نطق مفصلي در مجلس به توضيح اين ماجرا پرداخت. نقل قول معروف او مبني‌بر اينکه تنها ابزار موجود براي امضاي قرارداد بوده است، در جريان دفاعيات ايران در مجامع مختلف بين‌المللي درباره دعواي نفت ميان شرکت نفت ايران-انگليس و دولت ايران بار‌ها مورد استناد دکتر محمد مصدق بود. تقي‌زاده در سال ۱۳۲۸ به‌عنوان سناتور مردم تبريز در مجلس سنا انتخاب شد. او در دوران نخست‌وزيري دکتر مصدق برخوردي محتاطانه با جنبش ملي‌شدن نفت داشت و اگرچه روابط خوبي با مصدق نداشت، اما هيچ‌گاه به مخالفت با او برنخاست. سيدحسن تقي‌زاده در اواخر عمر روي صندلي چرخ‌دار نشست و به‌ دليل کهولت سن از کارهاي سياسي کناره گرفت و سرانجام در ۹۲سالگي در تهران درگذشت.

‌‌فعاليت‌هاي  علمي و فرهنگي
فعاليت‌هاي علمي- فرهنگي تقي‌زاده طيف گسترده و متنوعي را در بر مي‌گيرد: تحقيق، تأليف، روزنامه‌نگاري، تدريس، کتاب‌شناسي، ايراد خطابه و سخنراني، پشتيباني از فعاليت‌هاي علمي-فرهنگي به لحاظ مقام و موقعيت سياسي، مشارکت در تأسيس و سازماندهي نهادهاي علمي و فرهنگي و مشاوره و رايزني در اين زمينه‌ها. صورت تفکيکي از آثار او در يادنامه تقي‌زاده آمده است. بخش عمده‌اي از نوشته‌ها و يادداشت‌هاي تقي‌زاده، اعم از نوشته‌هاي فارسي و خارجي به کوشش ايرج افشار به چاپ رسيده و مجتبي مينوي که از دوستداران تقي‌زاده بود، در مقاله مفصلي کتاب‌هاي عمده، سلسله خطابه‌ها و مقالات مهم او را معرفي و بررسي کرده است. از آثار تحقيقي تقي‌زاده، پژوهش درباره گاه‌شماري و تاريخ تقويم و نجوم در ايران، تاريخ برخي مذاهب کهن در ايران و از‌جمله آيين ماني، تاريخ عرب جاهلي مقارن با ظهور اسلام و تتبعات درباره فردوسي و ناصرخسرو اهميت بيشتري دارد و با توجه صاحب‌نظران روبه‌رو است. از نظر خاور‌شناسان غربي که به ارزش و اهميت تحقيقات دانشمندان ايراني با شکاکيت و احتياط توجه داشته‌اند، محمد قزويني و سيد‌حسن ‌تقي‌زاده جايگاه علمي متمايزي دارند. تقي‌زاده در دانشگاه کمبريج انگلستان، مدت کوتاهي در دانشگاه کلمبياي آمريکا و مدت نسبتا مديدي در دانشکده معقول و منقول (الهيات کنوني) دانشگاه تهران به تدريس واحدهاي درسي زبان فارسي، تاريخ و فرهنگ ايران، تاريخ عرب در اوايل ظهور اسلام، تاريخ اديان ملل قديم و تاريخ علوم اسلامي اشتغال داشت. متن خطابه‌هاي درسي او ضمن آثار او منتشر شده است.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره