نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

یک فیلم را با پولشویی 27 میلیاردی ساختند

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
یک فیلم را با پولشویی 27 میلیاردی ساختند

فرهيختگان/متن پيش رو در فرهيختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

 مجتبي اردشيري/ سازمان سينمايي هفته‌پيش ليست ناقصي از گواهي مالکيت بيش از هزار فيلم سينمايي و درصد سهام مالکان آنها منتشر کرد. اسامي زيادي در اين ليست نبودند و البته همين مساله محل جنجال زيادي شد، ولي از ميان مالکان بخش خصوصي سينما، نام داريوش بابائيان بسيار تکرار شده بود. داريوش بابائيان از تهيه‌کنندگان قديمي سينماست. او طي سال‌ها فعاليت حرفه‌اي در سينماي ايران، علاوه‌بر توليد فيلم، دفتر پخش و سالن سينما هم دارد. بابائيان درطول يک‌دهه گذشته، بيشتر به‌سمت سينماي کمدي معطوف شده و اين، تقريبا برخلاف دوره‌هايي است که آثار اجتماعي و کودک مي‌ساخت و آن آثار با استقبال خوبي مواجه مي‌شدند. بنابر اتفاق‌هاي عجيبي که طي ماه‌هاي اخير در سينماي ايران نمايان شده، با او به گفت‌وگو نشستيم و فارغ از سينماي او، از جريانات روز سينماي ايران هم پرسيديم که وي در رويه‌اي انتقادي و صريح، مسائلي را مطرح کرد؛ از کاهلي مديريت‌هاي سينمايي طي دوره‌هاي گذشته تا رانتخواري‌هاي آشکاري که درحال بلعيدن تمام سيستم‌هاي سينمايي کشور است. «فرهيختگان» با تمام اظهارنظرهاي اين فيلمساز موافق نيست، اما براي اينکه جزئياتي از مختصات سرمايه‌گذاري در سينماي امروز ايران را به‌دست آوريد، پيشنهاد مي‌کنيم مطالعه اين گفت‌وگوي صريح را از دست ندهيد.

شما جزء تهيه‌کنندگاني هستيد که طي سال‌ها، توليدات متنوعي در سينماي ايران داشتيد؛ چه در سينماي اجتماعي، چه در عرصه کمدي و چه فيلم کودک. درحال حاضر هم با وجود اينکه فيلم مي‌سازيد، اما فيلم‌هاي شما رنگ و بوي آثار قبلي‌تان را ندارد و به‌اصطلاح صدا نمي‌کند. فيلم‌هاي اين سال‌هايتان با هزينه‌هاي اندک توليد مي‌شوند، به‌صورت چراغ‌خاموش در مدت‌زماني کوتاه نمايش داده شده و پايين مي‌آيند. با اين قبيل فيلم‌ها نه خبري از معرفي بازيگران چهره به سينماي ايران است که شما در برهه‌اي انجام مي‌داديد و نه کارنامه شما تکاپوي محتوايي قبل را به خود مي‌بيند. چرا به اين روزگار رسيديد؟

ما يکي از دفاتري هستيم که در سال‌هايي که سينماي ايران جان چنداني نداشت، آن را زنده کرديم. زماني که توليد ساليانه کشور، تنها چند فيلم محدود بود، ما با توليد فيلم‌هايي که با مردم ارتباط داشت و مردم آنها را دوست داشتند و ما هم دوست داشتيم مردم فيلم ببينند، وارد کار شديم. يکي «قرمز» مي‌ساخت، يکي فيلم تجاري خوب مي‌ساخت، ما هم ازجمله فيلم‎هايي که آن‌موقع ساختيم «شما فرشته‌ايد»، «افسانه مه پلنگ» و «کاکلي» بود. با اين کار، تعداد توليدات ساليانه به 14، 15 فيلم رسيد.
در ادامه و طي دهه 70، همين گروهي که سينما را بعد از انقلاب راه‌اندازي کرده بودند، توليدات‌شان را بيشتر کردند. فيلم‌هايي ساخته شد که خيلي سروصدا کرد و بين مردم جايگاه خود را يافت. مردم در تهران و شهرستان‌ها سينما مي‌رفتند به‌دليل اينکه اقتصاد داخلي خودشان هم به‌نسبت خوب بود.
در دهه 80، سينما عضو گرفت و آدم‌هاي ديگري وارد آن شدند و تعداد تهيه‌کنندگان بيشتر شد. دفاتر ما فيلم‌هايي توليد کرد که خوب فروخت و حتي در اوايل دهه 90 هم اوضاع به همين ترتيب پيش رفت. حالا چرا مردم از فيلم‌هاي ما استقبال مي‌کردند؟ چون ما از دل آنها بوديم و از جيب‌مان پول مي‌گذاشتيم که فيلم بسازيم و آن فيلم بايد درآمدزايي مي‌کرد تا بتوانيم فيلم بعدي را بسازيم، چون فعاليت ما در بخش خصوصي بود.
متاسفانه از اواخر دهه 80 و اوايل دهه 90، يک‌سري آدم با پولشويي وارد گردونه سينما شدند و نسبت همه‌چيز را تغيير دادند. مثلا من زماني که «زهرعسل» را مي‌ساختم (1381)، دستمزد محمدرضا گلزار هفت‌ميليون تومان بود، شهاب حسيني چهارميليون تومان گرفت، به مهناز افشار حدود 12 ميليون تومان داديم. ولي با ورود آن آدم‌ها، دستمزدها يک‌مرتبه به 100 ميليون و 200 ميليون تومان رسيد که اين روند با تداوم در دهه 90، ميلياردي شد. سينما را دگرگون کردند و دولت هم مواد اوليه، اجاره و ادواتش را گران کرد و به اين ترتيب صنعت سينما را اتوماتيک‌وار به نابودي کشاندند. در اين زمان، اکران سينما، باندبازي شد. وقتي باندبازي باشد و فيلمي بيايد و 40 ميليارد بفروشد، تنها همان گروهي که پول آنچناني آوردند و آن را توزيع کردند، مي‌توانند اکران کنند و نمي‌گذارند شمايي که دوسه ميليارد خرج کرده‌اي، تعداد زيادي سينما در اختيار داشته باشي.
و اين‌طور مي‌شود که امثال من نمي‌توانيم آن مبالغ را در سينما بريزيم. حتي اگر از جيب خودمان بگذاريم يا سرمايه‌گذار هم بياوريم، بايد بتوانيم برگشت سرمايه داشته باشيم که باتوجه به اين باندبازي‌ها نمي‌توانيم. متاسفانه هرکاري کرديم با کمک وزارت ارشاد، جلوي اين روال را بگيريم، نتوانستيم. وزارت ارشاد واقعا بي‌خيال بود و مديران کوتاه‌مدت و بعضا کوته‌فکري داشت. حتي برخي از اين مديران خودشان دوست داشتند اين آدم‌ها باشند. اينها به ريشه سينما لطمه زدند.

و بسياري از فيلم‌هايي که اين‌گونه توليد شدند، باوجود تعداد سالن‎هاي زياد و اکران طولاني‌مدت شکست خوردند.

دقيقا. نبايد فکر کنيم با اين بودجه‌ها و آن حمايت‌هاي مافيايي در اکران، فيلم‌هاي عالي و خوبي ساخته و نمايش داده شد. مثلا همين فيلم «ما همه با هم هستيم» را درنظر بگيريد. يک جواني مي‌آيد و با پولشويي، 27 ميليارد را به سينما مي‌آورد و مي‌دهد دست يکي‌دو نفر از حرفه‌اي‌ها. اينها فيلم مي‌سازند و از تمام بازيگران چهره استفاده مي‌کنند. وقتي فيلم را تماشا مي‌کني، مي‌بيني که گلزار از اين ساختمان مي‌رود به آن ساختمان. از اين گوشه دوربين مي‌رود آن‌طرف دوربين. نقشي ندارد؛ هم بازيگران‌مان را از بين مي‌برند، هم فيلم را از بين مي‌برند و هم سليقه مخاطب را نابود مي‌کنند، به‌طوري‌که مخاطبان طي سه‌روز نخست نمايش فيلم به سينماها هجوم مي‌آورند تا ببينند اين چه فيلمي است که اين همه هنرپيشه بزرگ دارد. فيلم در سه روز اول، 6 ميليارد مي‌فروشد و طي دوماه، چهارميليارد ديگر هم مي‌فروشد و اين‌طور با 10 ميليارد فروش، به زمين مي‌خورد. خب، برگردان اين فيلم سه‌ميليارد تومان است که اين مبلغ هم صرف تبليغات اثر شده. به اين ترتيب 27 ميليارد تومان صرف شده، براي طرف مهم نيست.
وقتي فيلم‌هايي از اين دست مي‌آيد، تهيه‌کنندگان خصوصي مثل من چگونه مي‌توانند با آنها رقابت کنند؟ در چنين شرايطي ما با بودجه زير دوميليارد، فيلم‌هايي مي‌سازيم تنها براي اينکه حضور داشته باشيم و بازهم اگر بخواهيم چهره‌هاي جديد بياوريم، مي‌بينيم که نمي‌توانيم با آن فيلم‌ها رقابت کنيم.

اين قبيل اتفاق‌ها حتي سبب خانه‌نشين شدن بسياري از تهيه‌کنندگان و کارگردانان قديمي هم شد.

بله. فيلمسازي در ايران خيلي مشکل است به‌دليل اينکه ديدگاه‌هاي مردم‌شناسي در آن، جايگاه و پايگاه مهمي دارد. اگر امروز مي‌بينيم که يک نوع سينماي ديگر جايگزين سينماي تجاري قبل شده، ما بايد با همان شرايط برويم جلو؛ من هم رفتم. من وقتي «مردن به‌وقت شهريور» يا «به‌خاطر پونه» را مي‌سازم، يعني آمده‌ام و روي اين ريل حرکت کرده‌ام که خدارا شکر اين آثار فروختند. اما اينکه حالا بخواهيم يک هنرپيشه‌اي بياوريم و چندميليارد به او بدهيم، به اين ريسکش نمي‌ارزد که تو هم ورشکست شوي، دفترت را ببندي و بروي کنار اساتيدي مثل آقاي نوراللهي يا آقاي مزيناني. آقاي نوراللهي، فيلم‌هاي شاخصي مثل «شايد وقتي ديگر» و «کفش‌هاي ميرزانوروز» ساخت. آقاي مزيناني فيلم «عقاب‌ها» را ساخته که پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ماست يا با آقاي مهدي فخيم‌زاده، «همسر» را ساخت که غوغا کرد. «خواستگاري» را با هادي اسلامي خدابيامرز ساخت که کلي سود برايش به‌همراه داشت. ولي اين آدم‌هاي بزرگ، امروز مشکلات مالي دارند، دفترشان را بسته‌اند و رفته‌اند در خانه نشسته‌اند. سازمان سينمايي و وزارت ارشاد اصلا نمي‌گويند اين آدم‌ها که اينقدر براي سينماي ايران زحمت کشيده‌اند، الان کجا هستند و چه‌کار مي‌کنند؟
يک وقتي است که شما خيلي راحت مي‌روي تجارت مي‌کني و پول درمي‌آوري و جايگاه هم داري، چون مي‌گويند براي اينکه پول دربياوري، حمالي کرده‌اي. سينما قمار است و مثل سکه‌اي است که مي‌رود بالا و مي‌افتد، مي‌شود «يک اشتباه کوچولو» که حکم يک اشتباه بزرگ را براي ما دارد. بنابراين وقتي دولتمردان و آنهايي که در راس سازمان سينمايي هستند، به فکر بروبچه‌هاي حرفه‌اي نيستند، من بابائيان هم به اينجايي مي‌رسم که فيلمي بسازم تا تنها کرکره دفترم بالا باشد و اينکه حواسم جمع باشد تا نابود نشوم و نروم کنار دست همکاراني که از اين چرخه دور شده‌اند. فکر مي‌کنيد الان چند دفتر حرفه‌اي سينما باز است؟ يک هدايت‌فيلم است، فيلميران باز است، دفتر آقاي حبيب اسماعيلي باز است، دفتر آقاي ساداتيان باز است، دفتر آقاي مسافرچي باز است، ما باز هستيم، 6، 7 دفتر بيشتر نيستيم و بقيه دفاتر تعطيل شده‌اند.

وزارت ارشاد و سازمان سينمايي هم به‌مانند ايام کرونا، هيچ برنامه‌اي براي اين آدم‌هاي حذف‌شده و شرايط بغرنج سينما نداشت.

اين مساله طوري شد که ارشاد در سيستم فکري خودش کاري انجام نداد که اين تهيه‌کننده يا کارگردان بايد با يک شرايط حساب‌شده برود و فيلم بسازد. به‌جاي اين‌کار، آنها آمدند و گفتند هرکسي مي‌خواهد فيلم تهيه کند، برود پول بياورد و هرکسي هم که مي‌خواهد کارگردان شود، برود و دو تا نمونه‌کار بياورد. پروانه ساخت هم خيلي راحت و اوورت صادر شد که طي اين مدت ديديم چه اعتراضي به صدور بي‌حساب‌وکتاب پروانه‌هاي ساخت شده.
گله من به‌عنوان يک تهيه‌کننده قديمي اين است که هيچ آدمي در سراسر جهان نمي‌دانست کرونا مي‌آيد و جهان را مي‌گيرد. وزارت ارشاد، مديران سينما و تهيه‌کنندگان بايد به دستور ارشاد يک جلسه مهمي تشکيل مي‌دادند و مي‌گفتند بنشينيد و فکري به‌حال سينما کنيد. سينما را بدون هيچ برنامه‌اي تعطيل کرده و بعد هم باز کردند. حالا حدود 180 فيلم آماده نمايش دارند که اينها بايد مديريت اکران شوند، ولي ارشاد دارد طي مسابقه‌اي ماراتن‌وار، همين‌طور پروانه ساخت مي‌دهد تا بروند و توليد کنند. خب اگر بسازند تنها با اين هدف که جشنواره فجر امسال‌شان پر شود، اين هجمه 120 فيلم امسال، روي آن 180 فيلم قبلي فشار مي‌آورد و به 300 فيلم اکران‌نشده مي‌رسد. خب ارشاد مي‌خواهد اين فيلم‌ها را کجا اکران کند؟ سرمايه چه کساني را مي‌خواهيد نابود کنيد؟ در آن شرايط کدام سرمايه‌گذار مي‌تواند به سرمايه‌اش برسد؟
همين الان فيلم‌هاي «شناي پروانه» و «خوب، بد، جلف 2»، هيچ‌کدام‌شان نفروخته‌اند. خب اينها توقع دارند و 180 توقع ديگر هم پشت‌سر اينهاست. به‌جاي اينکه تعطيل کنند، بايد بگويند فعلا نسازيد تا ببينيم در آينده چه پيش مي‌آيد. درحال حاضر، هم بودجه درحال ازبين رفتن است و هم آينده اکران‌ها خدشه‌دار مي‌شود. اين خيلي مهم است که يک شورايي داشته باشيم، که نداشتيم و نتيجه‌اش اين شد که در اين روزگار کرونا، تعدادي ديگر از دفاتر بسته شدند و رفتند کنار. من خيلي دلم مي‌خواهد فيلم‌هايي نظير «مزاحم» و «بازنده» و فيلم‌هاي مردم‌پسند ديگر بسازم، اما هيچ حمايتي را پشت‌سر خودم نمي‌بينم. دو سال پيش فيلمي ساخته‌ام به نام «دلبر» با حضور اکبر عبدي، اما الان مانده‌ايم که با آن چه‌کار کنيم؛ اگر الان اکران کنيم که نابود مي‌شود، بعدا نمايش دهيم که کهنه مي‌شود. فيلم «مورچه‌خوار» را داريم که درباره شاخ‌هاي مجازي است که بحث اين روزهاست، اما نمي‌شود اکران شود. «کله‌پوک‌ها» را داريم و فيلم‌هاي ديگري که نمي‌توانيم هيچ اقدامي روي آنها کنيم.
سينما به‌خاطر پولشويي، چه در توليد و چه در توزيع، واقعا از چرخه اصلي خودش دور شده؛ يعني يک فردي که 100 ميليارد و بيشتر از جايي به زندگي‌اش آمده، مي‌آيد و ريشه‌اي در سينما پيدا مي‌کند و فيلمي با 10 ميليارد مي‌سازد و مي‌گويد من اگر پولي گيرم آمده، رفتم و کار فرهنگي هم کرده‌ام. يا مي‌گويد من اگر قرار است ماليات بدهم، مالياتم را با ساخت اين فيلم‌ها داده‌ام. يکي مثل آقاي امامي که سينما را از نظر اقتصادي به هم ريخت، الان کجاست؟ فقط آمدند يک تشنجي در سينما درست کردند و الان خودشان هم گرفتار هستند. نه اينکه ما خوشحال باشيم، ولي اينکه بدعتي را در سينما گذاشته‌اند، ناراحت‌کننده است. ما همين الان کارگرداني داريم که در سال، چهارميليارد تومان دستمزد مي‌گيرد؛ يک سريال مي‌سازد دوميليارد تومان مي‌گيرد که مثلا 30 قسمت است و براي هر قسمت، 65 ميليون تومان مي‌گيرد که مي‌شود دو ميليارد تومان، دوتا فيلم هم ساخته که براي هر فيلم، يک‌ميليارد تومان مي‌گيرد و مي‌آيد مي‌گويد من پرفروشم. وقتي يک کارگردان در يک سال چهار ميليارد تومان مي‌گيرد و فلان بازيگر، چهار فيلم بازي مي‌کند و پنج ميليارد تومان مي‌گيرد، پس آن دفتر چه‌کاره است؟ تازه روزي که قرار است اکران فيلم باشد، آن‌موقع است که مي‌گويند بودجه کجا رفت و چه‌کار کرديد.

شما الان در شرايطي داريد از پولشويي در سينما انتقاد مي‎کنيد که در روزگار نه‏چندان دور، از فعاليت «بابک زنجاني» در سينما دفاع مي‏کرديد. خب اين آدم هم يکي است مثل کساني که الان شما با ورودشان در سينما به‎عنوان سرمايه‎گذار موافق نيستيد.

من همين الان هم از «بابک زنجاني» دفاع مي‏کنم. من درمورد «بابک زنجاني»، حرف خودش را مي‏زنم که او سرباز دولت بود. در دوره تحريم به ايران خيلي خدمت کرد. بودجه آورد و محصولات دولت را برايشان فروخت و درصدي پورسانت گرفت. اتفاقا «بابک زنجاني» چرا الان هست؟ چون مي‎خواهد برود و پول‎‌ها را بياورد. ولي از همين بلبشويي که درست کرده‎اند که «تو خوبي» و «تو بدي»، ترس و وحشت دارد. مي‎ترسد بيرون بيايد چون کار‌هاي مثبتي انجام داد. مگر کارآفريني «بابک زنجاني» کم بوده؟ من از او بي‎دليل دفاع نمي‏کنم ولي ايشان با کار کردن، اقتصاد يک‎سري هلدينگ‌ها را راه انداخت، بانکداري کرد، هواپيمايي که الان در ايران درحال پرواز به داخل و خارج از کشور است را چه کسي وارد کرد؟ همان بودجه‏‌هايي است که از آن درآمد‌هاي سنگين حاصل از فعاليت مشخص خودش به دست آورد، خريد کرد و آورد داخل ايران. نمي‏خواهم بگويم ايشان در خارج از کشور پولي ندارند يا سودي از فعاليت‎هايش نکرد، نه، ولي خدمات بسياري هم انجام داد.من نمي‎خواهم حرف سياسي بزنم ولي اگر «بابک زنجاني» جزء دارودسته‎اي بود که اسمش بايد مدام آورده مي‎شد، در دوره‎اي که رئيس قوه قضائيه و... عوض شدند، باز بايد اسم اين آدم را بيشتر مي‏بردند ولي مي‏دانند که او در دوره خودش، کار کرد. همين الان که تحريم هستيم، خيلي از دولتمردان دوست دارند «بابک زنجاني»‌هايي داشتند که بتوانند کارشان را انجام دهند ولي تحريم آن دوره در ادامه به نفع ايران شد چون توليد داخلي راه افتاد و به همين دليل امروز ما کمتر به «بابک زنجاني»‌ها نياز داريم.
اين آدم وقتي در سينما هم وارد شد، من با ايشان نشست داشتم. آدمي نبود که به‎خاطر سودجويي به سينما آمده باشد. وقتي دفترش را راه انداخت و آمد با «هومن سيدي» و «علي عطشاني»، چند فيلم ساخت، تمام بزرگان سينما و آنهايي که در توليد و کارگرداني، ادعايي داشتند براي او فيلمنامه مي‏آوردند؛ چه حزب‎اللهي و انقلابي و چه غيرانقلابي‏اش. من يک‏بار در دفترش ديدم که حدود 50 فيلمنامه از اکثر آدم‎‌ها رسيده و همه هجوم آورده بودند که با او کار کنند. زنجاني اگر مي‌ماند، جزء فعالان خوب بود اما يک گروهي وقتي دوره دولت عوض مي‎شود، مي‏آيند و زيرپاي گروه ديگر را خالي مي‏کنند تا امثال اينها سرشان زير آب برود. دفاع نيست ولي کسي که کار کرده را بايد بگوييم و قدر کار کردن و مثبت بودنش را بدانيم. الان خيلي‎‌ها در دولت هستند که دارند کار مي‏کنند و هيچ اقدام مثبتي هم انجام نداده‏اند. من اصلا نمي‏خواهم بين آقاي «محمد امامي» و «بابک زنجاني» مقايسه کنم ولي يک‎جا‌هايي آدم دردش مي‏گيرد چون من به چشم خودم اين خدمات را ديدم و مثلا در «نقش نگار» حضور فيزيکي داشتم.

البته اين نظري که شما داريد مخالفان زيادي دارد و بعضي از فيلمسازان با همين نگاه حضور سرمايه‎گذاران ديگر را توجيه مي‌کنند. ما الان سرمايه‎گذاران زيادي را داريم که حضورشان، شائبه‎‌هاي بسياري را درموردشان به وجود آورده. با اين وجود، اصلا چه دليلي دارد که اينها بيايند و در سينما سرمايه‎گذاري کنند؟

بله، خيلي از اين آدم‎‌ها اصلا هيچ دليلي نداشته که به سينما بيايند. مثلا دليلي نداشت که آقاي عليجاني بيايد يا آقاي امامي که الان دو دفتر پخش بزرگ سينمايي دارد با پول‎‌هاي ايشان کار مي‎کند. اينها دليلي نداشت به سينما بيايند. آقاي رنجکشان را نمي‎شناسم؛ دارد به سينما پول تزريق مي‏کند و مي‏گويند آژانس هواپيمايي و هتل دارد ولي نکته منفي هم از او نشنيده‏ام. دارد با سن بالا فيلم توليد مي‎کند اما ايشان هم دارد به سينما و توليد فيلم در ايران لطمه مي‏زند چون مي‏آيد و به يک بازيگر مي‏گويد در فيلم‎هاي من بازي کن و اگر فلان تهيه‏کننده‏اي خواست با حضور تو فيلم بسازد، با من طرف است. بيايد 5/1ميليارد تا دو ميليارد به من بدهد، بعد تو برو برايش بازي کن و بيا، پولت پيش من محفوظ است. يعني اين‎قدر برايشان مهم است که يک بازيگر در اختيارشان باشد يا حتي کنار فلان بازيگر راه بروند.

يعني بپذيريم که اين تعداد سرمايه‎گذاران زيرک که در تمام زندگي‏شان، مو را از ماست کشيده‏اند، از اين قبيل فعاليت‏ها، هيچ عايدي نداشته باشند؟

ندارند. مثلا تئاتري که داشت چرخه اقتصادي خودش را انجام مي‎داد، گرفتنش توسط آقاي رنجکشان، چه ارزش مالي مي‎تواند برايش داشته باشد؟ يا مگر مي‎شود بپذيريم که اين آدم با آن ثروت، دنبال سود ريالي تئاتر باشد. اينها به عشق فيلم و سينما دارند ورود مي‎کنند يا عشق اين را دارند که چند نفر از اين بازيگران مشهور، کنارشان راه بروند. من خودم آدم‎‌هايي را سراغ دارم که زندگي‏شان را براي کنار يک بازيگر بودن، باخته‏اند. همين الان هم هستند. طرف مي‎آيد مي‏گويد من 80 ميليون دارم يا سه ميليارد دارم و مي‎خواهم سرمايه‎گذاري کنم. من مي‎گويم آقا ما سرمايه‏گذار نمي‎خواهيم. اخيرا يک قراردادي بستم که طرف همان روز دو ميليارد تومان به حساب من ريخت، بعد ديدم اين آقا با آن تفکر کارگردان، يکي نيست و مقاصد ديگري دارد، خيلي راحت قرارداد را کنسل کردم و پولش را برگرداندم.

پس آن حرفي که شما مي‎گوييد سرمايه‎اي در سينما وارد نمي‏شود، وارد مي‏شود اما سالمش وارد نمي‏شود.

بله، سالمش وارد نمي‎شود. من اگر از يک آدمي دفاع کردم، نکات مثبتش را به چشم ديده‎ام.

خب، اين نکات مثبت را کساني که مثلا با آقاي امامي کار کرده‏اند هم مي‏گويند.

بودجه آقاي زنجاني در دفتر و زندگي من نيامده. اصلا براي من فيلم نساخته يا به من نداده اما شما کارکردش را در جامعه ببينيد مثلا هواپيما‌ها و هتل‎هايش که با اين پول‎‌ها راه انداخته شد و الان مردم ايران دارند از اين امکانات استفاده مي‎کنند. اي‏کاش آدم‎‌هايي مثل ايشان خوشفکر داشتيم که هم اقتصاد را مي‏شناختند و هم فعاليت اقتصادي انجام مي‎دادند و هم به نفع مملکت‎شان يک‎جا‌هايي را آباد مي‎کردند.

در برابر اين نظر شما، يک نظر ديگر وجود دارد که معتقد است کسي که قصد پولشويي دارد، هيچ‎وقت به سينما نمي‎آيد تا انگشت‎نما شده و ديگران را نسبت به فعاليت‎‌هاي ناسالم خود حساس کند.

پس اين دوستاني که آمدند، براي چه آمدند؟ تعدادشان، به اندازه اين اسم‎‌هاي محدودي که رسانه‎اي شده هم نيست بلکه خيلي هستند. من متاسفم که همکاراني داريم که در سال، هشت پروانه ساخت مي‏گيرند. در‏حالي‏که طبق قانون اگر شرکت داشته باشد، تنها مجاز است دو پروانه بگيرد؛ اينها همه‎اش مساله است. ولي شما مي‏بينيد هر هفته‏اي که اسامي پروانه ساخت‎‌ها بيرون مي‎آيد، آقاي نوروزبيگي در ليست است. حالا آن‎طرف قضيه چه کساني هستند که همکاري مي‏کنند، ما که مي‏دانيم. اينها مدام پروانه ساخت مي‎گيرند با سرمايه‏گذاران متفاوت و سرمايه‏‌هاي زياد. خب اينکه سينما نمي‎شود که ما بخواهيم در آن رقابت کنيم و به همين دليل، هميشه آن عقب مي‎مانيم.

يعني مي‎خواهيد بگوييد دست دولتي‎‌ها با اين سرمايه‎گذاران و تهيه‎کنندگان در يک کاسه است؟

شوراي صنفي نمي‎تواند باشد چون مسائل مربوط به اکران را پيگيري مي‎کند. حتما يک دايره‎اي است که پروانه ساخت مي‎دهند. شما بايد ببينيد چرا خارج از ضابطه و خارج از رسم و آيين‌نامه و... مي‎آيند به جاي يک پروانه ساخت، به کسي که دفتر ندارد، در طول سال، مثلا پنج پروانه مي‎دهند؟ دفتر هدايت‎فيلم يکي از دفاتر قديمي سينماي ايران است که الان به‎سختي اداره مي‎شود. ولي من خوشحالم که کار کردم و 148 عنوان فيلم سينمايي، تلويزيوني و سريال ساخته‎ام.

خب‌، بخشي از انتقاد‌هاي شما متوجه مديريت‎‌هاي سينمايي طي دوره‎‏‌هاي مختلف است. ما تا يادمان مي‎آيد شما تهيه‎کنندگان از مديران سينمايي دهه 60 تا امروز گله داشتيد و آنها را به ريل‎گذاري‏‌هايي در مسير سينماي گلخانه‏اي، سينماي رانتي و... متهم کرده‏ايد. يعني از نگاه شما هيچ‎گاه مديريت دولتي سينما خوب نبوده که الان بخواهيد آن را با دوره فلان مدير مقايسه کنيد و طبق آن، از بغرنج بودن شرايط انتقاد کنيد.

اوضاع در دوره «سيف‎الله داد» خدابيامرز خيلي خوب بود يا مثلا من دوره آقاي شمقدري را خيلي دوست دارم. در دوره شمقدري، سينما داشت يک جاني پيدا مي‎کرد با يک شرايط خوب. يعني دولت، دولتي بود که به سينما اهميت مي‎داد. بعد از آن، همه آمديم از دولت روحاني حمايت کرديم تا روي کار بيايد. هر کسي از سينماگران بگويد حمايت نکرديم، دروغ مي‎گويد اما بدترين دولت، همين دولت بوده. مگر دوره مهاجراني بد بود؟ خيلي خوب بود؛ شايد دوره انوار يا نجفي بد بود و ما را اذيت کردند و کار در سينما مشکل شد اما ما کار کرديم.هيچ‌کدام از اين مديريت‎‌ها حرف گوش ندادند که يک آيين‎نامه منتشر کنند که اين آيين‎نامه يک حرف درست بزند که اگر ما در جشنواره‎مان که 80 فيلم داريم، بياييم و اين فيلم‎‌ها را بريزيم در گردونه‎اي که همه باشند و فرآيند انتخابي براي آنها لحاظ نشود. نبايد اين‎طور باشد که همان 20 فيلم انتخاب‎شده را بها دهند. اگر انتخاب شصتم را در جشنواره بگذارند، شايد تدوين آن فيلم از تدوين تمام آن آثار بهتر باشد و درنتيجه حق آن تدوين ضايع مي‏شود يا شايد يک بازيگر در فلان فيلم از رده خارج بازي کرده باشد که از تمام بازيگران فيلم‎‌هاي مهم آن سال شاخص‎تر باشد. متاسفانه جشنواره به‎دليل اينکه آدم‎‌ها در آن سال‎به‏سال عوض مي‎شوند و پايه و اساس ندارد، رانتي اداره مي‎شود. در پايان هم يک فيلمي را که مي‎خواستند در راس بياورند، انتخاب مي‎کنند يا مي‎گويند فلان فيلم، انتخاب مردم است و بزرگش مي‎کنند. يک فيلم را به‎خاطر اينکه آن داور پارسال به آن بها داده، حالا براي اينکه اين به آن بها بدهد، چهار جايزه مي‎دهند. اصلا انتخاب‎ها، انتخاب‎‌هاي درستي نيست. ما در خيلي از کشورها، نوعي از جشنواره‏‌ها را داريم که از ميان 30، 40 توليد داخلي‎شان، همه را نمايش مي‎دهند که از داخل آنها، يک چيز‌هايي بيرون مي‎‏آيد اما اينجا قبل از آغاز جشنواره، انتخاب‏‌ها صورت گرفته است.

و مديران اين جشنواره‌ها هم در يک دايره بسته، مدام پاسکاري مي‌شوند. يکي جشنواره فجر داخلي را مي‌گيرد، يکي جهاني فجر را مي‌گيرد، يکي کودک را مي‌گيرد، يکي سينما حقيقت را و...

الان چيزي حدود 20 سال است که هر وزير، معاون و دبير جشنواره‌اي که روي کار مي‌آيد، ما يک آدم‌هايي را داريم که پشت قضيه، تصميم‌گيري‌هاي ماجرا را انجام مي‌دهند.

چه کساني مثلا؟

مثلا ما آقاي رضاداد را داشته‌ايم که هميشه، همه جا بوده است. هميشه پشت قضيه است و همه حرف‌ها را مي‌زند. من در جشنواره کودک اصفهان، به‌عينه چيزهايي ديدم. مثلا چند سال پيش، من فيلم «حقه‌باز دم‌ دراز» را داشتم. بعد ديدم خانم مرضيه برومند که در هر دوره، رئيس هيات‌داوران است، 5 تا داور انتخاب کرده است. يک روز ديدم کانديداها را اعلام کردند و خبري از فيلم ما نيست. به يکي از داوران گفتم اين فيلم ما را که کانديد نکرديد، کجايش مشکل داشت؟ گفت من فيلم‌تان را نديدم و دير رسيدم و از دوستان پرسيدم که چطور بود. از يک خانم ديگر که داور بود هم پرسيدم و او هم گفت نديدم. از خانم برومند پرسيدم که او هم جواب مستقيمي به ما نداد. بعد ما فهميديم که اينها شوخي است. خانم برومند از زبان بالايي‌ها و همان دوستاني که هميشه هستند، گفته که اين و اين و اين بايد باشند و فلان کار اول مي‌شود و اين جايزه براي فلان فيلم باشد و... که اصلا صداي ما درآمد که اين چه نوع جشنواره‌اي است.
در آن دوره، کل نامزدها در اختيار سه فيلم بود و يک باندبازي که تقسيم جوايز کنند و 10، 12 فيلم ديگر کودک که شامل فيلم آقاي سيدجواد هاشمي هم مي‌شد، از دايره بيرون ماندند. ما اعتراض کرديم که چرا شماها فيلم‌ها را نديده، داوري کرديد و قضيه لو رفت. در اين سينما، خانم برومندها هستند؛ رابطه و رانت‌خواري و انتخاب و حالا اين اول شود که در اکران بفروشد و اينها هست. خب اين از جشنواره‌مان، آن از فارابي‌مان، آن از سازمان سينمايي‌مان، خب همه‌جا مي‌لنگد به‌دليل اينکه يک وزيري که مي‌آيد، مسير درست را نمي‌رود. من شايد معاونت‌هاي زيادي را ديده‌ام اما يکي از معاونت‌هايي که خوب ديدم، همين دوره آقاي انتظامي بود که حدود 2 سال است روي کار آمده و طي 7، 8 ماه اول مدام کار کرد که يک‌سري کار را با برنامه‌ريزي جلو ببرد که آن هم به کرونا خورد و همه چيز به روال قبل برگشت.

شما يک مدت با شوراي صنفي نمايش هم سر ناسازگاري داشتيد و به‌دليل آنچه مافيا در اين شورا خوانده بوديد، حتي از آنها شکايت هم کرديد.

بله، همين چند سال پيش بود که همين مساله رانت، دليل آن بود. گفتند شما فيلم‌تان را در 4 هفته‌اي که قرارداد بسته‌اي، اگر نفروخت، در هفته دوم بردار و ببر در سالن ديگر چون ما مي‌خواهيم فيلم آقاي فلاني را نمايش دهيم که شکايت من حتي به محکوميت آقاي اسعديان هم رسيد و ايشان از من عذرخواهي کرد.

آخر اين صدمه است به کليت سينما. عذرخواهي به چه درد اصلاح امور سينما مي‌خورد؟

دقيقا، ببينيد من يک روزي فيلمي داشتم به‌نام «مردن به وقت شهريور». خيلي براي اين فيلم برنامه داشتيم. گروه‌ها علنا مي‌گفتند فيلمتان را نگذاريد تا ما فيلم‌هاي خودمان را نمايش دهيم. بالاخره قرار شد گروه آزادي فيلم ما را بگذارد. شما فکر کنيد 6 شهريور بود که گفتند اين فيلم را يک هفته نمايش مي‌دهيم. چون قرار است «حضرت محمد (ص)» را اکران کنيم که اگر خوب فروختيد، دو هفته اول، فيلم شما نمايش داده مي‌شود و بعد فيلم مجيدي را مي‌گذاريم اما اگر خوب نفروختيد، همان هفته اول فيلم را برمي‌داريم. فيلم ما آمد و در هفته اول جا نيفتاد و در کل ايران 65 ميليون تومان فروش کرد. بعد فيلم را برداشتند و به سالن کوچک‌تر بردند. بعد تيزرهاي‌مان شروع شد و فيلم ما روي غلتک افتاد که آقاي مهندس مسچي به من گفت چه‌کار کردي که فيلم اين‌طور در برابر فيلم مجيدي فروخت. «مردن به وقت شهريور» در سال 96، يک ميليارد و 400 ميليون تومان فروخت که اصلا فکرش را هم نمي‌کرديم چون فروش خوبي بود.

يعني اين آدم‌هايي که نام برديد و اهل رابطه و رانت هستند، وقتي در خانه سينما اسکان داده شدند، به همان فعاليت‌هايشان ادامه مي‌دهند؟

اصلا خانه سينما که همه چيزش لو رفته و ريخته به‌هم. الان جلسات متعددي که تشکيل مي‌دهند و مي‌گويند ما مي‌خواهيم برويم، به همين دليل است. حاشيه‌هايي که از عيدي‌هاي امسال و سال‌هاي گذشته رقم خورد و کارت‌هايي که دادند و پول‌هايي که ندادند و مي‌گويند ذخيره کرده‌ايم که در دوران کرونا خردخرد بدهيم، همه‌اش مساله است. کسي که مي‌خواهد کار سالم کند، کار سالم مي‌کند ولي کسي که هر جايي بخواهد دستي در غيرحلال ببرد، هر جا برود و هر کاري کند حتي به خودش هم خيانت مي‌کند.

با اين دل پري که از رانت‌خواري داريد، اگر از شما بپرسيم رانت‌خوارترين آدمي که طي تمام اين سال‌ها فعاليت حرفه‌اي‌تان در سينما به او برخورده‌ايد چه فردي بود، نام چه کسي را مي‌آوريد؟

خيلي‌ها بوده‌اند. جواب شما را به اين شکل مي‌دهم: کسي که فکر کنيد سه، چهار دوره معاونت‌ها و مديرکل‌ها عوض مي‌شوند اما همچنان در شوراها و در راس امور سازمان سينمايي و همه تصميم‌گيري‌ها و ليست شورا حضور دارد. همه‌اش هم براي پول و مقام است چون نه فيلمسازي مي‌کند، نه اجازه مي‌دهد همسرش ديگر کار کند و نه... چون مي‌گويد خوب است، خودش مي‌آيد.

و چگونه مي‌شود با اين آدم‌ها برخورد کرد؟ شما پيش‌تر گفتيد که رئيس جديد سازمان سينمايي از بيرون سينما آمد و 7، 8 ماه واقعا کار کرد. خب چنين آدمي که نمي‌داند چه کسي در اين سينما رانت‌خوار است و چه کسي نيست پس چرا حاشيه امن اين آدم‌ها در اين دوره به خطر نيفتاد و همچنان مشغول فعاليت هستند؟

وقتي که وارد اين منصب مي‌شود، اگر وارد باشد که کارش را انجام مي‌دهد اما اگر ناوارد باشد، مي‌آيد دو تا کارمند پيدا مي‌کند که برايش توضيح دهند. خب اگر آن آدم با اين کارمند خوب بوده باشد، تعريفش را مي‌کند و اگر هم با او بد باشد که دشمني مي‌کند. همان‌جا خط‌ فکري اين آدم شکل مي‌گيرد.

با توجه به وضعيتي که اين روزها بر سينما وارد آمده، چه تحليلي راجع‌به آينده سينما طي ماه‌هاي باقي‌مانده از سال داريد؟

من در زماني که کرونا اوج پيدا کرد و سينما تعطيل شد، خيلي گفتم که سينماها را باز نکنيد چون سينماها جان نمي‌گيرند. سينما مشکل دارد و بايد دوره سلامت جامعه، کنار مردم باشد. چه اجباري است که در اين فضاي آلوده، کسي، زن و بچه‌اش را ببرد سينما؟ الان يک سري جوان به سينما مي‌روند که وقتي به آنها مي‌گويند با فاصله از هم بنشينيد، آنها هم زده مي‌شوند و ديگر نمي‌روند. سينماروي واقعي، الان سينما نمي‌رود ولي متاسفانه حرف گوش نکردند و در جلسه‌اي که يک تعدادي از ما موافق بودند و يک تعدادي مخالف، سينماها را باز کردند و اين باز شدن سينماها، ضربه بيشتري به آن زد. همين که ديديد چه اتفاقي افتاد و الان که دوره پيک دوم کروناست، مردم بريده‌اند و ديگر به اين راحتي‌ها به سينما اعتماد نمي‌کنند که بروند و فيلم ببينند. در سينما يا تالار سربسته به‌خاطر اينکه کولر آبي وجود ندارد و ارکانديشن است، هوا را مي‌کشد و به ازاي يک فرد آلوده، با برگشت هوا، 480 نفر آلوده مي‌شوند. اين وحشتناک است.
من خودم درحال حاضر مديريت چندين سالن سينمايي را برعهده دارم مثل سينماي نجف‌آباد، ميرزاکوچک‌خوان رشت، فرهنگ اصفهان. در اين دوران، تعديل نيرو هم داشتم؛ ضرر کرده و پول از جيب داده‌ام و حتي يک ريال هم تا امروز نگرفته‌ام ولي دارم مي‌بينم که باز بودن و هزينه کردن، بيشتر از درآمد آن است. مثلا سينما ميرزاکوچک‌خان رشت در تيرماه امسال، 6 ميليون و 300 هزار تومان فروش داشت. حالا 4 پرسنل داريم که 12 ميليون تومان حقوق‌شان است. آب و برق و گاز و فلان هم داريم که مي‌شود بالاي 20 ميليون تومان خرج ماهيانه. ما بايد 50، 60 ميليون تومان مي‌فروختيم تا اين هزينه‌ها سرشکن شود. بنابراين وقتي بسته باشد تا زماني که يک اتفاق خوبي بيفتد، بهتر است. در شرايط کنوني، فيلم تهيه‌کننده و سرمايه‌گذار هم نابود مي‌شود. قرار است درآمدزايي شود و مردم هم اين آثار را ببينند. من الان براي فيلمي 2 ميليارد و 800 ميليون تومان هزينه کرده‌ام وقتي در اين شرايط آن را نمايش دهم و 200 ميليون تومان بفروشد چه مي‌شود؟ خيلي سخت است.

و صحبت پاياني شما؟

من هميشه گفته‌ام اي کاش مسئولان وقتي روي کار مي‌آيند، بدانند که قرار است چه اتفاقي بيفتد. اين شوراهاي توليد و توزيع را بگذارند کنار و تجربه را بکشند وسط. بگويند فلان آدمي که در اين شوراها نبوده ولي تجربه دارد و الان در خانه نشسته، اگر بيايد چه کارهايي مي‌تواند انجام دهد. از باتجربه‌هاي سينمادار، تهيه‌کننده و کارگردان استفاده کنند. باور کنيد سينما رشد خودش را پيدا مي‌کند. بها دادن به جوان‌ها صددرصد عالي است ولي نه اين‌طور که همين‌طور در يک روز به آنها پروانه ساخت بدهند که بروند و فيلم بسازند و بعد فيلم نفروشد و بودجه نابود شود. بدانند که اين آدم چند تا دستياري کرده و چند فيلم را کنار کارگردان مشاوره گرفته و چند اثر کوتاه ساخته است. اين کارها اگر قانوني جلو برود، اصل قضيه پيدا مي‌شود.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar