شکر فوتبال و نیشکر هفت تپه
اعتماد/متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
عباس عبدي/ ماجراي فسخ قرارداد مربي تيم ملي فوتبال و محکوميت به پرداخت خسارت زياد از سوي فدراسيون فوتبال ايران به او بازتاب گستردهاي داشت. ولي نکته جالب ماجرا اينجاست که منتقدان فوري دست به ماشين حساب شدند و مبلغ خسارت را تا بيش از 200 ميليارد تومان برآورد کردند و با تقسيم بر مدت زماني که آن مربي در ايران بوده، رقم سرسامآوري را براي پرداخت دستمزد روزانه او محاسبه کردند! البته اين رقم بالاست و اتلاف منابع کشور است ولي در برابر صدها ميليارد دلاري که در دوره احمدينژاد بدون فايده اتلاف شد و نه تبديل به شغل موثري شد و نه تبديل به توليد، رقم بسيار بسيار نازلي است که اساسا به حساب نميآيد در حالي که متاسفانه نسبت به سرنوشت آنها حساسيت چنداني وجود ندارد. چرا اين تفاوت هست؟ به اين علت که فوتبال موضوع مورد توجه است و عدهاي نيز آگاهانه آن را برجسته ميکنند. زيرا منافع آنان با اين ماجرا درگير است در حالي که بخش مهمي از آن ۸۰۰ ميليارد دلار بيزبان در حوزههايي مصرف و اتلاف شد که به چشم کسي نميآمد.
از اين نکته بگذريم. چرا کسي توان مواجهه با فاسد در فوتبال و ورزش را ندارد؟ چرا به رغم آنکه فساد به عنوان يک واقعيت مسلم در فوتبال مورد قبول عموم اهل نظر است همچنان؛ مواجههاي با اين پديده نميشود؟ مگر چه قدرتي در پشت اين ماجرا خوابيده است؟ مواجهه با فساد آن جايي ضعيف ميشود که باندهاي سياسي حامي افراد فاسد شوند ولي مگر فوتبال وابسته به سياست است؟ انقلاب که شد، ورزش به کلي به حاشيه رفت، از در بيرونش کردند ولي کمکم از پنجره وارد ميدان شد و براي اولين بار نيز در انتخابات مجلس چهارم(1371) آشکارا و علني به حمايت ليست اصولگرايان امروزي و راست آن روز درآمدند! ورزشيها خيلي خوب متوجه شدند که از طريق سياست ميتوانند براي خود چتر حمايتي تهيه کنند. در حالي که آنان ذاتا سياسي نيستند و معني هم ندارد که سياسي باشند. اين روند به شکل مبتذلي در ايران درآمده است.
اجازه دهيد مثالي بزنم. در مهد فوتبال هنگامي که بزرگترين بازيکنان جهان به ارتکاب خلافي متهم شوند خيلي صريح بازجويي و محاکمه ميشوند و هيچ ابايي از اين رسيدگي ندارند. مردم و طرفداران آنان هم ميدانند که در برابر دادگاه و قانون بايد سکوت کنند. ولي اينجا چه خبر است؟ فلان فوتباليست در بيمارستان دعوا راه مياندازد و کتککاري ميکند، هيچ خبري از برخورد با او نميشود. يکي ديگر در هواپيما از بلندگوي آن مردم را به وحشت مياندازد و ميخندد، هيچ اتفاقي نميافتد. آن ديگري از هر چه رانت است، استفاده کرده و بدهي بالا ميآورد و به نحوي ميخواهد که مسووليتش ناديده گرفته شود. بسياري از آنان شريک فعالان اقتصادي ميشوند تا از طريق حضور طرفداران خود در دولت از امتيازاتي بهرهمند شوند و به سرمايههاي زيادي ميرسند، صداي کسي هم درنميآيد و بالاخره کل فوتبال تا خرخره در فساد غوطهور ميشود، دريغ از چند نمونه برخورد جدي.
پيش از نوشتن اين مطلب کوشيدم که درباره اتفاق اخير از افرادي که در ورزش آگاه هستند، اطلاعاتي به دست آورم. با دو نفر گفتوگو کردم، هر دو معتقد بودند که فساد در جاي جاي اين نهاد لانه کرده و حتي صفاييفراهاني هم بيايد، نميتواند اوضاع را به گذشته برگرداند. افراد کوتاهقد و فاقد مديريت و دنبال منافع شخصي و رابطهبازي چنان در تار و پود برخي نهادها رخنه کردهاند که با تغييرات عادي هم نميتوان اصلاحي ملموس انجام داد. واقعيت اين است که پس از انقلاب تصور اين بود که فعاليتهاي اجتماعي و وجوه جامعه کمکم رنگ ارزشهاي اسلامي و اخلاقي خواهد گرفت، غافل از اينکه موضوع برعکس خواهد بود و اين برخي از سياستمداران و انقلابيون بودند که به رنگهاي ديگر درآمدند و انقلاب و ارزشها را پيش پاي اقتصاد، سياست، ورزش و... قرباني کردند. در حقيقت فوتبال به دلايلي؛ نقش سياسي تعيينکنندهاي پيدا کرده و از اين طريق نيز مصونيت به دست آورده است.
آيا تاکنون فکر کردهايد که چرا دو تيم استقلال و پرسپوليس حتي به قيمت بالا واگذار نميشوند ولي نيشکر هفتتپه و شرکت هپکو و... با شرايط بسيار ساده واگذار ميشوند؟ چرا تا حالا چندين بار براي واگذاري اين دو تيم اقدام کردهاند ولي هيچگاه به نتيجه نميرسند. مگر آنها چه دارند که نيشکر هفتتپه، هپکوي اراک و دهها صنعت ديگر ندارند؟ اينها که سود چنداني هم ندارند. حتي چرا حاضر نيستند آنها را به دوستان و همفکران خود واگذار کنند؟ مثل مخابرات و ديگر شرکتهاي سودده. براي اينکه اين دو تيم و فوتبال جايگاه سياسي و حتي بالادستي پيدا کردهاند بنابراين به هر قيمتي که هست، حفظ ميشوند. اينگونه نهادها به طور عادي در شرايطي قرار ميگيرند که ضابطه و شفافيت از آنها دور ميشود. پشت صحنه، انواع و اقسام مبادلات صورت ميگيرد و بسياري از آنها فاسد است. کافي است که ثروت مديران فوتبالي و پسران و فاميلهاي نزديک آنان را رسيدگي کنيد تا معلوم شود، ماجرا چيست؟ جامعهاي که به راحتي چنين پولي را براي مربي خارجي و کار نکرده، بدهد ولي کارگران هفتتپه آن براي گرفتن حقوق اعتصاب کرده و اشک بريزند، چگونه ميتوان توصيف کرد؟