سرمقاله وطن امروز/ چینخوردگی سلطه یکدست آمریکایی
![سرمقاله وطن امروز/ چینخوردگی سلطه یکدست آمریکایی](https://app.akharinkhabar.ir/images/2020/08/23/79097258-434c-4146-ac2f-734f4495d09e.jpeg)
وطن امروز/« چينخوردگي سلطه يکدست آمريکايي » عنوان يادداشت روزنامه وطن امروز به قلم محمود نوراني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
آﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠل ﻣﻰﺷﻨﺎﺳﻴﻢ، در ﻣﻌﻨﺎى ﻣﺘﻌﺎرف آن، اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ از دوﻟﺖ - ﻣﻠﺖﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ در وﺿﻌﻴﺘﻰ آﻧﺎرﺷﻴﻚ (ﻓﻘﺪان اﻗﺘﺪار ﻓﺎئقه ﻣﺮﻛﺰى) رواﺑﻂ ﻣﻴﺎن ﺧﻮد را ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪاى ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻰ (ﺑﻘﺎ، اﻣﻨﻴﺖ و در وهله ﺑﻌﺪ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻰ) آنها را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﺪ. ﺷﻜﻞﮔﻴﺮى و ﺗﻜﺎﻣﻞ اﻳﻦ ﻧﻈﺎم، ﺗﺎرﻳﺨﻰ 200 ﺳﺎﻟﻪ دارد ﻛﻪ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﻢ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ و ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺪرتﻫﺎى ﺑﺰرگ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﭘﻴﺪاﻳﻰ و ﻛﺎرﻛﺮد ﻧﻈﻢ/ ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ ﺑﺮ دوﻟﺖ- ﻣﻠﺖﻫﺎ و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎيشان ﺑﺮاى ﺣﻔﻆ ﺑﻘﺎ و ﺗﺄﻣﻴﻦ اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺸﻮر در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﭼﺎﻟﺶﻫﺎى ﺑﺮآﻣﺪه از رواﺑﻂ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ اﺳﺘﻮار ﺑﻮده اﺳﺖ.
در واقع آنچه در اين روزها با شيوع ويروس کرونا به وقوع پيوسته، تهديدي بزرگ براي امنيت و حکمراني جهان به بار آورده است. شيوع سريع جهاني اين ويروس، علاوه بر ايجاد فضاي ترس و نگراني حاد براي عموم مردم در فضاهاي جغرافيايي مختلف، اکثريت غالب حکومتها و حتي حکومتهاي توسعهيافته و فراصنعتي غربي را نيز با چالشهاي جدي اقتصادي- اجتماعي و فضاي جديد امنيتي مواجه کرده و نظامهاي مختلف بهداشتي و درماني آنها را در بوته آزمون قرار داده است.
توقف اجباري يا کاهش اجتنابناپذير بسياري از فعاليتهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و حتي ديني در سطوح محلي، فروملي، ملي و بينالمللي که به سبب شيوع ناگهاني بيماري کرونا حادث شده و منجر به بروز پيامدهاي منفي در سطح خرد و کلان شده است، موجب شد برخي صاحبنظران با ارتقاي سطح تأثيرگذاري اين رخداد در الگوي زيستمان بشري به جايگاه شتاب دهنده تاريخساز، از عصر «پساکرونا» ياد کنند؛ عصري که تجديدنظر يا تغيير در الگوهاي کنوني حکمراني و زيست اجتماعي و تعاملات اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و امنيتي در سطح «ملي» و «بينالمللي» و مقدم بر چنين ساختارهاي کارکردي، بازنگري هستيشناختي برخي مفاهيم بنيادين را اجتنابناپذير ميکند.
قرنطينه و محدوديت آمد و شد حاصل از کرونا چنان در سطح جهان موثر بوده که ميزان توليد آلودگي هوا و آلودگي صوتي به شکل قابل توجهي کاهش يافته، حيوانات به برخي شهرها بازگشتهاند و طبيعت در برخي قسمتها در حال احياست.
تاثير کرونا بر اقتصاد نيز چنان گويا و ملموس است که نيازي به هيچگونه توضيحي ندارد. اقتصاد جهان يکي از جديترين بحرانهاي خود را تجربه ميکند و کشورهايي مثل آمريکا، چين، کانادا، هند، آلمان، انگليس و فرانسه صراحتا گفتهاند شرايط به بدي دوران جنگ جهاني است. آمريکا بزرگترين بسته کمک مالي را به اقتصادش تزريق ميکند و رئيسجمهور فرانسه با «تواضع(!) و صراحت ميگويد» نميداند وضع فعلي کشورش تا چه زماني ادامه دارد.
اما شايد يکي از عميقترين حوزههايي که با شيوع کرونا مورد پرسش قرار گرفت، شيوه حکمراني در کشورهاي مختلف است. از چين تا آمريکا همه کشورها با بحران اقتصادي و حتي سياسي مواجه خواهند شد، بسياري جان خود را از دست خواهند داد و مشکلات يک به يک سر ميرسند. تنها تفاوت اين کشورها با هم - فراسوي مارکسيسم، سوسياليسم و ليبراليسم - شيوه حکمراني آنهاست.
اينکه سيستمهاي حکومتي با چه سرعتي به کرونا واکنش نشان دادند؟ چقدر در برخورد با اين بحران، پويا بودند؟ فرآيند سياستگذاري خود را تا چه اندازه متناسب با شرايط بحران تنظيم کردند؟ جايگاه جهاني آمريکا و چين و رقابت ميان اين دو چه تاثيري بر مديريت بحران داشته است؟ پيامدهاي بحران کرونا بر رقابت راهبردي ميان ۲ کشور چگونه خواهد بود؟ چند سوال مهم و اثرگذار است که از پي پاسخهاي آنها ميتوان به ارزيابي کيفيت حکمراني حکومتها دست يافت.
* عملکرد چين و آمريکا در مواجهه با بحران کرونا
از نخستين روزهاي آغاز شيوع کرونا در چين، نشانههاي اثرات اين ويروس بر چهره بينالمللي اين کشور و قدرت نرم پکن نمايان شد. از واکنشهاي نژادپرستانه به اقليتهاي آسيايي در کشورهاي غربي تا انتشار روايتهاي اغراقشده و منفي درباره غذاهاي چيني، فرهنگ چيني و سبک زندگي چينيها، همه از جمله آسيبهاي نخستيني بود که کرونا بر چين وارد کرد. با وجود زمان بد و شدت ويروس کرونا، پاسخ رهبر حزب کمونيست چين به اين بحران به طرز قابل توجهي مشابه الگوي تصميمگيري تاريخياي است که حزب را در معرض نزاعهاي داخلي و خارجي و ترديد قرار ميدهد. حزب کمونيست چين تحت رهبري «شي جين پينگ» که از گردابها و چالشهاي بينالمللي و داخلي بيرون آمده است، اکنون از نظر سرمايه سياسي در شرايط شکنندهاي قرار دارد که اگر نتواند به اين بحران پاسخ مناسبي دهد يا راهحل مناسبي بيابد، نميتواند چهره و مشروعيت حزب را حفظ کند.
به نظر ميرسد دليل اصلي اين موضوع اين باشد که چين، ساختار سياسي متفاوتي دارد و اين ساختار به شکل فزايندهاي به يک مشکل تبديل شده است. در چين حزب کمونيست قدرت را در کشور قبضه کرده است.
اما بايد پذيرفت تحليل بحران سياسي چين از زاويه رقابت ژئوپليتيک قدرتهاي جهان، بدين معنا نيست که چين به دليل اينکه منشأ ويروسي همهگير بوده، لزوما بايد عقبنشيني کند، برعکس، چين که سرمايهگذاري قابل توجهي روي ديپلماسي عمومي کرده، از آغاز کرونا همه تلاشش را براي مهار آسيبهاي سياسي انجام داده است.
بايد اذعان کرد روايت چين اين است که «در کنترل و مهار کرونا بسيار قوي و موفق عمل کرده و حالا هم در حال کمک به باقي کشورهاي دنياست و در مقابل، آمريکا و دونالد ترامپ که از پس مهار بحران بر نيامدهاند، ميخواهند تاريخ را بازنويسي کنند و همه چيز را گردن چين بيندازند».
دونالد ترامپ و دولتش به دليل سهلانگاري و تعلل در انجام اقدامات لازم براي مقابله با شيوع کرونا در نخستين هفتههاي شيوع ويروس کرونا در آمريکا، با انتقادات زيادي مواجه هستند. بر اساس آخرين آمارهاي رسمي منتشر شده از سوي مراجع دولتي در آمريکا، تاکنون نزديک به ۶ ميليون نفر در اين کشور به ويروس کرونا مبتلا شده و بالغ بر 180 هزار نفر از مبتلايان جان خود را از دست دادهاند. آمريکا از لحاظ شمار مبتلايان و قربانيان ويروس کرونا، با اختلاف بسيار فاحشي نسبت به ساير کشورها در رتبه نخست جهان قرار دارد.
اگر دموکراتها بر سر کار بودند، الزاما مسائل اقتصادي در اولويت نبود، بلکه مسائل محيطزيستي و بشري در اولويتشان بود و حتما بودجه قابل توجهي را به اين بخش اختصاص ميدادند.
البته بعيد است ساختار آمريکا با روندي که تاکنون دولت ترامپ پيش گرفته است همراهي کند و جز چند ايالت با سياستهاي ترامپ همراهي نکرده است. شاهديم ترامپ هر از گاهي وعده پايان اين وضعيت و عادي شدن شرايط را ميدهد، در حالي که اين مشکل به اين زوديها قابل کنترل نيست. براي کشوري در سطح آمريکا که يک ابرقدرت محسوب ميشود، کسر شأن است دچار کمبودهايي از جمله در زمينه تهيه ماسک و تجهيزات پزشکي براي کادر درمانش شود. احتمالا نظام بروکراتيک اين کشور به سرعت بتواند خود را منطبق کند اما اين حجم از سردرگمي قابل تصور و پذيرش نيست. کشورهايي که با تحريم و مشکلات اقتصادي زياد دست و پنجه نرم ميکنند، اگر نتوانند تا حدودي از عهده مديريت شرايط برآيند بحثي نيست اما درباره کشوري در اندازه آمريکا نشان ميدهد ساختار سياسي ايالات متحده بيش از حد، واقعيتهاي جامعه آمريکايي را بر عکس بازنمايي ميکند.
* تأثير رقابتهاي چين و آمريکا در سطح جهاني بر مديريت بحران کرونا
در ابتداي شيوع کرونا سازمان جهاني بهداشت نسبت به شيوع آن در جهان هشدار داده و از کشورها خواسته بود خود را آماده کنند اما ايالات متحده نه تنها از همکاري با سازمان جهاني بهداشت خودداري کرد، بلکه براي سرپوش گذاشتن بر کوتاهيهاي خود در برخورد با شيوع کرونا، پرداخت مالي به اين سازمان را نيز متوقف کرد.
بر اساس مواضع، ديدگاهها و توئيتهايي که ترامپ از ابتداي شيوع و گسترش اين بيماري در آمريکا داشته است، ميتوان گفت آمريکا با تاخير و مسامحه با اين مساله روبهرو شده است. اقدامات دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريکا درباره بحران کرونا ابهامات بسياري را درباره ميزان تسلط آمريکا بر کشورهاي در حال توسعه از جمله منطقه خاورميانه در آينده و توانايي آن در رقابت با نفوذ رو به افزايش چين مطرح کرده است. مديريت نامنسجم ترامپ در اين بحران و رفتار تهاجمي وي با مقامات ايالتي و سخنان عجيب در نشستهاي خبري که فقط حکايت از غرور و ستايش عملکرد دولت دارد، ترديدهاي بسياري را در رفع اين بحران به وجود آورده است.
درباره سياست خارجي هم بايد گفت دولت ترامپ از مديريت بحران ويروس کرونا توسط پکن ناراضي است و به همين دليل سازمان جهاني بهداشت را متهم به چشمپوشي از عملکرد چين کرده و دستور داده است کمکهاي مالي به اين نهاد قطع شود.
اکنون تعدادي از کشورها به دنبال پر کردن جاي خالي واشنگتن در مقام رهبري دنيا هستند. در جبهه مقابل پکن به سرعت و به طرز ماهرانهاي از اشتباهات ايالات متحده استفاده و در خلأ به وجود آمده، موقعيت خود را براي پر کردن جاي خالي رهبري جهان تقويت خواهد کرد. اين کشور در تلاش است براي سيستم خود حامياني پيدا کند و به همين منظور کمکهاي خود را به ديگر کشورها روانه کرده است. اين اقدام جسورانه چين نبايد غلوآميز ديده شود. چين هم اشتباهات خود را داشته است، بويژه زماني که اين کشور در مراحل اوليه اين بيماري در ارائه آمارها کوتاهيهايي داشت. با اين حال چين به نيکي ميداند اگر به عنوان رهبري دنيا ديده شود و آمريکا نيز تمايلي به رهبر دنيا نداشته باشد، اين درک در دنيا به وجود خواهد آمد که پکن به طور اساسي جاي آمريکا را در دنيا تغيير داده و رقابت در قرن ۲۱ را از آن خود کرده است.
* پيامدهاي بحران کرونا بر رقابت راهبردي ميان ۲ کشور
موسسه تحقيقاتي امنيت ملي و امور بينالملل آلمان در مقالهاي درباره عملکرد دونالد ترامپ رئيسجمهوري آمريکا و اعضاي دولت وي بويژه مايک پمپئو، وزير خارجه او نوشت: چين، کشوري که تا پيش از اين کاخ سفيد آن را «رقيب راهبردي» خود ميخواند، کشوري که دولت ترامپ آن را متهم به عمليات خرابکارانه عليه آمريکا ميدانست، کشوري که وزارت خارجه آمريکا آن را يک دولت مستبد و ناقض حقوق بشر ميخواند، کشوري که مايک پمپئو، وزير خارجه آمريکا آن را تهديد بالقوه براي سلامتي و روش زندگي آمريکاييها توصيف ميکرد؛ حال آمريکا براي تامين نيازهاي پزشکي خود جهت مقابله با ويروس کرونا و نجات جان شهروندانش، به اين کشور روي آورده و به آن متکي شده و دولت دونالد ترامپ عملا سرنوشت زندگي آمريکاييها را به دست چين سپرده است.
اکنون برخي کارشناسان معتقدند روابط اقتصادي و سياسي چين با کشورهاي در حال توسعه از جمله خاورميانه به دليل بسط نفوذ و قدرت نرم خود، چنان تحکيم شده که چين بزرگترين سرمايهگذار در برخي از اين کشورها و نخستين شريک تجاري برخي ديگر از آنهاست. قدرتيابي چين در دهههاي اخير باعث نگراني استراتژيستهاي آمريکايي شده است به طوري که در سالهاي اخير برخي ناظران و کارشناسان از انتقال توجه و تمرکز آمريکا از منطقه خاورميانه به چين سخن ميگويند. اگر چه چين تلاش ميکند توسعه خود را با حاشيههاي کم و حتيالامکان بدون برانگيختن حساسيتهاي رقبا به پيش ببرد، با اين حال به نظر ميرسد کرونا تقابل بين 2 قدرت را آشکارتر از هر زمان ديگري کرده است.
* از نحوه مقابله آمريکا و چين با بحران کرونا چه الگويي براي هر يک ميتوان به دست آورد؟
همهگيري بيماري «کوويد-۱۹» جهتگيري اقتصاد جهان را دستخوش تغييرات اساسي نخواهد کرد. اين امر صرفا تغييري را که پيشاپيش آغاز شده شتاب خواهد بخشيد. اين تغيير عبارت است از فاصلهگيري از جهانيشدن آمريکامحور و حرکت به سمت جهانيشدن چينمحور.
چرا اين روند تداوم خواهد يافت؟ مردم آمريکا نسبت به جهانيشدن و تجارت بينالمللي بياعتقاد شدهاند. توافقات تجارت آزاد امري مذموم و مسموم است؛ فرقي نميکند دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريکا در آنها دخيل باشد يا نباشد. بر عکس، چين هنوز اعتقاد خود را از دست نداده است. چرا؟ اين امر دلايل تاريخي عميقتري دارد. رهبران چين اکنون بخوبي ميدانند يک قرن تحقير کشورشان بين سالهاي ۱۸۴۲ تا ۱۹۴۹ حاصل بيخيالي چين و تلاشهاي بيهوده رهبران اين کشور جهت انزواگزيني و دوري از دنيا، و رستاخيز اقتصادي چين طي چند دهه گذشته، حاصل تعامل با دنيا بوده است. مردم چين همچنين به طور گسترده به فرهنگ خود اعتماد پيدا کردهاند. آنها معتقدند هر جايي ميتوانند رقابت کنند.
از طرف ديگر، آمريکا ۲ گزينه پيش روي خود دارد. اگر هدف اصلي حفظ برتري جهاني باشد، اين کشور بايد به لحاظ سياسي و اقتصادي دست به يک رقابت ژئوپليتيکي حاصل جمع صفر با چين بزند. با اين حال، اگر هدف آمريکا ارتقاي رفاه مردم کشورش باشد- مردمي که شرايط اجتماعيشان رو به وخامت گذاشته است- در آن صورت بايد با چين همکاري کند. عقل سليم ميگويد همکاري گزينه بهتري است. با اين حال، با توجه به فضاي سياسي مسموم حاکم بر آمريکا درباره چين، عقل سليم شايد فائق نيايد.
درباره تهديدات فراکشوري نظير «کوويد-۱۹» و تغييرات آبوهوايي، سوداي اعمال قدرت آمريکا بر ديگر کشورها به تنهايي کافي نيست. کسب اطلاع درباره اهميت قدرت نزد ديگران نيز در راستاي موفقيت نقش کليدي ايفا ميکند. هر کشوري منافع ملي خود را در اولويت قرار ميدهد و سوال مهمي که مطرح ميشود اين است که اين منافع تا چه حد فراگير يا محدود است؟ «کوويد-۱۹» نشان داد آمريکا قادر نيست راهبرد خود را با دنياي جديد تطبيق دهد.
* جمعبندي
بحران زيستي کرونا به مثابه يک اتفاق بزرگ دنيا را در حدي غافلگير کرده است که حتي در فيلمهاي تخيلي نيز متصور نميشد. پيامدهاي انساني و اجتماعي اين بحران همهگير در حدي گسترده است که ميتواند فراتر از وضعيت ويژه، ماندگاريهايي را پديد آورد که چون فاکتور تغييردهنده بازي، مسير تحولات جهاني را دگرگون کند.
طبيعي است فرض کنيم اين مساله ميتواند نقطه عطفي در تاريخ مدرن باشد. بيشتر تحليلگران استدلال ميکنند جهاني که به آن وارد خواهيم شد، اساسا متفاوت از جهاني است که قبل از آن وجود داشت.
برخي پيشبيني ميکنند اين بيماري همهگير منجر به ايجاد نظم جهاني جديدي به رهبري چين خواهد شد. برخي ديگر بر اين باورند اين امر باعث زوال رهبري چين خواهد شد. برخي هم ميگويند يکي از مشخصههاي بحران فعلي همانا فقدان آشکار رهبري آمريکا است. ايالات متحده در يک تلاش جمعي براي مقابله با اين ويروس يا تبعات اقتصادي آن دنيا را دور هم جمع نکرده است. ايالات متحده حتي نتوانسته جهان را حول رهبري خود براي پرداختن به اين معضل در عرصه داخلي خود هماهنگ کند. کشورهاي ديگر به بهترين شکلي که بتوانند از خود مراقبت ميکنند يا براي درخواست کمک به کشورهايي مانند چين رو ميآورند که «پيک بيماري» را پشت سر گذاشتهاند. اما اگر جهاني که پس از اين بحران ميآيد، جهاني باشد که در آن ايالات متحده تسلط کمتر و کمتري داشته باشد- تصور اين تقريبا غيرممکن است که امروز هر کسي درباره «لحظه تکقطبي» بنويسد- اين روند تقريبا جديد نيست. اين روند لااقل يک دهه است رخ نموده است. تا حدودي، اين نتيجه آن چيزي است که فريد زکريا آن را «ظهور ديگران» ناميده (که اين «ديگران» ميتواند اشاره خاصي به چين باشد) که با وجود اينکه قدرت اقتصادي و نظامي مطلق آمريکا همچنان روندي رو به رشد دارد اما موجب افول و کاهش مزيت نسبي آمريکا شده است.