سرمقاله شرق/ پول و پوپولیسم

شرق/ « پول و پوپوليسم » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حجتاله صيدي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
سوداي يکشبه پولدارشدن، قدمتي به درازاي تاريخ دارد. همواره گروهي از مردمان در جستوجوي کيميايي بودهاند تا هر مسي را بيدرنگ و درجا زر کند و کيمياگر بتواند پارو پارو پول بردارد. اين اشتياق سيريناپذير، اگرچه هميشه در جلوهگري بوده است، اما در شرايطي خاص از وضعيت اقتصادي، شتاب بيشتر و جوش و خروش خيرهکنندهتري گرفته و گاهي مردمان تشنه بيتاب، عنان اختيار از کف رها کرده و در سوداي آب به سرابي سهمگين رسيدهاند. نمونههاي بيشماري از بررسيهاي رفتاري گروهي از سوداگران، نشان از آن دارد که غليان شوق يکشبه پولدارشدن، نسبت مستقيمي با نااطمينانيهاي اقتصاد دارد. به بيان ديگر، هنگامي که عدم اطمينان در اقتصاد افزايش مييابد، بسياري از مشتاقان ثروت بادآورده، کار و زندگي به روال طبيعي و معمول را رها کرده و در جستوجوي پول کلان، سر به هر بيابان و خياباني ميگذارند.اگر زياد دورتر نرويم و در همين دهههاي اخير در کشورمان واکاوي کنيم، نمونههايي عجيب ولي واقعي کم نيستند که ذکر دو نمونه از آنها شايد خالي از لطف نباشد. بيگمان، از يادها نرفته است سالهايي که يکي از گرانترين ابزارها، دستگاه فلزياب بود که در کمال شگفتي به جاي آنکه فقط به کار متخصصان ويژهاي بيايد، گروهي زن، مرد، جوان و پير با سلايق و علايق مرتبط و نامرتبط، بازار اين دستگاه را بيش از حد داغ کرده بودند؛ به آن سبب که در کويرهاي کاشان و سمنان و کرمان در جستوجوي گنجهاي طلا بودند و در قريببهاتفاق موارد نيز سرخورده و دلشکسته باز ميگشتند و دنيا پيش چشمشان تيره و تارتر مينمود و تنها برندههاي قطعي اين بازار که پولشان از پارو بالا ميرفت، سازندگان، فروشندگان و مبلغان اين دستگاهها بودند و بس. يا در اين سياق، هنوز در خاطرها زنده است که در همين نزديکي، سوداي دستيابي به دستگاههاي استخراج بيتکوين، غوغايي در بازارها به پا کرده بود که به دليل تازگي، نيازي به توصيف بيشتر ندارد و نيز ناگفته پيداست که باز برندگان واقعي و قطعي، فروشندگان تجهيزات استخراج بودند و سازندگان و مبلغان و بس و اگر قرار باشد صفتي براي اين ابزارهاي دروغين دستيابي به پول بادآورده عنوان شود، چه عنواني مناسبتر از پوپوليسم. بازار سهام، اما حکايت ديگري است، جالبتر و جذابتر. سکهاي است که دو رو دارد؛ يک روي آن، بازاري واقعي و مشروع و از همه مهمتر، رسمي است براي اوراق بهاداري مبتني بر داراييهاي واقعي مشهود و نامشهود که در جهان، قدمتي بيش از 400 سال دارد و در ايران بيش از نيمقرن و بسياري از اقتصاددانان و نظريهپردازان نيز بهدرستي آن را يکي از ابزارهاي توسعه حقيقي در کشورها ميدانند. در اين حوزه، بورس اوراق بهادار ايران، همانند بسياري از بورسهاي جهان، پيشينه و کارنامهاي قابل قبول و در مقاطعي درخشان دارد. روي ديگر سکه اما، بازاري است مبتني بر هيجان، احساس و شتابزدگي که نتيجه طبيعي همان اشتياق مذموم يکشبه پولدارشدن است و از اين رو وادي بسيار خطرناکي است که بيشتر به پرتگاه ميماند تا تفرجگاه يا حتي آوردگاه. در اين روي سکه، مردماني قرار دارند که به باور نادرستشان، افزايش چشمگير ثروت در کوتاهزماني، حتمي و ترديدناپذير است. اين باور نادرست زماني خطرناکتر ميشود که در بازاري رسمي به نام بورس اوراق بهادار يا بازار سهام اتفاق ميافتد و نه در بازار غيررسمي و غيرمتشکل دستگاه فلزياب يا تجهيزات استخراج بيتکوين. درست به همين دليل است که سازمانهاي بورس و اوراق بهادار در کشورهاي مختلف با مأموريت مهم حفظ سلامت بازار و حقوق فعالان آن تشکيل شدهاند. اهميت اين سازمانها زماني دوچندان ميشود که ماهيت عوامل مهم اثرگذار بر قيمت اوراق بهادار، بهويژه سهام، روشنتر شود. واقعيت آن است که تنها عامل اثرگذار بر قيمت سهام، اطلاعات است که در سه سطح اطلاعات مربوط به شرکت، اطلاعات صنعت و ساير اطلاعات خرد و کلان اعم از اقتصادي و غيراقتصادي طبقهبندي ميشود. نکته مهم در اين رابطه درستي و قابليت اتکاي اين اطلاعات است که بورسها مقرراتي دقيق و ظريف درخصوص کيفيت و کميت اين اطلاعات دارند تا تشخيص و تمييز اطلاعات واقعي از شايعه، تسهيل شود. تجربه ايران و جهان نشان داده است که هرگاه نظارت بر بازار سهام دقيق و حرفهاي صورت گرفته و از طرف ديگر نااطميناني در سطح پايينتري بوده، فعالان بازار نيز حرفهايتر عمل کردهاند و در اين ميان، ميداني براي يکهتازي شايعهسازان و مبلغان دروغين پوپوليست که روي اشتياق سيريناپذير و شتابزده مردم سرمايهگذاري کردهاند، نماند.
برعکس هرگاه رواج شايعه بيشتر از اطلاعات قابل اتکا رونق گرفته، نتيجه معاملات بازار، بهويژه درخصوص مردم عادي که اغلب برخوردار از دانش و تجربه حرفهاي در بازار سهام نيز نيستند، ناگوارتر از آن بوده که بر سر جويندگان طلا در کوير مرکزي آمده است.
تجربه مبتني بر سه دهه فعاليت نويسنده اين سطور در بازار پول و سرمايه، نشان ميدهد که بازار سهام، از آغاز سال جاري، روزهاي بيسابقه و بسيار حساسي را از سر گذرانده و ميگذراند. مشاهده افراط شگفتآور هموطنان در گرفتن کد بورسي و خريد سهام، بدون آنکه بسياري از آنان حتي نام دقيق شرکت يا نوع فعاليت آن را بدانند، چه رسد به نتايج عملکرد و اطلاعات مالي شرکتهايي که سهام آنها معامله ميشود، در عين حال که از منظر مشارکت مردم در مالکيت بنگاهها و بهجريانافتادن نقدينگي در بازار سرمايه، به جاي سرمايهگذاري در داراييهاي غيرمولد و راکد مايه خوشحالي و اميدواري است، هر ناظر حرفهاي و آگاهي را نگران ميکند. نگرانکنندهترين نکته در اين وادي «بيشواکنشي» است که در ادبيات مالي انگليسي به آن Overreaction گفته ميشود و در ادبيات فارسي ما معادل مَثَل گرميکردن با يک مويز و سرديکردن با دانهاي از غوره است. در حالي که تنها در چند هفته پيش، بسياري از مردم و برخي مسئولان، به افزايش پنجدرصدي قانع نبوده و در پي افزايش ساعات معامله بودند، در هفته گذشته، سوداي افزايش قيمت را از سر خارج کرده و در تلاش براي جلوگيري از کاهش قيمت يا تحمل کمترين کاهش بودند و حتي پيشنهاد توقف برخي نمادها را ميدادند تا شاهد کاهش بيشتري نباشند. اين رويدادها، شهريورماه را به دوره حساسي براي بازار سرمايه تبديل کرده است که چارهاي خاص ميطلبد.
چاره اما سهل است و ممتنع. نه تشويق به عرضه بيشتر چاره کار است و نه واداشتن به خريد بيشتر توسط بازارگرداناني که در اصطلاحي درستتر حقوقي خوانده ميشوند. چاره، پذيرفتن رفتار طبيعي بازار و از اين رو، طبيعي رفتارکردن با بازار است. اگر در سالهاي دور و نزديک مواردي مانند تحريم، احتمال جنگ يا تغييرات سياسي بزرگ مانند انتقال قدرت از اصولگرايان به اصلاحطلبان يا بالعکس، بر شاخص بورس بيشتر اثرگذار بود، امروز، رفتار سياستگذاران اعم از مقامات اقتصادي و غيراقتصادي در قواي سهگانه و ساير نهادها و چگونگي اتخاذ تصميمها و اطلاع رسانيها اثرگذارتر از ساير متغيرهاست. در منظر نخست، سياستگذاران، مجريان، مردم و تمامي سرمايهگذاران بالفعل و بالقوه بايد رفتار طبيعي بازار را بپذيرند و بازار آرام و متعادل را بر هر چيز ديگري مقدم بدانند. تنها در اين شرايط است که نوسانهاي بازار طبيعي قلمداد شده و در بلندمدت، نتايج به مراتب بهتري به دست خواهد آمد و در منظر ديگر، فرايند اتخاذ تصميمها، بهويژه تصميمهاي اقتصادي بايد بهبود يافته و پس از تکميل درست اين فرايند در مورد هر مسئلهاي، اطلاعرساني بهموقع، شفاف و باکيفيت انجام شود. اطلاعرسانيهاي مبهم، پيچيده، نادقيق و گاهي متناقض، ممکن است در حوزههاي سياسي يا اجتماعي کارکرد خود را داشته باشند، اما با طبيعت بازار اوراق بهادار سازگار نيست و آرامشي را که امروزه بيش از هر زمان ديگري مورد نياز بازار است، به هم خواهد زد.
نگارنده اين جملات اعتقاد راسخ دارد که اقتصاد ايران با تمام مسائل ريز و درشتش، امروز محکمتر از هر زمان ديگري در تاريخ 40ساله انقلاب است و براي اين باور استدلالهاي فراوان دارد که در جاي ديگري بايد به آن پرداخت و در اينجا فقط به ذکر اين نکته اکتفا ميشود که عبور از شرايط دشواري که تحريمهاي بيسابقه بينالمللي براي بهزانودرآوردن اقتصاد کشور تحميل کرده بودند و شرايط ناشي از شيوع ويروس کرونا نيز شدت آنها را دوچندان کرد و تنها يکي از اين دو عامل براي فروپاشي اقتصادي بسياري از کشورها کافي است، مهمترين دليل براي استحکام خيرهکننده اقتصاد و بهبارنشستن برخي از طرحهاي اقتصاد مقاومتي است، اگرچه راه درازي تا بالندگي بيشتر و پربارترشدن اين درخت تنومند باقي است و مشکلات مهم موجود را هم نبايد فراموش يا انکار کرد. در چنين شرايطي، بازگرداندن آرامش به بازار سهام که اکنون از دايره محدود فعالان حرفهاي بازار سرمايه خارج شده و بخش مهمي از جامعه را دربرگرفته است، اهميت فراوان دارد. از اين رو به نظر ميرسد هرگونه حرکتهاي شتابزده در هفتههاي آينده براي افزايش غيرطبيعي شاخص بورس و فرابورس، نهتنها اثرگذار نخواهد بود بلکه ممکن است از قضا سرکنگبين صفرا فزايد و روغن بادام خشکي نمايد. بايد به سازمان بورس و اوراق بهادار فرصت و اختيار داد تا بازار را آرامتر و حرفهايتر مديريت کنند تا عرصه براي پوپوليسم در بازار سرمايه تنگتر شده و از هرگونه اظهارنظر غيرحرفهاي و انتشار اطلاعات نادرست، مبهم يا دوپهلو خودداري کرد و از سهامداران عمده نيز بايد انتظار داشت که بازارگرداني حرفهاي را جايگزين جمعکردن احساسي صفها کنند تا پاس سرمايههايي که در ماههاي اخير وارد بازار سهام شده، بهتر از اينها داشته شود. از اين منظر هفته اول شهريور، هفته مهمي براي تثبيت بازار پس از مدتها افت و خيز به شمار ميرود.