سرمقاله اعتماد/ مستضعف خواری
اعتماد/ « مستضعف خواري » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته علي صارميان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
معيار حکومت چيست؟
قطعا هر کسي براي کارش دلايل قانوني دارد. اما ما تا کجا ميتوانيم خشونت قانوني را اعمال کنيم؟ اصولا از نظر مکتب و در صدر آموزشهاي شيعي، شفقت پايه نظم است. يعني صبر و آموزش و تعليم پايههاي نظم درونزاست و وجدان فردي در برابر نظم اجتماعي مد نظر حکومت با صبر و گاهي مماشات و تغيير عادات و به مرور از طريق تربيت، سر تعظيم فرود ميآورد. سفارش درباره مقروضين آبرومند يا بخشش و خطاپوشي و صدها آموزه ديگر، ريشه در تربيت امامان شيعه دارد اما چرا اين آموزهها در بروکراسي هضم نميشود و بنيادي که اسمش مستضعفين است و ريسش در برابر صاحبان قدرت تا کمر براي عذرخواهي خم ميشود، فلان روستا را تصاحب ميکند و اين آموزهها به کار بنياد نميآيد؟ در بروکراسي نظم از طريق زور قانوني وجود دارد. چون مرجع قانوني حکم صادر کرده پس افراد را ميتوان با بولدوزر و ابزارهاي خشن هتک حيثيت يا آواره يا ويران کند. نظم اخير چون با وجدان عمومي و حداقلهاي حقوقي انسانمحور ناسازگار است معمولا عامل تضعيف حکومتهاست چون «ظلمي قانون ساخت» تعريف ميشود. در ايام مذهبي اين سوال پيش ميآيد که چرا اهل بيت و در راس آن حکومت علي(ع) در حقوق عامه اين همه طرفدار افراد ضعيف است و حکم قانوني را بر شفقت و رحم ترجيح نميدهد. (با اينکه اساس را عدل و نهادن هر چيز در جايگاهش ميدانست). دليل کلي اين است که انسان براي او اصل است لذا همه قوانين بايد براي کرامت انسان باشد. در جوامع ديگر نظم مقدس ميشود. اما حاکميت ديني از نظر علي(ع) نظم درونساز از طريق شفقت را ميستايد است و ترجيحش آن است که رحم و شفقت کار را پيش ببرد تا پليس و پاسبان. در واقع قانون حکومتهاي مدرن بر اساس وجدان افراد قانع شده و «حداقل زندگي تامين شده» بنا ميشود. در هر کجا اين نيست، پليس و سرکوب جايگزينش ميشود و فاجعه اتفاق ميافتد. اما علي(ع) چگونه اين مساله نظم دروني را دريافته بود؟
1- از نظر او در حکومت ديني الزام است که نهايت شفقت در برخورد با مردم وجود داشته باشد چون مردم امانت خدا هستند.
2- حکومت خادم مردم است و اعمالش براي بقاي خودش نيست بلکه براي تنظيم امر به نفع خير عمومي است. خير مادي باعث فرصت رسيدگي به دين ميشود چراکه آن کس که معاش ندارد، معاد ندارد.
3- حکومت قبل از ويران کردن آلونک زني بيمار يا تصاحب روستايي فقير، ويلاها و زمينخواريها و کوهخواريها و باستيهيلزها را ويران کرده لذا احساس تبعيض نميکند. حال آنکه نوک کوه يخ زمينخواري نيز رسيدگي نشده و نمونهاش مساله اوقاف و پيرامون دماوند بود که اصولا وقف که امري خصوصي است به آن تعلق نميگيرد.
4- حکومت نبايد سقفي را ويران کند مگر آنکه بيپناه زير آن سقف را در جايي بهتر مستقر کرده باشد.
5- حکومت نماد حاکم اهل رحم است. اعمال حکومت لباس حاکم مسلمين است لذا اتباع حاکميت بايد همنظر با امام علي ميبودند.
6- حاکم خود را در حد ضعيفترين فرد حاکميتش يعني مثلا مرحوم آسيه پناهي و امثالهم درميآورد نه در حد افرادي به تمکن حداد عادلها. لذا علي(ع) در آلونک مينشيند تا ديگر اتباع حکومت خويش را دريابد.
پيروي از آن حکومت لااقل شباهتهايي را ميطلبد اما محل فعلي همين بنياد مستضعفين در منطقه مستکبرين نيست؟ اين بايستهها گرچه ظاهر مسالهاند و آموزهها بسيار عميقترند اما رعايتشان لااقل باعث ميشد که امثال بنياد مستضعفان فردا متهم به مستضعفخواري نميشود.
7- حاکميت رنج و درد و مرگ مستضعف را مرگ خويش ميداند لذا اعمال خلاف عقيدهاش را محکوم و مرتکبين را ولو برادر خود باشد، نقره داغ(آهن کف دست عقيل) ميکند.
با توجه به آنچه گفته شد در مساله مستضعفخواري در موارد فلان روستا توسط بنياد يا مساله آسيه پناهي توسط شهردار کرمانشاه و همکاران، نظام ما بايد سازوکاري از ناحيه حکومت ابداع کند تا از جهت حقالناس و آسيب روحي در رويههاي مشابه بدون تامين محل سکونت مستضعفين و شهروندان ايراني حق تخريب وجود نداشته باشد. در هر صورت در موارد اينچنيني چنانچه فرد مستضعف ولو در ملک ديگري باشد ولي قادر به تامين سرپناه نباشد؛ حاکميت موظف به تامين سرپناه براي ايشان از بيتالمال(منابع تحت اختيار رهبري يا وزارت کشور يا سازمانها و بنيادهاي متولي) است.
لذا تا سقف جايگزيني اختصاص ندهيم حق تعرض ممنوع است. حکومت براي همين است.