نماد آخرین خبر

بوعلی سینا یونان‌زده نیست

منبع
اعتماد
بروزرسانی
بوعلی سینا یونان‌زده نیست

اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

صدرا صدوقي/ ابن‌سينا درخشان‌ترين چهره در تاريخ فرهنگ ما و بزرگ‌ترين نماد انديشه و علم در تمدن اسلامي است. هيچ شخصيت ديگري را نمي‌شناسيم که بتواند در فلسفه و پزشکي و جنبه‌هاي ديگري از دانش و دانايي با ابوعلي سينا برابري کند. انجمن آثار و مفاخر فرهنگي شنبه اول شهريورماه به مناسبت روز بزرگداشت شيخ‌الرييس ابوعلي‌سينا طي يک نشست مجازي ميزبان حسن بلخاري رييس انجمن، نجفقلي حبيبي پژوهشگر آثار ابن‌سينا، حسين کلباسي‌اشتري و قاسم پورحسن اعضاي هيات علمي گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي بود که هر يک از اين استادان ديدگاه‌هاي خودرا درباره جايگاه و اهميت اين حکيم و فيلسوف برجسته ايراني بيان کردند. در ادامه مهم‌ترين بخش‌هاي سخنان استادان حاضردر اين نشست را مي‌خوانيد.

شرح ابن‌سينا بر «ميمر چهارم اثولوجيا»
حسن بلخاري:
بحث من درباره شرح ابن‌سينا بر «ميمر چهارم اثولوجيا» با عنوان «في شرف عالم العقل و حسنه» است. ابتداي اين ميمر اختصاص به تعريف حس باطن بر سبيل مشاهده و نه قياس عقلي دارد. ابن‌سينا متاثر از کلام اثولوجيا معتقد است نفس چون اين جهان را خوار انگارد و روي از شهواتش برگرداند و از آلودگي‌ها خود را به دور دارد، آماده قبول فيض علوي شده و هستي باطن را ادراک و مشاهده مي‌کند. در اين صورت نوري از حضرت حق‌تعالي بر او تابيده و هر چه غير او است را از ذهن و روح او برمي‌گرداند. نفس در اين موقعيت خوشحال شده، لذت برده و عزت مي‌يابد. وارستگي نفس و پيراسته شدن از هر آلودگي، نفس را مستعد و بهره‌مند از محاسن و نيکويي‌هاي جهان عقل مي‌کند. درک اين معنا از طريق قياس قابل اثبات است، اما کيفيت و ماهيت آن صرفا بر اساس مشاهده [شهود] خواهد بود. از ديدگاه ابن‌سينا درک و شهود حقيقي و بهره‌مندي نفس از جهان نوراني عقل و اثبات آن به وسيله قياس به تمثيلي قابل بيان است. شخصي که شيريني را ببيند البته بر شيرين بودن آن مي‌تواند استدلال کند اما کسي که شيريني را چشيد، مي‌تواند از لذت خاص آن بگويد. يعني کسي به حقيقت درک مي‌رسد که نفسي پاک داشته باشد. به عبارتي از ديدگاه پورسينا وجود هر گونه عيب و نقصي (در مثال فوق فقدان يا عدم سلامت حس چشايي) نفس را از ادراک حقيقي بازمي‌دارد. سپس ابن‌سينا به شرح اين نکته اثولوجيا مي‌پردازد که نوري از نور حق بر نفوس پاک خطور مي‌کند. نوري از حضرت ذات که به هر شيئي که مستعد قبول اين نور است مي‌رسد و به يک عبارت حجابي براي ظهور اين نور بر شيء وجود ندارد الا محجوبيت خود شيء. بنابراين نور حق بر هر چيزي که مستعد قبول اين نور است، مي‌رسد و البته در رسيدن به اين نور مراتب و ترتيباتي وجود دارد که به شيء برمي‌گردد. نکته بسيار مهمي که ابن‌سينا متذکر مي‌شود، اين است که نور از نظر نوريت بر هر که قابل تجلي باشد، افاضه مي‌شود اما اشيا و موجودات عالم از نظر پذيرش اين نور يکسان نيستند و اين به دليل ماهيت نور الهي و احتجاب آن نيست، بلکه به دليل استعداد و ظرفيت قابل يا پذيرنده نور است. ابن‌سينا با ذکر عنواني چون اصناف روحانيون به شرح مراتب موجودات در قبول فيض الهي يا همان نور حق مي‌پردازد. از ديدگاه شيخ‌الرييس همچنان که اشاره کرديم روحانيون يا موجودات مجرد از ماده، شامل عقول، نفوس در عقول و نفوس زکيه هستند. عقل به صورت بالفعل حامل تمامي صور موجودات عالم است و اين نه به معناي کثرت که از لوازم ذلتي عقل است. نتيجه نهايي اينکه ابن‌سينا در شرح ميمر چهارم مطلقا تاکيدي بر حسن و زيبايي ندارد، در حالي که زيبايي جهان عقل نه‌تنها عنوان ميمر بلکه ماهيت اين ميمر است، اما ابن‌سينا ترجيح مي‌دهد چگونگي بسط نور حضرت حق به انفاس قدسيه و زکيه و تجلي حق اول در تمامي مراتب و سطوح عالم را مورد بحث قرار دهد. تنها نکته‌اي که در باب زيبايي بيان مي‌کند اينکه عالم محسوس نقشي از عالم معقول است و واسطه ميان هستي معقول و هستي محسوس روحانياني مجرد از ماده هستند و فرق بين اين وسائط با نفوس عالم محسوس اين است که اين وسائط برتر از ماده‌اي هستند که بر آن نقش بسته‌اند. به عبارتي نفوس در تنزيل به ماده، به همان زيبايي و زينت ذاتي خود ظاهر نمي‌شود و به عبارتي در اين تنزل، از لطافت و جمال و زيبايي‌شان کاسته مي‌شود.

انديشه‌هاي پزشکي شيخ‌الرييس در کتاب دوم «القانون»
نجفقلي حبيبي:

بحث من درباره کتاب دوم قانون ابن‌سيناست. کتاب قانون در طب نوشته شده است و طبق عادت آن زمان که براي کتاب‌ها، جلد اول و دوم نوشته مي‌شد، کتاب اول و دوم و... نامگذاري شده و درحقيقت نام کلي اين کتاب، القانون است و به پنج کتاب تقسيم شده است. کتاب اول در کليات طب است که مقدمات را در بر مي‌گيرد و کتاب دوم نيز درباره داروهاست. داروها يا ادويه‌ها نيز به دو دسته تقسيم مي‌شوند؛ داروهاي مفرده و داروهاي مرکبه. ابن‌سينا درباره داروهاي مرکبه در آخر کتاب «قانون» بحث مي‌کند و در قالب آن، تجربيات خود را در ساختن داروهاي ترکيبي مشخص مي‌کند. بحث ديگر او درباره مسائل کلي در خصوصيات داروها و تاثيراتي است که اين داروها دارند. داروها در طب قديم به سه گروه عمده تقسيم مي‌شدند؛ داروهاي گياهي، يعني داروهايي که مبدا آنها گياه است، داروهاي حيواني که از حيوانات گرفته مي‌شوند و داروهاي معدني که از معادن به دست مي‌آيند. اما بيشترين قسمت داروهاي مفرده، داروهاي گياهي‌اند و بعد از آن، منابع حيواني و معدني اهميت دارند. ابن‌سينا در اين کتاب درباره داروهاي معدني و حيواني هم توضيح مي‌دهد؛ البته درباره داروهاي گياهي هم مطالبي را عنوان مي‌کند. به عنوان نمونه بيان مي‌کند که چه گياهان دارويي‌اي بايد خشک‌ شده و پوسيده باشند يا چه گياهاني بايد ‌تر و تازه و شاداب مورد استفاده قرار بگيرند؛ لذا خصوصيات گياهان دارويي و قواعد صحيح ساخت و استفاده از آنها را با دقت خاصي بيان مي‌کند؛ چيزي که امروز آن چنانکه بايد مورد توجه و دقت افراد فعال در اين زمينه‌ها نيست. درحقيقت ابتکار ابن‌سينا در اين کتاب اين است که تمام گياهان دارويي و داروهاي گياهي را بررسي کرده و متوجه شده است که اينها شانزده خاصيت دارند که برخي از آنها ممکن است هر شانزده خاصيت و برخي تعداد کمتري از اين خواص را دارا باشند. بنابراين شانزده جدول فراهم کرده که بسيار مهم است. ابتکار مهم ابن‌سينا اين است که داروهاي مفرده را سازماندهي کرده است و بيان مي‌کند که به اين طريق، هر فردي مي‌تواند احتياجات دارويي خود را مرتفع کند.

ابتکار ابن‌سينا در بيان مساله واجب‌الوجود
حسين کلباسي‌اشتري

بوعلي‌سينا در نمط چهارم اشارات به تقسيم موجود به واجب و ممکن؛ سپس به اثبات واجب‌الوجود پرداخته که بحثي مهم و دقيق است. او وقتي به تشقيق شقوق و تفريع فروع مي‌پردازد، مي‌خواهد همه احتمالات بحث را براي دفع دخل مقدر مطرح کند و پاسخ دهد که اين امر نشان‌دهنده نبوغ اوست. به دنبال بحث ابن‌سينا در اثبات واجب‌الوجود و اينکه هر موجودي چنانچه بخواهد هستي يابد، بايد از مبدايي هستي خود را بگيرد؛ در اينجا تقسيمي صورت مي‌گيرد: تقسيمي که در حقيقت به واجب بالذات و واجب بالغير منتهي مي‌شود. همچنين نکته ديگري هم اينجا مطرح شده که درباره زيادت وجود بر ماهيت است. شيخ‌الرييس در شفا به اين عروض اشاره کرده است و البته برخي فلاسفه بعدي بر او خرده گرفته‌اند که شيخ، تعلق وجود به ماهيت را از نوع تعلق اعراض به جواهر دانسته است؛ حال آنکه متوجه سخن شيخ نشده‌اند. به‌ويژه ابن رشد که سخن ابن‌سينا را به درستي فهم نکرده است، اما ابن‌سينا تاکيد مي‌کند که بين عرض و عرضي تفاوت وجود دارد و اينها از نوع عروض اعراض بر جوهر نيستند و کاملا روشن و صريح، نحوه اتصاف وجود به ماهيت را بيان مي‌کند. ابن‌سينا بيان مي‌کند که واجب‌الوجود بالذات از جميع جهات واجب‌الوجود است. اين انديشه و اصل بيان شده از سوي شيخ‌الرييس بعدها در مشارب فلسفي اغلب فيلسوفان عالم اسلام راه يافته است. حکماي شيراز، خواجه نصيرالدين طوسي و البته ملاصدرا به صورت خاص اين اصل را مطرح کرده‌اند. ملاصدرا در منهج دوم از جلد اول اسفار همين اصل را در سرفصل بحث خود آورده است که واجب‌الوجود بالذات از جميع جهات واجب‌الوجود است. درحقيقت اين اصل داراي يک نکته ابتکاري است که ابن‌سينا با طرح اين موضوع درصدد است تا مابقي احتمالاتي که مترتب بر کثرت مبدا اولي و کثرت علت اولي که شريک باري تعالي شود را نفي کند تا هر احتمالي که افاده کثرت واجب يا شريک باري کند را در بدو امر ممتنع و محال اعلان ‌کند. در حقيقت اين يک مساله مهم و اساسي است که واجب‌الوجود بالذات، واجب‌الوجود در جميع جهات است. اين همان است که در قرآن کريم با عنوان «اله» آمده است؛ لذا وقتي مي‌فرمايد «لا‌اله الا‌الله» يا بيانات ديگري که اشاره به وحدانيت حق تعالي دارد، همه حاکي از اين است که نمي‌توان مبدا را به عنوان مبدا سرمدي نامتناهي واجب فرض کرد و براي آن شريک قرار داد. در حقيقت ابن‌سينا با طرح اين اصل مهم تمام احتمالاتي که مي‌تواند منجر به فرض شريک براي باري يا تعدد واجب شود را منتفي مي‌کند.

ابن‌سينا يوناني‌زده نيست
قاسم پورحسن:

ابن‌سينا در سال ۳۷۰ قمري متولد شد و در سال ۴۲۸ قمري در همدان چشم از جهان بست. او تا سال ۳۹۲ قمري در بخارا حضور داشت و بعد به ري و همدان و اصفهان رفت. ابن‌سينا در سال ۴۱۴ قمري به اصفهان وارد مي‌شود و سال ۴۲۸ قمري از دنيا مي‌رود، او طي حدود ۱۵ سال، اکثر آثار مهم خود را در اصفهان به رشته تحرير درمي‌آورد. البته در گرگانج هم رساله‌هايي را نوشته است و در همدان هم، نگارش کتاب «شفا» را آغاز مي‌کند، اما وقتي که وارد اصفهان مي‌شود، سنت فلسفي اصفهان را پايه‌گذاري مي‌کند و در نتيجه مرکز حيات عقلي عالم اسلام از بغداد به اصفهان منتقل مي‌شود. بعد از ابن‌سينا هر کس بخواهد وارد ساحت علوم عقلي شود، بايد به اصفهان برود؛ حتي سهروردي هم که همدرس فخر رازي است از مراغه به اصفهان مي‌آيد تا در باب انديشه ابن‌سينا مطالعه کند. در دوره ملاصدرا هم وضع اين‌گونه بود که هر کس مي‌خواست به عرصه فلسفه وارد شود، بايد انديشه ابن‌سينا را فهم و مطالعه کند، از اين‌رو ملاصدرا هم خوانش دقيقي از ابن‌سينا دارد. او در کتاب اسفار بيان مي‌کند که کتاب المباحثات ابن‌سينا بي‌مانند است و بعد از او به ندرت متفکري داريم که آن را درست فهم کرده باشد. در حقيقت ابن‌سينا با عزيمت به اصفهان حيات عقلي را به اين ديار به ارمغان آورد و بعد از آن بود که حيات عقلي در اصفهان شکل گرفت و نگاه ويژه جهان اسلام به اين شهر معطوف شد. اما مساله مهم ديگر اين است که ابن‌سينا نه يوناني‌زده است و نه شارح فلسفه يونان و نه پيرو افلاطون و ارسطو. او انديشه افلاطون و ارسطو را به درستي مطالعه کرده و نقدهاي او بر اين دو فيلسوف هم واضح است. ابن‌سينا تاکيد مي‌کند که دو ساحت مستقل يونان و غيريوناني وجود دارد که شناخت آن در حقيقت موجب فهم بنيادين از فلسفه خواهد شد. علامه طباطبايي هم بيان مي‌کند که فلسفه يعني تفکر آزاد عقلي؛لذا ديدگاه علامه نيز ريشه در فهم ابن‌سينا دارد که بر اساس آن فلسفه متعلق به جغرافياي خاصي نيست که تفکر آزاد عقلي است. ذکر اين نکته نيز ضروري است که ابن‌سينا مهم‌ترين متفکري است که ميراث تمدن اسلامي را پايه‌گذاري کرد و عقلانيتي که او مطرح مي‌کند نيز امروز بايد بيش از پيش مورد توجه و مداقه قرار بگيرد. ابن‌سينا در باب فلسفه‌هاي شرقي بيان مي‌کند که بنياد اين فلسفه‌ها بر خرد ايراني است. او همچنين پرسش از وجود، معرفت و نفس را مطرح مي‌کند که پرسشي مهم و بنيادي است. همچنين در بحث تدبير منزل و سياست نيز بيان اصلي و کليدي‌اش در باب خانواده، جامعه و زن و مرد است و همانند فارابي اشاره مي‌کند که زن و مرد در نيروي تخيل و عقل و احساس برابرند. براي جمع‌بندي هم بايد بيان کنم که اگر مي‌خواهيم در ترسيم آينده خودمان موفق باشيم، بايد ميراث هزاران ساله‌مان را بازشناسي کنيم و خوانشي صحيح از اين ميراث داشته باشيم.
 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar