پیشبینی فائزه هاشمی از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ / ممنوعالهمه چیزم
همشهري آنلاين/متن پيش رو در همشهري منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
فائزه هاشمي معتقد است که اگر وضعيت همينجوري پيش برود، رياستجمهوري را هم اصولگراها ميگيرند.
به گزارش همشهريآنلاين، فائزه هاشمي دختر آيت الله هاشمي اين روزها در دفترش در سعادتآباد روزهاي آرامي را ميگذراند و خودش ميگويد: «حتي اجازه حضور در يک دورهمي ورزشي را هم ندارم» و به قول خودش ممنوعالهمهچيز است. او در بخشي از گفتگوي مشروح با همشهري درباره انتخابات رياست جمهوري ۱۴۰۰ ميگويد: اگر وضعيت همينجوري پيش برود، رياستجمهوري را هم اصولگراها ميگيرند.
بعد از اينکه از مديريت ورزش زنان کنار رفتيد، در کدام دوره مديران ارشد شما را صدا زدند تا مشورت بگيرند؟
من هيچ زماني مدير ورزش زنان نبودم، بيشتر مادر و حامي ورزش زنان بودم. در شوراي مشورتي آقاي روحاني در دور اول بودم. خيليها مراجعه ميکنند و مشورت ميکنند، خودم نيز هرچه بهنظرم ميرسد از طرق مختلف، مستقيم و غيرمستقيم مشورت ميدهم.
زندان هم رفتيد.
بله مهر۹۱ زندان رفتم. آقاي روحاني که آمد، در ستادهاي انتخاباتي هم کار کرده بوديم. چند جلسه مشورتي تشکيل شد که به نتايجش عمل نشد. براي انتخاب رئيس ورزش و رئيس کميته ملي المپيک کارگروه تشکيل شده بود. بعد از آن جلسات، جلسهاي که تشکيل شود که بگويند بياييد؛ نه، نبوده. خانم مولاوردي که معاونت زنان رئيسجمهوري بود، کارگروه ورزش يا کارگروههاي ديگري داشت، يکي دوبار دعوت کرد. در ورزش بعد از آمدن آقاي سلطانيفر به ما نگاه هم نشد. دوره اول هم آقاي سلطانيفر براي وزارت مطرح بودند، آن موقع ما زنان جلسه گذاشتيم و آقاي سلطانيفر را دعوت کرديم و گفتيم اگر شما وزير شديد، ما زنان چنين انتظاراتي داريم که به اين موضوعات توجه داشته باشيد، ولي آقاي سلطانيفر متاسفانه در جاهاي ديگر زنان آن جلسه را مسخره کرده بود و درباره آنها بد حرف زده بود.
دولتي که حمايت کرديد تا رأي بياورد، در يک سال مانده به پايان دورهاش، فکر ميکنيد مسيري که طي کرده مسير خوبي بوده؟
نه، به نظر من آقاي روحاني در دوره دوم کاملا متفاوت شد. دلايل متعددي دارد که نميخواهم وارد آنها شوم. شرايطي که در کشور پيش آمده، بخشي به خود آقاي روحاني و سوءمديريتهايش مرتبط است و بخشي هم دست دولت نيست. مشکلات مديريتي که توضيح دادم در مورد مديران آقاي روحاني نيز تا حدودي صادق است که نتايج آنها را ميبينيم. نهتنها آقاي روحاني که اصلاحطلبها، بهخصوص چپهاي اصلاحطلب نيز عملکرد و خاطره خوبي از خود بهجا نگذاشتند. ما در ۳انتخابات تقريبا برنده شديم، در شوراهاي شهر، مجلس و رياستجمهوري. فرصتسوزي عظيمي توسط خود اصلاحطلبها صورت گرفت و شرايط را به اينجا رساند که ديگر کسي حاضر نشد بيايد و رأي بدهد. به نظر من رأي ندادن در دوره اخير انتخابات فقط اعتراض به اصولگراها نبود، اول اعتراض به اصلاحطلبها بود.
پيشبينيتان از انتخابات رياست جمهوري ۱۴۰۰ چيست؟
اگر وضعيت همينجوري پيش برود، رياستجمهوري را هم اصولگراها ميگيرند.
شما همچنان به اصلاحات خوشبين هستيد؟
نهتنها به اصلاحات خوشبينم بلکه تنها راه برونرفت را نيز همين ميدانم؛ اما به اصلاحطلبان که خودم نيز يکي از آنها هستم خوشبين نيستم. يکي از مشکلات اين است که مثلا اگر با آمريکا ارتباط برقرار کنيم، به نام چه کسي تمام ميشود؟ چه کسي ميخواهد بهرهبردارياش را بکند، اصلاحطلبان؟ يا اگر زنان به حقوقشان برسند، چه کسي بهرهبردارياش را ميکند؟ آنوقت اصلاحطلبان محبوب ميشوند و ما بَده. اگر اداره کشور را يکدست اصولگراها بگيرند شايد بخشي از مشکلات حل شود. البته اگر خودشان عاقل بشوند و رئيسجمهور عاقل هم انتخاب کنند.
البته اينکه شما ميگوييد يک بار تجربه شده.
آقاي احمدينژاد انتخاب خوبي نبود. اعتقاد دارم اصولگراها از نظر اجرايي قويتر از چپهاي اصلاحطلب هستند؛ البته نه از تکنوکراتهاي اصلاحطلب. عمده مديران بابا از اصولگراها قويتر بودند، البته اگر ميتوانستند سر کار باقي بمانند و محکوم نشوند و پروندهسازي برايشان نشود و از چرخه مديريت حذف نميشدند. چپهاي اصلاحطلب خيلي اجرايي و قوي نيستند. به نظرم بيشتر اهل حرف زدن و نظريهپردازي هستند.
منظورتان مشارکتيهاست؟
آنها هم بخشي از اين جريان هستند. فعلا در بين اصلاحطلبها آنها بيشترين جاها را دارند. نتوانستند سابقه خوبي از خودشان به جا بگذارند. هر دوره يک جايي را گرفتهاند و بدون عملکرد موفق. در دوره آقاي خاتمي بهنوعي فرصتسوزي شد که نتيجهاش شد رياستجمهوري آقاي احمدينژاد. الان هم پس از اين پيروزيها، عملا مشارکتيها نيروچيني کردند و ناموفق بودند.
علاوه بر اين ما اصلاحطلبان از مطالبات مردمي که به ما رأي دادند و از چيزي که ميخواستند، فاصله گرفتيم. از فرصتها درست استفاده نکرديم. نتيجهاش اين شد که ديگر حاضر نشدند به ما رأي بدهند. وضعيت بدتر هم ميشود. البته من خودم رأي ندادم و اعلام عمومي نيز کردم. گرچه در مجلس و يا در دولت تکتک نفراتي داريم که خوب بودند.
فراکسيون زنان چطور؟ چند لايحه و طرح داشتيم که مثل منع خشونت عليه زنان يا حمايت از حقوق کودکان و... بيشتر در حد پيگيري و دغدغه ماند و نتوانستند آنها را به نتيجه برسانند.
لايحه منع خشونت عليه زنان به مجلس نرفت. لايحهاي بود که دولت به قوه قضاييه فرستاد و قوه قضاييه بعد از تلفکردن زمان زيادي با تغييرات بدي به دولت برگرداند، همان بهتر به مجلس نرفت. يا در لايحه حمايت از حقوق کودکان مجلس مقصر نبود.
با حقوق زنان حتي مردان اصلاحطلب هم مشکل دارند. زنان ما در مجلس ۱۷نفر بودند که همه هم اصلاحطلب نبودند. مردان اصلاحطلب هم به طرحهاي زنان رأي نميدادند. خيلي از مردان دوست ندارند زنان قدرت بگيرند. برخي مردان اصلاحطلب هم به حقوق زنان که ميرسند متحجر ميشوند و فرقي با اصولگرايان ندارند. اين مردان در حوزه سياسي بيشتر شعار اصلاحطلبي دارند. زنان ما در مجلس واقعا تلاش کردند، کارهاي موفق زيادي داشتند از جمله طرح تابعيت فرزند مادر ايراني و همسر خارجي. بعضي چيزها نيز به نتيجه نرسيد چون مردان بايد رأي ميدادند که توضيح دادم.
شما از عملکرد آنها راضي بوديد؟
از دوران ما بهتر کار کردند. بله راضي بودم. شرايط ما در مجلس پنجم نسبتا منطقي و خوب بود. ولي در اين مجلس شرايط متفاوتي بود، کشور بهشدت دوقطبي شده و با توجه به جو جامعه و جو خود مجلس نمره خوبي از نظر من گرفتهاند. پايه مجلس رأي است. نميتوانيم انتظار داشته باشيم، يک نماينده مجلس بتواند مثل يک وزير عمل کند.
يک سوال شخصي بپرسم. شما همچنان حوصله و انرژي يک کار اجرايي در سطح بالاي مملکت را داريد؟ مثلا بگوييد دوباره کانديداي انتخابات مجلس بشوم يا...
بله، به نظرم انرژيام بيشتر هم شده است. حتما هم تاييدم ميکنند (با خنده). خانواده هاشمي هايپرند. هرچه هم سنشان بالاتر ميرود انگار پرانرژيتر ميشوند.
آيا دغدغه نيز مثل گذشته داريد؟
کاملا پر از انگيزه و دغدغه براي ساخت کشور هستم؛ به خصوص براي زنان.
فرض کنيد يک دولت اصلاحطلب منطقي روي کار بيايد و از شما بخواهد وزير ورزش بشويد، ميشويد؟
صددرصد، ولي مطمئن باشيد که تاييد صلاحيت نميشوم. وزير که هيچ، اجازه نميدهند من در جمع ۱۰نفره شرکت کنم. در يکي از شهرها با ۱۰نفر از خانمهاي پيشکسوت ورزش جلسه بود -پيشکسوت يعني چي؟ يعني مديران بازنشسته بالاي ۷۰سال، يعني کبريت بيخطر- جلسه را به هم زدند.گفتند دارد کارهاي زيرزميني و تشکيلاتي ميکند و ميخواهد بيايد اينجا را به هم بريزد. من ممنوعالهمهچيز هستم.