سرمقاله فرهیختگان/ دولت ایران و فراموشی اقتصاد 20 میلیارد دلاری آسیای مرکزی

فرهيختگان/ « دولت ايران و فراموشي اقتصاد 20 ميليارد دلاري آسياي مرکزي » عنوان يادداشت روزنامه فرهيختگان به قلم عماد هلالات است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
آسياي مرکزي در منطقه قلب آسيا قرار دارد. از نظر ژئوپليتيکي آسياي مرکزي بين شرق و غرب قرار گرفته و با احتساب روسيه در شمال آن منطقه، محل اتصال شمال به جنوب است. آسياي مرکزي متشکل از پنج کشور قزاقستان، قرقيزستان، تاجيکستان، ترکمنستان و ازبکستان ميان فضاي اقليمي پهناور اوراسيا واقع شده و تقريبا 80 ميليون نفر را در خود جاي داده است. اگرچه در نگاه نخست آسياي مرکزي منطقهاي فقير و از نظر جغرافيايي محصور در خشکي بهنظر ميآيد که کشورهاي منطقه را به همسايگان و جامعه جهاني وابسته کرده، اما واقعيت امر آن است که اين منطقه تحت لواي تاريخ طولاني خود يکي از مهمترين مناطق اقتصادي جهان شناخته ميشود که علاوهبر آنکه ميراثدار اقتصاد بزرگ جاده ابريشم و پلي ارتباطي ميان اروپا و آسيايشرقي و ميان شمال و جنوب قاره آسيا بهشمار ميآيد، امروزه بهسبب کشف منابع غني انرژي نيز کانون توجههاي شديد بينالمللي قرار گرفته است.
هالفورد مکيندر انگليسي واضع نظريه قلب زمين (هارتلند) درباره اهميت اين منطقه ميگويد: «آسياي مرکزي قلب زمين است و هرکس بر اين منطقه مسلط شود ميتواند برکل کره خاکي مسلط شود.» همچنين برژنسکي نظريهپرداز معروف آمريکايي در کتاب يک استراتژي براي اورسيا، اهداف کوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت آمريکا را در قبال اين منطقه بيان ميکند:
1- دستيابي به منابع نفت و گاز و کنترل بازار انرژي
2- تقويت نهادهاي منطقهاي در راستاي اهداف بلندمدت
3- تعميق حوزههاي نفوذ و مهار روسيه، چين و ايران
4- حمايت از نفوذ ترکيه و رژيم صهيونيستي
ايران و آسيايمرکزي
پيوند ايران و کشورهاي آسيايمرکزي ريشه در تاريخي چندهزار ساله دارد. آسيايمرکزي خاستگاه فرهنگ و تمدن ايراني است و از اين مکان است که آرياييها توانستهاند به سراسر فلات ايران و حتي سرزمينهايي مانند شبهقاره هند و آسيايصغير مهاجرت کرده و فرهنگ و تمدن خود را اشاعه دهند. در سراسر دوران باستان، تاريخ ايران و آسيايمرکزي نهتنها از لحاظ فرهنگي، ديني و اجتماعي مشترک بوده بلکه ازنظر سياسي هم يک حاکميت مشترک درقالب دولت فدرال شاهنشاهي داشته است. در دوران اسلامي نيز قرنها ايران و آسيايمرکزي بخشهاي واحدي از دستگاه خلافت و سپس حکومتهاي ايراني–اسلامي بودهاند؛ هرچند بيشتر حکومتهاي ايراني در دوره اسلامي ترکنژاد بوده ولي با وجود اين خود را وارث تمدن ايراني–اسلامي ميدانسته و حتي آن را نيز اشاعه و گسترش دادهاند. اما به دلايل متعددي با روي کار آمدن حکومت شيعي صفوي در ايران و سپس دولتهاي تزاري و کمونيستي در امپراتوري روسيه يا شوروي، اين پيوند ژرف فرهنگي، سياسي و تاريخي بهتدريج گسسته شد که در زمان بلشويکها اين امر به اوج خود رسيد. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، امکان بيرون آمدن کشورهاي آسيايمرکزي از اين انزواي فرهنگي و تاريخي فراهم شد و بدينسان، ايران فرصتي براي احياي روابط تاريخي و فرهنگي با اين منطقه را به دست آورد که تاکنون از اين فرصت طلايي بهرهبرداري چندان شايسته و لازم صورت نگرفته است.
پس از فروپاشي شوروي، آسياي مرکزي به صحنه فعاليتهاي گسترده بازيگران منطقهاي و برخي بازيگران جهاني تبديل شد. غرب تلاش گستردهاي را براي ارائه الگوي توسعه ترکيه در اين منطقه به عمل آورده تا مانع توسعه نفوذ ايران شود. جلوگيري از احياي قدرت روسيه نيز همواره جزئي از اهداف غرب در اين منطقه بوده است.
تاکنون جغرافيا در نبرد خود با ژئوپليتيک به پيروزي نرسيده و خفقان جامعه جهاني بينالمللي براي اقتصادهاي آسيايمرکزي گران تمام شده است، زيرا اين امر مانع از استفاده کامل آنها از نزديکي به ايران شده است. عدم استفاده از اين فرصت باعث شده که ايران نتواند روابط سياسي و اقتصادي مناسبي را با اين کشورها داشته باشد. اين درحالي است که ايران با ترکمنستان مرز دريايي و زميني و با قزاقستان مرز دريايي دارد و مادامي که ايران نتواند در تعامل با همسايگان از موقعيت جغرافيايي خود بهرهبرداري کند، نخواهد توانست موقعيت جغرافيايي خود را به موقعيت استراتژيک تبديل کند با وجود اينکه ايران از همان آغاز استقلال اين کشورها و بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي روابط ديپلماتيک و سياسي برقرار کرد و در ناامنيها و جنگهاي داخلي اين کشورها بهخصوص در تاجيکستان، نقش ميانجيگر را برعهده گرفت، ولي نتوانست با وجود گذشته سه دهه روابط مناسبي را با اين منطقه ايجاد کند. حال اين سوال اساسي پيش ميآيد که چرا منطقه آسيايمرکزي جايگاه مناسبي در سياست خارجه ايران ندارد؟ در پاسخ به اين سوال بايد به دو دسته از عوامل اشاره کرد؛ دستهاي عوامل بيروني هستند و با توجه به جايگاه جمهوري اسلامي در منطقه و نوع حکومتهاي اين کشورها ارزيابي ميشوند که عبارتند از: ايرانهراسي، فعاليت و رقابت رقبا، بوروکراسي و فساد داخلي اين کشورها، ويژگي اقتصادي اين کشورها (دولتي و کوچکبودن اقتصاد آنها).
دستهاي ديگر به عوامل دروني اختصاص دارند که ميتوان از آنها به نبود نگاه لازم، فقدان شناخت کافي از خود و منطقه، اقتصادمحور نبودن روابط با کشورهاي اين منطقه، نبود راهبرد منطقهاي در نوع تعامل با اين منطقه و مسائل مالي و اقتصادي اشاره کرد.
در همين زمينه براساس گزارش سازمان توسعه تجارت ايران، سهم کل تجارت خارجي ايران با کشورهاي آسيايمرکزي حدود 2 تا 3 درصد است. ايران حداکثر در رتبه دهم تجاري با اين کشورها قرار دارد. از خط انتقال انرژي منطقه هيچ خطي از ايران عبور نکرده است. حداکثر 3 درصد مسافران از فرودگاهها و مسير ايران استفاده ميکنند و حدود 5 درصد تجارت اين منطقه با ايران است.
فرصتها و چالشها در آسيايمرکزي
ايران در اين منطقه فرصتهاي مناسبي براي توسعه منطقهگرايي خود دارد که ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد؛ اشتراکها و قرابتهاي (فرهنگي و تاريخي)، مکملبودن اقتصاد طرفين، توسعه همکاريهاي تجاري با نظر به حملونقل و ترانزيت ميان ايران و اين کشورها، حمايت ايران از عضويت اين کشورها در سازمان اکو، موقعيت مناسب و استراتژيک و کمنظير ايران و درنهايت عوامل ژئوپليتيکي مناسب. همچنين در اين منطقه ايران با چالشهاي مختلفي مواجه است، براي مثال ميتوان به حضور رقباي قوي و سياستهاي منزويکردن ايران، وابستگي ساختاري به مسکو، محدوديتها و موانع پولي و ارزي، اتخاذ سياستهاي غربگرايانه توسط حکام اين کشورها، تحريم، عدم توجه جدي به اين کشورها و درنهايت نداشتن سياست و راهبرد منطقهاي در تعامل با اين کشورها اشاره کرد؛ اما با وجود اين ايران ميتواند با اتخاذ سياست تعادلگرا و موازنهگرا (موازنه مثبت)، اولويتبخشي به محيط همسايگان و مناطق مجاور بهعنوان اولويت اول سياست خارجي، توجه بيشتري به منطقه آسيايمرکزي و قفقاز داشته و با مشارکت در سازمانهاي منطقهاي و فرامنطقهاي مثل سازمان همکاري شانگهاي، نقش بيشتري را در اين منطقه داشته باشد. ايران از سال 1384 عضو ناظر اين سازمان است ولي عليرغم فعاليت گسترده در اين سازمان تا بهحال نتوانسته است عضو دائم اين سازمان باشد.
فرصتهاي ايران براي توسعه روابط با کشورهاي منطقه
ترکمنستان درحال حاضر اصليترين شريک منطقهاي تهران است و بهنظر ميرسد همينطور باقي بماند. به غير از ارتباطات اقتصادي و زيربنايي مربوطه، اين دو کشور نگرانيهاي امنيتي مشترکي دارند و ترکمنستان موضعي تند عليه اسلامگرايان سني و داعش دارد که در راستاي اهداف سياست خارجي ايران است. علاوهبر اين، با توجه به مرز بزرگ مشترک، ترکمنستان يک شريک مهم ايران براي پيشگيري از تهديدات منطقه آسيايمرکزي است. در اين رابطه، ترکمنستان تلاش روزافزوني براي تقويت امنيت مرزي خود بهگونهاي که تنها ميتواند بهنفع منافع ايران باشد، انجام داده است. همچنين ترکمنستان نهتنها در رابطه با منطقه آسيايمرکزي بلکه با توجه به افغانستان، يک ظرفيت مهم براي تهران بهشمار ميرود. با توجه به همکاري مهمي که عشقآباد با کابل دارد، ترکمنستان ميتواند از امنيت انرژي و اهرمهاي ديگر خود براي هموارکردن روابط بين ايران و افغانستان بهره گيرد.
کشور ديگر حائز اهميت، قزاقستان است که با پتانسيلهاي صنعتي، کشاورزي و علمي قابلتوجه خود، منبعي از کالاها و محصولات مهم براي اقتصاد ايران و بهعنوان شريک پروژههاي مشترک نفت و گاز ايران-قزاقستان باقي خواهد ماند. همچنين، آستانه يک شريک مهم براي تهران بهعنوان رهبر توسعه منطقه و بهويژه بهعنوان ميانجي روابط آسيايمرکزي با مسکو باقي خواهد ماند. همانطور که بيشتر در ادامه توضيح داده ميشود، توسعه روابط در امتداد محور تهران-عشقآباد-آستانه-مسکو از اهميت زيادي برخوردار خواهد بود.
تاريخ و فرهنگ مشترک، تاجيکستان را عنصر مهم طرحريزي ژئوپليتيک ايران نسبت به منطقه، بهويژه از نظر پتانسيل قدرت نرم آن، قرار ميدهد. اما چند نکته درباره تاجيکستان. نخست اينکه، با توجه به تاثير بحران اقتصادي طولانيمدت روسيه، ايران مجبور خواهد شد بهمنظور جلوگيري از اتفاقات منفي داخلي که موقعيت ايران را تحتتاثير قرار ميدهد، امکانات ارزان را به مردم تاجيکستان ارائه دهد. رژيم رحمان نيز مشکلاتي را ايجاد ميکند، بهويژه سرکوب حقوق مومنان و جبههگرفتن مقابل حزب نهضت اسلامي تاجيکستان که اين اقدامات، تنها روابط با ايران را پيچيده ميسازد.
تغيير حکمراني در تاشکند، فرصتي را براي بهبود روابط ايران و ازبکستان فراهم ميکند. عامل تعيينکننده، مديريت مسيرهاي حملونقل بينالمللي است که براي اقتصاد ازبکستان و ارائه خروجيهاي مورد نياز براي بازار بينالمللي مهم خواهد بود. ايران و قرقيزستان از زمان فروپاشي شوروي با هم ارتباط داشتهاند و روابط دو کشور بهطور مثبت اما حاشيهاي ادامه خواهد يافت، مگر اينکه تحولات جديدي در اين کشور آسيايمرکزي رخ دهد.
نتيجهگيري
با وجود اينکه از زمان استقلال اين کشورها، جمهوري اسلامي از اولين کشورهايي بوده است که در اين منطقه روابط ديپلماتيک ايجاد کرده، اما با گذر زمان روابط ايران با اين منطقه دچار فراز و نشيبهاي زيادي شده است. کشورهاي ديگر مانند ترکيه با هويتسازي جعلي و استفاده از ظرفيت بازار مصرفي اين کشورها در زمره 10 کشور اولي که بيشترين تجارت را با اين منطقه دارند، قرار دارد. اين درحالي است که ايران هم مرز جغرافيايي و هم پيوند فرهنگي با اين کشورها دارد ولي بين 10 کشور اول قرار نگرفته است. کارشناسان اين منطقه توانايي تجاري ايران با اين منطقه را حدود 20 ميليارد دلار پيشبيني کردهاند درحالي که حجم تجارت ايران با اين منطقه حدود 2 ميليارد دلار است. نياز است که با واردکردن بخش خصوصي و فعالکردن ديپلماسي اقتصادي از ظرفيت اين کشورها بهترين استفاده را کرد.