ماجرای سفرهای مقامات هندی به ایران

شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
روحاله نخعي/ هفته گذشته در فاصله کوتاهي، دو مقام ارشد هندي به ايران سفر کردند. اول راج نات سينک، وزير دفاع هند و بعد سابرامانيام جايشانکار، وزير خارجه اين کشور. اين عملا سفر مقامات کشوري بود که در آغاز تنشهاي تازه و تحريمهاي دولت دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريکا عليه ايران، تعاملات خود با ايران را در عرصههاي مختلف قطع کرده يا کاهش داده بود و حالا نيز در شرايطي اين سفرها انجام ميشد که از طرفي در ماه آينده تکليف لغو تحريمهاي تسليحاتي ايران و عملا موضع شوراي امنيت در اين زمينه مشخص ميشود و از طرف ديگر، انتخابات پيشروي ايالاتمتحده ممکن است با تغيير رئيسجمهوري و در نتيجه احتمالا تغيير رويکرد دولت همراه شود. اين سفرها البته هر دو در مسير سفرهاي اين دو مقام به مسکو بودند و همزمان در بازهاي که ايران با چين نيز روابط نزديکي دارد. به اين بهانه به سراغ پيرمحمد ملازهي، کارشناس سياست بينالملل رفتيم تا بپرسيم هند به عنوان کشوري که با همه کشورهاي متحد يا مقابل ايران در صحنه سياست بينالملل، از آمريکا گرفته تا روسيه، به نحوي رابطه دارد، در اين برهه زماني با چه هدفي با ايران تماس گرفته است و همکاريهاي اين دو کشور، از تبادل نفت و مسائل نظامي گرفته تا مسئله چابهار، به کدام سمت ممکن است بروند. ملازهي در اين گفتوگو ميگويد هند بر مبناي ديکته آمريکا تصميم نگرفته است و بر مبناي منافع و نيازهاي خود پيش رفته است. او همچنين معتقد است که ايران نيز ميتوانست در موعد قطع خريد نفت هند از ايران، مسئلهاش را از طريق تماس با شرکتهاي کوچکتر و ايالات هند حل کند. به نظر اين کارشناس سياست منطقه، هند به ايران نياز دارد و ايران نيز ميتواند از تعامل با هند استفادههاي مهمي ببرد.
در اين دو سفري که اخيرا وزير دفاع و وزير خارجه هند به ايران داشتند، چه اتفاقي افتاد و چه چيزي بنا بود پيگيري شود و شد؟
اين سفرها در شرايطي صورت گرفته که وزير دفاع [هند] از مسکو برميگشت و در نشست وزراي دفاع عضو شانگهاي شرکت کرده بود و وزير امور خارجه هند در راه مسکو بود که آمد به تهران تا به مسکو برود. بحثهاي زيادي در ارتباط با مسائل مختلف وجود دارد، چه دوجانبه چه در سطح منطقه و چه در سطح بينالملل؛ بهگونهاي که منافع هند و ايران بهنوعي با آنها گره خورده است. در آن بخشي که مناسبات ايران و هند مد نظر هست، در دو جهت هنديها با ايران دارند تلاش ميکنند که کارها را پيش ببرند. يکي موضوع امنيت در افغانستان و تحولاتي که دارد پيش ميآيد، چون هر دو کشور در اين تحولات افغانستان به نوعي تحت تأثير قرار ميگيرند؛ بهخصوص که اکنون صحبت اين است که طالبان دارد به نوعي به قدرت بازميگردد که اين هم از نگاه ايران مسئله مهمي است. همچنين با آن روابطي که هند با افغانستان ايجاد کرده است و وجود اين تصور که طالبان به هر حال با پاکستان روابط نزديکي دارد، براي هند هم مسئله افغانستان بسيار مهم است؛ بنابراين بخشي از رايزنيها ميتواند در ارتباط با تحولاتي باشد که در افغانستان و به لحاظ منطقهاي در حال شکلگيري است. بحث دوم منطقهاي که هم مورد توجه ايران است و هم هندوستان، تحولاتي است که در خاورميانه پيش ميآيد؛ بهخصوص بعد از توافقي که اسرائيل و امارات متحده عربي داشتند. بحثهايي وجود دارد که بقيه کشورهاي عرب هم به نوعي در همين مسير حرکت ميکنند. برداشت من اين است که اين مسئله از موضوعات مهمي است، براي هند از اين زاويه که هند دو نوع وابستگي به عرب دارد؛ يکي حدود ۹ ميليون کارگر ساده و متخصص و مهندس تکنيسين در حوزه جنوبي خليج فارس در کشورهاي عربي مشغول به کار هستند که اين رقم بسيار بالايي است و درآمدي از اين راه براي اين کارگران ايجاد ميشود که بخشي از آن را به هند به صورت ارز ميفرستند. مسئله دوم که مهمتر است مسئله دريافت انرژي است و نفت خام که هند ۸۰ درصد سوخت خود را از خارج وارد ميکند که بيشترين اين دريافت را از تنگه هرمز و کشورهاي عرب و ايران تا حالا دريافت ميکرده است. بنابراين از اين زاويه هم نگاه کنيم، تحولات خاور مورد توجه هند است. اما اين طرف ايران هم تحت تأثير اين تحولات قرار ميگيرند، چون ايران با اسرائيل و آمريکا در تضاد قرار دارد و احساس ميکند که نزديکي اسرائيل به حوزه امنيتي ايران و دوبي ميتواند تأثيرات منفي روي امنيت ملي ايران هم داشته باشد. بنابراين هم هند هم ايران نياز دارند که با هم مذاکره و تبادل نظر کنند و ببينند چه راهحلهاي معقولي ميتوان در اين رابطه پيدا کرد. نکته ديگر مسئله چابهار است و آن توافقاتي که سهجانبه بين هند و ايران و افغانستان ايجاد شده است که از اين کانال هند ميتواند به افغانستان و آسياي مرکزي دسترسي پيدا کند که مسئله مهمي است. پاکستان را از اين مسير دور خواهد زد؛ با توجه به رقابتهايي که دارند. از آن طرف کريدور شمال-جنوب هم مطرح است که توافقاتش بين ايران و هند و روسيه شکل گرفته که از اين کانال ارتباطي بندرعباس و چابهار و از طريق ريلي و خط آهن و جادهاي ميتوانند به بندر انزلي بروند و از آنجا از طريق دريا و رودخانه ولگا بروند به سمت روسيه و کشورهاي اروپاي شرقي. به هر حال اين هم مسيري است که 30 درصد در هزينهها نسبت به مسيرهاي ديگر مثل تنگه بابالمندب و کانال سوئز صرفه اقتصادي دارد. بنابراين از هر زاويهاي که نگاه کنيم، مناسبات ايران و هند در اولويت هنديها است. به همين دليل است که اين سفرها صورت گرفته است.
سؤالي که پيش آمده و تصويري که شکل گرفته بود اين بود که همانطور که اشاره کرديد وزير خارجه هند از مسکو به ايران آمد و وزير خارجه هم در مسير روسيه بوده است. آيا در اين اقدام هند در تماس با ايران در اين مقطع، روسيه نقشي ايفا کرده است؟
ميدانيد که مناسبات هند و روسيه در دوران جنگ سرد بسيار نزديک بود، با توجه به نگاهي کلي که هند نسبت به روابط بينالملل خودش داشت. منتها بعد از فروپاشي شوروي، هنديها نزديک شدند به آمريکا و در زمان جورج بوش يک توافق کلي حاصل شد و مناسبات استراتژيک برقرار کردند. اما اين تصور که هنديها کاملا از روسيه صرفنظر کردند و رفتند مناسباتشان را در سطح بينالملل با آمريکاييها برقرار کردند به اين معنا نيست که روسيه را ناديده گرفتند. به نظرم سياست هند سياستي است که در آن به شکل متوازن ميخواهد با همه منابع قدرت جهاني و منطقهاي ارتباط خودش را حفظ کند. هرچند الان به آمريکا يک مقدار بيشتر نزديک شده ولي آن را هم براساس منافع ملي خودش کرده است. اينگونه نيست که الان به آمريکا نزديک شده است، به اين معنا باشد که از روسيه فاصله بگيرد. در اوضاع و احوالي که الان وجود دارد، واقعيت اين است که روسها يک نگراني جدي دارند سر تحولات منطقهاي؛ به اين معنا که مناسبات ايران و آمريکا و اسرائيل دارد به نقطه حساسي نزديک ميشود. آنها اين نگراني را دارند که ممکن است حتي به يک نوع درگيري نظامي هم قضايا منجر شود، بين ايران و آمريکا و اسرائيل. به نظرم ميرسد که هند در اينجا ميتواند نقش مهمي را ايفا کند. هم با روسيه ارتباط نزديکي دارد هم با آمريکا، هم با اسرائيل ارتباط دارد و هم با ايران. در واقع با همه اين کشورها که به نوعي بحث برخورد نظامي در آينده ممکن است بينشان پيش بيايد. روسها دارند دراينباره کار ميکنند. از يک زاويه ديگري هم سفر دفاع هند به ايران را بعد از اجلاس شانگهاي در مسکو ميتوان نگاه کرد و آن اينکه روسيه و هند سطح روابط نظاميشان بسيار بالاست. هنوز روسيه اولين کشور صادرکننده امکانات نظامي به هند است و توافقاتي قبلا صورت گرفته است که حتي تعمير جنگندههاي روسي مثل ميگ ۲۹ و ۳۰ در هند صورت ميگيرد. ميدانيد ايران هم مقداري سلاحهاي روسي در اختيار دارد و اگر نياز به تعمير اينها هم باشد، هند نزديکترين متحد ايران ميتواند باشد در اين قضيه و با هم ميتوانند کار کنند. بخشي از سفر وزير دفاع هند به ايران بيارتباط با اين مسئله نبود که هنديها اين آمادگي را دارند که تأسيسات نظامي مشترکي که با روسيه در هند ايجاد شده و حتي سطح بالاي تکنولوژي هم هست، اگر نيازي باشد با ايرانيها هم اين همکاري را انجام دهند و همکاري را سهجانبه کنند و اين مدنظرشان است. منافع هر سه کشور هم در اين زمينه تعريف ميشود. بنابراين هم از زاويه سياسي نگاه کنيم، هم از زاويه اقتصادي و تجاري و هم از نظر نظامي و مسائل امنيتي توجه کنيم، به نظر ميآيد که زمينههايي براي همکاري سهجانبه ايران، روسيه و هند وجود دارد.
اتفاقا اين سفر الان در حالي انجام شده است که طبق قطعنامه سازمان ملل که فعلا به نظر ميآيد اجرائي خواهد شد و آمريکا نخواهد توانست جلوي آن را بگيرد، تحريم تسليحاتي ايران ماه آينده برداشته ميشود. اين سفر در اين وهله به نظر شما به بحث تحريم تسليحاتي مربوط است و امکان تعاملات و تبادلات تسليحاتي ميان هند و ايران.
بله، به نظرم اينطور ميآيد.
نکته بعدي اينکه به هر حال هند چالشها و مسائلي هم با چين دارد و از اين طرف ايران به هر حال رابطه نزديکي با چين دارد و چين به هر حال در سطح بينالمللي متحد ايران هست. اين چه چالشي ممکن است در نزديکشدن هند به ايران ايجاد کند؟
يک واقعيت وجود دارد که بايد به شکل دقيقتر به آن توجه کرد و آن سياست هند است در ارتباط با کشورهاي پيرامونياش. هند مدتهاست استراتژياي براي خودش طراحي کرده است در سياست منطقهاياش که در واقع با همه کشورهاي منطقه که در پيرامون هند قرار دارند، مناسبات گستردهاي را سازماندهي کند. چين و ايران دو کشور مهم هستند در چارچوب همين نگاه پيراموني هنديها. اين درست است که هند با چين رقابت دارد. در اين ترديدي وجود ندارد. چين با پاکستان همکاري ميکند. هند با پاکستان رقابت دارد در مسائل منطقه و اختلاف دارد، اختلاف ارضي و اختلافات سياسي مهم در مسئله کشمير و ساير مسائل. اما هند با چين در بخش تجاري و اقتصادي مناسبات بسيار نزديکي دارد. اينطور نيست که صددرصد مقابل هم باشند. هرچند در منطقه لداخ اختلافات مرزي هم دارند. حدود ۹۰ هزار کيلومتر مربع زمين هست در آن منطقه که هنديها معتقدند مال هند است اما چينيها ميگويند به لحاظ تاريخي به چين تعلق دارد. از آن موضوع صرفنظر کنيم، واقعيت اين است که چين و هند خيلي در بحث منطقهاي مشکل ندارند. منتها يک مسئله اتفاق افتاده است. دو نگاه به وجود آمده است درباره اقيانوس هند. يک نگاه آمريکا که تحت عنوان ايندياپاسيفيک فرموله شده است و نگاهي که چين دارد و تحت عنوان آسياپاسيفيک فرموله شده است. اين دو نگاه در واقع دارند يارگيري ميکنند در سطح منطقه و هر کدام به دنبال کشورهايي هستند که بتوانند با خودشان هماهنگ کنند. در اين نگاه هند جايگاه مهمي را نزد آمريکاييها پيدا کرد. علت اينکه آمريکا به هند متوجه شد و موقعيت پاکستان در آمريکا کاهش پيدا کرد، واقعيتش همين نگاهي است که آمريکاييها دارند و نگاهي که چينيها دارند. چين نگاهش بر اين مبناست که بندر گوادر را در نزديکي چابهار ايران به عنوان مگاپورت در نظر گرفته است که دو کانال ارتباطي با دورزدن هند ايجاد ميکند. يکي آن رشته مرواريد است که از جنوب هند ميآيد از طريق ميانمار و بنگلادش و سريلانکا، هند را دور ميزند و ميآيد تا بندر گوادر و يکي «يک جاده يک کمربند» است که کاشغر را وصل ميکند به گوادر از طريق بزرگراه و خط آهن. بهاضافه اينکه قرار است که بعد از اينکه اين پروژه تکميل شد، در واقع حدود 60 کشور آسيايي، آفريقايي و اروپايي در اين پروژه قرار بگيرند. در همين رابطه، چين دارد در دنيا براي خودش ذهنيت مثبتي ايجاد ميکند. چون چينيها لااقل تا حالا به شکل يک قدرت استعماري عمل نکردهاند. درست است که دارند قدرت ميگيرند اما همچنان روي سابقه جهانسومي خود دارند تأکيد ميکنند و اين مسئله که ما نميخواهيم مثل آمريکا و اروپا دست به استعمار دنيا بزنيم؛ بلکه ميخواهيم براساس احترام متقابل و منافع متقابل با هم کار سياسي، اقتصادي و تجاري کنيم. اين ذهنيت براي آمريکاييها مشکل ايجاد کرده است. رقابت بين چين و آمريکا بر اثر اصل قدرت است؛ يعني اينکه در قرن بيستويک قدرت در دست آمريکا باقي ميماند بهعنوان قدرت هژمون در دنيا يا اين چين است که دارد از نردبان قدرت بالا ميرود و آمريکا را در 30، 40 سال آينده عقب خواهد زد. همه نشانهها حکايت از اين دارد که در 30، 40 سال آينده قدرت هژمون اول در دنيا چين خواهد بود و نگاه چين است که با توجه به اينکه سابقه استعماري ندارد، دنيا را و بهويژه جهان سوم را بيشتر به طرف خودش جذب ميکند و در يارگيري موضع مسلط را دارد در پيش ميگيرد. اگر پروژه يک جاده، يک کمربند عملياتي شود، واقعيت اين است که بسياري از کشورهاي آسيايي و آفريقايي و حتي اروپاي شرقي در چارچوب منافع خودشان در کمپ چين قرار خواهند گرفت، نه آمريکا. از همين زاويه ميتوانيد رقابتهاي آمريکا و چين را ببينيد و رقابتهاي هند و چين را هم ببينيد و اينکه آمريکا و هند نزديک شدند و پاکستان و چين با هم نزديک شدند، اين همان يارگيري است که گفتم در مسئله يک جاده يک کمربند است و آن نگاه آسياپاسيفيک چين و ايندياپاسيفيک آمريکا است.
مسئله ديگر اين است که هند از کشورهايي بود که در ماجراي تحريمهاي نفتي ايران توسط آمريکا سريع همراهي کرد و سريع از ايران فاصله گرفت و تصوري هست که شايد اين حرکتي که هند دارد ميکند، در نتيجه اين تصور است که قرار است تغييري در آمريکا رخ دهد و هند ميکوشد از راهي که رفته برگردد. آيا چنين مسيري در جريان است که هند وقتي اوضاع مشکل شد از ايران فاصله گرفت و حالا دارد برميگردد؟ با توجه به حرفي که برخي ديپلماتهاي ايراني زدند که فراموش نميکنيم که در شرايط فشار متحدان ما چطور رفتار کردند، آيا در اين زمينه بناست هزينهاي براي هند باشد؟ به طور کلي اين رفت و برگشت هند چطور در روابط ايران تعريف ميشود.
ما بايد آن مسائل را از اين زاويه نگاه کنيم که هند منافعمحور است. در اين نگاه منافعمحوري هند ميشود گفت جاهايي با آمريکاييها واگرايي دارد و جاهايي همگرايي دارد. اينطور نيست که تصور شود هند هرچه آمريکا ديکته کند همان کار را انجام خواهد داد. واقعيت اين است که هند جاهايي واگرايي و جاهايي همگرايي دارد. واقعيت اين است که براساس منافعمحوري خودش حرکت ميکند و در مقاطعي منافعش را در اين تشخيص داده که با آمريکاييها همکاري کند؛ مثلا در ارتباط با برنامه هستهاي ايران و قطعنامههايي که صادر شد و در دو، سه تا قطعنامه که در سالهاي گذشته در آژانس تصويب شد، هند هم عليه ايران به نفع آمريکا رأي داد؛ اما همان زمان اگر نگاه تحليلي درستي داشته باشيد ميبينيد که هند براساس منافع ملي خودش حرکت کرد نه اينکه دستور يا فشار آمريکا باشد. واقعيتش اين است که اين تصور باشد که يک کشور اسلامي مثل ايران برود به طرف سلاح هستهاي و سلاح در اختيار داشته باشد، خب اين با منافع ملي هند همخواني ندارد. اين واقعيتي است که بايد در نظر بگيريم. جاهايي وجود دارد که هنديها واقعا با آمريکاييها هماهنگي کامل کردند و جاهايي هم واگرايي نشان دادهاند. به نظرم مسئله نفت را از دو زاويه بايد ببينيم؛ يکي اينکه آمريکاييها بههرحال فشار خودشان را بر تمام کشورهاي دنيا آوردند ازجمله هند؛ اما در واقع در هند دو شرکت اصلي هندي بودند که با آمريکاييها کار ميکردند. اينها بودند که آمدند و رابطه را قطع کردند. اين شرکتها هم خصوصياند، دولتي نيستند. دولت هند نميتواند به آنها دستور بدهد که اين کار را بکنيد يا نکنيد. مشکلي که وجود داشت اين بود که ما ايرانيها يک تصور يکپارچه از قضيه داشتيم؛ درحاليکه اگر همان زمان يک ارزيابي واقعبينانه ميشد، ميتوانستيم بفهميم که چرا شرکتهاي بزرگ هندي که با آمريکا کار ميکنند براساس منافع خودشان کار کردند، سود بيشتري در همکاري با آمريکا دارند و سود کمتري با ايران؛ بنابراين قطع کردند و از جاهاي ديگر ميتوانستند نفت را وارد کنند. در همان زمان اگر شما يادتان باشد، دو پالايشگاه نفتي بزرگ هند که تأمينکنندههاي اصلي سوختش بودند، با مشکل روبهرو شدند، در بحث بنزين، نفت خام و... ولي آن دو شرکت منافعشان با آمريکا گره خورده بود و با ايران کار نکردند. در همان زمان ايران ميتوانست از فرصتهاي شرکتهاي کوچکتر استفاده کند. اتفاقا پيشنهاد هنديها هم همين بود ولي ما به نظرم موضوع را نگرفتيم. شرکتهاي کوچک و بانکهاي کوچکي بودند که با آمريکا کار نميکنند يا ايالتهايي که طبق قانون خود هند جدا از دولت مرکزي ميتوانند با کشورها ارتباط برقرار کنند. ميدانيم که هندوستان يک کشور فدرال است. مثلا يک منطقه مثل تاميل نادو بالاي 70 ميليون نفر جمعيت دارد؛ يعني اندازه جمعيت ايران. درست است که تابع دولت مرکزي است ولي در تجارت با خيلي از کشورهاي دنيا مستقل عمل ميکند. ما نرفتيم اين امکانات را شناسايي کنيم و ببينيم چه چيزهايي در هند هست که ميشود از آنها در شرايط تحريم بهرهبرداري کنيم. آنها در «فرزاد بي» هم قرار بود در گاز و نفت ايران سرمايهگذاري کنند. آنها با فشار آمريکا کنار کشيدند و نميشود اين را انکار کرد؛ اما ما بايد اين تفاوت را بين سياستهاي دولت مرکزي هند با شرکتهاي خصوصي که منافع خودشان را پيگيري ميکنند قائل ميشديم و راهحل پيدا ميکرديم. الان به نظرم هنديها نميخواهند کاملا از سوخت ايران صرفنظر کنند. درست است که آمريکاييها هم فشار آوردند و هم امتياز دادند سر مسئله خط لوله صلح که بين ايران و هند و پاکستان قرار بود عملياتي شود. تا مرز ايران هم ايران کشيده و آن طرفش باقي مانده است و الان چينيها دارند تلاش ميکنند با پاکستان به توافق برسند. هند از آن عقب نشست ولي خارج نشد. چرا خارج نشد، چون اميد دارد که شرايط تغيير کند و دومرتبه بيايد با ايران و پاکستان صحبت کنند و راهي پيدا کنند و شراکت را ادامه بدهد. عين همين وضعيت در بقيه قضايا هم هست. الان هند بهشدت در بلندمدت نياز به نفت و گاز ايران دارد.
درست است که عربستان سعودي و امارات و اينها به هند نفت ميدهند اما ولي حقيقت اين است که مسير ايران هم امنتر است هم قيمتي که ايران به هند پيشنهاد ميدهد باصرفهتر است. بنابراين هنديها به نظرم اين محاسبه را دارند که در انتخابات آينده آمريکا ممکن است شرايط تغيير کند. هرچند دموکراتها هم بيايند خيلي تغيير نميکند اما ممکن است گشايشي براي هند هم به وجود بيايد. آن لابي هندي بود داخل آمريکا که ترامپ را قانع کردند که چابهار را از تحريمها جدا کردند. لابي هند بعد از اسرائيل و ارمنستان بيشترين نفوذ را در کاخ سفيد دارد. پيشبيني هم ميکند که ممکن است در آينده گشايشي پيش بيايد و نميخواهد نفت ايران را از دست بدهد؛ چون واقعا در بلندمدت نياز دارد.
بحث ديگري مطرح شده که ممکن است جزئي هم باشد. عضويت غيردائم هند در شوراي امنيت هم در راه است. ممکن است اين در تماس هند و ايران مؤثر بوده باشد؟
بيتأثير نيست ولي به نظر تعيينکننده نميآيد. چون اعضاي غيردائم شوراي امنيت چرخشي هستند و خيلي تعيينکننده نيستند. البته هند از زمان رائو به اين طرف سه راهبرد مهم را پيگيري کرده است. يکي سياست اقتصاديشان بود که موفق شدند و الان هند دارد تبديل به قدرت اقتصادي مهم بعد از چين ميشود. سياست ديگر سياست نظامي بود که هند را تبديل به قدرت نظامي کرد که از ۱۹۹۸ آزمايش هستهاي انجام ميدهد. مسئله ديگر طراحي رفتن هند بهعنوان عضو دائم شوراست. صحبتي هست که تعداد اعضاي دائمي شورا را گسترش دهند و هند يکي از داوطلبان اصلي است. گزينههاي ديگر برزيل، آفريقاي جنوبي و ژاپن هستند اما هند قويترين گزينه است، در اين زمينه که هم با آمريکا و هم با روسيه مناسبات خوبي دارد و همين با با بقيه اعضا منهاي چين که فقط چين ممکن است مخالفت کند.
درباره مسئله چابهار که اشاره کرديد، تنشهايي هم ايجاد شد و خبرهايي آمد که ايران هند را از بحث چابهار خارج کرده است. آيا چنين اتفاقي افتاد و آيا ايران به سمت قطع همکاري با هند در بحث چابهار رفت و اگر چنين شد، آيا الان بناست هند برگردد؟
مسئله چابهار مسئله مهمي است براي هند. به نظرم ميآيد هند هيچ چارهاي ندارد، براي اينکه بتواند به افغانستان و آسياي مرکزي دسترسي داشته باشد، جز چابهار. منتهي اتفاقي افتاده و آن اين است که يک پيشنويسي از پيمان استراتژيک بين ايران و چين انتشار يافت که در واقع چين را در موقعيتي قرار ميدهد که رقابت را از هند ميبرد. به اين معنا که چينيها در بندر گوادر سرمايهگذاري کلان کردند. نگاه چينيها از ابتدا اين بود که چابهار و گوادر رقيب نيستند. چينيها پيشنهاد دادند که خط آهن از گوادر به چابهار کشيده شود که خودشان بکشند و حتي نگاهشان اين است که با جادهکشي و استفاده از جاده مکران به بندرعباس و خرمشهر هم وصل کنند و در واقع کراچي را ميخواهند وصل کنند به کل منطقه خليج فارس. اگر قرارداد 25ساله امضا شود، اين تصور هست که چينيها بيايند در چابهار. در آن صورت جايگاه هند تنگ خواهد بود و ممکن است چينيها ايران را راضي کنند و سرانجام هنديها را کنار بزنند. اما برداشت خود من اين است که اساسا ايران نبايد به شکل انحصاري با هند کار ميکرد، بلکه اجازه ميداد در چابهار چين و ژاپن و آلمان و حتي کشورهاي عربي مثل عمان سابقه حضور دارد، آنجا و سرمايهگذاران عرب همه بيايند. اگر اين کار را از ابتدا کرده بوديم، هند اين قدر تعلل نميکرد در توسعه چابهار. همانطورکه ميدانيد هنديها دو قرارداد با ما دارند، يکي قرارداد ۵۰۰ ميليون دلاري براي ايجاد تأسيسات بندرسازي در چابهار و يکي قرارداد حدود يکونيم ميليارددلاري که خط آهن زاهدان چابهار را بسازند و در بحث ريلسازي و قطارها با ايران همکاري کنند. اين از دو زاويه براي ايران مهم است يکي اينکه اين کارخانجات براي آقاي تاتا هست که از فارسيان هند است و از مهاجران ايراني است که به هند رفته و به ايران علاقه بسيار بالايي دارد و آنها بودند که کار کردند و ايران و هند را به هم نزديک کردند براي اين همکاريها. به نظرم آنچه انتشار يافت که ايران هند را کنار گذاشت، واقعيتش اين است که در چابهار کنار نگذاشته است، در خط آهن چابهار زاهدان کنار گذاشته. اين هم علتش اين بود که هنديها تحت فشار آمريکا و بستهشدن کانالهاي بانکي انتقال پول نميتوانستند بيايند سرمايهگذاري کنند و در نتيجه تعلل ميکردند و هرچه ايران فشار ميآورد آنها امروز و فردا ميکردند؛ بدون اينکه خودشان را کنار بکشند. اما اعلام شده. من نميدانم تا چه حد صحت دارد که ايران آنها را کنار گذاشته ولي بههرحال الان پروژه را قرارگاه خاتمالانبيا دارد عملياتي ميکند. هرچند که کند است. هم به لحاظ زيرساختها مشکلات هست، هم تأمين هزينه. هرچند استاندار سيستانوبلوچستان اخيرا گفته بود که دولت در اعتبارات ملي اين را بهطورجدي مد نظر قرار داده است ولي درهرحال کند است. در حقيقت من همين چند وقت پيش رفته بودم ميديدم که خيلي آنطور که گفته ميشد که تا پايان سال بايد کار تمام بشود، نيست و احتمالا طولانيتر خواهد بود.