سرمقاله رسالت/ المپیک کووید ۱۹

رسالت/ « المپيک کوويد ۱۹ » عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سيد محمد بحرينيان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
تعداد مبتلايان به بيماري کوويد ۱۹، به مرز نگرانکنندهاي رسيده و تعداد فوتيها در روز گذشته به عدد ۱۷۹ رسيده است. از سوي ديگر، يک مسئول حوزه بهداشت و درمان اعلام کرده که تنها در دو هفته گذشته، ۱۶۳ دانشآموز و ۴۸ معلم به ويروس کرونا مبتلا شدهاند. فرمانده ستاد مقابله با کرونا در شهر تهران، دائما از وضعيت وخيم شهر تهران گزارش ميدهد و حتي اعلامشده ميزان همهگيري کرونا از موج گذشته و به دريايي طوفاني مبدل گشته است. همه اينها در حالي است که تا پيش از تابستان، بحران شيوع کرونا در کشور رو به کاهش بود و رکوردهاي خوبي در اين زمينه به نام ايران اسلامي به ثبت رسيده بود. اما چرا به اين وضعيت رسيديم و چه بايد کرد؟
يک. در حال حاضر، ايران کشور دوازدهم دنيا درزمينهٔ تعداد مبتلايان به کرونا از ابتداي شيوع اين بيماري است اما از منظر تعداد فوتيها در يک روز، يکي از پنج کشور بحراني دنياست. اين در حالي است که از منظر جمعيت ايران در پله نوزدهم ايستاده و اين يعني نرخ ابتلا و تلفات کرونا در ايران، از ميانگين جهاني بالاتر است.
دو. پيشازاين نيز در اوايل دوره همهگيري کرونا، در نقد برخي سياستهاي کلان دولتي در برابر کرونا نوشتم که اين شعار که «ما کرونا را شکست ميدهيم» بيمعناست؛ کرونا که دير يا زود از جامعه ما و ساير جوامع جهان رخت بر خواهد بست و اين طبيعي است. ما بايد دقيقا بگوييم «کرونا را به چه قيمتي شکست ميدهيم؟!» به قيمت از ميان رفتن ۲۴ هزار نفر از شهروندانمان، به قيمت کوچکتر شدن سفرههاي زندگي طبقات ضعيف و حتي متوسط، به قيمت بيکار شدن انبوهي از شاغلان يا به قيمت افت بيشازپيش کيفيت آموزش در مدارس و دانشگاهها؟
سه. به نظر ميرسد وزارت بهداشت مصمم است به وظيفه خود در حوزه مقابله با کرونا عمل کند، اما برخي مصلحت سنجيهاي نابخردانه در دولت مانع از آناند. مهمتر از اين مسئله، بلاتکليفي و سردرگمي متوليان پس از گذشت هفت ماه از آغاز دوره شيوع کروناست. آنقدر هرروز دستورالعملها تغيير ميکند که بسياري از شهروندان نميدانند صبح شنبه پيشرو، بايد حضورا به محل کار خود مراجعه کنند يا دورکار باشند، نميدانند طرح ترافيک تهران به قوت خود باقي است يا لغو شده و هنوز معلوم نيست برخي اماکن و مراکز عمومي در چه وضعيتي قرار دارند؟
چهار. از وزير محترم آموزشوپرورش پيرامون ابتلاي دانشآموزان و کادر آموزش به کوويد ۱۹ سؤال شده است؛ پاسخ آقاي وزير قابلتأمل است: «همانطور که ممکن است افرادي که براثر کرونا درگذشتهاند؛ کارمند، کارگر و کاسب باشند، امکان دارد، معلم هم باشند، اما گزارشي نداريم مبني بر اينکه بازگشايي مدارس تأثيري در شيوع کرونا داشته يا حادثهاي به خاطر بازگشاييها اتفاق افتاده باشد.» وزير آموزشوپرورش در پاسخ به اين سؤال که پروتکلهايي به مدارس ابلاغشده تا دانشآموزانِ خانوادههايي که در ميان اعضاي خانوادهشان شخص مبتلا يا مشکوک به کوويد ۱۹ دارند، تا سههفته به مدرسه نيايند، اما بعضا تماسهايي از سوي برخي معلمان گرفتهشده و گلايه دارند که چرا دانشآموزاني که خود و برخي اعضاي خانوادهشان مشکوک به بيماري هستند، به مدرسه ميآيند؟ گفت: «بله همينطور است، نبايد کسي که اينگونه شرايطي دارد به مدرسه بيايد.»
اين نحوه پاسخگويي تنها يک معنا دارد و آنهم اينکه يک مسئول ارشد کشور ميخواهد مسئله را از سرخود باز کند. اولا مگر تمام کساني که ناقل بيماري هستند خودشان ميدانند که بخواهند مراعات کنند، ثانيا بايد به ايشان گفت اگر راهحل شما براي جلوگيري از انتقال بيماري در مدارس آن است که افراد مشکوک خودشان نيايند، پس شما ديگر چرا مسئول شدهايد و نقش حاکميت چيست؟ اين دقيقا مانند آن است که وزير راه و شهرسازي در پاسخ به گراني شديد مسکن، راهحلش اين باشد که مردم مسکن نخرند!
پنج. يک مسئول ارشد در وزارت بهداشت اعلام کرده که تنها ۱۵ درصد دانشآموزان به مدرسه ميروند. شرايط نيمهحضوري فعلي، هم نقاط ضعف و ناکارآمديهاي شيوه غيرحضوري در آموزش را دارد و هم از سوي ديگر، عاملي براي شيوع بيشتر بيماري است. ممکن است پرسيده شود پس راهکار چيست؟ آيا بايد همهچيز را تعطيل کنيم؟
شش. تعطيلي سراسري در دستور کار نيست و عقلاني هم نيست، اما مديريت بلاتکليف هم چاره کار نيست. در موج اول بيماري کرونا، اعلامشده بود که کارکنان دولت، بهجاي ساعت ۱۶، ميتوانند ساعت ۱۴ محل کار خود را ترک کنند. گويي مسئول تصميم گير در اين حوزه ميخواست فقط حرف مسئولان بهداشتي کشور را زمين نزده باشد!
در مسائل ديگر همچون برگزاري کنکور، دور دوم انتخابات مجلس، بازگشايي مدارس و دانشگاه و اماکن عمومي و در دهها مورد ديگر نيز مشابه اين وضعيت را داشتهايم. درست است که تعطيلي به اقتصاد و معيشت مردم صدمه ميزند، اما متوجه باشيم که طولاني شدن روند بيماري و به درازا کشيدن تبعات آن، قطعا خطرناکتر است. برخي از کشورها که از ما وضعيت وخيمتري هم داشتند، با مقررات بسيار سختگيرانه و نظارت مستمر، توانستهاند اين بيماري را تا حدي کنترل کنند که امور اداري و اقتصادي کشورشان تقريبا به حال عادي بازگردد. اما ما هنوز درگير موج دوم و سوم کرونا هستيم و معلوم نيست چند موج سهمگين ديگر، انتظار ما را ميکشد.
هفت. در همان روزهاي نخست شيوع کرونا، ژاپن بهعنوان کشور ميزبان المپيک در هماهنگي با مسئولان اين رويداد جهاني، مسابقات را بيش از يک سال به تعويق انداخت. حال تصور کنيد چنين مسئلهاي به برخي مسئولان ما محول شده بود، تصور من از وضعيت احتمالي اين است:
ابتدا اعلام ميشد که ما طبق روال قبل، المپيک را برگزار ميکنيم. در مرحله دوم و با به صدا درآمدن زنگ خطر، مسابقات را براي دو هفته به تعويق ميانداختند. پسازآن و با رسيدن موعد دوهفتهاي، بحث بر سر تعويق يا عدم تعويق بالا ميگرفت و احتمالا مجلس به دولت فشار ميآورد که دوباره مسابقات عقب بيفتد، دولت هم احتمالا موافقت ميکرد، اما يکباره اعلام ميکرد مسئله تعويق منتفي است و همه ورزشکاران بايد در مسابقات حضور يابند. نهايتا هم اين بلاتکليفي تا چند روز مانده به برگزاري المپيک باقي ميماند و ورزشکاران بختبرگشته نميدانستند بالاخره چه بايد بکنند!
هشت. طبق برخي تعاريف، دانش مديريت، علم تطبيق سريع و کمهزينه با تغييرات است. علاوه بر درايت، مديريت نياز به شجاعت دارد. اگر لازم است تصميمهاي سختگيرانهاي اتخاذ شود، بهتر است هرچه زودتر اتفاق بيفتد.