سرمقاله شرق/ به دنبال رستگاری

شرق/ « به دنبال رستگاري » عنوان سرمقاله سردبير روزنامه شرق، احمد غلامي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
.
توصيه انتخاباتي موسويخوئينيها براي شرکت در انتخابات 1400 به اصلاحطلبان و تشويق و تهييج مردم به وسيله اين جناح سياسي قابل تأمل است. اين دومين اظهارنظر دبير مجمع روحانيون مبارز در ماههاي اخيردر کانال شخصياش است. براي چهرههايي همچون موسويخوئينيها، انتخاب تريبون بسيار اهميت دارد؛ چراکه او سالهاست با هيچ رسانه رسمياي گفتوگو نکرده است. شايد وسواس او در عدم استفاده از رسانههاي ديگر، به اين دليل باشد که موضع هر رسانهاي به محتواي گفتههاي او ناخواسته معناي ديگري ميبخشد. موسويخوئينيها کانال شخصياش را برگزيده که سخنانش از چنين معناي ناخواستهاي در امان بماند. اما اين يک طرف ماجراست؛ طرف ديگر آگاهي به اين نکته است که رسانههاي رسمي نميتوانند تمام و کمال سخنان او را انتشار دهند. اما مهمتر از همه اينها، انتخاب رسانه شخصي و ناديدهانگاشتن رسانههاي موجود همچون ايسنا، ايلنا، ايرنا، خبرآنلاين و دهها سايت خبري ديگر بر اين نکته تأکيد ميکند که خوئينيها به اثرگذاري شخص بماهو شخص باور دارد؛ يعني يک شخصيت سياسي حتي در انزوا هم ميتواند در بزنگاههاي تاريخي در جريانهاي سياسي و اجتماعي پويايي و تحرک ايجاد کند. او با چنين باوري است که پا به ميدان گذاشته است. اما نبايد غفلت کرد: «شخصيتها به توان سجاياي خود ميتوانند در سرنوشت اجتماع مؤثر باشند، اما امکان تأثير و حدود آن به وسيله تشکيلات اجتماعي و مناسبات متقابل نيروهاي اجتماعي تعين مييابد». موسويخوئينيها اصلاحطلبلان را خطاب قرار داده تا با استراتژي دوپهلوي نفي و اثبات، آنان را در پيشگاه مردم رستگار کند؛ پس اين دوگانه، دوگانه نفي و اثبات، کارکردي جز احياي چهره اصلاحطلبان در نزد مردم و احياي اصلاحات ندارد. در اين توصيه بازگشت به قدرت اصلاحطلبان باز در اولويت است؛ با اين تفاوت که اگر نگذاشتند اصلاحطلبان به قدرت بازگردند، آنان چيزي را از دست نخواهند داد و به مردم ثابت خواهد شد چه کساني مانع توسعه دموکراسي در ايراناند. بهزعم خوئينيها، اين عملکرد سياسي موجب ميشود اصلاحطلبان دوباره هژموني ازدسترفته خود را بازيابند. اما سؤال اساسي اينجاست که آيا شرايط سياسي و اجتماعي کنوني با اين توصيهها دچار پويايي ميشود و آب رفته به جوي باز خواهد گشت؟ يا وضعيت سياسي جامعه و اصلاحطلبان همچون شنل داستان گوگول است که ديگر وصله برنميدارد. اگر سيدمحمد خاتمي در انتخابات مجلس دهم و دور دوم انتخابات رياستجمهوري دولت روحاني در بين يأس و نااميدي سياسي، مردم را با تعبير تکرار ميکنم به ميدان کشاند و موجب پويايي و تحرک در جناحهاي سياسي اصلاحطلب و مردم شد، اين پويايي بيش از اينکه از شخصيت او نشئت گرفته باشد، از ميان تضادها و درگيريهاي سياسي و اجتماعي سر برآورده بود و از درک و بيان ضروريات و احتياجات جامعه بود که موجب چفتوبستشدن اين تعبير با جامعه سياسي و مردم شد: «شخصيتها اغلب تأثير عميقي بر سرنوشت اجتماع دارند، ولي اين تأثير مطابق طبيعت و ساختمان آن اجتماع و مناسبات آن اجتماع با ساير جوامع صورت ميگيرد». اينک ناديدهانگاشتن ضروريات اجتماعي و سياسي، به معناي نديدن مردم است؛ مردمي که تضادي بين اصولگرايان و اصلاحطلبان نميبينند. بنابراين اثبات اينکه مخالفان توسعه دموکراسي چه کساني هستند، اينک چندان دغدغه مردم نيست و کارايي ندارد؛ آنهم اثبات براي چه و در برابر چه کساني. شايد آنچه بتواند مردم را به پويايي وادارد و به سمت جناحهاي سياسي بازگرداند که زماني خودشان آنها را برساختهاند، درک و بيان شجاعانه ضروريات اجتماعي است. بايد با مردم سخن گفت، نه با جناحهاي سياسي و نه تهديد نهادهاي رسمي. براي ايجاد پويايي در مناسبات اجتماعي، بايد به مرکز اين مناسبات انگشت گذاشت؛ مرکز درد تا بيمار فرياد بزند: «بله، بله همينجاست». مرکز درد الان کجاست؟ چرا کسي از مرکز درد سخني به ميان نميآورد؟
از مناسبات اقتصادي، از مناسبات توليد: «مناسبات اجتماعي در نهاد نيروهاي مولد و اوضاع ناشي از آن خوابيدهاند». غيرقابل انکار است که شخصيتهاي سياسي و سجاياي شخصي آنان در رخدادهاي تاريخ نقش بسياري دارند؛ آنچه مهم است حدود تأثيرگذاري اين شخصيتهاست: «خواص سجاياي شخصيت فقط در زمان، فقط در مکاني تا حدودي (عامل) نشر و نمو اجتماعي است که مناسبات اجتماعي در کجا و کي و تا چه حدودي اجازه بدهند که آنها بتوانند (عامل) باشند». اگر اصلاحطلبان در شکلگيري وضعيت موجود مشارکت نداشتند و سهيم نبودند، توصيه موسويخوئينيها اثرگذاري تعيينکنندهاي داشت. اما اين عدم تأثيرگذاري که البته هنوز به اثبات نرسيده، نشان از ديرهنگامي، نابهنگامي عمل سياسي ميدهد. اگر اصلاحطلبان مجددا در پي پويايي دموکراسياند، اصولگرايان نيز درصدد اجراي آن چيزي هستند که آن را سالهاست نابساماني سياسي ميخوانند؛ نابسامانياي که خودشان بيش از همه در آن سهيم بودهاند. آنان به دنبال «سرنيزه خوب»اند. البته مصداق اين تعبير نظاميان نيستند، بلکه تفکري است که به فرد مقتدر و دولت مقتدر نظر دارد و از اين ايده برميخيزد که دولت قوي بر دموکراسي اولويت دارد. اصولگرايان در قدرت در حال ايجاد اين ضرورت و تفکر در جامعه هستند. اگرچه آنان باور دارند اين ايده برخاسته از ضروريات اجتماع است، اما خودشان بهتر از هر کسي ميدانند که صرفا با آمار حداقلي در انتخابات ميتوانند به اين مطلوب دست يابند. از اين منظر، توصيه ديرهنگام آقاي خوئينيها براي شرکت در انتخابات، معنايي جدي پيدا ميکند. با اينکه شايد زمينههاي اثرگذاري وسيع آن محل ترديد باشد.
*براي نوشتن اين يادداشت از کتاب نقش شخصيت در تاريخ توشته «گئورگي پلخانف» ترجمه زندهياد خليل ملکي استفاده شده است.