وطن امروز: لعنت بر واشنگتن دیسی اما مقصر شمایید

وطن امروز/متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
حسن روحاني با اشاره به وضعيت فعلي کشور و فشارهاي تحميل شده به مردم گفت: مردم براي کمبود و مشکلات در کشور اگر ميخواهند لعن و نفرين کنند آدرسش کاخ سفيد در واشنگتن ديسي است.
به گزارش «وطن امروز»، سخنان و مواضع ماههاي اخير رئيسجمهور و حاميان سياسي وي نشان از يک رويه جديد در مواجهه با وضعيت موجود کشور دارد. روزي رئيسجمهور در پاسخ به انتقاداتي که از وي پيرامون عملي نشدن وعدههاي انتخاباتياش ميشود آن وعدهها را به فضاي اقتصادي سال 95 ارجاع ميدهد و بر اين واقعيت چشم ميپوشد که وضعيت فعلي اقتصادي نيز در نتيجه مديريت وي و تيم اقتصادياش محقق شده است و روز ديگر با بيان اينکه کشور از شرايط «تحريم اقتصادي» به «جنگ اقتصادي» جهش يافته است از مديريت خود دفاع ميکند و چشم بر اين اصل بديهي که وي اساسا براي از ميان برداشتن تحريمها انتخاب شد، ميبندد.
تغيير مفاهيم و تعويض جايگاهها به حدي در ماههاي اخير مشهود شده است که از سويي تحميل تحريمهاي خارجي و مديريت کشور با وجود آن تبديل به يک شاخصه مثبت شده و از سوي ديگر دولت از مقام پاسخگويي خارج شده و خود را قرباني وضعيت معيشتي مردم جا مياندازد. گو آنکه عمده برنامهريزي دولتمردان براي تشريح وضعيت موجود بر فراموشي عمومي نسبت به سخنان چند سال قبل رئيسجمهور و ديگر اعضاي کابينه وي متمرکز شده است. در چنين شرايطي روحاني اين روزها سعي ميکند با چشمپوشي نسبت به وعدههاي پيشين و منطق سياسي دولتش که مقامات پيشين کشور را بابت تحريمها مقصر ميدانست حالا با «عامليتزدايي» از خود، آدرس دقيق مسببان وضعيت فعلي را در «واشنگتن ديسي» آمريکا اعلام کند!
* مرگ بر آمريکا در پاستور!
روز گذشته حسن روحاني در جلسه ستاد ملي مقابله با کرونا با اشاره به اقدامات خصمانه آمريکا عليه مردم ايران گفت: آمريکاييها اخيرا اعلام کردند دهها ميليارد دلار به ايران لطمه زديم، در عرض سالهاي ۹۷، ۹۸ و ۹۹ حداقل ۱۵۰ميليارد دلار به کشور لطمه زدند، با تحريم غلط و غيرقانوني و بيجا و ضدانساني و عمليات تروريستي، جلوي دارو و درمان و مواد غذايي را گرفتند. هيچ وقت ما در تاريخ، کاخ سفيد را با اين توحش نديده بوديم، آنها آدمهايي هستند که بزرگترين توحش را انجام دادند. وي ادامه داد: آقايي که اسمش وزير خارجه است ولي وزير جنايات است با افتخار ميگويد که ما 70 ميليارد جلوي منابع ايران را گرفتيم، نگذاشتيم در اختيار ايران قرار گيرد؛ به دشمني با ملت ايران و ضربه به ايران افتخار ميکنيم. پس فردا ديديم آمدند افتخار کردند که 5 ميليارد دلار ايران از صندوق اياماف داشت ميگرفت اما آمريکا مانع شد. اگر گرفته بوديم صرف دارو و درمان ميشد. رئيسجمهوري افزود: مردم براي کمبود و مشکلات در کشور اگر ميخواهند لعن و نفرين کنند آدرسش کاخ سفيد در واشنگتن است، آدرس اشتباه کسي به آنها ندهد. يک عدهاي به خاطر منافع غلط گروهي و باندي به مردم آدرس غلط ندهند. آدرس صحيح تمام جنايات و فشار بر مردم عزيز ايران واشنگتن ديسي، کاخ سفيد است و آنهايي که داخل اين ساختمان هستند اين همه جنايات عليه ملت ايران روا داشتهاند و شما ميبينيد هر روز فشار و مشکلات است. روحاني با بيان اينکه مردم ما ايستادگي و مقاومت کردند، خم به ابرو نياوردند و در برابر اين قلدرها خم نشدند، ادامه داد: اما به هر حال آثار سوء هست، سختي و مشکلات هست. مردم بايد در اين سالها زندگي خيلي راحتتري ميداشتند، بايد اجناس به مراتب ارزانتر باشد، بايد دلار به قيمت معقولش بود، تمام اين جنايات پاي کاخ سفيد است. جمهوري اسلامي پاي عهدش باقي مانده است، يکجانبه پاي همه مقررات مانده است، حالا يک وقتي بود حرف حقي ميزديم 3-2 کشور از ما حمايت ميکردند اما امروز فقط 3-2 کشور از آمريکا حمايت ميکنند. وي ادامه داد: ما لعن و نفرين و کينهمان را با آدرس صحيح و درست بفرستيم، آن کسي که جنايتکار است کاخنشين کاخ سفيد است، منشأ تمام مشکلات مردم از صهيونيسم، ارتجاع و تندروهاي آمريکاست، امروز فرمانده اين کار در آمريکاست و دارد عليه مردم ايران جنايت ميکند.
* مسؤوليتزدايي با عامليتبخشي مطلق به آمريکا
اگر مقامات دولتي تا چند سال پيش به دنبال آن بودند که از اساس وجود مفهومي به نام «دشمن» را در ادبيات سياسي کشور کمرنگ کنند و حتي گهگاه مقامات آمريکا را با عباراتي مثبت همانند «مودب و باهوش» توصيف کنند اما اين روزها مساله دشمني آمريکا تبديل به مرکز ثقل ظرف واژگاني آنان شده است. حالا ديگر هر مقام دولتي در مواجهه با پرسشهايي که پيرامون عملکرد دولت مطرح ميشود سعي دارد به دادن اين پاسخ قناعت کند که همه مشکلات ناشي از دشمني آمريکاست.
روحاني در حالي حتي آدرس عامل مشکلات فعلي در «واشنگتن ديسي» را اعلام ميکند که علاقهاي به پاسخگويي در زمينه چرايي و چگونگي گذار از «تحريم اقتصادي» به «جنگ اقتصادي» ندارد. اگر چنين عامل تعيينکنندهاي با عنوان دشمن خارجي وجود دارد، آيا ميتوان مبدا دشمنيهايش را به آغاز زمامداري دولت روحاني نسبت داد که امروز بتوان وجود آن را به عنوان عاملي در تحميل شرايط سخت به کشورمان يادآور شد؟ آيا جز آن بوده است که دولت مستقر مهمترين کارويژه سياسي خود را آغاز مذاکرات مستقيم با آمريکا با وعده از ميان برداشتن عامليت اين کشور و تحريمهايش عليه اقتصاد کشور تعريف کرده بود؟ محقق نشدن اين وعده آيا نشاني از غلط بودن چشمانداز سياسي روحاني و حاميان سياسي وي نيست؟
پاسخ به اين پرسشها براي مقامات دولتي چندان امر مطلوبي به شمار نميرود و آنان نيز سعي ميکنند با گذر از اين پرسش و برجسته کردن متغير خارجي از توانايي بالقوهاي که در 7 سال گذشته ميتوانستند صرف اصلاح امور و ايمنسازي اقتصاد کشور کنند سخني به زبان نياورند.
* عايدي برجام و آرزوي تحريم اقتصادي
هر قدر ادبيات سياسي روحاني در توصيف آمريکا از گزينهاي مطلوب براي آغاز مذاکرات تا عامل اصلي مشکلات کشور، لحن متفاوتي پيدا کرده است اما کماکان مهمترين ايده مديريتي دولت روحاني بر مبناي عامليت آمريکا تعريف ميشود. اگر روحاني پيشابرجام با وعده برجام از حل مشکل آب آشاميدني مردم در صورت توافق با آمريکا سخن به زبان ميآورد، حالا در روزگار پسابرجام باز هم تنها عامل تعيينکننده براي وضعيت کشور را در «واشنگتن ديسي» ميجويد و از مردم ميخواهد اعتراضاتشان را به آدرس اصلي ارسال کنند.
محوريت آمريکا و اراده دولت آن در مطلوب و نامطلوب شدن وضعيت جاري کشور نشان از چرخيدن در بر پاشنه سابق دارد. در اين ميان اما هرقدر مقامات دولتي مواضع ضدآمريکايي بيشتري از خود نشان ميدهند و سعي ميکنند با منتسب کردن همه مشکلات به عامليت آمريکا از پاسخگويي امتناع کنند اما حاميان سياسي دولت در خطي موازي با شاهد مثال آوردن از مواضع مقامات دولتي، مجددا زمزمه «مذاکره با آمريکا» را در فضاي عمومي جامعه مطرح ميکنند تا باز هم کليت نظام به جمعبندي مطلوب آنان برسد. براي نمونه يکي از فعالان فتنه سال 88 که به عنوان يکي از مهمترين حاميان سياسي دولت نيز شناخته ميشود، اخيرا با انتشار توئيتي از روحاني خواسته است رضايت رهبر انقلاب را براي آغاز مجدد مذاکرات با آمريکا جلب کند! يا در نمونهاي مشابه مدير مسؤول يکي از رسانههاي اصلاحطلب و همسو با دولت با انتشار توئيتي نوشت: «گرانيها هزينه مبارزه با آمريکاست»؛ اين خط رسانهاي که احتمالا در ماههاي آتي بيش از پيش نيز پيگيري شود، سعي ميکند با استناد به مواضع دولتمردان و فرار به جلو آنان از پاسخگويي در زمينه دستاوردهاي مديريتيشان و تاکيد بر تکعاملي بودن راه خروج از وضعيت فعلي، کليدواژه «مذاکره با آمريکا» را بيش از هر زمان ديگري تکرار کند.
در همين زمينه دعوتکنندگان به مذاکره با آمريکا بيش و پيش از هر چيز بايد پاسخگوي اين سوال باشند که چرا دقيقا پس از مذاکرات منجر به توافق تيم سياست خارجي مطلوب آنها با دولت آمريکا، اين کشور فرصت را براي تبديل کردن «تحريم اقتصادي» به «جنگ اقتصادي» مناسب ديد؟ آيا اساسا تجربه مذاکرات پيشين با آمريکا دستاوردي جز هموار کردن راه براي فشار بيشتر به کشورمان داشته است که تکرار آن به عنوان بخشي از راه علاج مشکلات تجويز ميشود؟ پاسخ به اين سوالات از سوي جريان سياسي غربگرا که تمام آرزوهاي خود را معطوف به برجامي جديد براي خروج از «جنگ اقتصادي» و بازگشت به «تحريم اقتصادي» پيشابرجامي تعريف ميکند، بخش قابل توجهي از ابهامات پيرامون چرايي شکلگيري موقعيت کنوني کشور را برطرف ميکند. با اين اوصاف شايد در وضعيت موجود مهمترين تقسيمبندي سياسي کشور را بتوان بين ۲ گروهي دانست که يکي راهکار عبور از مشکلات را در توانمندسازي داخلي اقتصاد و در پيش گرفتن رويکرد واقعبينانه به معادلات جهاني ميجويد و ديگري با اعتقاد کامل به ناتوانياش، نسخه عقبنشيني دومينووار در مقابل فشار خارجي را تجويز ميکند؛ دوگانهاي که مواضع دولت در عامليتبخشي مطلق به فشار آمريکا خودبهخود آن را در بخش دوم ميگنجاند.