سرمقاله اعتماد/ چالشهای آتشبس قرهباغ

اعتماد/« چالشهاي آتشبس قرهباغ » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته احمد کاظمي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
بيانيهاي که دوشنبه شب ميان طرفهاي درگير در قرهباغ با ميانجيگري روسيه امضا شد، يک توافق بسيار مهم و کم سابقه است که از يک جهت به لحاظ سياسي و حقوق بشري يک گام بسيار مثبت تلقي ميشود، اما از نظر عملي، اجراي آن با چالشها و موانع زيادي مواجه است و نقصهاي عمده و بنياديني دارد که ممکن است باعث فروپاشي آن شود. نخست بايد به نکات مثبت اين بيانيه اشاره کنم. اين توافق به لحاظ حقوقي، سياسي و امنيتي اهميت زيادي دارد. در طول 40روز نبردي که ميان ارمنستان و آذربايجان در جريان بود، چندين هزار نفر از دوطرف کشته يا زخمي شدند و متأسفانه شاهد نقض گسترده حقوق بينالملل و حقوق بشر در اين نبرد بوديم. اقداماتي که ناقض کنوانسيونهاي چهارگانه ژنو در مورد قواعد حاکم بر جنگها بود، نقض کنوانسيون لاهه در مورد منع حمله به مراکز تاريخي، فرهنگي و مذهبي، در اين نبرد زياد رخ داد. اين نقضها از سوي هر دو طرف درگيري ديده ميشد. طبيعتا از ديد حقوق بينالمللي بشردوستانه، پايان جنگ و امضاي توافق آتشبس را براي توقف تلفات نظامي و غيرنظامي، آسيب به مراکز فرهنگي و مذهبي و بازگشت ثبات و آرامش به منطقه، بايد به فال نيک گرفت. بر خلاف سه توافق آتشبس پيشين در نبرد اخير که هر سه توافقهاي بشردوستانه و موقتي بودند و به امضا وزراي خارجه رسيدهبودند، اين توافق اخير يک توافق اساسي براي حل و پايان دادن به مناقشه محسوب ميشود، که توسط بالاترين مقامهاي اجرايي دو کشور امضا شده است. اين سوال وجود دارد که چرا ارمنستان در شرايط کنوني حاضر به ترک مخاصمه و به نوعي تسليم در برابر خواست آذربايجان شد. در سخنان نيکول پاشينيان، نخستوزير ارمنستان، به روشني ميشد ديد که ارمنستان در شرايط کنوني توان نظامي و اقتصادي کافي براي ادامه دادن اين نبرد را نداشت و معتقد بود که در صورت تداوم اين درگيري ممکن است مناطق بيشتري از جمله مرکز قرهباغ را از دست بدهد. اما پذيرش اين مساله دلايل ديگري هم دارد. رويکرد غربگرايانه ارمنستان در دوسال گذشته و روي کار آمدن گروهي از سياستمداران جديد، در نوعي انقلاب رنگين که به مراکز غربي از جمله بنياد سوروس نسبت داده ميشود، باعث شد تا دخالت سياستمداران مليگراي تندرو و زمامداري افرادي که عمدتا نسب قرهباغي داشتند، در ايروان کمرنگتر از گذشته شود. روبرت کوچاريان و سرژ سارگيسيان که حاکمان گذشته ارمنستان بودند، خودشان قرهباغيالاصل بودند و اطرافيان آنها را عمدتا نظاميان مليگرا يا سياستمداران قرهباغيتبار تشکيل ميدادند. در دوران اين سياستمداران، جمهوري آذربايجان چه به لحاظ نظامي و چه به لحاظ حمايت بينالمللي، بخت چنداني در شکست دادن ارمنستان در مناقشه ارمنستان نداشت. اما از دوسال پيش که نيکول پاشينيان در پي يک خيزش عمومي در ارمنستان روي کار آمد، عمده افرادي که در دولت او مشغول به کار شدند، افرادي بودند که سابقه عضويت در بنيادهاي خيريه يا انديشکدههاي غربي داشتند و با رويکرد مليگرايانه گذشته چندان همراهي نداشتند. اين تغيير قدرت در ايروان، به انتخابات سال گذشته جمهوري خودخوانده آرتساخ هم تسري پيدا کرد و جريان مليگراي قرهباغي قدرت را از دست داد و جرياني همسو با آقاي پاشينيان در استپاناکرت روي کار آمد. اين تحولات باعث شد به نوعي قرهباغ اولويت خود را در سياست خارجي ايروان از دست بدهد. بازداشتهاي گسترده چهرههاي مطرح سياسي مليگرا و قرهباغي تبار در ارمنستان به بهانه فساد مالي و رقابتهاي سياسي، نفوذ نگاه جداييطلبانه قرهباغ را در ايروان کمرنگ کند. اين تحولات در ايروان باعث شد تا باکو و آنکارا با ارزيابي که از شرايط در ايروان داشتند در کنار مذاکراتي که پشت صحنه با روسها داشتند، سعي کردند از فرصت ايجاد شده بهرهبرداري کنند و ارمنستان را تحت فشار قرار دهند. رويکرد غربگرايانه پاشينيان و کمرنگتر بودن همراهي او با دولت روسيه، باعث شد تا کرملين هم بيميل به تحت فشار قرار دادن دولت ارمنستان نباشد و از زمينهسازي براي برکناري دولت پاشينيان حمايت کند. فرصتشناسي باکو و آنکارا و تمايل مسکو به تغيير در ايروان، در پي امضاي توافق ترک تخاصم، روشنتر شد. چرا که مردم ارمنستان که دو سال پيش با حضور گسترده در خيابانهاي ايروان، استعفاي سرژ سارگيسيان را جشن ميگرفتند، حالا با سرخورده شدن از عدم توفيق دولت پاشينيان، شاهد بوديم که دوشنبه شب در اعتراض به امضاي اين توافق به خيابانها ريختند. نهايتا چالشهاي زيادي در مقابل اجراي موفق و پايدار توافق ترک تخاصم اخير در قرهباغ وجود دارد. برخي از اين چالشها به دليل نقصهاي بنيادين يا ناديده گرفتن مسائل اساسي و مهم در بيانيه سهجانبه دوشنبه شب است که من به تعدادي از آنها در ادامه اشاره ميکنم:
1- عدم مشارکت دولت خودخوانده آرتساخ: توافقنامه ترک مخاصمه اخير، ميان باکو و ايروان امضا شده است. اين در حالي است که تا همين امروز ارمنستان تاکيد داشت که درگيريهاي قرهباغ، درگيري ميان جداييطلبان قرهباغ کوهستاني با جمهوري آذربايجان است. حتي مقامهاي روسيه هم همواره ميگفتند که مناقشه جاري ميان آذربايجان و قرهباغ است و به همين دليل هم دخالت به نفع ارمنستان بر مبناي پيمان امنيت دست جمعي و معاهدات دوجانبه، به موقعيتي موکول ميشد که درگيريها به درون خاک ارمنستان کشيدهشود. حالا سوال اين است که اگر طرف درگيري آذربايجان، جمهوري خودخوانده قرهباغ بود، چرا يک طرف اين آتشبس نيستند؟ اين ضعف بنيادين باعث ميشود که هر زمان در ايروان شرايط تغيير کند، ارمنيها با استناد به همين موضوع توافقنامه آتشبس را نقض کنند. اين اتفاق بارها در گذشته رخ داده است. در گذشته هم گروه مينسک بارها پيشنهادهايي براي حل مناقشه ارايه دادهبود که به دليل مخالفت جمهوري خودخوانده قرهباغ کوهستاني يا آرتساخ، به تاييد نرسيدند. تا به امروز هم جمهوري خوادخوانده قرهباغ از اين آتشبس حمايت نکرده است.
2- وضعيت شکننده ارمنستان: دولت نيکول پاشينيان در شرايطي پاي اين توافق امضا گذاشته است که دولتش در وضعيت شکننده و بيثباتي قرار دارد. افکار عمومي بهشدت از عدم توفيق دولت خشمگين است و حتي رييسجمهور ارمنستان، آرمن سرکيسيان، از مذاکرات براي امضاي اين توافق بيخبر بوده و هيچ مشورتي با او نشده است. رييسجمهور ارمنستان گفته است که اين توافق بايد مورد بررسي همه گروههاي سياسي ارمنستان قرار بگيرد و پس از اجماع فراگير مورد پذيرش قرار بگيرد. اين احتمال وجود دارد که با سقوط دولت پاشينيان که غيرمحتمل نيست، موضع دولت ايروان نسبت به اين توافق تغيير کند. به ويژه که با پيروزي جو بايدن در انتخابات رياستجمهوري امريکا و پيشينه رابطه نزديک ايشان با لابي ارامنه در کنگره امريکا، اين احتمال وجود دارد که با تغيير دولت در امريکا، حمايت امريکا از موضع مليگرايان ارمنستان هم باعث تغيير وضعيت در ميدان قرهباغ شود.
3- عدم تعيين وضعيت قرهباغ: يکي از اشکالات بنيادين توافق اخير اين است که در آن هيچ اشارهاي به وضعيت سياسي قرهباغ نشده است. بهانه اصلي جنگ سه دههاي در قرهباغ، همين وضعيت سياسي قرهباغ است. اگر چه باکو عدم اشاره به سرنوشت قرهباغ را يک موفقيت و يک پيروزي تلقي ميکند، اما واقعيت اين است که همانگونه که الهام علياف، رييسجمهور آذربايجان اعلام کردهبود، 75درصد از جمعيت قرهباغ ارمني است و از آنجا که اين منطقه در دوران شوروي هم با وجود تعلق به جمهوري آذربايجان از وضعيت خودمختاري برخوردار بود، بايد وضعيت حقوقي مشخصي پيدا کند. مسکوت ماندن وضعيت حقوقي قرهباغ باعث ميشود که در آينده بهانه براي از سرگيري مناقشه و جنگ وجود داشتهباشد.
4- ضمانت روسيه: مسکو براي خود نقش ضامن در مناقشه قرهباغ تعيين کرده است. پيش از اين هم مسکو تاکيد کردهبود که از هر توافقي ميان باکو و ايروان حمايت خواهد کرد و اجراي آن را تضمين ميکند. اما واقعيت اين است که حل پايدار مناقشه قرهباغ و مسائل امنيتي قفقاز، نيازمند مشارکت همه دولتهاي پيراموني است و نقش يکجانبه روسيه، نميتواند به تنهايي نگرانيهاي امنيتي همه طرفين را برطرف کند. به ويژه به دليل مرزهاي طولاني ايران با منطقه قفقاز و همچنين منافع ترکيه در جمهوري آذربايجان، بايد ملاحظات اين کشورها نيز در يک توافق پايدار مورد توجه قرار گيرد.
5- مزدوران خارجي: يکي از مسائلي که در اين توافقنامه به آن اشارهاي نشده است، حضور مزدوران خارجي به ويژه شبهنظاميان تندروي تکفيري است. جمهوري آذربايجان حضور نيروهاي خارجي در اين جنگ را تکذيب کرده است، اما شواهد و اسناد زيادي در مورد حضور اين نيروها وجود دارد. استقرار تکفيريهايي که از سوريه به منطقه گسيل شدهاند، در بلندمدت و ميانمدت ميتواند نگرانيهاي امنيتي زيادي را براي کشورهاي منطقه ايجاد کند.
6- گروه مينسک: گروه مينسک که با رياست مشترک روسيه، امريکا و فرانسه از طرف سازمان امنيت و همکاري در اروپا به عنوان ميانجي صلح در مساله قرهباغ مامور شده است، در اين توافق نقشي نداشته است. منطقه قفقاز جايگاه مهمي در سياست اوراسيايي غرب به ويژه اروپا دارد. طبيعتا امريکا و فرانسه و کشورهاي اروپايي موافق يک طرح کاملا روسي براي حل مناقشه قفقاز جنوبي نيستند و علاقهمند هستند که ملاحظات آنها هم در اين توافق لحاظ شود.