نماد آخرین خبر

سرمقاله اعتماد/ قهرمان فرهنگی یک ملت

منبع
اعتماد
بروزرسانی
سرمقاله اعتماد/ قهرمان فرهنگی یک ملت

اعتماد/ « قهرمان فرهنگي يک ملت » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته احمد طالبي‌نژاد است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

چهل روز از درگذشت هنرمند ملي ايران استاد شجريان مي‌گذرد و در اين مدت سخن‌ها و نکات بسياري درباره ايشان گفته شده و بر دانش ما به عنوان مخاطبان علاقه‌مند آثار او افزوده شد به خصوص بعضي مصاحبه‌هاي منتشر نشده ايشان چه نوشتاري، صوتي و چه تصويري. از جمله يکي از مصاحبه‌هايي که هجده سال پيش در يک کشور اروپايي با ايشان انجام شد، نشان‌دهنده وسعت اطلاعات و دانش اين هنرمند ملي در همه زمينه‌هاست و بسيار صحبت‌هاي آموزنده‌اي بود. به تازگي نيز مصاحبه غافلگيرکننده‌اي مربوط به سال 62 حدود چهل سال پيش از ايشان منتشر شده که معلوم نيست به چه منظوري با ايشان انجام شده و از يک شبکه خبري برون‌مرزي پخش شد، ولي به نظر من براي دوستداران و پيگيران تاريخ موسيقي ايران بسيار آموزنده و پربار است. استاد در اين گفت‌وگو علاوه بر احاطه‌اي که به موسيقي ايراني از خود نشان مي‌دهد به چند نکته اساسي نيز اشاره مي‌کند که به گمانم براي نخستين‌بار چنين مباحثي به صورت کارشناسانه مطرح مي‌شود. از جمله در مورد تفاوت خيام به عنوان فيلسوف و حافظ در مقام يک عارف يا شاعر که پرسشگر مي‌پرسد چرا اين دو شاعر در نگاه غربي‌ها به يک اندازه شهرت ندارند و استاد شجريان با درايت تمام دليلش را توضيح مي‌دهد که غربي‌ها به فلسفه‌اي که خيام در آثارش مطرح مي‌کند، بيشتر علاقه و توجه دارند تا به اشعار عارفانه و تغزلي حافظ و اين به عقيده من ژرف‌ترين و ساده‌ترين تحليلي است که در اين باب عرضه شده است. يا در جاي ديگر از مصاحبه با اشاراتي به ريتم در موسيقي نواحي ايران دلايل فرهنگي، هنري و سياسي جغرافيايي اجتماعي اين تفاوت‌ها را بيان مي‌کند که مثلا چرا موسيقي منطقه کردستان ريتم تند و سريع دارد و در بعضي مناطق آنقدر ريتم کند و ساکت و آرام است. به هر حال اين نکات نشان‌دهنده اين است که استاد شجريان علاوه بر دانش موسيقايي در زمينه فرهنگ و ادب اين مملکت نيز کم از اساتيد دانشگاه ندارد. آن هم سال 62 بياناتي که حدود چهل سال پيش مطرح شده و طي اين مدت حتما بر دانش ايشان بيشتر افزوده شده بود، ولي متاسفانه تقدير چنين بود که در اوج پختگي روزگار اين بزرگمرد را از ما دريغ کند.

اما آن چيزي که به نظر من در اين مدت از استاد کم گفته و نوشته شده و لازم است از اين پس بيشتر به آن پرداخت و راجع به آن حرف زده شود اينکه او از همان بدو ظهور منادي آن چيزي بود در هنر ايران که اصطلاحا به آن عنوان پسامدرنيسم اطلاق مي‌شود. همين اصطلاح پسامدرنيسم چالش‌هاي زيادي را بر‌مي‌انگيزد. اگر بخواهم به شکل ساده، پسامدرنيسم را توضيح دهم يعني به‌روز کردن امکانات يا موجودي فرهنگي، هنري و اجتماعي هر کشوري براي استفاده امروزي‌ها که به نظر من تعبير ساده و گويايي است. به نظر من يکي از دلايل بي‌رمق شدن مدرنيسم اين بود که پيوند بين احساس و عواطف با عقلانيت را از بين برده بود و فقط بر عقلانيت تکيه مي‌کرد به همين دليل در کنارش جرياني به وجود آمد موسوم به پسامدرنيسم که در واقع برقراري پيوند ميان عاطفه و تعقل بود. وقتي به کارهاي استاد شجريان نگاهي بيندازيم چه در زمينه انتخاب شعرها يا در زمينه موسيقي و نحوه خواندن شعر و استفاده از ملودي‌هاي محلي در بعضي آهنگ‌هايي که خوانده و همچنين به‌روز کردن اين اشعار با يک‌جور رنسانس مواجه مي‌شويم که باعث شد نسل جوان آن دوران و ايضا اين دوران با داشته‌ها و گذشته خودش از فرهنگ و هنر و ادبيات و بسياري چيزهاي ديگر پيوند برقرار کند. به عقيده من اين استقبالي که جوانان امروز از آثار استاد شجريان دارند صرفا احساسي و غيرعقلاني نيست من به عنوان يک جوان از نسل گذشته که امروز در آستانه پيري قرار گرفته شاهد بودم دوراني را که موسيقي ايراني ديگر نمي‌توانست حوايج و نيازهاي نسل جوان را برآورده کند. در آن زمان جايگزيني برايش فراهم شد به اسم موسيقي پاپ که بعضي از آنها بسيار خوب بود و خواننده‌هاي خوبي در اين زمينه ظهور کردند از ابي و داريوش و فريدون فروغي و فرهاد مهراد گرفته تا چند نفر ديگر، اما واقع امر اين است که موسيقي اصيل ايراني با عناصر تکراري درگير شده بود. به قول دوستي به طنز مي‌گفت موسيقي سنتي به دلي‌دلي بيشتر شباهت پيدا کرده و شعري را هم مثال مي‌زد با اين عنوان که «از عشق تو ‌اي دلبر، ‌اي دلي‌دلي مي‌کنم» کار به جايي رسيد که اين نوع موسيقي کم‌کم داشت از رونق مي‌افتاد، البته منظورم موسيقي ارکسترال يا مجلسي ايراني نيست. نظرم موسيقي است که با سازهاي سنتي نواخته  مي‌شود.
معتقدم  از  وقتي شجريان ظهور کرد و در جشن هنر شيراز با آهنگ «اي مه من ‌اي بت چين» به اوج شهرت رسيد، رنسانسي در موسيقي سنتي ايران پديد آمد. کار را به جايي رساند که در برنامه راديويي که از هوشنگ ابتهاج صبح جمعه به نام گلچين هفته پخش مي‌شد با استقبال بالاي جوان‌هاي آن زمان‌ها مواجه شد. شجريان در اين برنامه هميشه يک ترانه اجرا مي‌کرد البته با خواننده‌هاي تازه کشف شده‌اي مثل پريسا و هنگامه اخوان و اين برنامه ساعت هشت صبح پخش مي‌شد و من در دوره دانشجويي پنجاه و چهار يا پنجاه و پنج مي‌ديدم آدم‌هاي تنبل از خواب ناز صبحگاهي مي‌گذشتند  و براي شنيدن اين برنامه پاي راديو مي‌نشستند. اين به نظر من جز سرآغاز يک رنسانس در موسيقي ايران چيز ديگري نبود و پيش‌قراولش را هم استاد شجريان بايد بدانيم که باعث شد جوان‌ها متوجه شوند که اساسا موسيقي ايراني چه ظرفيت‌هاي نامکشوفي دارد.  اين يک طرف ماجرا بود، اما از سوي ديگر ادبيات کلاسيک ايران دچار فطرت هم شده بود يعني فقط ميانسالان و پيران بودند که اين نوع ادبيات را دنبال مي‌کردند، در آن زمان خاطرم هست کمتر کسي سراغ سعدي و مولانا مي‌رفت و اين شجريان بود که همراه با استاد لطفي و عليزاده با خواندن تصانيف روي اشعار شاعران بزرگ مثل حافظ، سعدي، خيام و مولانا ما نسل جوان را متوجه کردند که ادبيات کلاسيک ما چقدر ظرفيت به‌روز شدن دارد و چه تنوعي درش هست و ما از آن غافل هستيم، به‌ خصوص وقتي که اشعار خيام را که توسط کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان با مديريت استاد احمدرضا احمدي با موسيقي جذاب و دل‌انگيز فريدون شهبازيان خواند؛ شاهد بودم که نسل جوان چه استقبالي از اين اثر به عمل آوردند و شجريان را همچون بت مي‌پرستيدند و ستايش مي‌کردند هم به دليل صداي ملکوتي و بسيار جذابش و هم به عنوان کسي که اشعار خيام مي‌خواند. آخر آن زمان خيام منادي تفکر عميق فلسفي بود که جوان‌ها هم خوش‌شان مي‌آمد.

 نکته آخر درباره استاد، خواندن شعر شاعران معاصر بود که به نظرم کار فوق‌العاده و عجيبي مي‌آمد، چون شعرهايي که او انتخاب مي‌کرد مثل پر کن پياله را فريدون مشيري و داروک از نيما يوشيج واقعا جرات مي‌خواست که خواننده سنتي سراغ شعر معاصر برود ولي آنچه مسلم است اينکه اين ترانه‌ها با استقبال بالايي مواجه شد. همچنين پر کن پياله را که يک‌جور غزل مدرن بود. استاد بر همين گونه استفاده از شعر شاعران معاصر را ادامه داد و بعد از انقلاب هم همين روش را دنبال کرد. به عقيده من خود اين رويکرد در آينده که چندان دور هم نخواهد بود، مي‌تواند استاد شجريان را به پيش‌قراول پسامدرنيسم در هنر و موسيقي معاصر ايران تبديل کند که وظيفه اصلي اين جريان هم رهانيدن موسيقي سنتي ايراني از چنگال رخوت و تکرار است.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar