دریاچه هامون ایران خشک میشود

شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ليلا مرگن/ «آب ما بايد مهار شود و در اختيار ما قرار گيرد»، «سد کمالخان هدف است»، «سد کمالخان براي ما ابزار است»، «سد کمالخان بعد از سلما، بعد از کجکي، بعد از بخش آباد و سلسه سدهاي ما است، آب ما هدر نخواهد رفت». اينها جملات اشرف غني، رئيسجمهور افغانستان در جريان بازديد از سد کمالخان است که در بالادست ايران قرار گرفته است. او بهصراحت با اين جملات، بينالملليبودن رودخانه هيرمند را نقض ميکند و به تعهدات بينالمللي پشت پا ميزند؛ اما سخنانش بدون هيچ واکنشي از سوي وزارتخانههاي امور خارجه و نيرو و حتي مجامع بينالمللي به فراموشي سپرده ميشود؛ درحاليکه اگر هر کشور ديگري جاي ايران بود، بدونشک نهادهاي بينالمللي با دادن يک اخطار به نقضکننده اين قوانين، سکوت کامل اختيار نميکرد. حالا سد کمالخان آبگيري شده تا همان سيلابهايي که تالاب هامون را پر ميکرد و به کشاورزي سيستان رونق ميداد، ديگر به سمت ايران نيايد. حجت ميانآبادي، دکتراي مديريت منابع آب، هيدروپليتيک و ديپلماسي آب از دانشگاه صنعتي دلفت هلند و استاديار دانشگاه تربيت مدرس، در گفتوگو با «شرق» ميگويد که دکترين عمق استراتژيک ترکيه با توهم توسعه، برنامههايي براي منابع آبي افغانستان دارد که تبعات آن مستقيما دامنگير ايران ميشود و به مهاجرتهاي گسترده از جنوب شرق کشور دامن ميزند. مشروح گفتوگو با حجت ميانآبادي در ادامه ميآيد.
سد کمالخان با چه هدفي در افغانستان ساخته شده است؟
سد کمالخان بعد از سد کجکي بزرگترين سد بر روي هيرمند است. سال 1996 افغانستان رسما اعلام کرد که دوباره شروع به ساخت اين سد خواهد کرد. فاز دوم سد، سال 2015 تکميل شد و افغانستان از سال 2017 شروع به تکميل فاز سه آن کرد. اواخر امسال اعلام رسمي شد که اين پروژه شروع به آبگيري شده است. هدف اصلي اين سد، کنترل سيل و توسعه اراضي کشاورزي است. افغانستان قصد دارد سطح زير کشت کشاورزي در ولايت نيمروز را از 80 هزار هکتار فعلي به 170 هزار هکتار افزايش دهد. به جز اين، مسئولان اين کشور توليد 9.5 مگاوات انرژي برقابي را هم مدنظر دارند. يکي از مسائل جدي بين ايران و افغانستان رعايتنکردن حقابه زيستمحيطي تالابهاي هامون و برداشت آب از هيرمند است. يکي از اثرات سوء ساخت سد کمالخان، بحث توسعه کشاورزي است. در توسعه کشاورزي افغانستان مسائل زيستمحيطي در نظر گرفته نشده است. براي مثال ميزان کشت خشخاش در افغانستان از سال 2016 تا 2017 تقريبا 63 درصد افزايش پيدا کرده است و طبق آمار UNODC سطح زير کشت به 328 هزار هکتار رسيده است. نکته مهمتر اينکه بيشترين کشت خشخاش را تقريبا در دو ولايت هلمند و قندهار داريم که بيشترين ميزان کشت خشخاش در کل افغانستان را دارد. هر دو ولايت در حوضه آبريز هيرمند است. براساس آمار 2018 سازمان ملل، کشت خشخاش در هلمند در اين سال، 137 هزار هکتار بوده است که اگر اين سطح را با کابل مقايسه کنيم که سطح زير کشت آن تقريبا 480 هکتار است، متوجه عمق فاجعه ميشويم.
از آب سد کمالخان براي توسعه کشت خشخاش استفاده خواهد شد؟
دولتسازي در افغانستان اينقدر پررنگ نيست که بگويد اجازه کشت خشخاش نميدهم. بخش بالايي از آب هيرمند، صرف کشت خشخاش ميشود که گياهي تقريبا آببر است. به جز اثرات انساني و امنيتي اين گياه، بحث آببري آن خيلي مهم است. در افغانستان خشخاش به صورت آبي کشت ميشود. توسعه کشاورزي ميتواند چالشهاي خيلي جدي داشته باشد.
سرمايهگذار سد کمالخان خود افغانستان بوده است؟
بله، بودجه ساخت اين سد نزديک به 80 ميليون دلار است. شرکت مجري نيز شرکت موسوم به «پمکتک» ترکيه است. حضور پررنگ ترکيه بهعنوان کشوري که توهم نوعثمانيگري دارد، در افغانستان مشهود است. اين کشور برنامه جدي دارد که از آب براي توسعه نفوذ خود در کشورهاي همسايه استفاده کند. ترکيه نقشي جدي در سدسازي افغانستان و مسائل آبي اين کشور بازي ميکند و بازي خواهد کرد. اين کشور برنامههاي گستردهاي از نظر فرهنگي براي حوزه نفوذ در افغانستان تعريف کرده است. به اختلاف شديد بين ايران و افغانستان و ايجاد فضاهايي که اردوغان را منجي افغانستان معرفي ميکند، در برخي رسانهها، از سوي خبرگان افغانستان دامن زده ميشود. ترکيه دکترين عمق استراتژيک دارد و از اين دکترين براي کشورهاي همسايه و غيرهمسايه استفاده ميکند. برنامههاي جدي در اين زمينه دارد و يکي از اين برنامهها استفاده از ابزار آب براي نفوذ در افغانستان با توهم توسعه و توهم احياي امپراتوري نوعثماني است.
آبگيري سد کمالخان چه تأثيري بر ايران دارد؟ آيا اين سد باعث ميشود همان سيلابهايي که قبلا وارد ايران ميشد، ديگر به کشور وارد نشود؟
وقتي بحث سدسازيهاي افغانستان مطرح ميشود، چه در حوزه هيرمند و چه هريرود، يقينا اين اقدامات به سد کمالخان ختم نخواهد شد. افغانستان سدهاي متعددي عمدتا در سرشاخههايي که منبع اصلي تغذيهکننده تالاب هامون هستند، ميسازد. فراه و بخش آباد دو سرشاخه مهم و حياتي براي زندهبودن تالابهاي بينالمللي هامون بودند که مشمول ساخت پروژههاي آبي شدند. نبايد سدسازي افغانستان را محدود به کمالخان کنيم و اشتباهي را که در بحث سد ايليسو و پروژه گاپ ترکيه ايجاد شد، بار ديگر تکرار کنيم. در آن مورد تمرکز بر سد ايليسو باعث شد از 9 اَبَرپروژه سدسازي ترکيه غفلت کنيم. کمالخان اثرات متعددي بر پاييندست دارد. تالاب بينالمللي هامون که يک تالاب ثبتشده در کنوانسيون رامسر و داراي ارزش حياتي، انساني و فرهنگي است، وابسته به سيلابهايي بود که از هيرمند ميآمد و تالابها را تغذيه ميکرد. يک هدف اصلي سد کمالخان، کنترل همين سيلابهاست. اين مسئله حيات تالاب هامون را به خطر مياندازد. تعاملات آبي ايران و افغانستان به بيش از دو قرن برميگردد. 50 يا 60 سال پيش که رايزني براي معاهده هيرمند در جريان بود، مسائل زيستمحيطي مسئله مهمي نبودند؛ حتي در تاريخچه و اسناد مذاکرات داريم که کشور ميانجيگري که براي داوري بين ايران و افغانستان آمد، حقابه تالابهاي هامون را بهعنوان هدررفت آب مطرح ميکرد. درنظرنگرفتن حقابه براي تالاب به يک چالش بزرگ براي منطقه تبديل شده است.
ايران و افغانستان مذاکراتي داشتند و قرار بود حقابهاي براي هامون در نظر گرفته شود. مذاکرات به نتيجهاي رسيد؟
هنوز اين مذاکرات به نتيجه نرسيده است. حداقل درباره خروجي آن اطلاعرساني نشده است. شايد بهتر بود مسئولان اجرائي اين قضيه درباره پيشبرد اين مذاکرات و نتايج آن مسائلي را بگويند و اعلام کنند که بحث حقابه تالابهاي هامون چه شد. اولين اثر آبگيري سد کمالخان بحث حذف سيلابهايي است که در زبان محلي به آن دشتمال گفته ميشود. اين سيلابها عامل اصلي حيات هامون است. جريانهاي زيستمحيطي رودخانه هم بحث مهمي است که با احداث سد، دچار چالش جدي ميشود. در مطالعات ساخت سد نه شرکت مشاور و نه شرکت ترکيهاي خود را ملزم به رعايت مسائل زيستمحيطي نکردهاند. ازآنجاکه در کشور افغانستان بحث ميل شديد به توسعه با رويکردهاي غلط (به نظر من) حاکم است، مسائل زيستمحيطي هيچ جايگاهي در برنامههاي توسعه افغانستان ندارد. مصداق بارز رويکردهاي غلط توسعه در افغانستان -که بحث مفصلتري را ميطلبد- برداشتهاي بسيار گسترده از آب زيرزميني در حوضههاي مختلف بهخصوص در شهرهاي نزديک به شهر کابل است. اگرچه کابل در حوضه آبريز هيرمند قرار ندارد اما افت سالانه بيش از يک متر از سطح آب زيرزميني اين حوضه، نشان ميدهد که رويکرد توسعه در افغانستان بههيچعنوان با مسائل زيستمحيطي همخوان نيست. طبيعي است که تبعات زيستمحيطي سدسازي براي کشورهاي ديگر هم براي افغانستان مهم نباشد. سرمايهگذاريهايي که کشورهاي ديگر در افغانستان ميکنند، ميتواند ابهامات جدي ايجاد کند. سد کمالخان اثرات انساني هم دارد. با عدم رعايت حقابه رودخانه و تالاب هامون، شاهد افزايش گرد و غبار شديد در منطقه و بهخطرافتادن سلامت و امنيت انساني جنوب شرق کشور خواهيم بود که مصداق بازر بحث آسيبرساني جدي به پاييندست است. در کنوانسيونهاي بينالمللي بهعنوان اصل عرفي، کشورهاي بالادست را از هر اقدامي که باعث آسيبرساني جدي به کشورهاي پاييندست ميشود، منع ميکنند. مسئله بعدي اقتصادي است. ازآنجاکه کشاورزي اصليترين فعاليت براي حيات در منطقه است، بلاشک قطع اين جريان و محدوديت منابع آبي براي مصارف کشاورزي، آسيب جدي به مردم بومي منطقه ميزند و ميتواند منجر به آسيبهاي انساني شديد، مهاجرتهاي گسترده و تخليه مناطق مرزي کشور شود.
کشورهاي ديگر در توسعه پروژههاي آبي افغانستان چه نقشي دارند؟
مسئله ديگري که درباره افغانستان خيلي پررنگ است اين است که متأسفانه مقامات افغانستان از اين مسئله غافل هستند که آب به ابزار سياسي تبديل شده است. کشورهاي ديگر با تسلط بر منابع آبي افغانستان و با ايجاد توهم و تصور توسعه در اين کشور، سعي ميکنند حوزه نفوذ خود را در افغانستان افزايش دهند. اقدامات هند و اقدامات گسترده ترکيه نشان از اين دارد که کشورهاي مختلف براي نفوذ در افغانستان از منابع آبي اين کشور استفاده ميکنند که اين سبک از توسعه در ميانمدت به دليل عدم رعايت مسائل زيستمحيطي و هيدروپليتيکي به ضرر مردم افغانستان و بعد از آن به ضرر کشورهاي پاييندست ختم خواهد شد. بنابراين مناسب است که مسئولان افغانستان اين مسئله را حتما مد نظر قرار دهند که دخالتهاي کشورهاي ديگر براي انجام مسائل مختلف در حوزه آب افغانستان نه براي دلسوزي بلکه براي اختلافافکني و پيگيري نفوذ سياسي همچنين تسلط خود بر افغانستان است.
افغانستان بالادست سد دوستي بهعنوان مهمترين سد تأمينکننده آب مشهد، اجراي سد پاشدان را در دستور کار دارد. ساخت اين سد چه تأثيري بر امنيت آبي شمال شرق کشور خواهد داشت؟
سد پاشدان يکي از مجموعه سدهايي است که افغانستان بر بالادست هيرمند احداث ميکند. اين سد مشابه ساير سدهاي اين کشور، مطالعات زيستمحيطي ندارد و نکته مهم اين است که 60 درصد اين سد تکميل شده است. آبگيري اين سد اثرات جدي بر شمال شرق کشور خواهد داشت. کلانشهري مثل مشهد که جزء حوضه آبريز هريرود محسوب ميشود و از نظر حقوق بينالملل و کنوانسيوهاي بينالمللي آبهاي فرامرزي، اين شهر از رودخانه هريرود داراي حقابه است اما افغانستان و ايران هيچ قراردادي بر سر هريرود ندارند و اقدامات افغانستان در اين حوزه يقينا چالشهايي جدي براي منطقه شمال شرق کشور ايجاد ميکند. به خصوص در بحث امنيت آب شرب و آبي که مستقيما به امنيت انساني وابسته است، دچار مشکل ميشويم و چالشهايي در بخش کشاورزي ايجاد ميکند زيرا در ساخت اين سد هيچيک از اصول و مباني کنوانسيونهاي بينالمللي ديده نشده است.
براي جلوگيري از اقدامات افغانستان راهکار ديپلماتيکي وجود دارد؟
مهمترين راهکار ديپلماتيک، شفافشدن دغدغهها و شبکه مسائل مشترک براي دو کشور است. ما اگر از ديپلماسي آب دم ميزنيم، اولين قدم شفافکردن واقعيتها و شناخت واقعي مسائل است. با توجه به کنوانسيونها و پيشنهاد نهادهاي بينالمللي و حقوق بينالملل، اولين قدم کوچک، انجام مطالعات مشترک بين دو کشور و انجام ارزيابي زيستمحيطي مشترک توسط دو کشور است که بهصورت مشارکتي دغدغههاي طرفين در مذاکرات مختلف مرتفع شود و توافق صورت بگيرد. بعيد ميدانم ملت افغانستان و بعضا دولت افغانستان در صورت آگاهي از تبعات غيرانساني ساخت سد کمالخان بر مردم پاييندست سد که پيمانها و قرابتهاي خوني، فرهنگي و تاريخي بسيار جدي با مردم سيستانوبلوچستان دارند، حاضر باشند چشمشان را بر تبعات شديد انساني پاييندست ببندند و نسبت به آن بيتفاوت باشند. مسئله دوم اين است که مکرر هم گفتهام مسئولان دو کشور بايد مسئله سيستان بزرگ را در نظر بگيرند. هر طرح توسعهاي در افغانستان و ايران بدون در نظر گرفتن سيستان بزرگ امکانپذير نيست. سيستان بزرگ قسمتي از خاک ايران و افغانستان را شامل ميشود. مقامات دو کشور بايد فارغ از خط و مرزهاي سياسي فرضي، به اين برسند که پايداري منطقه بهجز توسعه همزمان در دو کشور، امکانپذير نيست. بستن آب براي توسعه يک قسمت و نديدن پاييندست يقينا تبعاتي را دامنگير مردم خود افغانستان هم خواهد کرد. سرمايهگذاري گسترده براي توسعه سيستان در سمت ايران، بدون ديدن نيازها و چالشهاي سمت افغانستان، بحث توسعه و پيشرفت پايدار در سيستان را رقم نخواهد زد.
در تاريخ سيستان هر موقع سيستان قد علم کرده است، سيستان بزرگ بهصورت کامل به پايداري و ثبات رسيده است. در سمت سيستان افغانستان پتانسيلها و فرصتهايي هست که سمت ايران از آن کمبهره است و در ايران هم فرصتهايي است که در سمت افغانستان وجود ندارد. همافزايي اين فرصتها باعث پيشرفت چشمگير خواهد شد. در تاريخ هميشه سيستان بزرگ را محور توسعه قرار دادهاند؛ از زماني که انگليسيها آمدند و خط مرزي کشيدند، نگاه بخشينگر نهتنها منجر به توسعه هيچيک از بخشهاي سيستان ايران و افغانستان نشد و توسعه به ارمغان نياورد بلکه چالشهاي دو منطقه را بيشتر کرد.