چین، جنگ سرد دوم امریکا

ايران/متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
اکونوميست-ترجمه زهره صفاري/ دولت «دونالد ترامپ»، ارتباط با چين را تهديدي از سوي يک قدرت استبدادي يافت و براي رويارويي با آن اقداماتي تکمحوري را پيش گرفت. چراکه ترامپ، همپيمانان قديمي را بيشتر از يک شريک، نوکر و زيردست ميدانست. اما «جو بايدن» براي ورود به استراتژي رويارويي با چين بايد راهي متفاوت را برگزيند. به عبارت ديگر نياز به تعاملي چشمگير با کشورهايي همفکر دارد تا بتواند تلاشهاي آنها را به سود خود کند. بدون شک در مسير يافتن اين همپيمانان جديد موانع بسياري پيش روي دولت جديد امريکا خواهد بود اما مزاياي آن هم به همان نسبت ارزنده است.
براي درک علت بهرهگيري از اين استراتژي بايد نگاهي به تفاوت جنگ سرد با چين و جنگ سرد چند سال قبل جهان داشته باشيم. برخلاف دوره قبل که اتحاد جماهير شوروي بر ايدئولوژي و سلاحهاي هستهاي تمرکز داشت، ميدان نبرد امروز بر فناوري اطلاعات مانند انتقال دادهها، شبکه نسل 5 تلفن همراه، استانداردهاي اينترنتي، هوش مصنوعي و رايانههاي پيشرفته قرار دارد. بنابراين در روابط امريکا يا چين تنها قدرت نظامي مطرح نيست بلکه اقتصاد پويا حرف نخست را ميزند و حتي گاهي تحقيقات علمي نيز ميتواند برتريهايي براي هر يک در اين رقابت ايجاد کند.
جنگ سرد اول، دو جهان متفاوت را به تصوير کشيد اما بازيگران جنگ سرد دوم، پيوند بيشتري با هم دارند. شايد علت اين امر به ورود چين به اقتصاد جهاني بويژه پس از عضويت در سازمان تجارت جهاني در سال 2001 بازگردد. ولي در عين حال نبايد دستاوردهاي گسترده تکنولوژيک اين کشور را ناديده گرفت. چراکه بهطور مثال در حوزه ريزتراشهها، طرحهاي انگليسي و امريکايي شايد در کارخانههاي تايوان و با تجهيزات هلندي و ژاپني و لنزهاي آلماني ساخته شوند اما در نهايت اين کارخانههاي چيني هستند که ميتوانند آن را روي سختافزارها سوار کنند.
حزب کمونيست چين، تکنولوژيها را مسير دستيابي به قدرت يافته است و در اين راه بازار گسترده و انگيزه و سختکوشي استعدادهايش بسيار کارگشا است. از طرفي چين با آگاهي از شرايط، تکنولوژياش را با قراردادهاي مطمئن صادرات عرضه و خود را به عنوان يک قدرت ديجيتال در بازار جهاني معرفي کرده است.
در برابر اين پيشرفتها، آقاي «ترامپ» با واکنشي يکسويه و فرسايشي به موفقيتهايي دست يافت. او توانست با تهديد برخي همپيمانانش به تحريم شبکه نسل 5 شرکت چيني هواوي و تهديد به تحريم کارخانههاي توليد کننده ريزتراشههاي اين برند، تا حدودي به آن آسيب بزند. اما اين اقدام در بلندمدت به سود چين تمام شد. چراکه اين کشور در ساخت ريزتراشههايي در کلاس جهانياش به خودکفايي رسيد. اما نتيجه مهمتر از اين شرايط اين است که زورگويي امريکا با چشمانداز کوتاه دسترسي به منافع خود، ميتواند با انزواي هر يک از همپيمانانش در مسير دسترسي به فناوريها، اين کشور را از جايگاه مورد نظرش دور کند.
دادگاه عالي اتحاديه اروپا تاکنون دو بار انتقال داده به امريکا را ممنوع کرده است و سياستگذاران اروپايي درصدد تبيين لوايحي هستند تا با تعيين ماليات ديجيتال براي غولهاي فناوري امريکايي، مالکيتهاي خارجي و بويژه امريکايي را محدود کنند. در اين شرايط، تعامل پرسود ميتواند مناقشه با اروپا را به همکاري بدل کند. به عبارت ديگر به جاي بحث بر سر راههاي مقابله، طرفين ميتوانند بر سر مسائلي مانند مالياتها، قوانين مالکيت و زنجيره توليد توافق کنند. به طور مثال، قانون حفاظت از دادههاي عمومي اروپا يکي از راههاي استانداردسازي تعامل خارج از قاره سبز خواهد شد. چراکه همکاري نزديک اطلاعاتي، همپيمانان را ميتواند در برابر تهديدات امنيتي هکرها يا شرکتهاي فناوري چيني آمادهتر سازد. همچنين تعامل فناوري با تکيه بر استانداردهاي بومي ميتواند علاوه بر ايجاد محيطي دلپذير براي فعاليت کارخانهها از فروپاشي جوامع نيز محافظت کند.
بنابراين امريکا به جاي انزواطلبي، با بهرهگيري از يک تعامل پرسود و همکاري نزديک با کشورهاي همديدگاهش ميتواند جايگاه پيشتاز خود در رقابت فناوري را حفظ کند. اين تعامل همچنين ميتواند فراتر از مرزها رفته و امريکا را به مکاني براي جذب استعدادهاي خارجي و پايگاه تحقيقاتي فناوري جهان بدل کند. اين همان نقطه ضعف چينيها است. بسياري بر اين باورند که چنين همکاريهايي نيازمند توافق تشکيلاتي مانند ناتو يا سازمان تجارت جهاني است اما اين پروسه در اين مسير بسيار زمانبر خواهد بود. راه سادهتر نيز پيشبرد اين هدف از مجراي گروه هفت است. به هر حال اين تعامل پرسود به سادگي به دست نميآيد. چراکه امريکا مانند سابق قدرت برتر جهان نيست و ديگر جايگاهي را که بعد از جنگ جهاني دوم به دست آورده بود، ندارد. بنابراين بايد به توافقات جامع با همپيمانانش در حوزههاي مختلف-ماليات، خصوصي سازي، سياستگذاري صنعتي و...- روي آورد تا بتواند براي سالها ساختارش را حفظ کند. اما استراتژي کارآمدي در خارج جز با توافق دو حزب در واشنگتن محقق نخواهد شد.
در نقطه مقابل، همپيمانان اروپايي واشنگتن نيز بايد به اين توافق تن بدهند و حتي به کشوري اعتماد کنند که بارها از سوي رئيس جمهوري اش (ترامپ) تحقير شدهاند. برخي کشورهاي اروپايي نيز بايد رؤياي ابرقدرت شدن و جدايي از چين و امريکا را تعديل کنند. چراکه در برهه فعلي قرباني کردن اين رؤيا مزاياي بيشتري خواهد داشت. يک تعامل پرسود ميتواند بر رقابت با چين در حوزه فناوري متمرکز شود و با مصالحه در برخي بخشها معضلاتي مانند بحران گرمايش زمين، بهداشت و کنترل تسليحات را تحت مديريت درآورد. دست آخر اينکه يک تعامل پرسود با ممانعت از وقايع پيشبيني نشده، جهان را به مکاني امنتر بدل ميکند. به عبارت ديگر وقتي ابرقدرتها در مسير تضاد ديدگاهها قرار ميگيرند اين تعامل بهترين علاج خواهد بود.