نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

نسخه اصلی تعطیلی ضربتی

منبع
دنياي اقتصاد
بروزرسانی
نسخه اصلی تعطیلی ضربتی

دنياي اقتصاد/متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

 در هفته‌هاي گذشته با توجه رشد بالاي آمار ابتلا و فوتي کرونا، نياز به يک طرح تعطيلي احساس مي‌شد. «دنياي‌اقتصاد» در مطلبي با عنوان «نسخه نجات از انفجار کرونا» در تاريخ ۱۴ آبان، بر ضرورت اين تعطيلي تاکيد کرد. در روزهاي اخير طرح تعطيلي دوهفته‌اي اجرايي شد که مطابق شواهد، عناصر يک «تعطيلي فراگير ضربتي» را ندارد. حال پژوهشگران ايراني از دانشگاه‌هاي معتبر دنيا، در قالب ۶ سوال و به زبان ساده توضيح مي‌دهند که چطور مي‌توان با يک طرح همه‌جانبه و با همکاري مردم، به نسخه عملي براي «مقابله با کرونا» دست يافت.


شيوع کرونا در تمام کشورها، سياستمداران و تصميم‌گيران را در دو‌راهي اقتصاد و سلامت قرار داده است. محققان ايراني، در مطلبي با عنوان «نسخه نجات از انفجار کرونا»، که در روزنامه «دنياي‌اقتصاد» منتشر شد، استدلال کردند که تصور دوگانگي در انتخاب بين اقتصاد و سلامت در دوران کرونا تصوري نادرست و پرهزينه است. از نگاه نگارندگان اين مقاله مي‌توان با اصلاح اين ديدگاه و سياست‌گذاري متناسب با اين اصلاح ديدگاه، هم مرگ‌ومير شهروندان را به يک‌دهم اعداد امروز رساند و هم وضعيت اقتصاد کشور را ضعيف‌تر نکرد. از زمان انتشار اين مقاله مهم و سياستي، سوالات زيادي در مورد عملياتي شدن آن مطرح شده که در اين مطلب، به ۶ سوال متداول پاسخ داده شده است. محمد اکبرپور(دانشگاه استنفورد)، هژير رحمانداد (دانشگاه ام‌آي‌تي)، نويد غفارزادگان (دانشگاه ويرجينيا تک)، بابک حيدري (دانشگاه نورث‌ايسترن) و محمد مروتي (دانشگاه خاتم) در اين گزارش با پاسخ به اين ۶ سوال، ضرورت فراگيري تعطيلي ضربتي را تشريح مي‌کنند.

۱- چرا تعطيلي فراگير ضربتي ضروري است؟

فرض کنيم يک فرد در شرايط عادي به‌صورت متوسط با ۵۰ نفر در تماس است و اگر بيمار باشد پنج نفر از آنها را بيمار مي‌کند. به‌دليل شيوع کرونا و رعايت پروتکل‌هاي بهداشتي، اين فرد تنها با ۲۰ نفر تماس دارد و به‌دليل استفاده از ماسک، اين فرد حدودا يک نفر ديگر را طي دوران بيماري خود بيمار مي‌کند. به‌نظر خوب مي‌رسد، نه؟ در اين شرايط، اگر در يک شهر ۲۰۰ نفر بيمار باشند، با سطح معقول رعايت پروتکل‌هاي بهداشتي، تعداد بيماران کمابيش حدود ۲۰۰ نفر مي‌ماند، چون هر بيمار يک نفر را بيمار مي‌کند. اينجاست که مي‌گوييم «عدد بازتوليد ۱ است».

حال فرض کنيد به‌دليل يک دوره بي‌احتياطي و عدم رعايت پروتکل‌هاي بهداشتي، تعداد بيماران جديد در روز با يک جهش به ۵۰۰ نفر برسد و سپس احتياط و سطح معقول رعايت پروتکل‌ها از سر گرفته ‌شود. حال دقيقا به اين دليل که هر فرد بيمار به‌طور متوسط يک نفر را بيمار مي‌کند، تعداد روزانه بيماران از اين به بعد ۵۰۰ باقي خواهد ماند! مشابه همين، اگر بتوانيم به روشي تعداد بيماران روزانه را به‌طور ضربتي به ۱۰۰ کاهش دهيم، تعداد بيماران روزانه همواره در همان عدد متوقف خواهد شد، البته مادامي که سطح معقول رعايت پروتکل‌ها برقرار باشد.

بنابراين در شرايطي که کاهش تماس‌هاي اجتماعي و استفاده از ماسک يکسان است (به‌طوري که هر بيمار تنها يک فرد ديگر را بيمار مي‌کند)، تعداد بيماران روزانه مي‌تواند ۱۰۰، ۲۰۰، يا ۵۰۰ باشد و پيوسته در آن سطح بماند. دقت کنيد که تعداد مرگ‌ومير تابع تعداد بيماران است. به همين دليل کشورهاي گوناگون عدد بازتوليد نزديک «يک» دارند، اما نرخ مرگ در آنها به‌شدت متفاوت است (شکل۱). از همين مثال ساده روشن است که نقش يک تعطيلي ضربتي چند هفته‌اي چقدر برجسته است: بعد از چند هفته تعطيلي کامل و در نتيجه کاهش شديد تماس‌ها، تعداد بيماران افت شديدي خواهد کرد. اگر بعد از تحمل اين چند هفته دشوار، سطح تعاملات و فعاليت‌هاي اقتصادي دقيقا به سطح فعلي برگردد، از آن به بعد سطح پايدار تعداد بيماران و به‌دنبال آن مرگ‌ومير روزانه در سطح تعادلي بسيار پايين‌تري پايدار خواهد شد. اما چگونه مي‌توان تعداد بيماران را از ۵۰۰ به ۱۰۰ رساند؟ تجربه ايران درماه‌هاي گذشته نشان مي‌دهد تنها راه آن تعطيلي گسترده تمام فعاليت‌هاي غيرضروري است، همان‌طور که دراوايل امسال اتفاق افتاد و تعداد مرگ‌ومير را به سرعت پايين آورد.

مساله‌ پيش روي سياست‌گذار اين است: يا بايد ميزان مرگ‌ومير روزانه فعلي در حدود ۵۰۰ نفر را تا مدت‌ها بپذيرد، يا سختي سه، چهار هفته تعطيلي را به جان بخرد و از آن پس تعداد مرگ‌ومير روزانه ۱۰۰ نفر را تحمل کند. به‌عبارتي با چند هفته تعطيلي، مي‌توان در يک‌سال آينده دست کم جان صد‌هزار نفر را نجات داد!

۲- چگونه مي‌توان «خطاي دوگانگي» اقتصاد و سلامت را به زباني ساده توضيح داد؟

يک مثال به درک موضوع کمک مي‌کند. فرض کنيد شهروندان و دولت در کنترل خودروي تعاملات جامعه هستند. اين خودرو تنها سه پدال دارد: گاز، ترمز و خلاص. فشار گاز يعني همه تعاملات اجتماعي و اقتصادي به‌صورت معمول در سطح قبل از کرونا برقرار است، خلاص زماني است که تعاملات کم‌اولويت پايين آمده اما هنوز فعاليت‌هاي حياتي اقتصادي در جريان است و ترمز وقتي است که بيشتر شهروندان در خانه مانده و تعاملات به حداقل رسيده است. قبل از پاندمي جامعه در بيشتر روزهاي سال پدال گاز را فشار مي‌داد تا اقتصاد به خوبي بچرخد. با آمدن پاندمي رابطه جديدي بين اين سه پدال و سرعت مرگ‌ومير براساس کرونا به‌وجود آمد که ملاحظات جامعه را عوض کرد: «هر هفته فشار بر پدال گاز، تعداد مرگ‌ومير روزانه را دو برابر مي‌کند، دنده خلاص موجب ثابت ماندن سرعت مرگ‌ومير در سطح فعلي (به هر ميزاني که باشد) مي‌شود و فشار بر ترمز براي يک هفته سرعت مرگ‌ومير را نصف مي‌کند.»

اين شبيه‌سازي تصوير نسبتا دقيق و ملموسي از چالش مقابله با کرونا ارائه مي‌کند. براي درک اين چالش، جامعه‌اي را تصور کنيد که در آن سطح اوليه بيماري معادل ۵۰ مرگ در روز است و جامعه يک سال تا عرضه واکسن فاصله دارد. فرض کنيد به‌خاطر اوضاع وخيم اقتصادي پدال گاز ماشين جامعه را فشار مي‌‌دهيم تا اقتصاد بهبود يابد. بعد از يک هفته، سرعت مرگ دو برابر شده و به ۱۰۰ نفر در روز مي‌رسد. بعد از دو هفته تعداد مرگ به ۲۰۰ مي‌‌رسد ولي هنوز جامعه قانع به برداشتن پا از روي پدال گاز نيست. بعد از يک ماه مرگ روزانه به ۸۰۰ نفر مي‌‌رسد. در اين نقطه، به‌نظر شما بهترين راه مديريت اقتصاد و بيماري (با گرفتن گاز، ترمز، يا خلاص) براي بقيه سال چيست؟ لطفا قبل از ادامه خواندن متن به اين سوال پاسخ دهيد.

فرض کنيم در اين نقطه جامعه چاره‌اي جز کاهش فعاليت‌ها نمي‌بيند چراکه يک هفته تعلل بيشتر مرگ روزانه را به ۱۶۰۰ نفر مي‌رساند. حال دو سناريو را در نظر بگيريم. در سناريوي اول از اين نقطه به دنده خلاص رو مي‌آوريم و بعد از اين هم براي کل ۱۱ ماه باقي‌مانده ديگر تمام تلاش خود را مي‌‌کنيم و به پدال گاز فشار نمي‌‌دهيم. تعداد مرگ در ۸۰۰ نفر در روز تثبيت مي‌شود و حدود ۲۷۰ هزار شهروند در اين سال جان خواهند داد هرچند که ۱۱ ماه از ۱۲ ماه را روي دنده خلاص بوده ايم. در سناريوي دوم ابتدا به مدت چهار هفته ترمز مي‌گيريم: مرگ از ۸۰۰ به ۴۰۰، ۲۰۰، ۱۰۰ و ۵۰ تقليل مي‌يابد. سپس براي ۱۰ ماه باقيمانده روي دنده خلاص مي‌‌رويم. در اين سناريو حدود ۱۸ هزار شهروند در سال آينده جان مي‌بازند و ۱۰ ماه سال را روي دنده خلاص بوده ايم. «به‌طور خلاصه، در هر دو سناريو بيشتر سال روي دنده خلاص خواهيم بود (۱۰ و ۱۱ ماه)، اما در يکي هزينه مرگ ۱۵ برابر ديگري است!» تجربه کشورهاي مختلف در ماه‌هاي گذشته اين تفاوت نتايج مرگ با وجود تعاملات مشابه را تاييد مي‌کند: کشورهايي چون چين، کره‌جنوبي، تايلند و نيوزيلند با پايين آوردن مرگ (فشار ترمز) پس از موج اوليه بيماري و حفظ دنده خلاص پس از آن با مرگ کمي روبه‌رو بوده‌اند. بعضي ديگر، چون آمريکا، مکزيک، ايران و شيلي مدت کمتري بر ترمز فشار آوردند و در سطح بسيار بالاتري از مرگ به دنده خلاص بازگشتند. سرانه مرگ‌ومير اين کشورها حدود صد برابر دسته اول بوده، هر چند هر دو گروه گريزي از تعاملات در سطحي که جلوي رشد نمايي بيماري را بگيرد (دنده خلاص) نداشتند. در نهايت يا به انتخاب يا به اجبار مرگ، همه جوامع به دنده خلاص روي خواهند آورد و بنابراين هزينه اقتصادي پاندمي براي همه کم و بيش يکسان است. برنده جامعه‌اي است که قبل از گذار به دنده خلاص، مرگ‌ومير را به شدت کاهش داده است: در مثال بالا چهار هفته ترمز به نجات جان ۲۵۰ هزار شهروند انجاميد.

۳- چگونه در بلندمدت ضمن جلوگيري از انفجار مجدد بيماري فعاليت‌هاي اقتصادي را بالا نگه داريم؟

در بلندمدت نياز به رصد مداوم و کنترل شرايط براي جلوگيري از انفجار مجدد بيماري داريم اما اين به اين معنا نيست که بايد فعاليت‌هاي اقتصادي تعطيل شود. براي کنترل بيماري در سطح فعلي (دنده خلاص در مثال بالا) بايد تعاملات پرخطر به حدود يک سوم قبل از پاندمي کاهش يابند. اينکه اين کوپن محدود تعاملات چگونه مصرف مي‌شود در تعيين نتايج اقتصادي اهميت زيادي پيدا مي‌کند. مثلا، عاقلانه اين است که بخش عمده آن کوپن محدود، صرف مراودات ضروري‌تر اقتصادي جامعه شود تا تجمعات در مکان‌هاي بسته عمومي يا مهماني‌هاي خصوصي. همين‌طور از زدن ماسک و عينک تا تهويه فضاهاي بسته، تعامل در فضاهاي باز، دورکاري و محدود کردن ظرفيت وسايل نقليه عمومي، هر کاري که به کاهش ريسک تعامل مي‌انجامد مصرف کوپن را کاهش داده و اجازه فعاليت اقتصادي بيشتري را با اين کوپن ثابت به همه خواهد داد.  وضعيت کشور پس از دوران تعطيلي کوتاه مدت، مانند بيماري است که به توصيه اکيد پزشک، اجازه استفاده بيش از ۱۵۰۰ کالري در روز را ندارد. حال انتخاب با اوست که آيا با دو شيريني همه هزار و پانصد کالري روزانه را مصرف کند و ديگر در کل روز هيچ چيزي نخورد و بدنش هيچ ويتاميني دريافت نکند، يا اينکه با يک رژيم مناسب هر سه وعده غذايي را با انواع مواد مفيد و کم‌کالري‌تر طي کند، يا حتي با ورزش روزانه و سوزاندن کالري غذاي کامل‌تري ميل کند. به همين ترتيب، در کرونا نيز تعداد برهم‌کنش‌هاي ممکن جامعه براي جلوگيري از انفجار بيماري محدود است. جامعه به‌عنوان يک پيکره بايد بين گزينه‌هاي گردهمايي عمومي، مهماني، فعاليت عمومي در فضاي بسته، يا باز نگه داشتن کارخانه‌ها و مراکز کاري انتخاب کند. هر گردهمايي به معني تعطيلي يک کارخانه و هر ماسک نزدن به معني بيکار کردن يک نفر است. اگر افراد به اين درک برسند که «من مهماني نمي‌گيرم تا کارگاهي تعطيل نشود»، «تجمعي برگزار نمي‌کنم تا کارخانه‌اي تعطيل نشود» و «ماسک مي‌زنم تا کارگري روزمزد و نيازمند بيکار نشود» مي‌توان سطح کل فعاليت‌هاي اقتصادي را در حدود ۹۵درصد قبل از کرونا نگه داشت بدون اينکه انفجار بيماري از سر گرفته شود.

۴- کدام سياست‌هاي معمول در مقابله با کرونا پرهزينه و کم‌فايده هستند؟

هر ممنوعيتي که در کاهش پخش بيماري کم‌اثر باشد باعث خستگي بيشتر جامعه و کاهش اعتماد مردم به سياست‌گذار مي‌شود بدون اينکه فايده‌اي از آن حاصل شود. به‌نظر مي‌رسد «سه سياست پرهزينه ولي کم فايده» که اتفاقا درايران و بعضي کشورهاي ديگر نسبتا پرطرفدار هستند به شرح زير است:

۱- سياست کم‌فايده‌ قطع مسافرت‌هاي بين‌شهري در خودروهاي شخصي: اين سياست فقط در صورتي مفيد است که جلوي انتقال اوليه ويروس از شهر مبدا به بقيه کشور گرفته شود. در شرايط امروز که ويروس در همه جاي کشور حضور دارد اين سياست فايده خاصي ندارد. مثلا فرض کنيد يک درصد جمعيت دو شهر هم جمعيت مبدا و مقصد مبتلا هستند. اگر روزي ۵درصد جمعيت از مبدا به مقصد سفر کنند، تعداد جمعيت و مبتلايان در مقصد ۵درصد افزايش يافته و در شهر مبدا ۵درصد کاهش مي‌يابد، بدون اينکه درصد مبتلايان در دو شهر عوض شود. حتي وقتي مبتلايان در مبدا بيشتر از مقصد است سفر به تنهايي تغييري در کل بيماران ايجاد نمي‌کند (مگر  اينکه مسير سفر موجب انتقال بيماري شود، مثلا با سفر در اتوبوس‌هاي بين شهري). با توجه به هزينه و استرس ممنوعيت سفر بين شهري فوايد اين سياست به‌ندرت به هزينه آن مي‌چربد.

۲- سياست کم‌فايده‌ ممنوعيت فعاليت‌ها در فضاهاي باز: ريسک پخش بيماري در فضاي باز، به شرط کم‌بودن تراکم جمعيت پايين است و با توجه به ريسک بسيار بالاتر گردهمايي در فضاهاي بسته، به نفع همه است اگر افراد براي تفريح، ديدار، و تعاملات از فضاهاي باز استفاده کنند. براي همين بستن پارک‌ها و ممنوعيت پياده‌روي در ساعاتي از روز بي‌فايده و چه بسا مضر است. در همين راستا سفرهاي درون‌شهري در ماشين شخصي هم لزوما هزينه بالايي از نظر انتقال بيماري تحميل نمي‌کند و بنابراين ممنوعيت آن بي فايده و ناموجه است.

۳- سياست کم‌فايده‌ تمرکز بر کاهش «زمان» فعاليت‌ها: گروهي از سياست‌هاي کم‌فايده متداول در هفته‌هاي اخير شامل کاهش زمان فعاليت مترو، کاهش تعداد کارمندان ادارات، زوج و فرد کردن زمان فعاليت شعب بانک و برنامه‌هايي از اين قبيل بوده است. بسياري از اين محدوديت‌ها به‌دليل عدم پرداختن به معضل اصلي که همان تراکم تعاملات انساني و سرعت انتشار ويروس است، نه‌تنها موثر نبوده‌اند که بعضا اثر معکوس به بار آورده‌اند. به‌عنوان مثال براي کاهش تعاملات در بانک‌ها بايد روي تقاضاي حضور در شعب بانک تمرکز کرده و آن را کاهش داد و به‌عنوان مثال سقف انتقا‌‌ل‌هاي آنلاين را افزايش داد. در غير اين صورت اگر تعداد تراکنش‌هاي حضوري مورد نياز جامعه تغييري نکند، با زوج و فرد کردن روزهاي فعاليت شعب بانک همان تعداد تراکنش بايد در روزهاي کمتري صورت بگيرد و در نتيجه تراکم مشتريان در روزهاي فعاليت بانک دو برابر قبل شده و نقض غرض مي‌شود.

همچنين تاکيد بر تعطيل کردن همه فعاليت‌ها در ساعت ۱۸ يا تعطيلي مترو در ساعت ۲۱ در هفته‌هاي آخر آبان باعث تراکم بيشتر در حول و حوش آن زمان مي‌شود و خود باعث تسريع انتقال ويروس مي‌شود. کاهش زمان فعاليت اين نوع عرضه‌کنندگان خدمات مانند آن است که براي کاهش ترافيک در ساعات اوج ترافيک، برخي از بزرگراه‌ها را مسدود کنيم! نتيجه قطعا کاهش ترافيک نيست، بلکه به عکس ترافيک در بزرگراه‌هاي باقي‌مانده افزايش مي‌يابد. بنابراين اتفاقا بايد زمان فعاليت‌ها را هر چه مي‌توان بيشتر کرد که تراکم کمتر شود و در عين حال بر علل اصلي نياز به فعاليت‌هاي حضوري تمرکز کرد. تمديد غيرحضوري مهلت دفترچه‌هاي بيمه و کارت‌هاي بانکي و… در بهار امسال از جمله فعاليت‌هاي جايگزيني بود که بر کاهش نياز به مراجعه حضوري تمرکز کرده بود که بسيار مفيد واقع شد.

۵- «کشور، توان پرداخت هزينه اقتصادي تعطيلي عمومي به شکل مکرر را ندارد.» چه تضميني وجود دارد که بعد از پايان دوران تعطيل ضربتي، دوباره، به همين نقطه نرسيم؟

اولا، از پرداخت قسمتي از هزينه اقتصادي (معادل تعاملات دنده خلاص در تمثيل بالا) گريزي نيست. ثانيا سياست دومرحله‌‌اي تعطيلي ضربتي (ترمز) و تعامل تعادلي (خلاص) به شرط اينکه درست و کامل انجام شود، نيازي به تکرار ندارد، چراکه حفظ دنده خلاص به معناي عدم افزايش بيماري است. اينجا‌ست که پايبندي به سياست‌هاي مرحله دوم (دوران بعد از تعطيلي چند هفته‌اي) که در پاسخ سوال سوم توصيف شد اهميت کليدي پيدا مي‌کند و در صورت برنامه‌ريزي و اجراي درست، تضمين مي‌کند که کشور با حفظ مناسبات اقتصادي ضروري، ضريب بازتوليد بيماري را براي مدت طولاني در همان حدود يک نگاه دارد. ريسک اصلي اين است که پس از چند ماه موفقيت در حفظ تعادل، جامعه به مرور در اثر خستگي و ايجاد تصور عادي بودن شرايط، احتياط‌ را کنار گذاشته و به گاز دادن روي آورد (همان‌طور که در پاييز امسال اتفاق افتاد). براي جلوگيري از اين ريسک و افزايش همکاري مردم برخي گام‌ها ضروري است: تعيين خط قرمز پخش بيماري که باعث تعطيلي مي‌شود، رصد پيوسته و اطلاع‌رساني عمومي شفاف به تفکيک استان و شهرستان و تعريف و توصيف اين بحران به کارزاري ملي که وابسته به همراهي تک تک شهروندان است. اين موارد باعث بهبود همکاري عموم مردم شده و نياز به ترمز‌هاي مکرر سياست‌گذار را کاهش مي‌دهد. از طرف ديگر، با توجه به تحولات مثبت دو هفته اخير در زمينه موفقيت واکسن‌هاي در دست توليد، کشور با چشم‌انداز در دسترس بودن واکسن در کمتر از يک‌سال آينده مواجه است و احتمال نياز به يک ترمز ديگر در هنگام تغيير فصل سرما در سال ۱۴۰۰ را کاهش مي‌دهد. همه اين موارد، از يک سو تاييد‌کننده کفايت اعمال يک‌مرتبه‌اي اين سياست است، و از سوي ديگر اولويت اختصاص منابع مالي-اقتصادي براي اجراي اين سياست‌ را توجيه مي‌کند.

۶- «اهميت اين سياست، درست؛ اما مشکل همراهي مردم است.» چگونه مي‌توان مردم را با اين سياست‌ها همراه کرد؟

ايران با يکي از سخت‌ترين چالش‌هاي تاريخ معاصر خود روبه‌روست و همراهي مردم مهم‌ترين عامل در موفقيت در چنين کارزار بزرگي است. اميد است که مردم با درک شرايط موجود، منتظر دولت و متصديان امور ننشينند، و با همدلي با افراد ضعيف و متضرر، در اين کارزار دشوار اهتمام ورزند. با اين حال سياست‌گذار نيز بايد تلاش خود را براي جلب اعتماد و همراهي مردم انجام دهد. هفت قدم زير، برگرفته از تحقيقات مديريت تحول، در ممکن ساختن اين همراهي مفيد خواهد نمود.

۱- جامعه را توجيه کنيم که دوگانه اقتصاد و سلامت تصويري نادرست است که مي‌تواند به مرگ بيش از ۱۰۰ هزار ايراني بينجامد بدون اينکه فايده‌ اقتصادي نصيب کشور شود.

۲- از همکاري و کمک گروه‌هاي مرجع مختلف، از هنرمندان و ورزشکاران گرفته تا پزشکان و دانشگاهيان استفاده کنيم تا اعتماد مردم جلب شود، پيام‌هاي کليدي منتقل شود، و برنامه‌ها راحت‌تر عملياتي شوند.

۳- براي همه شفاف کنيم که با همدلي و جدي گرفتن اين کارزار مي‌توان ضمن محدود کردن تعداد مرگ‌ومير در يک سال آينده به ۱۰ هزار نفر، رونقي نسبي در اقتصاد کشور به‌وجود آورد، فعاليت‌هاي اقتصادي را از شرايط امروز کمي بهتر و تا يک سال ديگر واکسن را در کشور پخش کرد. حرکت در مسير اين چشم‌انداز، اميدبخش است و انگيزه عموم را در متعهد ماندن به سياست‌ها تقويت مي‌کند.

۴- اين چشم‌انداز و برنامه عملياتي آن بايد با شفافيت و به دفعات به جامعه منتقل شود. از آنجا که مسير تاثيرپذيري براي گرو‌هاي مختلف جامعه متفاوت است، لازم است که اين انتقال از کانال‌هاي ارتباطي متفاوت و با استفاده از گروه‌‌هاي مرجع، رسانه‌هاي رسمي و فضاي مجازي انجام شود. انتقال و اطلاع‌رساني روشن و همه‌جانبه، نه تنها در مورد خود چشم‌انداز، که در طول مسير حرکت به سمت آن هم اهميت دارد. در اين ميان ارتباط مستقيم بلندپايه‌ترين مقام‌هاي اجرايي کشور با مردم و تشريح ساده سياست‌ها و چشم‌انداز يک‌ ساله ضروري است.

۵-  کارهاي تخصصي در مديريت بحران به دست افراد کاردان سپرده شود و در برابر افراد و سازمان‌هايي که در مسير رسيدن به چشم‌انداز سلامت بهداشتي و اقتصادي جامعه قرار مي‌گيرند به هيچ‌وجه مسامحه نشود. مسوولان بايد اهتمام لازم را براي پرهيز از نشر شبه‌علم، اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده و توصيه‌هاي بي‌اساس در مقابل توصيه‌هاي ثابت شده علمي را داشته باشند. از طرف ديگر به مردم اعتماد کنيم و از آنها بخواهيم در قبال اين اعتماد سايرين را ترغيب به همکاري و خطاي ديگر شهروندان را گوشزد کنند تا فرهنگ عمومي به سمت همکاري و همدلي حرکت کند.

۶- براي تداوم همراهي مردم در اين مسير طاقت‌فرسا نياز به پيروزي‌هاي کوتاه‌مدت و انرژي‌زا وجود دارد. بهبود آمار را به اطلاع مردم برسانيم، اعتبار پيروزي‌ها را به مردم بدهيم و از همراهي آنها در نجات جان هموطنان تشکر کنيم. با شفاف‌سازي علت موفقيت‌ها به يادگيري اجتماعي و نهادينه کردن موفقيت‌ها کمک کنيد. براي مثال به ياد بياوريم که همراهي مردم در فروردين موجب شد به مدت ۶ ماه تعداد بيماران در کشور تحت کنترل باشد.

۷- براي تداوم اعتماد مردم ضروري است که آحاد اجتماع به عمل مشاهده کنند که مسوولان نيز به‌صورت دقيق به پروتکل‌هاي سلامت پايبند هستند و از همه مهم‌تر در استفاده از منابع، همچون واکسن، تست و خدمات درماني، مسوولان هيچ‌گونه اولويت خاصي نمي‌گيرند. براي مثال شفافيت نحوه تخصيص واکسن، عمومي کردن اين برنامه قبل از آمدن واکسن، و پايبندي به اين برنامه فوايد فراواني در بهبود همدلي مردم خواهد داشت.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar